دو اثر مهم اهل سنت، صحیح مسلم و بخاری روایات مهدوی را چگونه گزارش داده اند؟
دو اثر مهم اهل سنت، صحیح مسلم و بخاری روایات مهدوی را چگونه گزارش داده اند؟، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
نسخه امروزی کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری نسبت به دیگر محدثان اهل سنت، آموزه مهدویت را کمرنگ جلوه داده اند و تنها به اشاراتی اکتفا شده است[1] و به نوعی آنان در این مساله و جزئیات آن سکوت نموده اند.در چرایی و انگیزه این دو محدث از ثبت اخبار مهدويّت، جاى كاوش و پژوهش بسيار دارد كه از مجال اين مقال خارج است؛ تنها به دو اشارهى كوتاه، بسنده مىشود:
- روزگار حيات بخارى و مسلم، دهههاى اوّل تا ششم از قرن سوم اسلامىست كه با ايّام خلافت عبّاسيان(مأمون، معتصم، ... تا مهتدى و معتمد)، همزمان مىباشد. در اين دوران، ستيزههاى كلامى و عقيدتى سراسر سرزمينهاى اسلامى را فراگرفته است و دستگاه خلافت نيز، در اين كارزار، به شدّت درگير شده بود.
نمونهى برجستهاى از اين برخورد زورمدارانه با مباحث اعتقادى، داستان چند سال زندان احمد بن حنبل، و شكنجهى او با تازيانه، به روزگار حكومت مأمون، معتصم و واثق عبّاسى، بر سر موضوع «خلقت و حدوث كلام اللّه» مىباشد
محمّد بن شاذل نيشابورى میگويد: از بخارى در مورد «خلق قرآن» پرسيدم؛ گفت: فرزندم، اين پرسش شومى است. من شاهد بودم كه از اين مسأله، چه بر سر احمد بن حنبل آمد! پس با خودم عهد و قرار بستهام كه در اين موضوع، هيچ سخنى نگويم.[2]
با این توصیف وقتى عبّاسيان، در دعواى ميان متكلّمان، آنچنان خفقان و اختناقى را بر مخالفان، حتّى فقهاى خودشان، روا مىدارند؛ در موضوعى چون مهدويّت، كه بيش از همه و پيش از همه، حكومت شخص ايشان را رسوا مىكند و به خطر مىاندازد؛ چه برخورد سخت و كوبندهاى خواهند داشت؟[3] شهادت امامان نهم تا یازدهم در سنین کم خود گویایی این جو حاکم بر ان زمانه است.[4]بنابراين، تعجّبى ندارد اگر حديثنگارانى چون مسلم و بخارى، راه احتياط و مصلحت را در پيش گرفته؛ از نقل روايات مهدويّت پرهيز كرده باشند.
- عامل ديگر سكوت اين دو محدّث شهير را مىتوان بىاعتنائى، بلكه بداعتقادى نسبت به آل الرّسول، فضائل و مناقب ايشان، و حتّى اخبار و رواياتشان دانست.
شاهد نخست اين نكته، خاموشى عمدى يا فراموشى ارادى آن دو، نسبت به حديث شريف غدير(من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه)، است كه به شهادت دانشوران اهل سنّت، در حدّ «تواتر» مىباشد.[5] محدّثى كه به هر دليل، به خود اجازه دهد چنين خبر مشهورى را مسكوت بگذارد؛ بسى آسانتر، روايات مهدويّت را نديده و نشنيده خواهد گرفت.
نشانهى ديگر بر نكتهى اخير اين است كه بخارى و مسلم، در دو كتاب خويش، از راويان كژفكر و بدعتگزارى همچون عمران بن حطّان السّدوسيّ[6]، عبد الحميد بن عبد الرّحمان الحمّانيّ، داوود بن الحصين الأمويّ، و أبو حسان الأعرج،[7] و برخى ديگر، كه از رجال خوارج، قدريّه، يا مرجئه به شمار مىآمدند، اخبارى را روايت كردهاند؛ امّا نخواستهاند از امامان اهل البيت (علیهم السلام)، مانندامام مجتبى، امام صادق، ... تا حضرت عسكرى، حديثى بياورند. با آنكه بسيارى از بزرگان اهل سنّت، به دانش و بينش، و عظمت و قداست اين پاكنهادان اقرار داشته، بلكه برخى از آنان، در محضر درس ايشان، زانوى ادب بر زمين نهادهاند. خود آن دو شيخ نيز، معاصر سه تن از اين حضرات، بودهاند.
پانویس
- ↑مانند حدیث: كیف أنتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم، صحیح بخاری، بخاری، ج 4، ص 633؛ مسلم نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، ج 1 ص 94 ح-409 یا مانند حدیث مِنْ خُلَفَائِکُمْ خَلِیفَةٌ یَحْثُو الْمَالَ حَثْیًا لاَ یَعُدُّهُ عَدَدًاز نیشابوری، صحیح مسلم، ج 8 ص 185 ح 7501. مناوی در شرح جامع الصغیر از بزر گان چنین نقل میکند که آنها قائلند منظور از خلیفه در این حدیث صحیح مسلم«هو المهدی(مناوی، امام حافظ زین الدین عبدالرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، دار النشر /مکتبةالامام الشافعی ریاض، 1408 ه/ ج 2 ص 739) .احادیث مرتبط با نشانه های ظهور هم در صحیحین بازتاب داشته است اما نه به عنوان نشانه ظهور بلکه به عنوان نشانه های قیامت مانند حدیثی که مسلم از پیامبر(ص) نقل میکندکه فرمودند: «قیامت بر پا نمیشود تا اینکه ده نشانه را قبل از آن ببینید؛ دخان، دجال، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، یاجوج وماجوج، سه خسوف؛ خسوف در مشرق ومغرب و جزیرةالعرب و دیگری آتشی است از یمن خارج می شود تا مردم را به محشرشان بیندازد(نیشابوری، صحیح مسلم ج 8 ص 178 ح 7467)
- ↑- شمس الدّين الذهبيّ، سير أعلام النّبلاء، ج 12 ص 457.
- ↑- نک: صدر، محمد، تاریخ الغیبه الصغری .
- ↑- حتّى اهل سنّت نيز اين شهادات را انكار نكردهاند. ر. ك: نور الدّين ابن صبّاغ المالكيّ، الفصول المهمّة، ص 271؛ ابن حجر الهيتميّ، الصّواعق المحرقة، ص 123 و 124؛ شيخ مؤمن الشّبلنجيّ، نور الأبصار، ص 183.
- ↑- محمّد بن جعفر الإدريسيّ الكتّانيّ، نظم المتناثر من الحديث المتواتر، ص 124.
- ↑- وى به ارشاد همسرش به خوارج گرويد و اشعارش در مدح و ستايش از ابن ملجم مرادى، مشهور است: ابن حجر العسقلانيّ، الإصابة في تمييز الصّحابة، ج 3 ص 177 و 178.
- ↑- دربارهى سه نفر اخير، ر. ك: ابن حجر العسقلانيّ، تهذيب التّهذيب، ج 6 ص 109، ج 3 ص 157 و ج 12 ص 76.