ادوارد گرانویل براون (Edward Granville Browne)
ادوارد گرانویل براون(Edward Granville Browne)، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
معرفی اجمال
پروفسور «ادوارد گرانویل براون» پسر مالک و رئیس یک کارخانه کشتی سازی اهل نیوکاسل در شمال انگلستان بود. [۱] وی هفتم فوریه ۱۸۶۲م (۱۸ بهمن ۱۲۴۵ش)، در دهکده اولی[۲] از ایالت گلاسترشایر[۳] به دنیا آمد. پدرش، سِربنجامین سی براون میخواست پسر نیز چون خود او به شغل مهندسی بپردازد. از این رو، براون در شانزده سالگی مدرسه مشهور ایتون را ترک کرد و به دانشگاه پمبروک[۴] کمبریج رفت؛ ولی به جای مهندسی، طب را برگزید و برای گرفتن درجه لیسانس در علوم طبیعی اسم نوشت. [۵] توجه براون به فرهنگ و تمدن شرق به واسطه عموی خویش بود که در جنگ میان دولت عثمانی وروسیه تزاری به طرفداری از دولت عثمانی برخاسته و حاضر شده بود در جنگ میان آنها داوطلبانه شرکت کند. به همین دلیل هنگامی که ادوارد براون در دانشگاه کمبریج، پزشکی میخواند به آموزش و یادگیری زبان ترکی همت گمارد و چون برای یادگیری زبان ترکی باید فارسی و عربی را میآموخت، متوجه زبان فارسی شد. [۶]
حیات علمی
ادوارد براون، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را درمدرسه گلنالموند و مدرسه مشهور ایتون گذراند. در سال۱۸۷۹ دانشجوی پزشکی دانشگاه کمبریج شد و در سال ۱۸۸۲ رتبه دوم گروه علوم طبیعی را به دست آورد. [۷] در کنار تحصیل طب، زبان عربی را نزد استادانی چون ویلیام رایت و پالمر و زبان فارسی را پیش اشخاص مختلف، به ویژه میرزا محمد باقر بواناتی[۸] در لندن به خوبی فرا گرفت[۹] و موفق شد درسال ۱۸۸۷ درس پزشکی خود را به پایان رساند. وی با اتمام تحصیلات طب و عضویت در دانشگاه کمبریج، در بیست وپنج سالگی به ایران سفر کرد و در این سفر به شعر وادب فارسی دلبستگی فراوانی یافت. وی در سال ۱۸۹۳ خاطرات یک سال اقامتش در ایران را درکتابی با عنوان «یک سال درمیان ایرانیان» به رشته تحریر درآورد. پس از بازگشت از ایران، سمت مدرسی زبان فارسی در دانشگاه کمبریج را گرفت[۱۰] و در سال ۱۹۰۲، ریاست بخش زبان های شرقی را به عهده گرفت که این سمت را تا پایان حیات خویش(سال ۱۹۲۶) به عهده داشت و در انگلستان انجمنی به نام «انجمن ایران[۱۱]» را تأسیس کرد. [۱۲]پس از درگذشت گیب، متخصص ادبیات ترکی، براون نظارت بر چاپ چهار بخش آخر کتاب گیب «تاریخ شعر عثمانی» را به عهده گرفت؛ ولی در زمان حیاتش جز بخش اول آن عرضه نشد. همچنین مدیریت انجمن اوقاف گیب، منتشرکننده متنهای شرقی به او سپرده شد. [۱۳] وی درحمایت و پشتیبانی از نهضت مشروطه ایران، به قدری تلاش و کوشش از خود نشان داد که به گفته برخی، حتی حکومت انگلیس به تغییر مشی سیاسی خود مجبور شد. ادوارد براون علاوه بر اینکه کتابها و مقالات متعددی در موضوعات مختلف ادبی، سیاسی و تاریخی ایران نوشته است؛ در پارهای از مذاهب اسلامی، به ویژه بابیت و بهائیت آثار قابل توجه و مفیدی از خود به جای گذاشته است. شاید به وسعت و جامعیت کتابها و مقالاتی که او در باب فرقه بابیه و ازلیه و بهائیه نوشته است، در هیچ زبانی از زبانهای دنیا کتاب وجود نداشته باشد. [۱۴] وی در اواخر عمر خود، به تهیه فهرست مفصلی از نسخه های خطی عربی، فارسی و ترکی مشغول شد و به همین رو، سفرهای متعددی به کشورهای شرقی، از جمله مصر، تونس، قبرس، ترکیه و ایران داشت. سرانجام ادوارد براون به دلیل حمله قلبی در پنجم ژانویه ۱۹۲۶ در شصت و چهار سالگی درگذشت.
روش تحقیق
ادوارد براون به قرآن، اسلام و شخصیت پیامبر اکرم، برخلاف بسیاری از خاورشناسان غربی، نگاه منصفانهای دارد. شیوه و روش وی بر خلاف بسیاری از خاورشناسان غربی، سفرنامهای، نقلی و وقایعنگارانه است و گزارشی مشروح درباره افکار و اعتقادات فرقههای بابیت و بهائیت ارائه میکند. [۱۵] دلبستگی او به زبان، برای خود زبان نبود؛ او حتی به دستور زبان و زبانشناسی دلبستگی نداشت، بلکه زبان برای او وسیلهای بود که با آن میتوانست مردم دیگر را بشناسد و مقصود خود را به آنها بفهماند. هدف اصلی او پی بردن به روش زندگی مردم و آگاه شدن از اندیشه و هنر آنان بود. [۱۶] بر خلاف خاورشناسانی همچون دارمستتر، فانفلوتن و مارگولیوث که در بیان نهضت و قیام محمد احمد سودانی، مختار ثقفی، کیسانیه و دیگر جریانهای مهدویت به بسترهای جبری تاریخ و روح دوران میپردازند و میکوشند تا عوامل تاریخی و سیاسی این حرکتها را در ایجاد اعتقاد به مهدویت بیان کنند؛ براون به نقل دیدارها و گفت وگوهای شخصی با بابیان و بهائیان میپردازد واز قضاوت موافق و مخالف تا حد زیادی پرهیز میکند. [۱۷]
کتابها و آثار
شمار آثار بزرگ او، اعم از تألیف و ترجمه کتابهای فارسی ۱۸ مجلد است. افزون بر اینها، براون ۳۲ رساله متوسط یا کوچک و ۱۳ دیباچه به زبان انگلیسی بر کتابهای فارسی یا عربی دیگران نوشته است. [۱۸] پارهای از آثار و تألیفات براون در زمینه تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایرانی عبارتند از:
۱. کتاب «تاریخ ادبیات ایران» که از کاملترین کتابهای تاریخ ادبیات فارسی است و در چهار بخش به بررسی تاریخ ادبیات ایران از زمان باستان تا عصر جدید پرداخته است. ادوارد براون نوشتن چنین کتابی را آرزوی چندساله خود بیان میکند؛ [۱۹]
۲. «نامه هایی از تبریز» (مجموعه نامه های ادوارد براون به دیگران که قریب به اتفاق آنها برای تقیزاده نوشته شده است)؛
۳. «انقلاب ایران» (این کتاب را میتوان یکی از مهمترین و مستندترین مآخذ معاصر غربی درباره تاریخ مشروطه ایران برشمرد که با دقت بیمانندی به شرح جزئیات حوادث سالهای ۱۹۰۵-۱۹۰۹ میپردازد)؛ [۲۰]
۴. «پزشکی عربی» (شامل چهار سخنرانی وی در دانشگاه سلطنتی انگلیس در سال۱۹۲۱)؛
۵. «تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت»؛
۶. «جراید و اشعار ایران جدید»؛
۷. «تذکره الشعرا، اثر دولتشاه، ۱۹۰۱»؛
۸. «لباب الالباب، تألیف عوفی، ۱۹۰۶»؛
۹. «ملاحظاتی درباره نوشتهها و عقاید حروفیه، ۱۸۹۸»؛
۱۰. «توصیف یک نسخه قدیمی تفسیر قرآن، ۱۸۹۴»؛
۱۱. «ترجمه «چهار مقاله» نظامی عروضی سمرقندی، ۱۸۹۹»؛
۱۲. «شرحی درباره نهایه الأرب فی الأخبار الفرس و العرب، ۱۹۰۰».
آثار ادوارد براون درباره فرقههای منسوب به مهدویت
به دلیل تحقیقات و پژوهشهای شایسته و مفید ادوارد براون درباره بابیت و بهائیت و ارتباط این فرقهها با مهدویت، به وصف آثار ایشان در این زمینه می پردازیم:
۱. یک سال در میان ایرانیان:[۲۱]براون بعد ازسفر به ایران و بازگشت به وطن این کتاب را نوشت که شامل کیفیت سفر او به ایران، اتفاقات بین راه، دیدار از شهرهای ایران و ملاقات و گفت وگو با رهبران برخی مذاهب، از جمله باب است؛
۲. ترجمه «مقاله سیاح» به زبان انگلیسی، اثر عباس افندی، پسر حسینعلی بهاء رهبر بهائیان که به وسیله براون تصحیح و حاشیه نویسی شده است. ادوارد براون دراین زمینه میگوید:
بالاخره ۲۹ شعبان ۱۳۰۷، با وجود شدّت اصرار میزبانان مهربان درتأخیر سفرچون هیچ چاره دیگر نبود، ایشان (حسینعلی بهاء) را وداع گفته از عکّا به طرف انگلستان حرکت کردم و پس از استقرار به کمبریج خیالم بر این مصمّم شد که برای آگاهی هموطنان خود، کما ینبغی از اوضاع و احوال طایفه بابیه بهترآن است که یکی از کتب این طایفه را بدون تصرف متناً و ترجمهً طبع نمایم تا هر کس بر حسب مسلک و مشرب خود در این قضیه حکم کند ولی در انتخاب کتاب متردّد بودم و بالاخره اختیارم بر یکی از کتب تاریخ افتاد و خیال کردم که کتب تاریخ برای جمهور ناس مطبوع تر از کتب دینیّه خواهد افتاد ابتدا متن کتاب مقاله سیاح را که عباس افندی پسر بزرگتر بهاءالله بقصد اعلاء کلمه بهاءالله و نشرافکار او و تخفیف درجه باب و تقلیل اهمیت او در سنه ۱۳۰۳ تألیف نموده و یک نسخه بسیار خوبی از آن که بخط زین المقربین از کتاب خوش خط بهائی است در عکّا به من هدیه داده بودند عین این نسخه را چاپ عکس نمودم و یک ترجمه انگلیسی با حواشی مفصله در توضیح مجملات کتاب نیز برآن افزودم متن و ترجمه هر دو در سنه ۱۸۹۱ (۱۳۰۹-۱۳۰۸هجری) از طبع خارج شد. [۲۲]
- چاپ، تصحیح و حاشیه نویسی بر کتاب نقطه الکاف تألیف حاجی میرزا جانی کاشانی (این کتاب قبل از انشعاب بابیه به ازلی _ پیروان صبح ازل _ و بهائی _ پیروان حسینعلی بهاء _ نوشته شده و به افکار مشترک آنها پیش از جدا شدن از یکدیگر اشاره میکند)؛ [۲۳]
۴. ترجمه کتاب تاریخ جدید به انگلیسی که میرزا حسین همدانی آن را در شرح حال علی محمد شیرازی و ماجرای دعوت او نگاشته است؛
۵. ترجمه رساله «مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع»، از میرزا یحیی نوری، معروف به صبح ازل (این رساله بعد از ترجمه شدن به زبان انگلیسی، به وسیله ادوادر براون به آخر کتاب «تاریخ جدید» میرزا حسین همدانی افزوده شده است)؛ [۲۴]
۶. ادوارد براون مقالاتی چند در مجله انجمن سلطنتی آسیایی (J. R. A. S) درباره بابیگری نوشته است؛ از قبیل مقاله «بابیان ایران» در جلد ۲۱، سال ۱۸۸۹ و «فهرست وشرح ۲۷ نسخه خطی مربوط به بابیه» درجلد ۲۴، سال ۱۸۹۲ و «خاطراتی از شورش بابیان زنجان در سال ۱۸۵۰» در جلد ۲۹، سال ۱۸۹۷ و امثال اینها. [۲۵]
ادوارد براون دلیل علاقه خود به شناخت فرقه بابیت را در مقدمه کتاب نقطه الکاف چنین بیان میکند:
«ابتدای آن به این طریق شد که من در آن اوقات (قریب ۳۶ سال قبل) مشغول تحصیل طریقه متصوفیه بودم و برای کسب اطلاعات در این موضوع در همه جا تفحص و تتبع مینمودم. وقتی در اثنای تفتیش در کتابخانه دارالفنون کمبریج نظرم به کتابی افتاد، موسوم به «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» تألیف مرحوم کونت دوگوبینو که از سنه ۱۲۷۱ الی ۱۲۷۴ به سمت وزیر مختاری از جانب دولت فرانسه در طهران اقامت داشته؛ کتاب مذکور را برداشته به منزل خود بردم. دیدم یک فصل مشبع مفصلی (۲۹۹صفحه از ۵۴۳ صفحه کتاب) در خصوص تاریخ بابیه و ظهور و انتشار طریقه ایشان و سایر وقایع این طایفه الی سنه ۱۲۶۹ در آن کتاب مندرج است که الحق مصنف داد سخنپروری و بلاغت در آن داده. بعد از خواندن این فصل از کتاب کنت دوگوبینو خیالات من به کلی تغییر کرد و شوق شدیدی برای اطلاع از چگونگی حالات این طایفه به طور تفصیل در من پدید آمد». [۲۶]
ادوارد براون بعد از سفر به ایران و سیاحت در شهرهای مختلف آن و همنشینی با فرقههای مختلف مذهبی، از جمله مسلمانان، بابیها و زرتشتیها، تصمیم میگیرد برای کسب اطلاعات صحیح از فرقه بابیه به ملاقات سران باب برود. به همین منظور، ابتدا برای دیدار با میرزا یحیی نوری، معروف به صبح ازل به جزیره قبرس سفر میکند و در ادامه برای دیدن میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله، عازم شهر عکّا میشود. وی پس از بازگشت به انگلیس، تصمیم میگیرد درباره بابیه کتابی را که خود بابیان نوشته و به آن اعتقاد داشته باشند، برای هموطنانش چاپ و ترجمه کند. در واقع یکی از قدیمی ترین و جامعترین آثاری که ادوارد براون درباره بابیت چاپ وتصحیح کرده و در آن به طور محققانه از بابیت سخن گفته، همین کتاب نقطه الکاف است که به وسیله شاگرد علی محمد باب، میرزا جانی کاشانی[۲۷] نوشته شده است. [۲۸]
ادوارد براون درباره اختلاف میرزا یحیی نوری و میرزا حسینعلی نوری میگوید:
«ما بین اتباع باب دو نابرادری (یعنی دو برادر از طرف پدر فقط) بودند از اهل نور مازندران؛ بزرگتر موسوم بود به میرزا حسینعلی و ملقب به بهاءالله و کوچکتر موسوم به میرزا یحیی و ملقب به صبح ازل، بعدها رقابتی که مابین این دو برادر پدید آمد، بابیه را به دو فرقه منشعب نمود: ازلیان که اکنون از حیث عدد کمترند و بهائیان که قسمت عمده بابیهاند». [۲۹]
براون درباره اختلاف میان دو برادر، حق را به میرزا یحیی میدهد و میگوید: در واقع او شایسته جانشینی علی محمد باب بود و میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله را فریبکار میداند؛ زیرا میرزا حسینعلی نوری و دیگران میدانستند که علی محمد باب، میرزا یحیی را به جانشینی برگزیده است و به همین دلیل ادوارد براون اظهار تعجب میکند که چگونه ممکن است میرزا حسینعلی نوری که خود را از تابعان و پیروان علی محمد باب میداند، از اطاعت فرمان او که سخنش را الهام شده و آسمانی میدانست؛ تمرد کند. [۳۰]
پس از این که فرقه بهائیت بنا نهاده شد و طرفداران صبح ازل کم شدند، بهائیان کوشش فراوانی میکردند تا کلیه آثاری را که به نحوی حاکی از تبلیغ و ترویج صبح ازل وحقانیت او است، نابود کنند. [۳۱] براون در این زمینه میگوید:
«چندان جای تعجب نیست از این که بهائیان برای رفع این اشکال با تمام قوا سعی کردند که وجود شخص صبح ازل را حتی الامکان تجاهل و تعامی نمایند و کتب و اسنادی را که دلالت بر وصایت بلاشبهه او مینمود، محو کنند، یکی از بهترین و قدیمیترین این گونه کتب و اسناد تاریخ حاجی میرزا جانی بود که چنانچه ذکر شد، در کمال خوبی توانستند جمیع نسخ آن را از روی زمین معدوم سازند و چنان به نحوی از عهده این کار برآمدند که اگر اتفاقاً و تصادفاً یک شخص خارجی مقیم تهران که هر چند معتقد نبود؛ ولی کمال محبت و همدردی با این طایفه داشت (یعنی کنت دوگوبینو) یک نسخه از این کتاب قبل از آن که مصلحت وقت اقتضای اعدام آن کند، تحصیل نکرده و به اروپا نیاورده بود امروز این کتاب به کلی از میان رفته و نسخ آن بلااستثنا معدوم شده بود». [۳۲]
هرجند ادوارد براون در نقطه الکاف میرزا حسینعلی (بهاءالله) و فرقه بهائیت را مفتضح میسازد و پرده ازعدم حقانیت او در عدم جانشینی برمیدارد؛ این، بدان معنا نیست که وی به صبح ازل وفادار بوده است و یا به او اعتقاد دینی داشته است. به نظر میرسد که با احیا وچاپ این کتاب بیش از آن که حقانیت صبح ازل اثبات شود، حیلهگری و شیادی بهاء الله و بهائیان آشکار میگردد. [۳۳] ادوارد براون در مقدمه نقطه الکاف ناراحتی خود از اختلاف و جنگ و خونریزی میان بهائیان را چنین ابراز میدارد:
«این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد، راستی این است که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد؛ چه من همیشه پیش خود خیال میکنم و از دوستان بهائی خود نیز همیشه پرسیدهام که پس نفوذ و قوه تصرف و قاهریتی که به عقیده ایشان اولین کلمه الله و از خصایص لاینفک آن است، کجاست در صورتی که در مقابل این همه نصوص الاهی از قبیل «عاشرو مع الادیان بالروح و الریحان» و «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار» و نحو ذلک ایشان با اعضای خانواده خودشان به این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند». [۳۴]
ادوارد براون در کتاب یک سال درمیان ایرانیان میگوید، دلیل این که علی محمد شیرازی را باب میگویند، آن است معنای مجازی باب این است که او معتقد بود من دروازهای هستم که میبایست مردم از آن بگذرند تا بتوانند که به اسرار بزرگ و مقدس ازلی و ابدی و حقایق پی ببرند. [۳۵] وی همچنین در مقدمه نقطه الکاف میگوید:
«طولی نکشید که میرزا علی محمد از این درجه قدم بالاتر نهاده ادعا نمود که وی همان قائم موعود ومهدی منتظر و امام ثانی عشر است و لقب باب را به یکی از اتباع خود ملاحسین بشرویه داد، میرزا علی محمد تا آن وقت در نوشتجات خود، خود را «باب» و «ذکر» و «ذات حروف سبعه» (به مناسبت این که هفت حرف است) میخواند؛ ولی از این به بعد خود را «قائم» و «مهدی» و«نقطه» میخواند». [۳۶]
نقد و بررسی نظریات
بیتردید تحقیقات ادوارد براون درمورد دو فرقه بابیت و بهائیت، یکی از پژوهشهای مهم در این زمینه است و با توجه به این که وی در عصرتأسیس این دو فرقه میزیست، سخنان، مشاهدات و گفت وگوهای او بسیار حائز اهمیت است. وی آثار ارزشمندی را از خود به جای گذاشته است و با کوشش و تلاشی پیگیرانه آثاری از بابیت را احیا کرد که اگر این کار از جانب او صورت نمیگرفت، شاید بعضی از این آثار و گزارشها به دست ما نمیرسید و با توجه به این سخن او که پیروان فرقه بهائیت میخواستند، مستندات تاریخی مذهب بابیه را از بین ببرند تا ادعای فرقه ازلی در امر جانشینی اثبات نگردد؛ کوشش براون بسیار ارزشمند تلقی میگردد.
ادوارد براون برخلاف بسیاری از شرق شناسان هم عصر خویش، بدون نگاه مغرضانه و یکسونگری توانست خود را از نگاه وشیوه رایج شرقشناسان برهاند و با رویکردی وقایع نگارانه و وصفی، پارهای از آثار بسیار خوب را به صورت تصحیح یا سفرنامه در فرهنگ اسلامی و تاریخ مذاهب به وجود آورد و باید گفت او از جمله شرقشناسانی است که پیش از قرن بیستم، به رغم غلبه روش تاریخی در میان شرقشناسان، توانست با نگاهی وقایع نگارانه به شناخت فرهنگ شرقی بپردازد.
وی بر خلاف بسیاری از شرق شناسان دیگر، با زبانهای فارسی و عربی آشنایی عمیق داشت و منابع دسته اول مسلمانان برای او قابل دسترسی بود. از این رو برخلاف گلدتسیهر، دارمستتر، مارگولیوث و دیگران که با زبان، متون کلاسیک و منابع دسته اول اسلامی آشنایی نداشتند؛ وی با این مزیتهای پژوهشی از آسیبها و خطاهای آن شرقشناسان مصون ماند. بیتردید ادوارد براون در میان شرقشناسان قرن نوزدهم، آنان که درباره مهدویت پژوهش کردهاند، موفقتر و کمخطاتر و نسبت به واقعیت نزدیکتر بوده است. [۳۷]
با وجود این که ادوارد براون به منابع اصیل اسلامی دسترسی داشت و میتوانست اطلاعات دقیق و قابل توجهی در زمینه مهدویت به دست آورد؛ تحقیقات و پژوهشهای ایشان بیشتر به فرقههای نوظهور مهدوی معطوف بوده و بسیار جای تعجب است که چرا به جای پرداختن به مباحث اصیل مهدویت، دراین زمینه گرفتار حواشی و مسائل فرعی شده است!
پانویس
- ↑مینوی، مجتبی، ادوارد براون و خدمات او به ایران، نشریه بخارا، بهمن واسفند۱۳۹۶، شماره ۱۲۲.
- ↑Uley
- ↑Gloucestershire
- ↑Pembroke College
- ↑براون، ادوارد، نامه هایی از تبریز، حسن جوادی، ص ۹.
- ↑موسوی گلیلانی، سیدرضی، شرق شناسی و مهدویت، ۱۳۸۹، ص۱۴۲.
- ↑بدوی، عبدالرحمان، فرهنگ کامل خاورشناسان، شکرالله خاکرند، ص۴۱.
- ↑ر. ک به: ایرج افشار، سواد و بیاض، مجموع مقالات، تهران، ۱۳۴۴ش
- ↑ادوارد براون، نامه هایی از تبریز، حسن جوادی، ص ۱۰.
- ↑عبدالرحمان بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، شکرالله خاکرند، ص۴۲.
- ↑
- Persian Society
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، صص۱۴۳-۱۴۲.
- ↑عبدالرحمان بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، شکرالله خاکرند، ص۴۲.
- ↑مجتبی مینوی، ادوارد براون و خدمات او به ایران، نشریه بخارا، بهمن واسفند۱۳۹۶، شماره ۱۲۲.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ص۱۴۳.
- ↑الیس هوول مینز، «خاورشناسان بزرگ انگلیسی»، ج۱، ص۷، روزگارنو، ۱۹۴۱م، شماره ۲.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ۱۳۸۹، ص۱۴۳.
- ↑محمد قزوینی، «وفات استاد ادوارد براون انگلیسی»، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ادوارد براون، تاریخ ادبی ایران، علی پاشا صالح، ج۱، ص۱
- ↑ادوارد براون، نامه هایی از تبریز، ترجمه حسن جوادی، ص۱۴.
- ↑A year Among the Persians, by Edward G. Browne, London, ۱۸۹۳.
- ↑میرزا جانی کاشانی، نقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، صفحه یاء.
- ↑گیلانی موسوی، سیدرضی، شرق شناسی و مهدویت، ۱۳۸۹، ص۱۴۶.
- ↑گیلانی موسوی، سیدرضی، شرق شناسی و مهدویت، ۱۳۸۹، ص۱۴۶.
- ↑مصطفی حسینی طباطبایی، نقد آثار خاورشناسان، ص۱۹
- ↑میرزا جانی کاشانی، تقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، صفحه واو
- ↑میرزا جانی کاشانی جزء بیست وهشت نفری بود که در سال ۱۲۶۸ق در جریان ترور نافرجام ناصرالدین شاه کشته شد و قبل از انشعاب در بابیه و اختلاف در میان دو فرقه ازلی و بهائی، کتاب نقطه الکاف را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه است.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ۱۳۸۹، ص۱۵۰-۱۵۱.
- ↑تقطه الکاف کاشانی، تصحیح ادوارد براون، صفحه لج.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ص۱۴۹.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ص۱۴۹.
- ↑میرزا جانی کاشانی، تقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، صفحه مه.
- ↑سیدرضی موسوی گیلانی، شرق شناسی و مهدویت، ص۱۵۶.
- ↑میرزا جانی کاشانی، تقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، صفحه عو.
- ↑ادوارد براون، یک سال در میان ایرانیان، ج۱، ص ۱۰۹.
- ↑میرزا جانی کاشانی، تقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، صفحه ک.
- ↑موسوی گلیلانی، سیدرضی، شرق شناسی و مهدویت، صص ۱۵۸-۱۵۷
منابع
مینوی، مجتبی، ادوارد براون و خدمات او به ایران، نشریه بخارا، بهمن واسفند۱۳۹۶، شماره ۱۲۲.
۲. براون، ادوارد، نامه هایی از تبریز، حسن جوادی، خوارزمی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳. موسوی گیلانی، سید رضی، شرقشناسی و مهدویت، قم، مرکز تخصصی مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، ۱۳۸۹ش.
۴. بدوی، عبدالرحمان، فرهنگ کامل خاورشناسان، شکرالله خاکرند، دفترتبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۵ش.
۵. مینز، الیس هوول، «خاورشناسان بزرگ انگلیسی»، روزگارنو، ۱۹۴۱م، شماره ۲.
۶. محمد قزوینی، «وفات استاد ادوارد براون انگلیسی»، ایرانشهر، برلین، ۱۳۰۵ش، شم ۲ و ۳.
۷. کاشانی، میرزا جانی، نقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، چاپ لیدن، هلند، ۱۹۱۰م (۱۳۲۸ه ق).
۸. حسینی طباطبایی، مصطفی، نقد آثار خاورشناسان، چاپبخش، تهران، ۱۳۷۵ش.
۹. براون، ادوارد، یک سال درمیان ایرانیان، ذبیحالله منصوری، کانون معرفت، بیتا، بیجا.
۱۰. براون، ادوارد؛ یک سال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی، ماه ریز، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۱. افشار، ایرج، سواد و بیاض، مجموع مقالات، تهران، ۱۳۴۴ش.
۱۲. براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ترجمه علی پاشا صالح، کتابخانه ابن سینا، تهران، ۱۳۳۵ش.