مهدویت در تفسیر جامع البیان طبری
مهدویت در تفسیر جامع البیان طبری، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
جامع البیان اثر محمد بن جریر طبری است، این تفسیر با رویکرد روایی بر مبناى مرويات تفسيرى از رسول اكرمa و منقولات صحابه و تابعين، با ذكر سلسله سند كامل هر حديث، تدوين شده است. او در تفسیر خود به سه موضوع از موضوعات مهدویت در ذیل نه آیه پرداخته است .
تفسیر « جامع البيان في تفسير القرآن»
ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الطبرى، مولف تفسیر جامع البیان است. ولادت طبرى در آخر سال 224 و يا اول سال 225 هجرى در آمل مازندران بوده است.[1]
وفات طبرى همانند تولدش به اختلاف نقل شده است؛ مطابق گفتار اكثر مورخان در روز شنبه 310 هجرى[2] در بغداد بوده است ودر نقل دیگر سال 320 هجری هم گفته شده است.[3] او در خانه خودش به خاك سپرده شد و هنگام مرگ 84 سال داشت در حالیکه هنوز بيشتر موهاى ريش و سرش، سياه بود![4]
جایگاه علمی
طبری پس از حضور در پيشگاه استادان زمان در زادگاه خود و شهرهاى مهم و معتبر آن روزگار چون رى و بغداد و به منظور بهرهورى علمى از استادان علوم گوناگون، به ديدار عالمان بصره، كوفه، مصر و شام شتافت سپس به بزرگترين مردان دين و دانش در عصر خويش شهره گردید. آنچنان مقام شامخ علمى را احراز كرده است كه او را با اوصاف «إمام المفسّرين» و «مرجع و شيخ المورّخين» ستودهاند. «ابن خلّكان» از وى به عنوان «صاحب التفسير الكبير و التاريخ الشهير» نام برده[5] و «ياقوت» در «معجم الأدباء» و «سمعانى» در «أنساب» از قول «أبوبكر محمّد بن اسحاق بن خزيمة» دربارهاش نوشتهاند: «بر پهنه زمين، دانشورى داناتر از ابن جرير نمىشناسم»[6]
طبری در مورد دوران خردسالى خويش مىگويد« قرآن كريم را در حالى كه هفت ساله بودم حفظ كردم و در هشت سالگى بود كه براى مردم نماز گزاردم و حديث را در زمانى كه نه سال داشتم نگاشتم و به خاطر رؤيايى كه سراغ پدرم آمد از دوران خردسالى به تحصيلم اهتمام زيادى مبذول مىداشت.[7]
مسعودى میگوید: «مؤلف آن، فقيه عصر و عابد زمان خود بوده است و علوم فقهاى شهرها و كشورها و حاملان سنن و آثار به او منتهى گشت»[8]
خطيب بغدادى در تاريخ بغداد مىنويسد: «طبرى در شناخت تاريخ گذشتگان و ايام و اخبار آنها استاد بود. او راست كتاب الامم و الملوك و كتاب تفسير كه هيچكس مانند آن را تصنيف نكرده است»[9]
ابن خلكان مىنويسد: «طبرى در نقل خود موثق است و تاريخ او صحيحترين تواريخ و متقنترين آنهاست»[10]
ابوحامد اسفرايينى يكى از فقيهان سرشناس اسلام در وصف تفسير طبرى بيان داشته است: «اگر كسى براى دست يافتن به كتاب تفسير محمّد بن جرير تا چين سفر كند، كار چندان بزرگى نكرده است»[11] سیوطی میگوید: «خداى تعالى بر من به ادامه مطالعه آن و فايده بردن از آن منّت نهاده است و من اميدوارم كه به اختصار و تهذيب آن توفيق يابم تا به آسانى براى هر كس قابل استفاده باشد»[12]
مذهب طبری
درباره مذهب طبرى نوشتهاند كه او ابتدا پيرو شافعى بوده، ليكن پس از اجتهاد و تكميل فقاهت از مذاهب فقهى متداول زمان روى برتافته، خود مذهب فقهى مستقلّى را بنياد گذاشته كه در كنار مذاهب حنفى و شافعى و غيره به مذهب «جريرى» معروف شده است و پيروان او را «جريريّه» گفتهاند. با آنكه در مذهب طبرى چنانكه گفته شد نكته مبهمى وجود ندارد، برخى از صاحبنظران به استناد شواهدى، اعتقاد باطنى او را تشيّع دانستهاند.[13]
رویکرد شناسی تفسیر طبری
جامعالبيان (تفسير طبرى) يكى از قديمیترين و جامعترين تفسيرهاى قرآن است. خطيب بغدادى از تفسير طبرى چنين ياد كرده است: «طبرى را كتابى در تفسير است كه كسى همانند آن را تصنيف نكرده است»[14] نووى فقيه و محدّث معروف در كتاب خود آورده است: «كتاب ابن جرير در تفسير چنان استكه كسى همانندش را تأليف نكرده است»[15]
تفسير طبرى عمدتاً بر مبناى مرويات تفسيرى از رسول اكرa و منقولات صحابه و تابعين، با ذكر سلسله سند كامل هر حديث، تدوين شده است. طبرى با وجود اينكه در ذكر اسناد و روات احاديث دقت مىكند و غالبا به صحت و نقد سند اعتنايى ندارد، احاديث ضعيفالسند و اسرائيليات در تفسير وى فراوان ديده مىشود و برخى از اين جهت بر وى خرده گرفتهاند.
طبرى در موارد متعدد از روش تفسير قرآن با قرآن براى تبيين آيات بهره جسته است، مثلاً براى تفسير آيه 7 سوره بقره، از آيه 23 سوره جاثيه استفاده كرده است وى به قرائات عنايت خاصى داشته و بحثهايش در قرائات حاكى از احاطه او در اين زمينه است.
تفسير طبرى را نبايد صرفاً تفسيرى روايى دانست، زيرا طبرى به مسائل و مباحث كلامى نيز توجه داشته و نظريات خود را در قالب گردآورى و نقل احاديثى دالّ بر موضع كلامى خود بيان كرده است. وى كمتر به نقد مستقيم نظريات گروههاى مخالف پرداخته است.
مهدویت در تفسیر طبری
او در تفسیر خود به سه موضوع از موضوعات مهدویت در ذیل نه آیه پرداخته است:
نزول حضرت عیسیS
طبری در ذیل آیه «إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوَِْق الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»[16] به طور مفصل با ذکر روایات بسیاری از رسول اکرمa و صحابه به مسئله نزول حضرت و اقدامات ایشان از جمله قتل دجال، حکم به عدل و قسط، امنیت کامل جهانی(شیر با شتر و گوسفند با گرگ و ... در کنار هم بدون تعرض به یکدیگر زندگی کنند)، شکستن صلیب، برداشتن جزیه و غنی کردن مردم از جهت مالی به طوری که نیازمند وجود نداشته باشد و همینطور به فوت ایشان و نماز خواندن مسلمانان بر جنازه او به شیوه اسلام اشاره کرده است.[17]
او با بیان دیدگاه بیش از 40 صحابی و مفسر و ذکر روایات متعدد در ذیل آیه«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيدا» [18] ثابت کرده که یهود و نصارا قبل از مرگشان در دوران نزول حضرت به او ایمان میآورند. البته در بعضی از روایات به سیره و اقدامات ایشان مثل غلبه کامل اسلام و یکی شدن ملتها و ادیان و قتل دجال، اشاره کرده است.[19]
او غلبه کامل اسلام و قتل دجال را در ذیل آیه «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيدًا» [20] بدون ذکر قتل دجال؛ مطرح کرده است.[21]
اشراط الساعه
طبری در ذیل آیه «هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلا´ئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ» [22] منظور از آیات را طلوع شمس از محل غروبش دانسته و در آن زمان ایمان فایدهای برای مردم ندارد؛ را به طور مفصل، تقریباً تمام اقوال و دیدگاههای مفسران را در ذیل آیه بیان کردند که در لابهلای این اقوال به بعض دیگر از اشراطالساعه از جمله: خروج دجال، خروج دابه الارض، خروج یأجوج و مأجوج و دخان، اشاره شده است.[23]
او در ذیل آیه «قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا» [24] به بیان داستان یأجوج و مأجوج و چگونگی پشت سد قرار گرفتن آنها توسط ذوالقرنین و همینطور هویت و خروجشان از سد در آخرالزمان به عنوان اشراطالساعه اشاره میکند و در بعضی از دیدگاهها به نزول عیسیS و خروج دجال و کشته شدنش به دست حضرت میپردازد و میگوید: «اینها وعده خداوند است»[25]
طبری به مناسبت کلمه «دخان» در آیه «فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ» [26] به ویژگی این دود و زمانش و همراهی این دود با سایر اشراطالساعه مثل نزول عیسیS، آتشی که از عدن خارج میشود، خروج دابهالارض و دجال اشاره کرده است.[27]
طبری در آیه دیگر منظور از «لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ»[28] را با ذکر دوازده دیدگاه أعم از روایات، قول صحابه و اقوال مفسران بیان می کند: «نزول عیسیS همان علمالساعه است چراکه نزول حضرت جزو اشراطالساعه است»[29]
انکار رجعت
طبری در ذیل آیه «وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ»[30] روایتی از بشر بن معاذ می آورد: مردی به ابن عباس گفت: مردم عراق گمان میکنند علی در قبل از قیامت مبعوث میشود و ازدواج میکند و میراثش را تقسیم میکند؛ و این آیه شامل این مسئله میشود. ابن عباس در پاسخ میگوید: آنها دروغ میگویند و این حرفها مربوط به عوامالناس است و به جانم قسم اگر علی قبل قیامت مبعوث شود نه میتواند ازدواج کند و نه میتواند میراثش را تقسیم کند.[31]
پانویس
- ↑شهابى، على اكبر، احوال و آثار محمد بن جرير طبرى، ص 1.
- ↑ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسرون(للذهبي)، ج 1، ص 205؛ سيوطى، جلال الدين، طبقات المفسرين(للسيوطي)، ج 1، ص 83؛
- ↑الادنه وى، احمد بن محمد ، طبقات المفسرين (للأدنهوى)، ج 1، ص 51.
- ↑شهابى، على اكبر، احوال و آثار محمد بن جرير طبرى، ص 3.
- ↑ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج 3، ص 332.
- ↑دامادی، محمد، يادنامه طبرى، ج 1، ص 88.
- ↑حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج 18، ص 49.
- ↑مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 15.
- ↑خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، ج 2، ص 162؛ دوانی، علی، يادنامه طبرى، ص 157.
- ↑ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج 3، ص 332.
- ↑خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، ج 2، ص 163 و یاقوت حموی، معجم الادباء، ج 18، ص 42؛ ابن عماد الحنبلی، ابی فلاح عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 2، ص 260؛ زرقانى، محمّد عبدالعظيم، مناهل العرفان، ج 1، ص 497. منظور ابوحامد از عبارت مزبور اين است كه در قبال عظمت و ارزش تفسير طبرى، پيمودن راهى طولانى تا چين و تحمّل مشقّت در اين راه، كار مهمّى نيست. شرح حال اسفرايينى را در کتاب قمی، عباس، الكنى و الالقاب، ج 2، ص 25- 26؛ كحّالة، عمر رضا، معجم المؤلفين، ج 2، ص 65» مىتوان از نظر گذراند.
- ↑سيوطى، جلال الدين، طبقات المفسرين، ص 31.
- ↑تدین، محمد، یادنامه طبری، ص 390.
- ↑خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، ج 2، ص 163؛ كحّالة، عمر رضا، معجم المؤلّفين، ج 2، ص 1؛ قمى، عبّاس، الكنى و الالقاب، ج 2، ص 207-214.
- ↑زرقانى، محمّد عبدالعظيم، مناهل العرفان، ج 1، ص 497؛ كحّالة، عمر رضا، معجم المؤلفين، ج 13، ص 202.
- ↑آل عمران: 55
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 202-204.
- ↑نساء: 1
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 14-17.
- ↑فتح: آیه 20. صف: 9.
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، ج 26، ص 69 و ج 28، ص 58.
- ↑انعام: 1.
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، ج 8، ص 70-77.
- ↑کهف: 98.
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، ج 16، ص 22-23.
- ↑دخان: 10
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، ج 25، ص 67-68.
- ↑«وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (زخرف: 61).
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسيرالقرآن، ج 25، ص 54.
- ↑نحل: 38.
- ↑طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، ج 14، ص 72-73.
منابع
- خراسانی، محمود شهابی، ادوار فقه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، 1366 ش.
- ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسّرون بحث التفصیلی عن نشأت التفسیر، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا.
- سيوطى، جلال الدين، طبقات المفسرين، بيروت، دار الكتب العلمية، بىتا.
- الادنه وى، احمد بن محمد، طبقات المفسرين، مدينه، مكتبة العلوم و الحكم، چاپ اول، 1417 ق.
- ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارالفکر، 1968 م.
- جمعى از نويسندگان، يادنامه طبرى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1369 ش.
- حمویی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، تحقیق: احسان عباس، دارالفکر، 1400 ق.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، محقق: شارل پلا، بیروت ـ لبنان، منشورات جامعة لبنانیة، قسم الدراسات التاریخیة، 1970 م.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، محقق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالكتاب العربى، منشورات محمد علی بیضون، 1417 ق.
- ابن عماد الحنبلی، ابی فلاح عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، المکتب التجاری للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا.
- زرقانى، محمّد عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، بيروت، دار احياء التّرات العرابى، چاپ اوّل، 1362 ق.
- قمى، شيخ عبّاس، الكنى و الالقاب، مقدّمه: محمد هادى امينى، تهران، مكتبة الصّدر، چاپ چهارم، 1397 ق.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، محقق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالكتاب العربى، منشورات محمد علی بیضون، 1417 ق.
- مدّرس، ميرزا محمّد على، ريحانة الادب فى تراجم المعروفين بالكنية و اللّقب، تبريز، كتابفروشى خيّام، چاپ دوّم، 1349 ش.
- طبري، ابوجعفر محمد بن جرير (م 310 ق)، جامعالبيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1412 ق.
برگرفته از کتاب سیر تطور دیدگاه مفسران در آیات مهدویت، نوشته مرتضی عبدی چاری.