الفتن نعیم بن حماد
الفتن نعیم بن حماد، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
کتاب «الفتن»، اثر نعیم بن حماد را باید از منابع مهم روایت هاى علائم ظهور به شمار آورد که بر مجامع روایى شیعه و اهل سنت دارای تاثیر فراوانی بوده است. نویسنده آن، از بزرگان اهل حدیث و از مخالفان سرسخت معتزله و همچنین اهل رأى (قیاس)است. کتاب الفتن، از جمله کاملترین گردآوریهای احادیث در مورد حوادث آخرالزمان در اسلام است. این کتاب دایرةالمعارفی است از نقلها در زمینه فتنههای آخرالزمان و منبع بسیاری از آثار بعدی در این زمینه است.[1] این کتاب ۷۷ باب دارد که در مجموع ده باب آن با عنوان های گوناگون به امام مهدی(عج) اختصاص دارد. مجموع حدیث هایی که در این ده باب گردآوری شده اند، 244 حدیث هستند که در نوع خود، به ویژه در آن عصر و زمان بی نظیر بودن اند. در این حدیث ها درباره شخصیت امام مهدی(عج) نسب وی، صفات و ویژگی هایش، نشانه های ظهور، حوادث و رخدادهای معاصر با ظهور و شیوه حکومتی آن حضرت، به تفصیل دارای مطلب هستند. نعیم بن حماد، اکثر روایات را از صحابه یا تابعین نقل میکند و سند احادیث به پیامبر اسلام(ص) نمیرسد. این گونه روایات نهتنها از منظر شیعه فاقد ارزش اند؛ از نظر اهل سنت نیز حجیت ندارند؛ چون «موقوف»اند و سند آنان به صحابی متوقف میشود.[2]
کتاب الفتن، بعدها توسط بعضی از نویسندگان شیعی، مانند سید بن طاووس گزینش شد (در کتابی با نام «التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن») و پس از آن، روایات این کتاب در منابع شیعی راه پیدا کرده و در زمان صفویان به عنوان روایات شیعی مطرح گشتهاند.[3]
مؤلف کتاب الفتن
«ابوعبدالله نعیم بن حماد بن معاویه خزاعى»، مروزى معروف به «فارض»، که از زمان ولادت او اطلاع چندانی نیست، اهل مرو بوده است. وی براى آموختن حدیث به عراق و حجاز سفر کرد و سرانجام در مصر ساکن شد.[4] او تا زمانی که در خراسان زندگی می کرد، «جهمی» [5]بوده و تحت تاثیرافکار جهم بن صفوان قرار داشته است؛ ولی بعد از این که به اهل حدیث پیوست، در صف مخالفان سرسخت وی قرار گرفت و کتاب هایی در رد جهمیه نوشت. [6]
از جزئیات سفرهاى علمى نعیم که در کلام ابن سعد به آن اشاره شده است، اطلاعى در دست نیست. آنچه مسلّم است اینکه وی مدتى طولانى در مصر سکونت داشته[7] و براى اظهارنظر درباره موضوع جنجالى «خلق قرآن»، به عراق آمده است. نعیم بن حماد از قربانیان مخالفت با معتزله و موضوع خلق قرآن بود. وى در ایام معتصم به عراق فراخوانده شد و چون برخلاف اعتقاد حاکم بر دربار رأی داد و به خواسته آنان اعتراف نکرد، در سال 223 یا 224 در سامرا یا بغداد زندانى شد و در سال 228 یا 229 از دنیا رفت. گفته اند او را با زنجیر اسارت و به قولى بدون کفن و اقامه نماز دفن کردند. همچنین گفته اند وى در زندان نیز به نقل حدیث اشتغال داشت.[8]
نعیم بن حماد از افرادى چون سفیان بن عینیه، عبدالرزاق بن همام، عبدالله بن مبارک، رشدین بن سعد، فضیل بن عیاض و ابوبکر بن عیاش روایت کرده است و بخارى، ابوزرعه دمشقى، ابوحاتم رازى، یحیى بن معین و… از او حدیث نقل کرده اند.[9]
معناى فتن و ملاحم
واژه« فتنه» (مفرد فتن) در اصل به معناى جداسازى طلاى خالص از ناخالص است و سپس در معانى امتحان، سختى و بلا، وسوسه و گمراه کردن به کار رفته [10]و در قرآن نیز به معانى مذکور آمده است.[11] این واژه در عصر نبوى بیشتر جنبه دینى داشت و از آن، غالباً به معناى گمراه کردن استفاده مى شد؛ اما پس از آن، فتنه مفهومى سیاسى پیدا کرد و در بیشتر موارد به هر حرکتى گفته میشد که با سیر طبیعى جامعه همگام نبود و به اختلال در نظم عمومى منجر مى شد. بیشترین و مهم ترین فتنه ها در دوران خلافت امیرالمؤمنین على(ع) رخ داد؛ به گونه اى که برخى صحابه و فرزندان آنان را به گوشه گیرى کشانید؛ چنانکه امام على(ع) نیز این واژه را در خطبه ها و نامه هاى خود به کار برده و گاه از کاربرد واژه مذکور برخى از همان حوادث را اراده کرده است.[12]
اما کلمه ملاحم، جمع ملحمه است و ممکن است از دو ریشه گرفته شود؛ گرچه برگشت آن دو نیز به یک اصل است: یکى چسبندگى و دوم گوشت. اگر از ریشه اول گرفته شود، به معناى سختى نبرد است که در آن، جنگجویان به همدیگر گلاویز مى شوند. در ریشه دوم به معناى قتلگاه آمده است؛ کنایه از اینکه گوشت بدن انسان ها در آن مى ریزد. در هر صورت، مراد از ملحمه در اینجا حوادث و جنگ هاى خونین است که در آینده رخ مى دهد.[13] بنابراین، ممکن است انتخاب نام ملاحم براى کتاب های شیعه در مقابل فتن، اشاره به نکته این باشد که ایستادگى در مقابل حاکمان غاصب و ظالم، فتنه محسوب نمى شود و آنچه در آن رخ مى دهد، کشتار انسان هاى مبارز است.
معرفى کتاب
نام کتاب و نسبت آن به مؤلف
مؤلف کتاب الفتن، هیچ گاه از اثر خود، با این عنوان یاد نمی کند؛زیرا غیر از نقل روایت، به مطلب دیگرى نپرداخته و حتى مقدمه و خطبه اى ندارد. نام او و کتابش را در فهرست ها و متون کهن نمی توان یافت و آنچه خطیب بغدادى گفته که نعیم بن حماد را اولین تنظیم کننده «مسند» دانسته اند؛[14] یا از احمد بن حنبل نقل شده که اولین شخصى که او را به کتاب هاى مسند مى شناسیم، ابن حماد؛ است،[15] گذشته از ضرورت تأمل در صحت آن، نمى تواند در نسبت کتاب الفتن به مؤلفش موید باشد؛ زیرا مسند به کتابى گفته مى شود که احادیث را به ترتیب صحابه جمع آورى کند؛ ولى الفتن کتابى موضوعى است. کسى هم نگفته که راویان این کتاب؛ آن را از صورت مسند به «مبوّب» تبدیل کرده باشند. آنچه درباره نام کتاب الفتن و نسبت آن به ابن حماد شهرت دارد؛ از قرن هفتم به بعد است. سه نفر معاصر در نیمه دوم قرن هفتم، یعنى ابن طاووس در التشریف؛ شافعى سلمى در عقد الدرر؛ و ابن عدیم در بغیة الطلب، کتاب الفتن را از نعیم بن حماد دانسته و از آن روایت کرده اند. ذهبى (م 748) نیز این مطلب را ذکر کرده است.[16] البته برخى از این کتاب به «الفتن و الملاحم» تعبیر مى کنند؛[17] اما شهرت این کتاب به «الفتن» مشهوراست و در نسخه هاى خطى و چاپى از آن اینگونه تعبیر شده و «الملاحم» را ندارد.
شکل و محتوا
کتاب الفتن ابن حماد از ده جزء تشکیل شده است؛ ولى دلیل این تقسیم بندى و تفاوت این اجزا روشن نیست؛ زیرا در هر جزء، روایاتى وجود دارند که عناوین همان روایات در اجزاى دیگر نیز به چشم مى خورد. تعداد ابواب هر جزء نیز متفاوت است: جزء اول شامل ده باب، جزء دوم چهار باب، جزء سوم 10 باب جزء چهارم 14 باب، جزء پنجم 16 باب، جزء ششم 2 باب، جزء هفتم 6 باب و جزء هشتم تا دهم هر کدام 5 باب. در مجموع از 77 باب تشکیل یافته است. متأسفانه این کتاب هیچ مقدمه و مؤخره اى ندارد و مؤلف از آغاز تا انجام کتاب، به نقل روایت پرداخته و هیچ مطلبى در ابتدا یا انتهاى کتاب بیان نکرده و در لابه لاى روایات نیز هیچ گونه تفسیر و توضیحى از خود نیاورده است.
چند نکته درباره کتاب الفتن
- ابن حماد بیشتر روایات را از صحابه یا تابعین نقل مى کند و آنگونه که طبیعی می نماید، سند روایات به رسول خدا(ص) نمى رسد. براى نمونه از مجموع حدود 170 روایت باب هاى 29 تا 44 این کتاب که درباره مهدى و سفیانى است؛ تنها حدود 25 روایت از پیامبر و امیرمؤمنان(ع) و امام باقر(ع) صادر شده و دیگر اسناد کتاب به افرادى چون کعب الاحبار، محمد ابن حنفیه، زهرى، ارطاۀ ختم مى شود. اینگونه سندها نه تنها از منظر شیعه ارزشى ندارند؛ بلکه از دیدگاه اهل سنت نیز حجیت ندارند، چون اصطلاحاً «موقوف» به شمار مى رود؛ یعنى سند آن ها به صحابى متوقف مى شود.
- مکررات کتاب الفتن فراوان است؛ یعنى یک حدیث در ابواب مختلف با سلسله سند و متن واحدى ذکر شده و گاه در آن تقطیع صورت گرفته است؛ به طورى که می توان بتوان یک چهارم از کتاب را مکرر دانست.
- علاوه بر روایات بسیاری که ابن حماد از امیرمؤمنان(ع) به عنوان صحابى نقل مى کند؛ بخش قابل توجهى از احادیث را به واسطه جابر جعفى از امام باقر(ع) آورده است.
- برخلاف تصور رایج که کتاب هاى فتن و ملاحم را به نشانه هاى ظهور مربوط مى داند؛ مطالعه آنها نشان مى دهد که احادیث و آثارى که در آنها ذکر شده اند، به فرض صحت، با ظهور مهدی(عج) ارتباط مستقیم ندارند و بسیارى از آنها پیشگویى هایى هستند درباره حوادث آینده مسلمانان که در صدر اسلام بیان شده اند و نامى از مهدى و ظهور او در این روایات نیست. البته ظهور مهدى(عج) به عنوان یکى از حوادث آینده نیز روایاتى از این کتاب ها را به خود اختصاص داده است؛ چنانکه بخش مهمى از آنها درباره نشانه هاى قیامت (اشراط الساعه) است. با این حال و به رغم ضعف این منابع و روایات آن ها، بخش قابل توجهى از این احادیث در کتاب هاى شیعه به عنوان نشانه هاى ظهور امام عصر(ع) تلقى شده و در حجم وسیعى نقل مى شوند.
راوى کتاب
«الفتن» را ابوزید عبدالرحمان بن حاتم مرادى، در سال 280.ق (پنجاه سال پس از مرگ مؤلف) در مصر از نعیم بن حماد روایت کرده است. نام سلسله راویان از او در نسخه لندن چنین است: ابوبکر عبدالغفار بن محمد شیروى، از ابوبکر محمد بن عبدالله بن احمد بن ریذه، از ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب، از عبدالرحمان بن حاتم مرادى، از نعیم بن حماد مروزى. در نسخه ترکیه، به جاى نفر اول، ابوعلى داود بن سلیمان طوسى و فاطمه دختر عبدالله بن احمد جوزدانیه وجود دارند.[18]راوى اول، یعنى عبدالرحمن مرادى نزد رجالیان اهل سنت توثیق نشده است. ابن جوزى او را متروک مى داند و ابن حجر به نقل از یونس میگوید: درباره او نکات محل تاملی است حرف هایى زده اند و به نقل از مسلم بن قاسم میگوید که وی موثق نیست. نیز مرگ او را در سال 294 ثبت کرده است.[19] گویا شخص دیگرى نیز کتاب فتن نعیم را روایت کرده است؛ ولى نام او در سلسله روات کتاب نیامده و تنها محقق چاپ دو جلدى کتاب، به او اشاره کرده است.[20] نام او فضل بن محمد شعرانى است. ذهبى ضمن تکریم وی او مى گوید: ایشان به جمع آورى و تصنیف اشتغال داشته و راستگو و موثق است؛ اما غلوّ او در تشیع را نیز گزارش مى کند و به نقل از برخى دروغگو بودن را ویژگى او دانسته است. ذهبى همچنین به نقل از حاکم مى نویسد: شعرانى کتاب هایى را منفرداً روایت کرده که از آن جمله الفتن نعیم بن حماد است.[21] نام شعرانى در روایات شیعه نیز وجود دارد؛[22] اما جرح و تعدیلى درباره او وارد نشده است.
اعتبار کتاب
با وجود تأثیر فراوان الفتن نعیم بن حماد بر اهل سنت و شیعیان و به رغم نقل بسیارى از روایات علائم ظهور از آن؛ به دلایل ذیل اعتبار چندانى براى آن نمى توان قائل شد:
- نسبت این کتاب به مؤلف قطعى نیست و محدثان و رجالیان قدیمى اهل سنت از چنین کتابى یاد نکرده اند؛
- عبدالرحمن مرادى که نام او به عنوان راوى الفتن در نسخه هاى موجود آمده؛ توثیق نشده است؛ بلکه درباره او مطالب قابل تاملی گفته اند[23] واز فضل بن محمد که راوى دیگر کتاب معرفى شده؛[24] نسخه اى به دست نیامده است.
- به گفته رجالیان اهل سنت، مؤلف کتاب دارای اشتباهات فراوانی است و احادیث نادرستی نقل و گاه جعل کرده است.[25] ذهبى گوید: «نعیم در کتاب الفتن مطالب عجیب و مردود نقل مى کند».[26]
- بسیارى از روایات کتاب موقوف یا مقطوع هستند و سند آن ها به رسول خدا نمى رسد. بنابراین، حتى اگر موقوفات و مقطوعات نزد اهل سنت قابل توجیه باشد، آنچه به فتن مربوط است، محل تأمل می باشد. از دیدگاه شیعه نیز چنین آثارى حجت نیست و حتی آنچه به رسول خدا مى رسد؛ اگر با قرائن و روایات شیعه تطبیق نکند، پذیرفتنى نخواهد بود و در کتاب الفتن از این گونه احادیث کم نیستند؛
- در این کتاب روایاتى نقل شده که ساختگى بودن آن ها آشکار است. نمونه اى از این روایات را در ابواب مربوط به خلفاى پس از رسول خدا مى بینیم که در آن به ترتیبِ خلفاى سه گانه، احادیثى به رسول خدا(ص) یا به امام على(ع) نسبت داده اند، مبنی بر این که با معاویه مبارزه نکنید؛ زیرا به هر حال برای اداره جامعه امیرى نیکوکار یا فاجر لازم است؛[27] یا همان گونه که احادیثى درباره فاطمى بودن مهدی(عج) گزارش کرده و نیز از کعب الاحبار روایت کرده است که مهدى از فرزندان عباس است.[28]
با وجود این، در این کتاب روایاتی وجود دارند که با اعتقاد شیعه مطابق هستند و در منابع معتبر نیز ملاحظه میشوند لیکن از آنجا که برخى طرق آنها دارای ضعف است، در برابر اهل سنت نمى توان به آنها استناد کرد، بلکه باید به احادیثى روى آورد که از منظر آنان نیز صحیح به شمار میروند. البته آنچه از این کتاب استفاده مى شود، دیدگاه مؤلف درباره مهدى و همچنین جایگاه روایات مهدویت و نشانه هاى ظهور در آن دوره تاریخى است.
تأثیر کتاب
اگر کتاب الفتن ابن حماد را اولین مجموعه مستقلى بدانیم که در موضوع ویژه خود نوشته شده است؛ باید اذعان کرد که بسیارى از مؤلفان پس از او، روایات مربوط به این موضوع را از او اخذ کرده اند. گذشته از متقدمانى چون ابونعیم اصفهانى و حاکم نیشابورى؛ سلمى در قرن هفتم شافعى حجم عظیمى از روایات کتاب نعیم را در عقد الدرر آورده است. سیوطى در کتاب «العرف الوردى فى اخبار المهدى» به نقل از ابن حماد روایت مى کند و متقى هندى در کتاب «البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان» گاه مستقیماً از ابن حماد و گاه به واسطه شافعى یا سیوطى از وى نقل کرده است. او در کنز العمال نیز از الفتن فراوان نقل مى کند.
از میان عالمان شیعه، سید بن طاووس یک بخش از چهار بخش کتاب ملاحم خود را به روایات کتاب الفتن ابن حماد اختصاص داده است و محدثان بعدى شیعه که روایات کتاب سید را گزارش کرده اند؛ احادیث مورد نظر را بدون توجه به منبع اصلى آن ها، به نقل از یک عالم شیعى در تألیفات خود آورده اند. علامه مجلسى روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و معجم احادیث المهدى، نوائب الدهور فى علائم الظهور، معجم الملاحم و الفتن وعصر الظهور که در دهه هاى اخیر منتشر شده اند؛ به طور مستقیم و گاه به واسطه ابن طاووس بسیارى از روایات الفتن را آورده اند. منتخب الاثر هم روایاتى از او را به نقل از کتاب سید بن طاووس یا البرهان متقى نقل مى کند. علاوه بر این منابع، در برخى کتاب های قدیمى، مانند مسند احمد و صحاح سته و دیگر کتاب های روایى عامه، از همان راویانی روایت نقل کرده است که نعیم در الفتن از آن ها روایت نقل کرده است و لذا احتمال تأثیرپذیرى آنان هم از وى بعید نیست؛ چون ایشان معاصر نعیم بوده یا پس از او آمده اند و هیچ کدام بر او تقدم دارند. حتى شیخ طوسى دو مورد به سند خود از ابن حماد روایت مى کند[29]که این دو روایت در کتاب الفتن موجوند. بنابراین، کتاب الفتن ابن حماد یا مجموعه روایات او در منابع روایى شیعه و عامه جایگاه مهمى به خود اختصاص داده و حجم گسترده اى از آنچه او در موضوع مهدویت و نشانه هاى ظهور گزارش کرده؛ در کتاب هاى بعدى آمده است. از این رو هنگام بررسى و تحلیل این روایات باید به این تأثیرپذیرى توجه داشت و تنها به نقل آنها بسنده نکرد.
پیشینه کتاب های فتن
با بررسی کتاب هایی که در زمینه حوادث آخر الزمانی در میان اهل سنت و شیعه نگاشته شدهاند؛ این نتیجه را می توان شاهد بود که عنوان «الفتن» در میان اهل سنت بیشتر کاربرد داشته و نام کتاب هاى آنان قرار گرفته است؛ همان گونه که مؤلفان شیعه غالباً از عنوان «ملاحم» استفاده کرده اند. از جمله کتاب های اهل سنت در این زمینه می توان به الفتن ابن حماد، الفتن ابوعمرو دانى، الفتن حنبل بن اسحاق، الفتن سلیلى، الفتن زکریا بن یحیى، الفتن ابونعیم اصفهانى و الفتن و الملاحم (آخرین بخش از کتاب البدایة والنهایه) ابن کثیر اشاره کرد. احمد بن حنبل، بخارى، مسلم، ترمذى و دیگران نیز در کتب روایى خود بابى با عنوان «الفتن» گشوده اند. این در حالى است که در تألیفات شیعیان به این نام کمتر بر می خوریم.[30]اینان مطالب مربوط به آینده و حوادث آخرالزمان و علائم ظهور را در کتاب هایى با عنوان «الملاحم» آورده اند. در فهرست هاى نجاشى و شیخ طوسى، بیش از بیست کتابِ ملاحم نام برده شده اند و تنها در مورد تعبیر الفتن وجود دارد که یکى «الفتن و الملاحم» جعفر بن محمد بن مالک فزاری [31]و دیگرى «الفتن» حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى.[32]جالب توجه اینکه نجاشى پس از نام بردن از این کتاب توضیح مى دهد که مقصود همان ملاحم: «و هو کتاب الملاحم»؛ اما اینکه سید ابن طاووس نام کتابش را «التشریف بالمنن فى التعریف بالفتن» [33]گذاشته، بدان لحاظ است که وى سه کتاب فتن از اهل سنت را در آن خلاصه کرده است: الفتن ابن حماد، الفتن سلیلى و الفتن زکریا بن یحیى.
بر اساس آنچه گفته شد، به نظر مى رسد عنوان« فتن» در میان اهل سنت و عنوان «ملاحم» در میان مؤلفان شیعه خصوصیتى داشته که در انتخاب نام کتاب به آن توجه کرده اند. این خصوصیت به خوبى روشن نیست، اما احتمال مى رود اختلاف دیدگاه شیعه و اهل سنت درباره نظام حاکم، منشأ این نام گذارى باشد؛ زیرا قیام هاى مخالف خلفا غالباً از سوى شیعیان صورت گرفته در حالی که از دیدگاه اهل سنت، این قیام ها« فتنه» به شمار مى آمد و گوشه گیرى و انزوا از چنین حوادثى توصیه مى شد. نگاهى به معناى دو واژه «فتن» و «ملاحم» مى تواند بر توضیح این نکته مؤثر باشد.
پانویس
- ↑رسول جعفریان، مهدیان دروغین، ص. ۲۴-۲۵.
- ↑مصطفی صادقی، «الفتن» ابن حماد قدیمی ترین کتاب در مهدویت». آینه پژوهش (۸۴): ۴۶ – ۵۴.
- ↑رسول جعفریان، مهدیان دروغین. علم. ص. ۲۴-۲۵.
- ↑محمد بن سعد، الطبقات الکبرى, ج 7, ص 359.
- ↑جهمى یا جهمیه فرقه اى است منسوب به جهم بن صفوان .جهم عقایدى شبیه معتزله داشت و همراه حارث بن سریج علیه بنى امیه در خراسان قیام کرد و در سال 128 هـ.ق اسیر و کشته شد. ( محمد بن عیدالکریم شهرستانی، الملل والنحل الشهرستانى, ج 1, ص 86؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبرى, ج 7, ص 330 و 335).
- ↑ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ سیاسى اسلام ج 2، ص 708.
- ↑در کامل ابن عدى این مدت بیش از چهل سال گزارش شده است. (ابواحمد عبدالله بن عدى، الکامل ج 8, ص 251)
- ↑خطیب بغدادی، تاریخ بغداد, ج 13, ص 314, 315 و 308.
- ↑جمال الدین یوسف مزی، تهذیب الکمال, ج 29, ص 466 ـ 468.
- ↑محمد بن مکرم بن منظور لسان العرب ، ج 13،ص 317.
- ↑براى نمونه ر.ک: ذاریات، آیه 13، عنکبوت 1، انبیاء 35، توبه آیه 49 وبروج 10.
- ↑ر.ک: محمد دشتی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه, ماده فتن.
- ↑محمد بن مکرم ابن منظور ، لسان العرب، ج 12، ص 535.
- ↑خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 13، ص 308.
- ↑جمال الدین یوسف مزى، تهذیب الکمال، ج 29، ص 468.
- ↑شمس الدین محمد ذهبی ، سیر اعلام النبلاء, ج 10, ص 609, ج 13, ص 318.
- ↑خیر الدین زرکلی، زرکلى، ج 8، ص 40.
- ↑ر.ک: تعیم بن حماد، الفتن، تحقیق سهیل زکار، ص 13.
- ↑لسان المیزان, ج 3, ص 408.
- ↑نعمیم بن حماد، الفتن، تحقیق زهیرى، ج 1، ص 16.
- ↑شمس الدین محمد ذهبی ، سیر اعلام النبلاء, ج 13, ص 317 ـ 319.
- ↑احمد بن علی نجاشی، نجاشى، ص 407. وى را ناقل کتاب هارون بن عمر صحابى امام رضا(ع) مى داند.
- ↑ابت حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 3، ص 408.
- ↑شمس الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 318.
- ↑جمال الدین یوسف مزى، تهذیب الکمال، ج 29، ص 476.
- ↑شمس الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 609.
- ↑نعیم بن حماد، الفتن، ص 80، ح 305. (چاپ دارالکتب)
- ↑همان، ص 265، ح 1044.
- ↑محمد ین الحسن طوسی، الغیبه، ص 185 و 452.
- ↑مرحوم مجلسى بخشى از کتاب بحار را با عنوان (الفتن والمحن) آورده, ولى مقصود وى سختى هایى است که پس از پیامبر(ص) به اهل بیت و به خصوص به امیرمؤمنان(ع) رسید, نه حوادث آینده که کتاب هاى (الفتن) به آن اختصاص یافته است. ( محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، ج 28 تا 31 چاپ بیروت)
- ↑احمد بن علی نجاشی، رجال نجاشى، ج 1، ص 303.
- ↑همان, ص 133.
- ↑این کتاب به اشتباه به نام الملاحم والفتن شهرت یافته است. ر.ک: صفحه 31 مقدمه آن.
منابع
- ابن حجر عسقلانى ، تهذیب التهذیب, , بیروت: دارالفکر, 1404 ق.
- ابن طاووس( رضى الدین على), التشریف بالمنن (مشهور به ملاحم) تحقیق و نشر مؤسسه صاحب الامر قم, 1416 ق.
- ابن العدیم، بغیة الطلب فى تاریخ حلب، تحقیق سهیل زکار; بیروت: دارالفکر بى تا.
- احمد بن ابى یعقوب (م 284) تاریخ الیعقوبى، تحقیق عبدالامیر مهنا؛ بیروت: مؤسسة الاعلمى, 1413 ق.
- بلاذری، احمد بن یحیى (م 279) انساب الاشراف ،تحقیق زکار، زرکلى؛ بیروت: دارالفکر 1417 ق.
- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، قم: الهادى 1377 ش.
- _________، مهدیان دروغین، تهران، انتشارات علی، 1391 ش.
- جرجانى، عبدالله بن عدى، الکامل فى ضعفاء الرجال، تحقیق عبدالموجود و معوض، بیروت، دارالکتب الاسلامیه.
- جمال الدین یوسف مزى، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف؛ بیروت: مؤسسة الرساله, 1413 ق.
- حنبل بن اسحاق بن حنبل شیبانى، الفتن، (م 273) تحقیق عامر حسن، بیروت: دارالبشائر, 1419 ق.
- خطیب بغدادى (م 463)، تاریخ بغداد، تحقیق عبدالقادر عطا؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1417 ق.
- ذهبى ، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، 1422 ق.
- شهرستانى، ابوالفتح محمد، الملل والنحل، تحقیق گیلانى، بیروت: دارالمعرفه, بى تا.
- طبرى، محمد بن جریر تاریخ الطبرى، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم؛ بیروت: دارالتراث, بى تا.
- طوسى ، (محمد بن حسن)، الغیبه؛ تحقیق طهرانى و ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه, 1417 ق.
- عسقلانى، ابن حجر، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمى, 1390 ق.
- محمد بن مكرم، أبو الفضل، جمال الدين ابن منظور،بیروت، دار صادر،1414 ه.
- محمد بن سعد, الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا, بیروت: دارالکتب العلمیه, 1418 ق.
- نجاشى، احمد بن على، رجال النجاشى, تحقیق نائینى؛ بیروت: دارالاضواء, 1408 ق.
برگرفته از
- مقاله (الفتن) ابن حماد قدیمى ترین کتاب در مهدویت، مصطفی صادقی، چاپ شده در سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با تصرف ، تلخیص ،حذف و اضافه.