مهدویت در کتاب كفاية الاثر في النص على الائمة الاثنى عشر
مهدویت در کتاب كفاية الاثر في النص على الائمة الاثنى عشر، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
کتاب کفایه الاثر نوشته محمد بن علی خزاز قمی با رویکرد اثبات ائمه دوازده گانه سامان یافته است. بخشی از روایات این اثر به موضوع مهدویت اشاره دارد.
مؤلف كتاب
مؤلف کتاب، على بن محمد بن على خزاز قمى از چهرههاى دانشمند و از راويان مشهور و معتبر و از علما و فقهاى بزرگ شيعه در نيمه دوم قرن چهارم هجرى است.کسانی که شرح حال وی را نقل کرده اند از او با تعظیم و ستایش بسیاری یاد کرده اند. به عنوان نمونه، نجاشی از وی با عنوان فردی ثقه، از علمای شیعه، فقیه و آبرومند و وجیه یاد می کند.[1]شيخ الطائفه طوسی از او به عنوان متکلمی جلیل القدر که با فقه نیز مأنوس بوده است یاد کرده است.[2] شیخ طوسی محل زندگی وی را شهر ری میداند که در همان شهر نیز وفات یافته است. [3]
استادان او
وی استادان بسیاری داشته که اسامی نزدیک به چهل نفر از آنها در کتاب کفایه الاثر آمده است. به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- ابو عبد الله حسین بن محمد بن سعيد خزاعی [4]
- محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق[5]
- ابو المفضل محمد بن عبدالله الشیبانی[6]
- قاضی ابو الفرج المعافا بن زكريا البغدادی[7]
- علی بن الحسين بن محمد بن ابن منده[8]
- احمد بن محمد بن عبدالله عياش الجوهرى [9]
شاگردان او
- ابوالبركات علی بن الحسین جوری
- محمد بن ابی الحسن بن عبدالصمد القمی
- محمد بن الحسين بن سعيد قمی [10]
تأليفات او
- الاحكام الشرعيه على مذهب الاماميه
- الايضاح في اصول الدين على مذهب اهل البيت
- كفاية الاثر في النص على الائمة الاثنى عشر [11]
انگیره تالیف
مولف پس از حمد و ثنای الاهی و ارسال رسولان در باره دلیل تالیف این اثر می گوید: آنچه مرا به گردآوری این اخبار از صحابه و عترت پاک در مورد نصوص درباره امامان نیکوکار واداشت، این بود که گروهی از شیعیان ضعیفالایمان یا متوسطالعلم را یافتم که در این امر حیران و ناتوانند، و از شدت شبهههایی که بر آنان وارد میشود در شک افتادهاند، و گروههای معتزله با فریب و تزویر از این شبههها حمایت میکنند، تا جایی که برخی از آنان به انکار نصوص درباره امامان رسیدهاند، به گونهای که عذرشان پذیرفته نیست. حتی برخی گزافهگویی کرده و ادعا نمودهاند که هیچ اثری از صحابه یا اخباری از عترت در این باره وجود ندارد.
پس هنگامی که این وضعیت را دیدم، خود را موظف به تحقیق جامع در این باب کردم، تا آنچه از دلایل نزد من است روشن گردد، و شبهات مخالفان باطل شود، در طلب خشنودی خدا و تقرّب به پیامبرش و امامان پس از او.
کار خود را با ذکر روایاتی آغاز میکنم که از طریق اصحاب مشهور رسول خدا(ص) درباره نصب امامان(ع) نقل شده است. پس از آن، اخباری را ذکر میکنم که از امامان(ع) نقل شده و مطابق با احادیث مربوط به نصب امامان است، و اینکه هر یک از ایشان، جانشین پس از خود را معیّن کردهاند. تا مردم بدانند که انصاف را رعایت کنند و به این امر معتقد شوند، و مانند کسانی نباشند که خداوند سبحان دربارهشان فرموده است: «و اختلاف نکردند مگر پس از آنکه علم برایشان آمد، از روی ستمگری میان خود» [12]
زیرا چنین اخباری، شک و تردید را از بین میبرد و عذر را میبرد، و نشان میدهد که این امر از آنچه آنان پنداشتهاند، قطعیتر و مهمتر است. و از خداوند توفیق و هدایت به آنچه دوست دارد و میپسندد، مسئلت میکنم، تا «هر کس که هلاک میشود، با دلیل روشن هلاک شود، و هر کس که زنده میماند، با دلیل روشن زنده بماند؛ و به راستی خداوند شنوای داناست»[13]
وضعیت سنجی کتاب کفایه الاثر
مؤلف کتاب کفایه الاثر، در این کتاب در پی اثبات آن است که پیامبر اکرم با صراحت تمام و در موارد متعدد تكليف خلافت و امامت را معین کرده اند و این مطلب با استفاده از روایات به صورت یقینی قابل اثبات است. مؤلف در این کتاب نصوص و تصریحات پیامبر اکرم و ائمه بر این مطلب را گردآوری کرده است. کتاب دارای 39 باب می باشد. ابواب این اثر را می توان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول آن شامل نصوص و تصریحاتی است که صحابه پیامبر گرامی نقل کرده اند. در این قسمت وی اعتراف و تصریح بیست و پنج تن از صحابۀ پیامبر اکرم(ص) به امامت امیرالمؤمنین و فرزندانش را نقل کرده است که اسامی برخی از آنها عبارت است از: عبدالله بن عباس عبدالله بن مسعود ابوسعید خدری ابوذر غفاری، سلمان، فارسی جابر بن سمرة جابر بن عبدالله انصاری انس بن مالک ابو هريره، عمار یاسر[14] و...
مؤلف گاه از هر صحابی چندین حدیث در این موضوع نقل کرده است.
اما قسمت دوم ابواب، نصوص بیان شده از طرف خود ائمه را ذکر شده است که در این نصوص گاه به امامت ائمه دوازده گانه تصریح شده است و گاهی امام قبلی، امام بعدی را معرفی کرده است. [15]
در پایان هم روایاتی از زید بن علی بن الحسین نقل شده است که دلالت بر امامت ائمه دوازده گانه دارد. در این بخش توضیح داده شده است که زید هرگز خود مدعی امامت نبوده، بلکه به امامت امام صادق(ع) اقرار و اعتراف کامل داشته است. [16]
سند روايات
تمامی روایات این مجموعه دارای سند کامل هستند و با لفظ «حدثنا» و «اخبرنا» که بیانگر شيوة تحمل حدیث است شروع شده اند. [17]از این رو معلوم است که مؤلف تمامی این روایات را از شیوخ خود شنیده است نه اینکه آنها را در کتابها دیده و نقل کرده باشد که این شـیـوه تـحـمـل حـديث برترین شیوه نقل احادیث است.
بيانات مؤلف
مؤلف ابتدا مقدمۀ کوتاهی دارد که در آن علت نگارش و نیز فهرست مطالب کتاب را بیان کرده است. سپس به ذکر روایات میپردازد و در بخش اول کتاب در پایان روایات هر راوی کسانی را که از وی روایت کرده اند معرفی می کند. مثلاً در پایان بخش اول میگوید: «فهذا عبد الله بن عباس روى عنه سعید بن جبیر و مجاهد و طاووس يماني والاصبغ بن نباته و عطا[18]. و نیز در ابواب منقول از امامان معصوم پس از نقل نصوص هر امام، تاریخ شهادت و محل دفن آن امام را بیان میکند[19] و در چند جا هم مباحثی را مطرح کرده است.[20]
پاسخ به برخی شبهات
مولف در پایان کتاب به برخی شبهات در مورد روایات ذکر شده می پردازد و به این ادعا که اگر کسی بگوید زیدیه هم مثل شما روایاتی را نقل کرده اند که بر اعتقادات آنان دلالت دارد پاسخ می دهد. در یک مورد می نویسد: «آنچه را ما روایت کرده ایم گفتار بیش از پانصد شیخ مشهور و معروف می باشد که امام صادق(ع) را ملاقات کرده و از آن حضرت روایت کردهاند و اگر بخواهیم اسامی تک تک آنها را بنگاریم برای ما ممکن است و اگر بخواهیم کتب فقهی که از آنها نقل شده است روایت کنیم می توانیم و آنچه را دیگران نقل میکنند از یک یا دو نفر می باشد و همانند روایتهای بی پایه ای است که برخی از عامه از علی نقل کرده اند»[21]
مهدویت در کفایه الاثر
مولف در باب آخر اثر خود باعنوان «ما جاء عن أبي محمد الحسن بن علي ع ما يوافق هذه الأخبار و نصه على ابنه الحجة» به روایات مهدویت امام عسکری(ع) و در ادامه به روایات زیدبن علی اشاره دارد. این روایات را در دو دسته کلی می توان تقسیم کرد.
دسته اول: روایات خاص مهدویت
مراد آن دسته از روایاتی است که به صورت ویژه از امام مهدی(عج) سخن به میان آورده است که در چند گونه قابل شناسایی است:
تولد امام مهدی(عج)
برخی از روایت مرتبط در کفایه الاثر متناسب با تولد امام مهدی(عج) گزارش شده است. این روایات خود متنوع بوده اند:
روایت اراده خداوند بر عدم انقطاع نسل امام عسکری(ع)
ترس و هراس عباسیان از فرزند امام و جانشین او امام مهدی(عج) آنان را بر این وا داشت تا امام حسن عسکری(ع) را به قتل برسانند تا نسل او را منقطع سازند، از این رو امام در واکنش به فعالیت آنان به نقل از موسی بن جعفربن وهب توقیعی صادر کرده است و در آن امام فرمودند: «زَعَمُوا أَنَّهُمْ يُرِيدُونَ قَتْلِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ وَ قَدْ كَذَّبَ اللَّهُ تَعَالَى قَوْلَهُمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ موسى بغدادى گويد: از امام عسكرىّ(ع) توقيعى صادر شد كه در آن نوشته بود: پنداشتند كه مىتوانند مرا بكشند تا اين نسل منقطع شود و خداى تعالى گفتار آنها را باطل كرد و الحمد للَّه»[22]
یا در روایت دیگری احمد بن اسحاق گويد: از امام عسكرىّ(ع) شنيدم كه مىفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَرَانِيَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي ما أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص خَلْقاً وَ خُلُقاً يَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي غَيْبَتِهِ وَ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ سپاس از آن خدايى است كه مرا از دنيا نبرد تا آنكه جانشين مرا به من نشان داد، او از نظر آفرينش و اخلاق شبيهترين مردم به رسول خداست. خداى تعالى او را در غيبتش حفظ فرمايد سپس او را آشكار كند و او زمين را پر از عدل و داد فرمايد همچنان كه مملوّ از جور و ستم شده باشد»[23]
گزارش تولد امام مهدی(عج)
خزاز رازی قمی روایات تولد را به واسطه اساتید خود از مرحوم کلینی نقل کرده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلَّانٌ الرَّازِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ لَمَّا حَمَلَتْ جَارِيَةُ أَبِي مُحَمَّدٍ ع قَالَ سَتَحْمِلِينَ ذَكَراً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي؛ علّان رازىّ گويد: يكى از اصحاب به من خبر داد كه چون جاريه امام عسكرىّ(ع) باردار شد به او فرمود: تو حامل پسرى هستى كه نامش محمّد است و او قائم پس از من مىباشد»[24]
روایات غیبت و حیرت شیعیان بعد از شهادت امام عسکری(ع)
خزاز قمی در بخشی از روایات مهدویت به سرگردانی شیعیان بعد از شهادت امام عسکری(ع) اشاره دارد. وی در این باره روایتی نقل می کند: أَبِي غَانِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع يَقُولُ فِي سَنَةِ مِائَتَيْ وَ سِتِّينَ يَفْتَرِقُ شِيعَتِي؛ ابی غانم خادم امام از امام عسکری(ع) شنید که حضرت فرمودند در سال 260 شیعیان من متفرق و پراکند می گردند. [25]
بعد از نقل روایت می گوید:
در هنگام شهادت امام حسن عسکری(ع) شیعیان و یاران ایشان پراکنده شدند. برخی به جعفر(کذاب) گرویدند، گروهی سرگردان و دچار تردید شدند، عدهای در حیرت و سردرگمی فرو رفتند و برخی نیز به توفیق خداوند متعال بر دین خود استوار ماندند.[26]
خزاز قمی در روایت دیگری این چنین نقل کرده است: «حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ ع يَقُولُ كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِي فِي الْخَلَفِ مِنِّي أَلَا إِنَّ الْمُقِرَّ بِالْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ الْمُنْكِرَ لِوَلَدِي كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ رُسُلِهِ ثُمَّ أَنْكَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا كَطَاعَةِ أَوَّلِنَا وَ الْمُنْكِرَ لِآخِرِنَا كَالْمُنْكِرِ لِأَوَّلِنَا أَمَا إِنَّ لِوَلَدِي غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا النَّاسُ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ؛ موسى بغدادى گويد: از امام عسكرىّ(ع) شنيدم كه مىفرمود: گويا شما را مىبينم كه پس از من در باره جانشين من اختلاف مىكنيد، آگاه باشيد كه هر كس مقرّ به ائمّه بعد از رسول خدا باشد امّا منكر فرزندم شود مانند كسى است كه به همه انبياء الهى و رسولانش اقرار داشته باشد امّا نبوّت رسول اكرم را انكار كند و منكر رسول خدا مانند كسى است كه جميع انبياء الهى را انكار كند، زيرا اطاعت از آخر ما مانند اطاعت از اوّل ماست و منكر آخر ما مانند منكر اوّل ماست.آگاه باشيد كه براى فرزندم غيبتى است كه مردم در آن شك كنند مگر كسى كه خداى تعالى وى را حفظ فرمايد»[27]
دسته دوم: روایات عام مهدویت
روایات اثنا عشر
خزاز رازی در انتهای اثر خود به بحثی درباره زید بن علی اشاره دارد که در آن به مناسبت به روایات اثنا عشر(ائمه دوازده گانه) می پردازد در این روایات امام مهدی(عج) نام برده شده است:
روایت اول
حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّل(ره) قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَاذَانَ بْنِ حُبَابٍ الْأَزْدِيُّ الْخَلَّالُ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ الْعَرَبِيُّ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ يَعْلَى الْأَسْلَمِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُوسَى الْوَجِيهِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَبَيْنَمَا هُوَ يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ أَخِي مُحَمَّدٌ مِنْ بَعْضِ الْحُجَرِ فَأَشْخَصَ جَابِرٌ بِبَصَرِهِ نَحْوَهُ ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ شَمَائِلُ كَشَمَائِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ قَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ أَنْتَ إِذَا الْبَاقِرُ قَالَ فأبكى [فَانْكَبَ] عَلَيْهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَفْضَلُ السَّلَامِ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا أَبْلَغْتَ السَّلَامَ ثُمَّ عَادَ إِلَى مُصَلَّاهُ فَأَقْبَلَ يُحَدِّثُ أَبِي وَ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِي يَوْماً يَا جَابِرُ إِذَا أَدْرَكْتَ وَلَدِيَ الْبَاقِرَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَإِنَّهُ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِهِ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ السَّابِعُ مَهْدِيُّهُمْ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ؛ عمرو بن موسی وجیهی از زید بن علی(ع) نقل میکند که گفت: «نزد پدرم علی بن الحسین(ع) بودم که جابر بن عبدالله انصاری بر او وارد شد. در حالی که با هم سخن میگفتند، برادرم محمد(ص)امام باقر(ع) ) از یکی از حجرهها خارج شد. جابر نگاهش را به او دوخت، سپس برخاست و به سویش رفت و گفت: ای پسر! به جلو بیا. او آمد. سپس گفت: برگرد. او برگشت. جابر گفت: سیمایت سیمای رسول خداست! نامت چیست ای پسر؟ گفت: محمد. پرسید: پسر کیستی؟ گفت: پسر علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب. جابر گفت: پس تو همان باقری! سپس بر او افتاد و سر و دستش را بوسید و گفت: ای محمد! رسول خدا(ص) به تو سلام میرساند. امام باقر(ع) فرمود: بر رسول خدا بهترین سلام باد و بر تو ای جابر به خاطر ابلاغ این سلام. سپس جابر به جایگاهش بازگشت و به پدرم گفت: روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: ای جابر! وقتی فرزندم باقر را دیدی، سلام مرا به او برسان. او هم نام من است و شبیهترین مردم به من است. علمش علم من و حکمش حکم من است. هفت تن از فرزندانش امینان معصوم و امامان نیکوکارند و هفتمین آنها مهدی آنهاست که دنیا را پر از عدل و داد میکند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. سپس رسول خدا(ص) این آیه را تلاوت فرمود: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان تنها ما را عبادت میکردند»
روایت دوم
حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سحلح الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمَسْعُودِيُّ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْفَرَارِيِّ [الْفَزَارِيِ] عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا حُسَيْنُأَنْتَ الْإِمَامُ وَ أخي [أَخُ] الْإِمَامِ وَ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِكَ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ الْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ؛ زید بن علی(ع) از پدرش علی بن الحسین(ع) نقل میکند که امام حسین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود: "ای حسین! تو امام هستی، برادرت امام است و پدرت امام است. نُه تن از فرزندانت امینان معصومند و نهمین آنها مهدی آنهاست. خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد و وای بر کسی که آنان را دشمن بدارد.[28]
روایت سوم
حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بُكَيْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ عِنْدَهُ صَالِحُ بْنُ بِشْرٍ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الْعِرَاقِ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ أَبِيكَ ع فَقَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ مَنْ حَزَنَهُ أَمْرٌ فَلْيَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ- قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعَةٌ أَنَا شَفِيعٌ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَيْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ قَالَ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ فَضْلِ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ عَلَيْكُمْ قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا الْجَنَّةَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا فَهُوَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى يَا ابْنَ بُكَيْرٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اصْطَفَى مُحَمَّداً ص وَ اخْتَارَنَا لَهُ ذُرِّيَّةً فَلَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ تَعَالَى الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ نَحْنُ السَّبِيلُ إِلَى اللَّهِ وَ مِنَّا الْمُصْطَفَى وَ الْمُرْتَضَى وَ مِنَّا يَكُونُ الْمَهْدِيُّ قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ عَهِدَ إِلَيْكُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ قَالَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ إِنَّكَ لَنْ تَلْحَقُهُ وَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَلِيهِ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ هَذَا ثُمَّ يُجْعَلُ خُرُوجُ قَائِمِنَا فَيَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَسْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا مِنَ الْعِتْرَةِ فَعُدْتُ فَعَادَ إِلَيَّ فَقُلْتُ هَذَا الَّذِي تَقُولُهُ عَنْكَ أَوْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ لَا وَ لَكِنْ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَنْشَأَ يَقُولُ. ؛ محمد بن بكير گفت خدمت زيد بن على رسيدم صالح بن بشير نيز حضور داشت سلام كردم ميخواست به طرف عراق برود گفتم يا ابن رسول الله حديثى كه از پدرت شنيدهاى برايم نقل كن. فرمود پدرم از پدر خود و او از جدش نقل كرد كه پيغمبر فرمود هر كه را خداوند نعمتى عنايت كرد بايد سپاس و حمد آن را بنمايد و هر كه كم روزى گرديد استغفار نمايد(تا روزيش زياد گردد) و هر كه از چيزى غمگين بود براى رفع آن بگويد(لا حول و لا قوة الا بالله) . عرض كردم منور بفرمائيد گفت پيامبر اكرم فرمود من در باره چهار نفر شفاعت ميكنم در روز قيامت
- احترامكننده به اولادم
- برآورنده نياز آنها
- كسى كه در راه بر طرف نمودن گرفتارى آنها كوشش مينمايد
- دوستدار آنها با دل و زبان.
عرض كردم از آن نعمتها كه خدا به شما ارزانى داشته باز بفرمائيد گفت پيغمبر اكرم فرمود(ص) هر كه ما خانواده را دوست داشته باشد با ما محشور مىشود و با خود او را به بهشت ميبريم. پسر بكير هر كه چنگ به دامن ما بزند با ما خواهد بود در مقامهاى عالى بهشت. خداوند بزرگ محمد (ص) را برگزيد و ما را براى او ذريه قرار داد(فلو لا نالم يخلق الدنيا و الآخرة) اگر ما نبوديم دنيا و آخرت را نمى آفريد(يا ابن بكير بنا عرف الله، و بنا عبد الله، و نحن السبيل الى الله) خدا بواسطه ما شناخته شد و بواسطه ما پرستش گرديد ما راهنماى به سوى خدائيم از ما خانواده محمد مصطفى(ص) است و از ما خواهد بود مهدى و قائم اين امت.
عرض كردم آقا آيا از پيامبر در مورد زمان قيام قائم به شما چيزى رسيده فرمود پسر بكير تو آن زمان را درك نخواهى كرد متصدى مقام امامت بعد از اين شش نفر خواهند شد بعد خروج قائم ما خواهد بود كه خداوند زمين را پر از عدل و داد ميكند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده عرض كردم مگر شما امام نيستى؟ گفت نه. من از اولاد پيامبرم باز سؤال خود را تكرار كردم همان جواب را داد.
عرض كردم آنچه فرمودى از جانب خودت بود يا از پيغمبر نقل كردى اين آيه را خواند لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْر[29]ِ(و اگر من از غيب «جز آنچه به وحى مىدانم» آگاه بودم، همواره مىافزودم برخيز و نفع خود) . و در جواب فرمود نه اين پيمان از جانب پيغمبر به ما رسيده آنگاه اين اشعار را خواند:
نحن سادات قريش و قوام الحق فينا ما سروران قریشیم و پاسداران حق در میان ماییم |
نحن انوار التى من قبل كون الخلق كنا ما همان نورهایی هستیم که پیش از آفرینش وجود داشتیم |
|
نحن منا المصطفى المختار و المهدى منااز ماست برگزیدهی خدا(محمد مصطفی) و مهدی موعود نیز از ماست |
فبنا قد عرف الله و بالحق اقمنا[30] خداوند به واسطه ی ما شناخته شد و به حق برخاستیم |
ضرورت وجود حجت الاهی و معرفت به امام
مقتضاى حكمت الهى اين است، كه راه ديگرى بهجز حس و عقل براى شناختن مسير تكامل، در اختيار بشر قرار دهد، و آن راه وحى است، كه انسان از طريق انبيا و اولیای الاهی مانند ائمه طاهرین آنچه را براى رسيدن به كمال نهايى لازم دارد، فرا مىگيرد. به همین دلیل در روایات فراوانی به وجود ضرورت حجت الاهی و معرفت به آنان اشاره شده است. برخی ارز این روایات توسط خزاز قمی منتشر شده است مانند: اَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّل(ره) قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَمَّامٍ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ قَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تُحَقَّقُ [تَخْفِقُ] فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ.[31]
ابو علىّ بن همّام گويد: از محمّد بن عثمان عمرىّ- قدّس اللَّه روحه- شنيدم كه مىگفت: از پدرم شنيدم كه مىگفت: من نزد امام عسكرى(ع) بودم كه از آن حضرت از خبرى كه از پدران بزرگوارش روايت شده است پرسش كردند كه زمين از حجّت الهى بر خلايق تا روز قيامت خالى نمىماند و كسى كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت درگذشته است. فرمود: اين حقّ است همچنان كه روز روشن حقّ است. گفتند: اى فرزند رسول خدا حجّت و امام پس از شما كيست؟ فرمود: فرزندم محمّد، او امام و حجّت پس از من است، كسى كه بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهليّت درگذشته است، آگاه باشيد كه براى او غيبتى است كه نادانان در آن سرگردان شوند و مبطلان در آن هلاك گردند و كسانى كه براى آن وقت معيّن كنند دروغ گويند، سپس خروج مىكند و گويا به پرچمهاى سپيدى مىنگرم كه بر بالاى سر او در نجف كوفه در اهتزاز است.
پانویس
- ↑نجاشی، رجال، ص 268
- ↑طوسی، فهرست، ص 290.
- ↑طوسی، فهرست، ص 290.
- ↑خزاز رازی قمی، كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص 27، 43، 77، و.
- ↑همان، ص 49، 55، 61.و.
- ↑همان، 23، 35، 53، 62 و...
- ↑همان، 20، 36، 77. و.
- ↑همان، 33، 38، 91، 213 و.
- ↑همان، 72، 226 و...
- ↑سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 5، ص: 251
- ↑همان، ج 13، ض 166.
- ↑جاثیه، ۱۷
- ↑خزاز قمی، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الاثنی عشر، ص ۷ و 8.
- ↑همان، صص 10 تا 143
- ↑همان، 143 تا 298.
- ↑همان، ص 298 -304.
- ↑رک: سرتاسر کتاب مانند 220، 21، 223، 224، 226 و....
- ↑همان، ص: 22
- ↑رک: همان، صص 222.229.و...
- ↑به عنوان نمونه. رک: 201 تا 212.
- ↑همان، 300 الی 304.
- ↑همان، ص، 293
- ↑همان، ص: 295
- ↑همان، ص: 294.
- ↑همان، ص 294
- ↑همان، ص 294
- ↑همان، ص 296
- ↑همان، ص 304
- ↑اعراف، 188.
- ↑خزاز قمی، كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص 300
- ↑همان، ص 297
منابع
قرآن کریم
- خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر، تصحیح حسينى كوهكمرى، قم: بیدار، 1401
- طوسی، محمد بن الحسن، الفهرست، المكتبة المرتضوية، نجف، (بی تا)
- گروه علمى موسسه امام صادق(ع)، موسوعة طبقات الفقهاء، زير نظر: سبحانى تبريزى، جعفر، قم: مؤسسة الإمام الصادق(ع)، 1418 ه. ق
- نجاشي، احمد بن على، رجال ، قم: مؤسسة النشر الاسلام، 1365.