استعجال
استعجال، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
از آنجا كه «باورداشت منجي» از محورهاي مشترك همه اديان است؛ اسلام ناب محمدي در سايهسار بحث امامت، اعتقاد به آمدن عدالت گستر جهاني را مطرح ميكند. اين مهم با چالشهاي گوناگوني مواجه است كه از مهمترين آنها، آسيب «استعجال» میباشد. يكي از چالشهايي كه در قرآن و روايات بدان تصريح شده؛ است، مقوله «استعجال» است كه گاهي به عنوان «آسيب» از آن ياد شدهاست.[1] این چالش، از جمله چالشهاي اعتقادي است كه در عرصه اجتماعي و فرهنگي بازتاب وسيعي دارد. استعجال، به معناي «شتاب در خواستن چيزي است، قبل از رسيدن وقت آن و پیش از تامین زمينههاي لازم براي تحقق آن.» برخي منتظران عجول، به دلیل جهل و نداشتن صبر، بيمعرفتي نسبت به امام و ساير دلايل غيبت امام زمانS ؛ بدون در نظر گرفتن شرايط و سنتهاي الاهي، خواهان ظهور آن حضرتQ هستند؛ درحالي كه علاوه بر آماده نبودن شرايط تحقق ظهور، خود اين افراد آمادگي ظهور حضرت را ندارند.[2] لذا حضرات معصومS «استعجال» را موجب هلاكت ميدانند؛ چنانكه امام صادقS فرمودند: «كذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَك الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ»[3]
استعجال در لغت
«استعجال» از ريشه «ع، ج، ل» است. برخي «عجله» را به معناي طلب كردن چيزي پيش از وقت آن دانسته [4]و برخي «سرعت» را مرادف آن شمردهاند.[5] مصطفوي نيز عجله را سبقت گرفتن و سرعت بخشيدن در كاري بدون صبر كردن براي رسيدن زمانش معنا ميكند؛ اعم از اينكه آن كار ممدوح باشد يا مكروه؛ يا نيت وانگیزه انجام دهنده كار، خير باشد، يا شر.[6]
بنابراين، «عجله» به معناي شتاب كردن در امري است كه كامل شدن و تحقق آن امر، مستلزم صبر و شكيبايي است.
اما «استعجال»، از باب استفعال، معناي طلب و درخواست دارد.[7] ابن منظور، «الإِعْجال» و «التَّعَجُّل» و «استعجال» را يكي دانسته است و اين سه واژه را به برانگيختن و واداركردن به سرعت و طلب عجله[8] معنا ميكند .
بر اساس كتابهاي لغت، ميتوان گفت «استعجال» در لغت، به معناي طلب و درخواست شتاب كردن در امري است كه آن امر براي تحقق، مستلزم صبر است و هنوز زمان تحقق آن نرسيده است.
دوگانگی سفارش تعجیل با نهی از استعجال
در نگاه اوليه به نظر میرسد، آياتي نظير«وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكمْ»[9] و «فاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»[10] و ادعيه طلب تعجيل فرج حضرت مهديQ [11] با رواياتي نظير «هلك المستعجلون»[12]؛ ناسازگار است. لذا پرسش اينجا است كه دوگانگي مذكور در آيات و روايات، مربوط به امر و چگونه قابل حل است؟
براي دستيابي به حقيقت امر و رفع ابهام از اين مقوله؛ بايد دانست بر خلاف باور برخي كه عجله را مطلقاً ناشايست دانستهاند؛ [13]عجله داراي دو قسم «ممدوح» و «مذموم» است.[14]در تفسير تسنيم آمده است:
سرعت و عجله ميتوانند ممدوح يا مذموم باشند. عجله در خير مانند آنچه درباره وعده الاهي مطرح است: «وعَدَكمُ اللهُ مَغانِمَ كثيرَةً تَأخُذونَها فَعَجَّلَ لَكم هذِه [15]»؛ خدا غنیمت های فراوانی را در آینده به شما وعده داده است که به دست می آورید، و این یک غنیمت را [که فتح خیبر است] برای شما پیش انداخت.» ؛ عجله حضرت موسي كه قبل از قوم خود به طرف ميقات خدا حركتكرد: «و ما أعجَلَك عَن قَومِك»[16] يا موسي؛ ای موسی! چه چیز تو را شتابان کردکه قبل از قوم خود [در آمدن به کوه طور] پیشی گرفتی؟» و عجله آن حضرت براي جلب رضايت الاهي: « و عَجِلتُ إلَيك رَبِّ لِتَرضي[16]»؛ گفت: پروردگارا! من به سوی تو شتافتم تا خوشنود شوی.» ؛ و متقابلا عجله در شر؛ مانند آنچه درباره وعيد خدا براي چشيدن عذاب طرحميشود: « و يَستَعجِلونَك بِالعَذابِ و لَن يُخلِفَ اللهُ وَعدَه [17]»از تو به شتاب عذاب مىطلبند و خدا هرگز وعده خود را خلاف نمىكند[18]
تعجيل در امر فرج، نظير عجله حضرت موسيS برای جلب رضایت خداوند ممدوح است؛ اما «استعجال» در نظام آيات قرآن كريم و نيز روايات مهدوي از گونه «طلب عجله ناشايست» است.
كاربرد روايي استعجال
«استعجال» در بيشتر روايات رویکرد مذموم دارد. دو محور اصلي روايات عبارتند از:
- رواياتي كه از استعجال در اجابت دعا نهيكرده اند؛[19]
- رواياتي كه استعجال در امر حاكميت حق و ظهور منجي را ناپسند دانسته است.[20]
براساس دادههاي روايي در حوزه مهدويت، استعجال در امر حاكميت حق و ظهور منجي نيز امري مذموم است و معصومانS هشدار دادهاند فرجام كساني كه استعجال كنند، هلاكت خواهد بود. در روايتي چنین آمده است: ابراهیم بن مهزم عن ابیه عن ابی عبداللهS قال: « ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ فَقَالَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا»؛ابراهيمبن مهزم ميگويد: راوي ميگويد: در محضر امام صادقS از پادشاهان فلان خاندان (بني عباس) ؛ سخن به ميان آورديم؛ حضرت فرموند: مردم به واسطه شتابزدگيشان در اين امر هلاك شدند. به راستيكه خداوند براي شتاب بندگان شتاب نميكند؛ هر آينه براي اين امر پاياني است كه بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن رسيدند، نه ميتوانند آن را يك ساعت جلو بياورند و نه به تأخير بيندازند».[21]
در اين روايت، مراد از «لِهَذَا الْأَمْرِ»، «غلبه حق يا بر انداختن دولت باطل»[22] است.
با توجه به سياق روايت و ديدگاه شارحان و روايات ديگر كه «صاحب الأمر» را امام مهديQ معرفي ميكنند؛[23] مراد از «لهذا الأمر»، تحقق ظهور و تشكيل حكومت حق، توسط حضرت ولي عصرQ است.
براساس روايتي ديگر، امام صادقS در مواجهه با كساني كه به دليل حرص بر ظهور دين حق، استعجال داشتند؛ [24]چنين فرمودند: «همانا خدا به خاطر شتابزدگي بندگان، عجله نميكند». [25]ناگفته پيداست كه مصداق اتم ظهور حق، ظهور امام زمانQ و گسترش عدل الاهي توسط ايشان است.
در روايتي ديگر آمده است:صقر بن ابى دلف مىگويد:«سمعت ابا جعفرS یقول: «الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُون ؛از امام جواد چنین شنيدم كه: «امام و پيشواى پس از من، پسرم، على است. فرمان او فرمان من ... و تعيين كنندگان وقت در غيبت، دروغ ميگويند. مستعجلان در آن به هلاكت مىرسند و تسليم شدگان در آن نجات مىيابند».[26]
چرايي ناپسند بودن استعجال درباره ظهور امام زمانQ
از منظر قرآن و روایت، ناپسند بودن استعجال دو دليل عمده دارد:
جهل
«جهل» ريشه اصلي استعجال است. جهل به معناي «ناآگاهي» در مقابل علم [27]و «ناداني» در مقابل عقل است.[28] در فرهنگ قرآني و روايي، كساني كه عقل خويش را به كار نميگيرند، جاهل و جزء جنود جهلند. مراد از جهل مستعجلان، ميتواند هر دو قسم از اقسام جهل باشد؛ اما براساس آيات و روايات، محور اصلي در استعجال، جهل به معناي عدم كاربست عقل است؛ چرا كه بر اثر چنين جهلي است كه «بيبصيرتي» محقق و حقگريزي و حقستيزي پديدار ميشود. از اين رو، علامه طباطبايي ذيل آيه 48 سوره يونس، علت استعجال را جهل و ناداني مشركان ميداند. [29]همچنين در آيه 39 سوره انبياء،«جهالت»، علت استعجال كافران عنوان شده است .[30]
آسيبزا بودن استعجال
رويكرد استعجال در تمامي امتها و زمانهاي مختلف وجود داشته است؛ اما اين رويكرد در آخرالزمان به علت غيبت امام عصرQ بيشتر مورد ابتلا است، و نمود بيشتري دارد؛ آسيبهاي آن نيز بيشتر به چشم ميآيد. بيشترين آسيبها در دو حوزه اعتقادي و اجتماعي- فرهنگي ملاحظه ميشوند:
آسيبهاي اعتقادي
ازجمله آسيبهاي اعتقادي استعجال عبارتند از:
پديد آمدن روحيه يأس و نااميدي در مستعجِل
انسان مستعجل به علت شتابزدگي كه براي تحقق ظهور دارد، با برآورده نشدن انتظار خويش، از ظهور حضرت نااميد و حتي از رحمت خدا رويگردان ميشود!
در روايات، استعجال در اجابت دعا نهي شده است؛[31] زيرا مستعجل دچار نااميدي و ترك دعا ميشود كه اين، در واقع ترك ارتباط با خداست. سرآمد دعاها، دعاي فرج و گشايش در امر جهان با ظهور منجي انسانها است. در آخرالزمان فرد مستعجل، به علت طولانيشدن غيبت امام عصرQ ، تحمل خود را از دست می دهد و دچار نااميدي ميشود. براساس فرمايش اميرمؤمنانS «نااميدي از روح الله» نااميدي از ظهور حجت خداست؛ [32]كه خداي سبحان و در آيه 87 سوره يوسف از آن نهی فرمودهاست: «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»[33]و از رحمت خدا مأيوس مشويد، زيرا تنها كافران از رحمت خدا مأيوس مىشوند.
بر اين اساس، استعجال موجب نااميدي است كه به فرموده قرآن مجيد، در جهل ريشه دارد [34] نااميدي و يأس، سرد كنندهترين و سرايت پذيرترين آفت های انتظار است؛ زيرا يأسِ فردي، از طريق گفتار و رفتار، به آحاد جامعه منتقل ميشود و موتور محرك جامعه از حركت و تلاش ميايستد و چنين جامعهاي نميتواند جامعهاي منتظر باشد.
خروج از تعادل در مواجهه با رهبر الاهي
در آخرالزمان و هنگام ظهور حضرت حجتQ ، اهل استعجال نميتوانند مسير صحيح را تشخيصدهند و لذا از اولين مخالفان آن حضرت خواهند بود و در این وضعیت يا دچار عقبگرد خواهند شد، يا به انكار حضرت روي ميآورند. در خطبه 150نهجالبلاغه به اين آسيب اشاره شده است .[35]
اين خطبه، در مجموع از حوادث آينده، پيشگويى مىكند و قرائن و تعبيرات موجود در خطبه، به خوبى نشانمىدهند كه سخنان امام علیS در اين خطبه به حوادثِ پيش از قيام مهدیQ و سپس قيام مبارك او اشاره می کند. امام علیS با ذكر دليل براى ترك شتاب به اين مهم اشاره ميكنند كه براى پيروزيهاي وعده داده شده بعد از فتنهها عجله نکنید به خصوص در ظهور مهدیQ كه در عصر خود پيامبرa درباره اقامه عدل و داد در سراسر جهان به وسيله او وعدههاي صريح داده شده است، زیرا عجله هر چيز زمانى دارد و شرايطى، و تا شرايط آن حاصل نشود، آن پديده همچون ميوه خامى است كه آن را از درخت بچينند كه در این صورت بي ترديد موجب پشيمانى و ندامت خواهد شد.[36]
طبق فرمايش امير مؤمنانS ، افراد براي برون رفت از هلاكت و گمراهي، بايد از راه ميانه و مستقيمي كه كتاب و سنت است؛ حركت كنند و استعجال باعث دورشدن از اين راه مستقيم است.[37] بنابراين، فرد مستعجل، حتي اگر ظهور را درك كند، از خواسته خود پشيمان ميشود و آرزو ميكند كه اي كاش حضرت مهدیQ ظهور نميكرد! زیرا وی براي حضور و اجراي دستورهاي حضرت آمادگي ندارد و از راه مستقيم فاصله گرفته است.
نمونه بارز چنين مستعجلاني قوم يهود است كه پيش از ظهور حضرت رسولa به حجاز هجرت و با ظهور پیامبر فرمان شكنيهاي خود را آغاز كردند.[38]
اعتراض به مصلحت الاهي
يكي از آسيبهاي اعتقادي اهل استعجال، «اعتراض به مصلحت الاهي» در تأخير ظهور است. از اينرو، علامه مجلسي ذيل روايت «فَعِنْدَ ذلِك يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ، وَ يَضْمَحِلُّ الْمُحِلُّونَ، وَ قَلِيلٌ مَا يَكونُونَ، هَلَكتِ الْمَحَاضِيرُ، وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ»؛[39]علت ذم استعجال را «اعتراض» دانسته است و مينويسد: شايد مراد از مذموم بودن، استعجال در طلب فرج حضرت حجتQ و اعتراض بر تأخير فرج باشد كه باعث هلاكت مستعجلان است.[40]
به عنوان نمونه، اعتراض سهل بن خراساني به امام صادقS نسبت به عدم قيام حضرت، عليه حكام جور، در استعجال او ريشه داشت.[41]
فرد منتظر، به مصلحت الاهي رضايت دارد و همواره در حال اجراي وظايف خويش است؛ اما مستعجل ناسپاسي ميكند و نسبت به مصلحت الاهي ناراضي است؛ چنانكه نجواي فضل كاتب با دوستانش در مجلسي كه امام صادقS نامه ابومسلم خراساني را بيجواب گذاشتند؛[42] «اعتراض» بر حضرت دانسته شده است.[43]
آسيبهاي فرهنگي- اجتماعي
مستعجلان، علاوه بر آسيبهاي اعتقادي، به جامعه و فرهنگ آن آسيب وارد ميكنند. مهمترين آسيبهاي حوزه فرهنگي – اجتماعي كه در بستر استعجال شكل ميگيرند، به شرح ذيل هستند:
فراگيري نااميدي و رويآوري به مدعيان دروغين مهدويت
«يأس و نااميدي» از آفت های انتظار است و فرد نااميد و افسرده، نااميدي را با گفتار و رفتارش به جامعه انتقال ميدهد و جامعه را از جامعه ای پويا و منتظر به جامعهاي بيتفاوت تبديل ميكند؛ چرا كه مستعجلان جزء نخستين كساني هستند كه «وقت گذاران» را تأييد ميكنند؛ به مغرضان باج ميدهند و مدعيان دروغين را حمايت و در نهايت، با رويآوري به آنان دين و دنياي خود را تباه ميكنند و جامعه را به سمت هلاكت سوق ميدهند. چنين پيامدهايي در نااميدي و يأس مستعجلان از ظهور امام زمانQ ریشه دارد.
فرد مستعجل چه بسا تحت تأثير وقاتون و مدعيان دروغين، از دين الاهي خارج و پيرو ولايت طاغوت میشود؛ همانگونه كه تعداد بسیاری از پيروان حضرت موسيS به دليل استعجال در ماجراي غيبت ايشان، به «سامري» كه مدعي دروغيني بيش نبود؛ لبيك گفتند و گوسالهپرست شدند[44]. بر اساس اين آيات، سامري از استعجال قوم بني اسرائيل كه به نااميدي آنان از بازگشت رهبر الاهيشان منجر شد؛ سوء استفاده و ايشان را گمراه كرد.
هدر رفت نيروي جامعه
از آسيبهاي مهم استعجال كه در عرصه اجتماعي بروز بيشتري دارد؛ «هدررفت نيروي جامعه» است كه در كوتهبيني برخي پيروان نسبت به هندسه نظاممند رهبري ريشه دارد و با سرپيچي از امام جامعه پديدار ميشود. امام هادیS در زيارت جامعه، مواجهه با معصوم را به زيبايي رفتارشناسي و پيروان را به سه دسته تقسيم فرموده اند: «پيشيگيرنده»، «عقبمانده» و «همراهيكننده». سپس در زمينه پيامد هر يك از اين رفتارها چنین فرمودهاند:
«فَالرَّاغِبُ عَنْكمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكمْ زَاهِق»؛ رويگردان از شما، از دين خارج شدهاست و همراه با شما پيوستهاست و كوتاهي كننده در حق شما، هلاك است».[45]
در شرح عبارت مذكور آمده است:
«راغب»، از اولياي معصوم رویگردان است و «مُعرِض» از جرگه آنها كه حقمدار و عدلمحورند سربرتافته است و «مارق»، خارج از حق و داخل در باطل خواهد بود؛ چنانكه تقصير در حقپذيري، زمينه «زهوق» را كه حكم قطعي آن بطلان است، همراه خواهد داشت .[46]بر اين اساس، معيار همراهي، حقمداري و عدلمحوري و پذيرش از معصومS است.
«مارق» افراد رويگردان، و افراد پيشيگيرنده و مستعجل را شامل میشود است كه در برابر معصوم از تعادل برخوردار نيستند و باعث هدر رفت نيروي جامعه ميگردند. تاريخ ادوار ائمهS گوياي اين حقيقت است كه اهل استعجال در لباس «دادخواهي» به تصميم معصوم معترض شدند و در مقابل ايشان ايستادند. آنان پيرواني هستند با پيشانيهاي پينه بسته از تهجد، آنان بدون تعمق مدار حق را نشناختند و با استعجال خويش، هلاكت را عاقبت خود قراردادند.[47] اينگونه افراد به ظاهر مسلمان با استعجال خود باعث دور شدن بسياري از عوام جامعه از دور رهبر الاهي شدند و با افروختن آتشِ جنگ، بين مسلمانان، باعث هدر رفت سرمايههاي جامعه اسلامي شدند، و خسارات زيانباري به وجود آوردند.
پديداري تزلزل در باورداشت جامعه و انحراف از مسير سعادت جامعه
يكي از آسيبهاي فرهنگي-اجتماعي مستعجلان، به دليل اعتراض به مصلحت الاهي، «تزلزل در باورداشت جامعه» و در نهايت انحراف از مسير سعادت جامعه است. از اين رو، امام صادقS ، در معناي واژه «يمارون» در آيه 17شوري، ميفرمايد:
«يقولون متى ولد؟ و من رأه؟ و أين يكون؟ و متى يظهر؟ و كل ذلك استعجالا لأمر اللّه و شكا في قضائه و دخولا في قدرته، أولئك الذين خسروا الدنيا؛ ميگويند: [موعود] چه زماني متولد شده؟ و چه كسي او را ديده و در كجاست؟ و كِي ظاهر ميشود؟ تمام اينها از روي استعجال در امر الاهي و شك در قضاي اوست. آنان در دنيا و آخرت خود زيان كردهاند و پايان بد از آنِ كافران است» .[48]
بر اساس بيان امام صادقS ، اهل استعجال در دوران غيبت، در باور داشت خود و ديگران تزلزل ايجاد ميكنند، و با طرح شبهاتي مختلف؛ از جمله شبهه درباره طول عمر حضرت حجتQ ، باعث انحراف مردم و روي آوري به «وقّاتون» ميگردند.
از منظر آيات قرآن نيز مستعجلان همواره با و شك در قضاي الاهي و تمسخر آنان باعث تزلزل در بينش افراد ميشوند و مسير هلاكت را پيش ميگيرند. علامه طباطبایی ذيل آيه 18 شوري مينويسد:
مراد از استعجال كفار به آمدن قيامت، استعجال از باب تمسخر است، نه استعجال واقعى؛ به طوری كه به راستى خواسته باشند قيامت زودتر تحقق يابد. در قرآن كريم اين نوع استهزا به قيامت مكرر از كفار حكايت شده، از آن جمله اين است كه مىگفتند: «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كنْتُمْ صادِقِينَ».[49] اگر راست مىگوييد، پس اين وعده چه وقت خواهد بود.
راهكارهاي مواجهه با استعجال
بر اساس دادههاي قرآني و روايي، دو راهكار اصلي در دو حيطه «نگرش» و« رفتار» در زمينه رويارويي با استعجال عنوان شده است:
راهكار نگرشي: يقين به آمدنيبودن مهدي موعودQ
از دادههاي روايي، كساني از هلاكت آخرالزمان نجات مييابند كه آمدني بودن بهار مردمان و خرّمي روزگاران را باور داشته باشند. بنابراين، براي مواجهه جامعه اسلامي با استعجال و نجات از هلاكتي كه مستعجلان دچار آنند؛ مؤمنان بايد «مقرّب» باشند. در روايتي از امام صادقS آمده است:
«محاضير هلاك گشتند». گفتم: محاضير كيانند؟ فرمودند: مستعجلان؛ مقربان نجات يافتند، و قلعه بر پايههايش استوار است؛ مانند فرشهاي خانهتان باشيد. غبار [فتنه] بيشتر به كسي ميرسد كه آن را برانگيخته است» .[50]
از واژه «مقرّبون» (با دو خوانش اسم فاعلي و اسم مفعولياش) دانسته ميشود براي نجات از هلاكت، بايد به تحقق ظهور منجي يقين داشت و در برابر تقديرات الاهي مطيع بود.
انسان مقرِّب، در مقام پيروي از حضرت حق، آنچه را وقوعش يقيني است، نزديك ميشمارد. از اينرو، در قرآن آمده است:«إِنّهم يَرَوْنَهُ بَعِيدا و نراه قريباً»[51].منكران معاد، به دليل عدم باورداشت، آن را دور ميپندارند؛ در حالي كه خداي سبحان و حزب الله، نزديكش ميدانند. سرّ اين نوع نگاه، آگاهي و يقيني است كه به وقوع رستاخيز وجود دارد. به تعبيري: «كل ما هو آت قريب؛ هر آنچه آمدني است، نزديك است»[52] پس، باورمندان به ظهور مهدي موعودQ آن را نزديك ميشمارند و بر اساس روايات «مقرِّب»اند. از آنچه گفته شد، سِرّ پيماني كه مؤمنان در دعاي عهد با امام زمانQ ميبندند و در پيشگاه ربوبي عرضه ميكنند: «عَجِّلِ لنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيبا»[53]آشكار ميگردد.
اهل نجات بودن «مقرَّب» از اين روست كه تحقق چنين تقريبي، به اراده و عمل و تحت ولايت خدا مشروط است؛ چنانكه خداوند فرمود: « لنْ يَسْتَنْكفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِكةُ الْمُقَرَّبونَ»[54] ؛ و عبوديت تكميل نمىشود، مگر وقتى كه بنده ، تابع محض خداوند باشد و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند؛ هيچ چيزى نخواهد، و هيچ عملى نكند، مگر وفق اراده مولايش، و اين همان داخلشدن تحت ولايت خدا است. چنين كسانى اولياءاللَّه نيز هستند، و اولياءاللَّه تنها همين طايفهاند.[55] از اين رو، روايات، مصداق بارز مقرَّبون را «اهلبيت» معرفي كردهاند و با تمسك به ويژگيهاي مقرَّبانِ حقيقي است كه ميتوان از هلاكت آخرالزمان نجات يافت.
راهكار رفتاري: تسليم محض بودن
دومين محور نجات از هلاكت استعجال، «تسليم» است. عبدالرحمن بن كثير ميگويد:
خدمت امام صادقS نشسته بودم كه مهزم وارد شد و عرض كرد: جانم به قربانت! به من خبر دهيد امري كه در انتظارش هستيم چه زماني واقع ميشود؟ فرمود: «اي مهزم! تعيين كنندگان وقت [ظهور] دروغ گفتند؛ مستعجلان هلاك شدند و تسليم شوندگان نجات يافتند».[56]
از اينگونه روايات،[57] دانسته ميشود كساني كه به امر الاهي و به تعبير حضرتS ، «مُسلِّمون» یعنی تسلیم هستند، از گرداب هلاكتي كه مستعجلون گرفتار آنند؛ نجات مييابند. «تسليم» رویکرد مقابل خصومت و دشمني و به معناي موافقت شديد ظاهري و باطني است؛ به گونهاي كه هيچ اختلافي در بين نباشد. از لوازم «تسليم»، انقياد، صلح و رضايت است.[58]
از امام جوادS چنين روايت شده است:
«الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي ... وَ يَكذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِك فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمون».[59]
بنابراين، «تسليم»، به معناي موافقت ظاهري و قلبي در اجراي دستورهاي خداي سبحان است. تنها غايت انسان مُسَلِّم، تسليم محض در برابر اوامر و نواهي خداست. او به وظايف خود عمل ميكند و هماره داراي اطمينان قلب و تأني و آرامش است و با چنين ويژگيها يي در كار خير شتاب ميورزد.
براساس روايتي، امام صادقS (با استناد به آيه 65 سوره نساء) نماز گزاران و روزه داراني را كه در برابر حكم خدا و رسولa تسليم نشدهاند، مشرك دانسته و ضرورت تسليم را عنوان كردهاند.[60] با تلفيق اين روايات ميتوان دانست تنها با تسليم ظاهري و باطني در مقابل پيامبرa و ولي خدا است كه انسان از ورطه استعجال نجات مييابد.
نتيجهگيري
چالش «استعجال» به عصر غيبت اختصاص ندارد. بنابر اين، در هر دورهاي به فراخور نياز، رهبران الاهي با هدف ارتقاي سطح بينش جامعه اسلامي، به ويژه درباره ظهور منجي، پيروان خويش را از فرو افتادن در باتلاق استعجال برحذر داشته و سرانجام اهل استعجال را نابودي برشمردهاند. بر اساس دادههاي قرآني و روايي، دعا براي تعجيل در امر فرج، پسنديده و سفارش شده است و اين مهم با استعجال كه امري مذموم است، داراي تفاوت معنايي و مبنايي است. ناپسند بودن استعجال درباره ظهور امام زمانQ دو دليل اصلي دارد: يكم، اينكه مبناي استعجال جهالت است و دوم، اينكه استعجال آسيبزاست. آسيبهاي استعجال در دو بعد اعتقادي و فرهنگي- اجتماعي عبارتند از: پديد آمدن روحيه يأس و نااميدي در مستعجل، خروج از تعادل در مواجهه با رهبر الاهي، رويآوري به وقاتون و مغرضان و مدعيان دروغين مهدويت، هدر رفت نيروهاي جامعه، پيدا شدن تزلزل در باورداشت جامعه و انحراف از مسير سعادت جامعه. معصومانS براي نجات از ورطه استعجال، دو راهكار اصلي «نگرشي» (تقريب) و «رفتاري» (تسليم) را ارائه كردهاند كه با متصف شدن به ويژگيهاي مقربان و اهل تسليم، ميتوان آن راهكارها را اجرايي كرد. مهمترين ويژگيهاي رفتاري مقرّبان و اهل تسليم، انقياد، ثبات امر، صبر و شرح صدر است. كسي كه در هر دو ساحت نظري و عملي از معصومانS پيروي كند و به حكم ایشان اعتراض نكند و به همه دستورهای رهبران الاهي گردن نهد؛ مقرِّبي است كه در عصر غيبت از استعجال در امان خواهد بود و نجات خواهد یافت.
پانویس
- ↑علی رضايي، جهان در انتظار ظهور،ص22.
- ↑محمد بن حسين شريفرضي، نهج البلاغه، ص208
- ↑محمد بن یعقوب كليني، اصول کافی، ج1، ص368.
- ↑حسین بن محمد راغباصفهاني، المفردات، ص548.
- ↑محمدبن مكرم ابنمنظور، لسان العرب ج11،ص426 و فخرالدين طريحي، مجمع البحرین، ج5، ص419.
- ↑حسن مصطفوي، تفسیر روشن، ج8، ص41.
- ↑استعجلته: طلبت عجلته؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرین، ج5، ص419.
- ↑« الاستعجال: والاعجال والتّعجّل واحد؛ بمعنی الاستحثاث و طلب العجل» (محمدبن مكرم بنمنظور، لسان العرب ج11، ص426).
- ↑آلعمران، آیه 127
- ↑بقره، آیه 153
- ↑محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص97 و محمد بن الحسن طوسي، تهذیب الاحکام، ج1، ص58.
- ↑محمد بن یعقوب کليني، اصول کافی، ج1، ص 368.
- ↑فضل بن حسن طبرسي، مجمع البیان، ج2، ص814؛ حسن بن عبدالله عسكري، الفروق فی اللغة، ص198 ؛ سیدعبدالحسین طيب، اطیب البیان ج3، ص321.
- ↑محمد حسین طباطبايي، المیزان، ج6، ص31 ؛ عبدالله جواديآملي، تفسیر تسنیم، ج16، ص380.
- ↑فتح، آیه: 20
- الفبطه، آیه 84
- ↑حج، آیه 47.
- ↑عبدالله جواديآملي، ج16، ص380.
- ↑محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص490؛ طبرسي، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص75 ؛ محمد بن حسن عاملي، وسایل الشیعة، ج7، ص55.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص368.
- ↑همان، ج1، ص369.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج4، ص179.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی ج1، ص336.
- ↑ملا صالح مازندراني، شرح الکافی ،ج12، ص369
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص369.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص378.
- ↑محمدبن مكرم بنمنظور، لسان العرب، ج11، ص129 ؛ راغب اصفهاني، المفردات، ص209.
- ↑علی اکبرقرشی، قاموس قرآن، ج2، ص80.
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج10، ص72.
- ↑فضل بن حسن طبرسي ، مجمع البیان، ج7، ص77 و ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، ج13، ص409.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2،ص490؛ طبرسي، مشکاة الانوارفی غررالاخبار، ص75.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۱۶.
- ↑يوسف، آیه 87.
- ↑حجر، آیه 56.
- ↑محمد بن حسن رضی، نهج البلاغة، ص208.
- ↑ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج5، ص723.
- ↑عبدالحمید بن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج9، ص128.
- ↑ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج23، ص484.
- ↑محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج3، ص132.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص292.
- ↑محمد بن علی بن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه: ج4، ص237؛ نعمت الله جزائري، ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، ج2، ص175؛ سید هاشم بحراني،مدینة معاجز الائمة ، ج6، ص115.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج8، ص274
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج26، ص281.
- ↑بقره، آیات 51، 54، 92، 93؛ نساء، آیه 153؛ اعراف، آیه 148_ 150 و طه، 83-98
- ↑محمد بن علی بن صدوق، کمال الدین، ج2، ص612.
- ↑ر.ك: عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم،ج6، ص257.
- ↑محمد بن حسن رضی، نهج البلاغة، ص298.
- ↑حسن بن سلیمان حلي، مختصربصائر، ص434؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،ج53،
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج18، ص39.
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص197.
- ↑معارج، آیه 6-7
- ↑محمد بن حسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص8.
- ↑ابراهیم بن علی كفعمي، المصباح، ص 552.
- ↑نساء، آیه 172
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 19، ص121.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص368.
- ↑محمد بن الحسن طوسي، الغیبة، ص426
- ↑حسن مصطفوي، تفسير روشن، ج5، ص188.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ج2، ص378؛ علي بن محمد خزاز رازی، كفاية الاثر، ص283.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص390 ؛ محمد بن مسعود عياشي، تفسیر عیاشی،ج 1، ص255.
منابع
- قرآن كريم
- ابن أبيالحديد، عبد الحميدبن هبةالله شرح النهج البلاغه، چاپ اول، قم، مكتبة آيتالله المرعشي النجفي. (1404ق).
- ابن بابويه، محمد بن علي ، الخصال، چاپ اول، قم، نشر جامعه مدرسين. 1362ش.
- ______________، كمال الدين و تمام النعمه، چاپ دوم، تهران، اسلاميه. 1395ق.
- ______________، من لا يحضره الفقيه، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين. 1413ق.
- ابن شهر آشوب مازندراني، محمد بن علي متشابة القرآن و مختلفه، چاپ اول، قم، دار بيدار للنشر، 1369ق.
- جزائري، نعمت الله، رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، چاپ اول، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي. 1427ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسير تسنيم، چاپ دوم، تحقيق: عبدالكريم عابديني، قم، نشر اسراء.1388.
- ابن منظور، محمدبن مكرم لسان العرب، چاپ سوم، بيروت، نشر دار صادر،1414ق.
- بحراني، سيد هاشم بن سليمان مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر و دلائل الحجج علي البشر، چاپ اول، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية. 1413ق.
- حرعاملي، محمدبن حسن ، وسائل الشيعة، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البيت، 1409ق.
- حلي، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر بصائر، چاپ اول، قم، مؤسسه النشر الاسلامي. 1421ق.
- خزاز رازي، علي بن محمد، كفاية الاثر في النص الائمۀ الإثنيعشر، قم، بيدار، 1401ق.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد المفردات في غريب القرآن، چاپ اول، بيروت، نشر دار العلم الدار الشاميه، 1412ق.
- رضايي، علي، جهان در انتظار ظهور، چاپ اول، قم، نشر پيام حجت. 1391.
- سمهودي، نورالدين علي بن محمد ، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية. 2006م.
- شريف رضي، محمد بن حسين نهج البلاغه، (صبحي صالح)، چاپ اول، قم، نشر هجرت. 1414ق.
- طباطبايي، محمدحسين الميزان في تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه. 1417ق.
- طبرسي، علي بن حسن مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، چاپ دوم، نجف، المكتبة الحيدرية. 1385ق.
- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصرخسرو. 1372.
- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، چاپ سوم، تهران، كتابخانه مرتضوي. 1375.
- طوسی، محمد بن حسن،تهذيب الأحكام، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلاميۀ. 1407ق.
- _____________، الغيبة ، تصحيح: عبادالله تهراني، علي احمد ناصح، قم، دارالمعارف الإسلامية. 1411ق.
- طيب، سيدعبدالحسين أطيب البيان في تفسير القرآن، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام. 1378ش.
- عاملي، ابراهيم بن علي المصباح للكفعمي، چاپ دوم، قم، دارالرضي(زاهدي). 1405ق.
- عسكري، حسن بن عبدالله الفروق في اللغة، چاپ اول، بيروت، دار الآفاق الجديدة. 1400ق.
- عياشي، محمدبن مسعود تفسيرالعياشي، چاپ اول، تهران، المطبعة العلمية. 1380ق
- قرشي، سيدعلياكبر قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالكتب الإسلامية. 1371.
- كفعمي، ابراهيم بن علي العاملي المصباح، چاپ دوم، قم، دار الرضي. 1405ق.
- كليني، محمدبن يعقوب الكافي، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلامية. 1405ق.
- مازندراني، محمدبن صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة، چاپ اول، تهران، مكتبة الاسلامية. 1382ق
- مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي. 1403ق.
- مصطفوي، حسن ، تفسير روشن، چاپ اول، تهران، مركز نشر كتاب. 1380.
- _________________، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب. 1360.
- مكارم شيرازي و همكاران، ناصر تفسير نمونه، چاپ اول، تهران، دارالكتب الإسلامية. 1374ش.
- نعماني، محمد بن ابراهيم الغيبه، چاپ اول، تهران، نشر صدوق. 1397ق.
برگرفته از
- مقاله استعجال درباره ظهور امام زمان در سنجه آیات و روایات؛ محمد هادی منصوری- آمنه قریب دوست، فصلنامه علمی پژوهشی انتظار موعود، سال نوزدهم، بهار1398، شماره 64. با تصرف و تلخیص.