هورقلیا
هورقلیا، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
هورقلیا واژه ای است که ابتدا در اندیشه های سهروردی نمایان گردید؛ سپس جریان انحرافی شیخیه به رهبری شیخ احمد احسایی از این واژه بهره برد. آنان حیات امام زمان(عج) را در عالم هورقلیایی می دانند.
واژه شناسی هورقلیا
مروج اسـاسـی واژة هورقلیا، شیخ احسائی است و پس از وي در آثار شــیخیه و حکیمان دو قرن اخیر بارها به کار برده شــده اســت؛ تا جایی که برخی صــاحبنظران همچون محمد قزوینی، شـیخ احسائی را نخستین کسی پنداشتهاند که این واژه را استعمال کرده است[1] و بـرخی آن را از واژه هــاي خــاص شـــیخیــان بر شـــمردهانــد[2] ولی میدانیم که پیش از ایشــان اندیشــمندانی از جمله شــیخ اشــراق [3]و شـــارحان وي این کلمه را در آثار خود به کار بردهاند.[4]
دربـاره اصـــل این واژه و اینکه برگرفته از چه زبانی اســـت احتمالات گوناگونی مطرح شـده است:
گروهی ریشـــه هورقلیـا را عبري میداننـد. برخی آن را ترکیبی عبرانی و شـــکل تغییر یـافتـه یـا تلفظ عامیانه «هبل قرنیم» میداند که معناي آن جســـم مثالی یا نجمی(کالبد اختري) اســت که مخصــوص عالم ملکوت یا معنویات اســت[5]
محمد معین نیز به پیروي از دیگران، هورقلیا را برگرفته از «هبل قرنئیم(habal qarnaim)» عبري میداند. هبل به معناي هواي گرم و بخار و قرنئیم به معناي درخشـش و شعاع است و روي هم به معناي «تشعش بخار» است. [6] گروهی دیگر از صـاحبنظران با توجه به اینکه واژة هورقلیا نخسـتینبار در آثار سـهروردي بهکار رفته است و با توجه به تأثیرپذیري وي از حکمت خســروانی و عرفان ایران، بر این باورند که این واژه داراي ریشــهاي فارســی است.[7]
شـیخ احسـائی دربارة هورقلیا، چنین میگوید:
لفظ هورقلیا از زبان سـریانی اسـت و اکنون زبان صـابئین اسـت که در این زمان به صبه نامیده میشــوند و در بصــره و پیرامون آن بســیارند.[8]
بررسی دیدگاه
نکتهاي که در بررســی لغوي هورقلیا، نباید از آن غافل شــد توجه به پیشــینه به کارگیري واژة هورقلیا در آثار شــیخ اشــراق و شــارحان وي اســت. هر چند با بررســی انجام شــده در آثار ســهروردي درمییابیم تصــریح به ریشــه و معناي این واژه نشــده اســت، ولی با توجه به تأثیرپذیري فراوانی که ســهروردي از فرهنگ ایران باســتان و واژههاي دینی و مقدس آن دارد، احتمال ایرانی شــمردن ریشــه این واژه تقویت میشـــود. براي نمونـه، هور(بـه فتح واو) تلفظ قدیمتر هور(به ســـکون واو) به شـــمار میآید و در زبان اوسـتایی hvar نام خورشـید اسـت، پس جزء اول ترکیب هورقلیا همان «هور» به معناي خورشید است. اما دربارة جزء دوم، اگر آن را نوعی تصــحیف «کلپا»(به معناي بدن) به شــمار آوریم «خورکلپایی» به معناي جســـم خورشـــیدي یا پیکر خورشـــیدي خواهد بود[9] که معادل همان کالبد اختري یا جســم مثالی خواهد بود. [10]
سهروردی و واژه «هورقلیا»
ظاهراً اولين كسي كه اصطلاح عالم هورقليايي را در جهان اسلام مطرح كرد، سهروردي است.
وي در فلسفه اشراق در بحث از«احوال سالكين» پس از توضيح انوار قاهره و انوار معلّقه، ميگويد: «آنچه ذكر شد احكام اقليم هشتم است كه جابلق و جابرس و هورقلياي شگفت در آن قرار دارد»[11].
سهروردي معتقد بود كه اهل اشراق در خلسههاي معتبر و مكرر خود به عالم هورقليا راه مييابند و "هورخش" را مشاهده مينمايند. منظور از هورخش در زبان اشراقيون وجهه عالي الهي است كه در زيباترين صورت متجلي ميگردد
حیات امام زمان در عالم هورقلیا
شيخ احمد احسايي، موسس فرقه شیخیه، امام زمان(عج) را زنده و در عالم هورقليا ميداند. وي ميگويد: هورقليا ملك آخر است كه داراي دو شهر جابرسا - كه در مغرب قرار دارد - و جابلقا - كه در مشرق واقع است - ميباشد. پس حضرت قائم در دنيا در عالم مثال نيست؛ اما تصرفش به گونهاي است كه به صورت هيكل عنصري ميباشد و با مثالش در مثال، و با جسدش در اجساد، و با جسمش در اجسام، و با نفس خود در نفوس، و با روحش در ارواح است.[12]
در جایی دیگر میگوید: امام زمان(عج)، هنگام غيبت در عالم هورقليا است و هرگاه بخواهد به «اقاليم سبعه» تشريف بياورد، صورتي از صورتهاي اهل اين اقاليم را ميپوشد و كسي او را نميشناسد جسم و زمان و مكان ايشان لطيفتر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال است.[13]
او در جواب ملا محمد حسين اناري - كه از لفظ هورقليا سؤال كرده بود – گفت: «هورقليا به معناي ملك ديگر است كه حدّ وسط بين عالم دنيا و ملكوت بوده و در اقليم هشتم قرار دارد. و داراي افلاك و كواكبي مخصوص به خود است كه به آنها جابلقا و جابرسا ميگويند»[14]
نقد دیدگاه
- اين سخن كه حضرت مهدي(عج) با بدن هورقليايي زندگي ميكند، صرفاً يك ادعاي بدون دليل است و هيچ دليل عقلي يا نقلي بر آن اقامه نشده است.
- شيخ احمد، اصطلاحاتي را از فلسفه اشراق گرفته و بدون آن كه به عمق آنها پي ببرد، آنها را به عنوان مشخصههاي اصلي آيين و مذهب خود قرار داده است. پيروان مكتب او نيز در توجيه اين كلمات، به تناقض گويي مبتلا شدهاند. اين تهافت گويي در كلمات شيخ احمد و رمز و تأويل و باطن گرايي در آنان، باعث شد كه فرزندان او به نامهاي محمد و علي - كه از عالمان و فرهيختگان بودند - به انكار روش پدر و بلكه گاهي استغفار بر او و گاهي به تكفير او مشغول شوند. [15]
- تحليل اين بدن هورقليايي و اعتقاد به حيات امام زمان(عج) با بدن هورقليايي، در واقع به معناي انكار حيات مادي امام زمان(عج) روي اين زمين است؛ زيرا اگر مراد آن است كه حضرت مهدي(عج) در عالم مثال و برزخ - چه برزخ اول يا برزخ دوم - زندگي ميكند. آن چنان كه قبر را آنان از عالم هورقليا ميدانند - پس آن حضرت حيات با بدن عنصري ندارد و حيات او مثل حيات مردگان، در عالم برزخ است و اين با احاديثي كه ميگويند: « لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[16] هيچ سازگاري ندارد. و بلكه دليل عقلي ميگويد بايد غايت و هدف خداوند از آفرينش انسان زميني هميشه روي زمين وجود داشته باشد. علاوه بر آن كه اعتقاد به اين گونه حيات براي امام زمان(عج)، مثل اعتقاد به حيات تمام مردگان در عالم برزخ است و اين عقيده، با عقيده به نفي حيات مادي هيچ منافاتي ندارد.[17]
کربن و عالم هورقلیا
هانريكربن(1978 ـ 1903 ميلادي) از برجستهترين شرقشناساني است که در مبحث عرفانی و فلسفی بیاناتی دارد . وی تحت تأثير جسم هورقليايي و عالم مثال سهروردي، زمان و مكان را "ميان زمانها" يا همان "شرق ميانه" ميداند، و بر همين اساس، جزيره سبز(خضرا)، درياي سفيد(كه در گفتههاي بعضي از تشرف يافتگان نقل گرديده است)، و محل زندگاني امام عصر(عج) را توجيه ميكند. كربن در راستاي بيان نسبت ميان عالم مثال، جسم هورقليا و جزيره خضرا سخن ميگويد و رابطه اين عوالمها را با يكديگر بيان ميدارد. وي ميكوشد تا نشان دهد كه بسياري از واقعهها و تجربههاي ديني مؤمنان با امام عصر(عج) در دنياي محسوس و روال عادي عالم رخ نداده است؛ بلكه اين رخدادها در جهاني ميانه كه فراتر از عالم مادّه و متفاوت با اين عالم مادّي است، به وقوع پيوسته است. وي در بيان اين بحث به نظريات مكتب شيخيه نزديك ميشود. او با توجه به روش پديدارشناسانهاي كه دارد و اين كه از منظر بيان تاريخ قدسي شيعه به امامت امام عصر(عج) مينگرد، اعتقاد به عالم مثال را كه فراتر از عالم محسوس است، به عنوان پديدارشناسي غيبت مورد لحاظ قرار ميدهد و ارض ملكوت هورقليا را چون ارض نوراني در آيين مانوي ميداند[18]
نقد دیدگاه
بسياري از علماي دسته اول اماميه، وجود و حيات امام عصر را جسماني و در همين عالم مادّي ميدانند، امّا كربن تحت تأثير بحث عالم مثال و جسم هورقليايي، به نگرش اين دسته از عالمان توجه نميكند و ميكوشد تا ملاقاتها و مكاشفههاي تشرف يافتگان خدمت امام عصر(عج) را با عالم هورقليايي توجيه كند. شايد عمدهترين دليل كربن كه به نظريه عالم هورقليايي گرايش پيدا نموده، اين باشد كه وي ميكوشد تا از تاريخ شيعه، تاريخي قدسي ارائه دهد، تاريخي كه از جنبه پديدارشناسانه كربن، فرازمان و فرامكان است و در عالمياثيري و فرامادّي قرار گرفته است و ويژگيهاي دنياي مادّي را ندارد.
عالمان شيعي چون کلینی در الکافی [19]، شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمه [20]، شیخ طوسی در کتاب الغیبه[21]، و بسياري ديگر از عالمان شيعي، با نقل ارتباط با امام در قالب توقیع و تشرف و همچنین شرح زندگي انسانهايي كه عمر طولاني كردهاند(معمّرين) ميكوشيدند تا ملاقات با امام عصر(عج) را در عصر غيبت در همين عالم مادي و جسماني اثبات كنند جهت اثبات امكان ملاقات امام عصر(عج) در عصر غيبت يا به جهت اثبات حيات و زندگي امام عصر(عج) در زندگي مادي. و هيچ يك از آنها مانند بزرگان شيخيه نگفتهاند كه ملاقات و تشرف در عالم مثال و عالم هورقليا تحقق يافته است، بلكه همه آنها اين ديدارها را در همين عالم مادّي(ملاقات جسماني) يا در حالت مكاشفه و شهود كه به يك معنا محل وقوع آن در درون انسان دانستهاند.
پانویس
- ↑محمد معین، هورقلیا، ص ٧٨.
- ↑محسن ابوالقــاســـمی، واژگان زبان فارسی دری، ص ٦٤.
- ↑شهاب الدین ســهروردي، مجموعه مصنفات، ج ٢، ص ٢٥٤؛ ج ١، ص ٤٩٤.
- ↑شمس الدین محمد شـــهـرزوري، رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق، ج ٢، ص ١٥٣؛ قـطــب الــدین شـــیرازي، شرح حکمه الاشراق سهرودی، ص ٥١٤.
- ↑محمد معین، هورقلیا، ص ٨١ ٨٣، ٩٦.
- ↑محمد معین، فرهنگ معین، ج ٤ ص ٥٢٢١؛ ج ٦، ص ٢٣١٠.
- ↑ماهیار نوابی، هورقلیا، ص ٢٥؛ فتح الله مجتبایی، سهرودی و فرهنگ ایران باستان، ص ٤٣؛ بابک عالیخانی، هورقلیا نزد سهرودی، ص ٩٤ ٩٥.
- ↑شیخ احمد احســائی، جوامع الکلم، ج ٥، ص ٥١٢؛ احسائی، جوامع الکم، (چاپ سال ١٢٧٦)، ج ١، ص ١٥١
- ↑فتح الله مجتبایی، سهرودی و فرهنگ ایران باستان ١٣٨٦، ص ٤٣.
- ↑عین الله خالقی، علیرضا عربی، بررسی اصطلاح هورقلیا در منظومه فکری شیخ احمد احسائی، فصلنامه پژوهشهاي فلسفی کلامی. ص 27 و 28.
- ↑مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج 2، ص 254؛ ترجمه حكمة الاشراق، دكتر سجادي، ص 383.
- ↑شیخ احمد احسایی، جوامع الكلم، رساله دمشقيه، قسمت 2، ص 103.
- ↑شیخ احمد احسایی، جوامع الكلم، رساله رشتيه، قسمت 3، ص 100.
- ↑شیخ احمد احسایی، جوامع الكلم، رساله به ملا محمد حسين، رساله 9، ص 1.
- ↑احمد عابدی، مهدويت و فرقه هاي انحرافي(فرقه شيخيه)، فصلنامه انتظارموعود، شماره دوم، ص 303
- ↑محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 179.
- ↑احمد عابدی، مهدويت و فرقه هاي انحرافي(فرقه شيخيه)، فصلنامه انتظاررموعود، شماره دوم، ص 303.
- ↑هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 105؛ سید رضی موسوی گیلانی، ديدگاه پديدار شناسانه هانري كربن به دكترين مهدويت، مجله انتظار موعود، شماره 17، ص 29.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، باب الاشاره و النص الی صاحب الدار، ج 1، ص 328
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 482- 523.
- ↑محمد بن الحسن طوسی، الغیبه، ص 419.
منابع
- احمد عابدی، مهدويت و فرقه هاي انحرافي(فرقه شيخيه)، فصلنامه انتظاررموعود، شماره دوم، 1380.
- بابک عالیخانی، هورقلیا نزد سهرودی، مجله جاویدان خرد، شماره 15، ١٣٨٩.
- سید رضی موسوی گیلانی، ديدگاه پديدار شناسانه هانري كربن به دكترين مهدويت، مجله انتظار موعود، شماره 17، 1384.
- شمس الدین محمد شـــهـرزوري، رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ١٣٨٤
- شهاب الدین ســهروردي، مجموعه مصنفات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1380.
- شیخ احمد احســائی، جوامع الکلم، بصره، مکتبه الغدیر. ١٤٣٠.
- شیخ احمد احسائی، جوامع الکم، تبریز، چاپ سنگی، ١٢٧٦
- عین الله خالقی، علیرضا عربی، بررسی اصطلاح هورقلیا در منظومه فکری شیخ احمد احسائی، فصلنامه پژوهشهاي فلسفی کلامی، سال بیستم، شماره چهارم، زمستان ١٣٩٧، شماره پیاپی ٧٨.
- فتح الله مجتبایی، سهرودی و فرهنگ ایران باستان، مجله دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، شماره 4 و 5، ١٣٨٦.
- قـطــب الــدین شـــیرازي، شرح حکمه الاشراق سهرودی، تهران، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، ١٣٨٠.
- ماهیار نوابی، هورقلیا، فصلنامه فرهنگ زبانشناسی، شماره 17 سال، ١٣٧٥.
- محسن ابوالقــاســـمی، واژگان زبان فارسی دری، تهران، طهوری، ١٣٩٠
- محمد بن الحسن طوسی، الغیبه، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411.
- محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، اسلامیه، 1395.
- محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، 1407.
- محمد معین، هورقلیا، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شماره سوم، 1333.
- هانريكربن، تاريخ فلسفه اسلامي، سيد جواد طباطبايي، چاپ دوم، كوير، تهران، 1377.