آیه استخلاف
آیه استخلاف، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
««وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بيشَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»»[1] خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه آنان را به يقين در زمين جانشين مىگرداند؛ چنان كه كسانى را پيش از آنها جانشين گردانيد و بىگمان دينى را كه براى آنان پسنديده است، براى آنها استوار مىدارد و [حال] آنان را از پس هراس به آرامش بر مىگرداند[آنان] مرا مىپرستند و چيزى را شريك من نمىگردانند و كسانى كه پس از اين كفر ورزند، نافرمانند.
یکی از آیاتی که مفسران و متکلمان شیعه به وسیله آن بر ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج) استدلال کرده اند؛ آیه 55 سوره مبارکه نور است. در این آیه خداوند متعال به مومنان وعده میدهد که آن هارا خلیفه در روی زمین قرار دهد و به آنان امنیتی عطا کند که در سایه آن بتوانند خداوند را بدون هیچ گونه ترسی عبادت کنند. در مقابل، برخی از علمای اهل سنت قائل اند که زمان وعده خداوند در این آیه شریفه، ایام خلافت چهار خلیفه اول می باشد و برخی دیگر دیدگاه های علمای امامیه را پذیرفته و مصداق وعده الاهی در آیه مذکور را حکومت حضرت مهدی(عج) دانسته اند.
واژگان
تعریف واژگان در هر تحقیق راهگشای درک بهتر مفاهیم و مبانی تحقیق برای رسیدن به مقصود است. در ذیل واژگان مورد نظر تعریف می شوند:
یَستخلِف
از باب استفعال از ماده« خلف» است. ابن فارس برای این ماده سه معنای اصلی در نظر گرفته است: « قرار گرفتن چیزی پس از چیزی دیگر که جانشین آن می شود؛ پشت سر، ضدّ روبه رو و دگرگونی و تغییر.[2]فراهیدی «خلیفه» را این گونه معنا کرده است: « من استخلف مکان من قبله و یقوم مقامَه؛ کسی که در مکان فرد پیش از خود قرار گرفته و جایگزین او می شود».[3]
تمکین
«تمکین»، در اصل به معنای قرار دادن چیزی در مکان است. راغب می نویسد: « مکنتُه و مکّنتُ له فَتَمکّنَ؛ شیئ را در مکان قرار دادم پس جای گرفت[وتثبیت شد]».[4] علامه طباطبایی(ره) تمکین دین را کنایه از استوار ساختن دین و استحکام بخشیدن به آن می داند؛ به گونه ای که اصول آن بر اثر اختلاف سست نگردد و در اجرای قوانینش سهل انگاری نشود و احکام آن به عمل درآید.[5]
بررسی دیدگاه شیعه
قرآنپژوهان شیعی، در مورد زمان تحقق و تعیین مصداق برای این آیه، دیدگاه یکسانی ندارند. برخی تحقق این وعده را همسو با مفاد آیات و روایات، به عصر ظهور متعین میدانند و برخی دیگر تحقق وعده را دارای مصادیق متعدد عنوان می کنند.
قول اول: انحصار تحقق وعده به عصر ظهور
این دیدگاه با تمام احادیث اهلبیت(علیهم السلام) درباره این آیه همسو است که با مضمون واحد، تحقق این وعده را در عصر ظهور امام مهدی(عج) میداند. این دیدگاه، افزون بر آنکه بهطور طبیعی در بین محدثان، مانند علامه مجلسی(ره) و کتابهای روایی تفسیری، مانند مقدمه تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی و« البرهان»، اثر سید هاشم بحرانی و «نورالثقلین»،اثر علی بن جمعه حویزی و نیز تفاسیر اجتهادی با روش روایی، مانند تفسیر «الصافی» و «الاصفی»، از مرحوم فیض کاشانی(ره) و«الوجیزه»،نوشته علی ابن ابی جامع العاملی رواج دارد؛ در بین مفسران اجتهادی با روشهای دیگر نیز مطرحشده است و جمعی از اساطین تفسیر به آن گرایش یافتهاند.
به نظر می رسد نخستین تفسیر اجتهادی شیعه در این زمینه که به این قول گرایش یافته، مجمعالبیان مرحوم طبرسی است. ایشان ضمن بیان دیدگاهها درباره مفاد این آیه و ارزیابی و نقد آن ها چنین مینویسد: «در معنای آیه اختلاف دیدگاه است. گفتهشده آیه درباره اصحاب نبی(ص) نازلشده است و ابنعباس و مجاهد گفتهاند: مفاد آیه عمومیت دارد و درباره همه امت محمد(ص) میباشد. آنچه از اهلبیت (علیهم السلام) روایت شده، این است که آیه درباره امام مهدی از آلمحمد(ص) است».[6]
در تفسير مجمعالبيان ذيل اين آيه از امام زين العابدين(ع) چنین نقلشده است: اينگروه به خدا قسم! همانپيروانما اهل بیت (علیهم السلام) هستند كه خداوند به وسيلهيمردی از خاندانما، اين وعده را تحققّ ميبخشد و او، مهدي اين امّت است.[7]
البته مرحوم طبرسی(ره) در اثبات این نظریه، نهتنها از ادله برون متنی[ روایات و اجماع اهلبیت(علیهم السلام)] مدد گرفته، بلکه از مفاد درونی آیه نیز بهره برده است و مینویسد: «معنای «« لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ »»؛ عبارت است از اینکه خداوند آنان را وارث تمام زمینهای کافران از عرب و عجم میکند و آنان را ساکنان و پادشاهان زمین قرار خواهد داد… و مراد از «« لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ »»نیز این است که دین اسلام را بر تمام ادیان چیره خواهد کرد؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموند: «زمین برای من جمع و مغموم شد و خاوران و باختران آن برای من نمایان گردید و[دیدم] بهزودی فرمانروایی امّت من تمام زمین را فرا خواهد گرفت».[8]
ابوالفتوح رازی (از مفسران قرن ششم) نیز پسازنقد و ردّ نظریههای دیگر، مفاد آیه را در امام مهدی(عج) متعین میداند و مینویسد: در آنکه مراد به آیت کیست؛ سه قول وجود دارد: جماعتی گفتنداند که مراد جمله امت مصطفی(ص) است که خدای تعالی ایشان را خلیفه امت گذشته کرد؛ و بعضی گفتهاند: مراد صحابه اند که بعد از رسولالله(ص) از ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلافت کردند و قول دیگربراساس تفسیر اهلبیت(علیهم السلام) آمده است،مبنی بر این که مراد این« خلیفه»، صاحبالزمان(عج) است که رسول(ص) از خروج او در آخرالزمان خبر داد و او را مهدی(عج) خواندند و امت بر خروج او اجماع کردهاند.[9]
آنگاه ابوالفتوح دوقول اول از این سه قول یادشده را رد میکند و به این نتیجه میرسد:« پس آیت لایق نیست و معنای او مطرد نیست؛ الّا به خلافت و امامت مهدی(عج) که رسول(ص) به او بشارت داد و امت بر آن اجماع کردند بر جمله او؛ اگرچه در تعیین[شخص] آن اختلاف کردند».[9]
علامه طباطبائی(ره) نیز پساز ارزیابی و نقد دیدگاه مفسران، در پایان، از مفاد آیه چنین نتیجهگیری میکند: «خداوند به مؤمنان ناب که دارای عمل صالح اند؛ چنین وعده دادهاست: برای آنان اجتماعی شایسته و خالص از عیبِ کفر و نفاق و فتنه برپا کند. آنان وارث زمین شوند، و جز آموزههای دین حق بر باورها و اعمال آنان چیره نگردد. آنان در امنیت کامل به سر برند. بدون آنکه از دشمن درونی و بیرونی بترسند… چنین جامعهای پاک، با این اوصاف قدسی ارزشمند از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) تاکنون تحقق بیرونی نیافته است و اگر بنا باشد آن را بر مصداقی تطبیق کنیم. بدونشک مفاد آیه( با توجه به اوصافی که در اخبار متواتر از پیامبر اکرم و ائمه اهلبیت(علیهم السلام) درباره عصر ظهور امام مهدی(عج) رسیدهاست)، تنها بر آن جامعه تطبیق خواهد شد».[10]
مرحوم علامه در جای دیگر با توجه به این که جامعه ای که از شرک و فساد خالی بوده و مومنان در آن از امنیت برخوردار باشند، تا کنون شکل نگرفته است؛ می گوید:
این مجتمع طیب و طاهر، با صفاتى که از فضیلت و قداست دارد، هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده، و دنیا از روزى که پیامبر(ص) به رسالت مبعوث گشته تا کنون، چنین جامعهاى به خود ندیده است. ناگزیر اگر مصداقى پیدا کند، در روزگار مهدى(عج) خواهد بود؛ چون اخبار متواترى که از رسول خدا و ائمه اهلبیت(علیهم السلام)دربارۀ ویژگیهای آن جناب وارد شده است، از انعقاد چنین جامعهاى خبر مىدهد... پس حقّ مطلب آن است که اگر واقعاً بخواهیم حق معناى آیه را به آن بدهیم (و همۀ تعصبات را کنار بگذاریم) هیچ مجتمعی جز با اجتماعى که به وسیلۀ ظهور مهدى(عج) به زودى منعقد مىشود،با آیه مذکور قابل انطباق نیست.[11]
چنانکه ملاحظه شد، مفسران شیعی در این قول به نتیجهای واحد رسیده و تحقق وعده حقتعالی را برای عصر ظهور متعین دانستهاند؛ هرچند در این فرایند، با وجود دیده گاهای مشترک، اختلاف آرایی در میانشان دیده میشود.
قول دوم: تحقق وعده با مصادیق متعدد
بر اساس این قول، وعده حقتعالی دستکم یک بار در صدر اسلام تحقق یافته و عصر ظهور نیز یکی از مصادیق تحقق این وعده یا مصداق اتمّ آن است.
از مفسران امامیه، شیخ طوسی به این قول گرایش دارد. ایشان در تفسیر این آیه مینویسد:
«خداوند در این آیه به مؤمنان دارای عمل صالح از اصحاب پیامبر اکرم(ص) وعده داده است که آنان را در زمین به خلافت رساند؛ یعنی آنان را وارث زمین مشرکان از عرب و عجم کند؛ همانگونه که بنیاسرائیل را پس از هلاکت ستمگران، وارد شهرهای آنان کرد و در آنها سکونت داد… ».[12]
شیخ طوسی پساز نقد برخی دیدگاههای اهلتسنن درباره اجماع مفسران در تطبیق آیه به خلفای اربعه (که بعد از این خواهد آمد)؛ مینویسد: همه مفسران به این قول قائل نیستند. مجاهد میگوید: مراد از قوم موعود، امت محمد(ص) است. ابنعباس و دیگران نیز نزدیک همین معنا را گفتهاند. همچنین اهلبیت(علیهم السلام) میگویند: مراد از این آیه، امام مهدی(عج) است که پساز خوف، ظهور میکند و پساز مغلوب بودن، اقتدار مییابد. بنابراین، ادعای اجماع مفسران و تطبیق آیه بر خلفای اربعه درست نیست، و اثبات این اجماع، آغاز بحث است.[13]
بنابراین، شیخ الطایفه ، روایات درباره تطبیق آیه به امام مهدی(عج) را منکرنیست، بلکه آن را قول اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر آیه می داند.
تفسیر نمونه مفاد آیه مذکوررا به عصر ظهور متعین نمی داند، بلکه قائل است این آیه در مقام بیان یکی از سنّت های الاهی است؛ ولی مصداق اتمّ و کامل آن در عصر حکومت امام مهدی(عج) به وقوع می پیوندد.[14]
بررسی دیدگاه اهلسنت
تقریباً مفسران اهلتسنّن در این زمینه متفقاند که قدر متیقن خطاب در «« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ »»؛ صحابه پیامبر خدایند و خداوند این وعده را به یاران حضرت رسول(ص) بهعنوان مخاطبان حاضر در عصر نزول داده است. اساس این قول «خبر واحدی» است که در شأن نزول این آیه آوردهاند؛ ازجمله ابن جریر طبری که آن را با سند خود از ابی العالیه نقل میکند:
«پیامبر خدا(ص) ،۱۰ سال در ترس و وحشت در مکه، مردم را در نهان و آشکار، به خداوند یکتا دعوت کرد. سپس خداوند هجرت به مدینه را دستور داد. حضرت با یارانشان در مدینه نیز در ترس و وحشت بودند و ناگزیر همواره با سلاح به سر میبردند. پس مردی به پیامبر اکرم(ص) گفت: آیا روزی بر ما نمیآید که در امنیت به سر بریم و سلاح فروگذاریم؟ پیامبر(ص) فرموند:« زمانی اندک سپری نمیکنید، جز آنکه به امنیت میرسید و مردی از شما در جمع بسیار بدون سلاح حضور خواهد یافت.» خداوند در پی این خبر، این آیه را نازل کرد. ابوعالیه میگوید: خداوند دینش را در جزیرةالعرب چیره کرد و مردم آن دیار ایمان آوردند و آنگاه سر از عناد درآوردند. پس خداوند نعمت امنیت را تغییر داد؛ چون به این نعمت کفر ورزیدند.[15]
اهل سنّت سعی کرده اند با استفاده ازبخش هایی از آیه شریفه، به گونه ای استدلال کنند که تحقق وعده مندرج در آیه نه تنها شامل خلفای چهارگانه شود، بلکه به گونه ای تحلیل شود که کس دیگری غیر آن ها را شامل نشود. به عنوان مثال در تحلیل واژه«منکم»، اهل سنت معتقدند، خطاب در عبارت ««وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»»؛ متوجه صحابه و حاضران در عصر نزول است و این وعده تنها به مؤمنان صالح از این افراد داده شده است. فخررازی در این زمینه مینویسد: «این آیه بر امامت امامان چهارگانه دلالت دارد؛ زیرا خداوند متعال کسانی را وعده داده است که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند مضافا این که در زمان محمد(ص) حضور داشته اند».[16]
بر مبنای همین دیدگاه است که بعضی از مفسران اهلسنت، امام مهدی(عج) را بهدلیل حاضر نبودن در عصر نزول، از مصداقهای آیه خارج کردهاند. آلوسی در این باره نوشته است: «امام مهدی(عج) در زمان نزول آیه، طبق اجماع قطعا وجود نداشته است. پس نمی توان آیه را بر وعده به او حمل کرد».[17]
البته مطالبی که عنوان شد، دیدگاه همه مفسران و دانشمندان اهل سنت نیست، بلکه برخی از آنان، قوم موعود را به صحابه اختصاص نداده، همه امت را قوم موعود می دانند؛ از جمله آن ها شوکانی(م1250ق) است که نه تنها تحقق این وعده را برای همه امت می پذیرد، بلکه تکرار این وعده را در اعصار بعدی نیز امکان پذیر می داند و بر آن دلیل اقامه می کند. او می گوید:
« این وعده، همه امت را شامل میشود و گفتهشده است که این وعده به صحابه اختصاص دارد؛ ولی دلیلی برای این امر نیست؛ چون ایمان و عمل صالح [که شاخصه قوم موعود است] به آنان اختصاص ندارد، بلکه وقوع مجدد این وعده برای هر کس از این امت امکانپذیر است. در میان این اقوال، قول کسانی که وعده را به خلفای اربعه یا مهاجران، اختصاص داده، از واقعیت دورتر است؛ چون اعتبار به عموم لفظ است، نه خصوص سببی که این آیه به خاطر آن نازل شدهاست». [18]ابنکثیر دمشقی را نیز میتوان از این گروه دانست؛ چون وی پساز نقل احادیث «اثنا عشر خلیفه» از صحیحین در تفسیر این آیه، چنین میآورد:این حدیث بر این نکته دلالت دارد که باید دوازده خلیفه عادل وجود داشته باشند. چهار تن از آنان پشت سر هم حضور یافتند که همان ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) هستند. پساز آنان، فترتی حاصل شد. دوباره تعدادی دیگر از این خلفای دوازدهگانه آنگونه که خدا میخواست، یافت شدند و بقیه آنان، زمانی که فقط خدا میداند، خواهند آمد که از جمله آنان مهدی(عج) این امت است. او همنام و هم کنیه رسول خداست. وی زمین را از عدلوداد پر خواهد کرد؛ چنانکه از جور و ستم پر بوده است. [19]
نظیر دیدگاه ابنکثیر، دیدگاه صاحب تفسیر کابلی است که آخرین خلیفه را امام مهدی(عج) میداند. [20]
ابنکثیر این وعده را که از اواخر بعثت پیامبر اکرم(ص) شروعشده است؛ همچنان پابرجا میداند تا به عصر خلفای دیگر برسد؛ تا آنگاه که عصر ظهور امام مهدی(عج) فرارسد و مصداقی دیگر از این وعده تحقق یابد.[21]
نقد دیدگاه اهل سنت
مرحوم امین الاسلام طبرسی، بر خلاف استدلال اهل سنت از واژه«منکم» که آن را به خلفای اربعه تخصیص داده اند؛ با توجه به مفاد احادیث اهل بیت (علیهم السلام) آیه را چنین معنا می کند: مراد از«« الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ »»، پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان(علیهم السلام) است. این آیه، به ایشان، استخلاف در زمین، تمکین در بلاد و ارتفاع خوف در زمان امام مهدی(عج) را بشارت می دهد. به همین رو، مراد خداوند در تنظیر این خلافت در عبارت«« كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ »»؛ عبارت از خلفای صالحی است که خداوند آنان را پیش از این در زمین خلیفه قرار داده است؛ مانند حضرت آدم، داوود و سلیمان(ع) ؛ همانگونه که قرآن درباره آنان می فرماید: «« إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً الارض خلیفة»»؛[22] «« يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ »»[23] و آیه شریفه «« فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً »»[24] و همچنین بر این قول که مراد از قوم موعود، پیامبر اکرم و اهل بیت(علیهم السلام) هستند، اجماع عترت طاهره منعقد شده و اجماع آنان به دلیل حدیث ثقلین حجّت است.[25]
از آنجا که به گواهی تاریخ، در زمان خلفا؛ بهویژه در زمان عثمان و امام علی(ع) امنیت کاملی که مسلمانان از تمام خوفها در امان باشند و از دشمنان بیرونی و داخلی هراسی نداشته باشند، وجود نداشته است؛ تلاش بعضی از مفسران اهلسنت در تطبیق این ویژگی بر عصر خلفای اربعه (یا تنها بر عصر خلفای ثلاثه) ناپذیرفتنی و مردود است.
مفضل بن عمر میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! اين نواصب گمان كنند كه اين آيه دربارۀ ابوبكر و عمر و عثمان و على(ع) نازل شده است. امام صادق(ع) فرموند: «نه؛ خدا دلهاى ناصبان را هدايت نكند! در چه زمانى بوده كه دين خداپسند و مورد رضايت رسول(ص) پابرجا بوده است و فرمان خدا در ميان امت منتشر بوده و ترس در دلها نبوده و شک در سينهها وجود نداشته است؟! در عهد كداميک از آنان چنين بوده است؟! حتی در عهد على(ع) با توجه به اينكه مسلمانان از دين برگشته و فتنههایى كه در دوران آنها بهپا خاست و جنگهایى كه ميان آنان و كفار به وقوع پيوست.»
این حدیث شریف بر این نکته تصریح دارد که رفع خوف و امنیت کامل در دوران هیچیک از خلفای چهارگانه وجود نداشته است.
پانویس
- ↑سوره نور، آیه 55.
- ↑احمد ابن فارس، مقاییس اللغه، ص294، ماده«خلف».
- ↑خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج1، ص150، همان ماده.
- ↑حسین بن محمدراغب اصفهانی، مفردات، ص772،ماده«مکن».
- ↑سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص152.
- ↑فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص239.
- ↑همان ، ص239-240.
- ↑همان،ص240.
- الفبابو الفتوح رازی، روض الجنان، ج4، ص53.
- ↑سید محمد حسین طباطبایی، المیزان،ج15، ص151.
- ↑سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج15،ص155.
- ↑محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج7، ص454.
- ↑همان، ص457.
- ↑مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج4، ص531-532.
- ↑ابن جریر طبری، جامع البیان، ج10،ص160.
- ↑« دلت الآیة على إمامة الأئمة الأربعة و ذلك لأنه تعالى وعد الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الحاضرین فی زمان محمد(ص) » (فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج24، ص413)
- ↑«الإمام المهدی لم یکن موجوداً حین النزول قطعاً بالإجماع فلا یمکن حمل الآیة على وعده بذلك» (محمود آلوسی، روح المعانی، ج9، ص 395).
- ↑محمد بن علی شوکانی ، فتح القدیر، ج4،ص47.
- ↑اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص301.
- ↑محمود حسن دیوبندی، تفسیر کابلی، ج4، ص374.
- ↑اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص301.
- ↑بقره، آیه30.
- ↑ص، آیه26.
- ↑نسا، آیه 54.
- ↑فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص240.
منابع
- قرآن کریم
- آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
- ابن فارس، احمد، ترتیب مقاییس اللغه، تحقیق و ضبط: عبد السلام محمد هارون، ترتیب و تنقیح: سعید رضا علی عسکری و حیدر مسجدی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387ش.
- دژآباد، حامد، بررسی ادله اهل سنت درباره آیه استخلاف و ارتباط آن با عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش22، دوره6، تابستان1391.
- رازی،ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ریاض، مکتبة نزار مصطفى الباز، 1419ق.
- ________،مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1420ق.
- راغب اصفهانى،حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق ، بیروت، دارالعلم _ الدار الشامیه، 1412ق.
- زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
- سیوطى، جلالالدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانۀ آیتالله مرعشى نجفى، 1404ق.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
- طباطبایى، سیدمحمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تحقیق: محلاتی و طباطبایی، دار المعرفه، بیروت، 1406ق.
- طوسی، محمدبن حسن، الغیبة للحجة، قم، دار المعارف الإسلامیة، 1411ق.
- فراهیدی، خلیل، ترتیب کتاب العین، تحقیق: مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، انتشارات اسوه،1414ق.
- قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ ششم
- نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات مهدویت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389ش.
- نسفی، عبدالله، تفسیر النسفی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402ق.