مدیریت مهدوی
مدیریت مهدوی، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
تعریف مديريت
مديريت از ديدگاه اسلام عبارت است از: «هنر و علم بهكارگيرى صحيح افراد و امكانات براى رسيدن به اهداف سازمانى به گونهاى كه با موازين شرع مغايرت نداشته باشد».[1]
اگر بخواهيم امروزه معادل و مرادف و همانندى براى رهبرى و مديريت در مصطلحات اسلامى بيابيم، بايد بگوييم رهبرى ارشاد و رشد مراد است. لذا قدرت رهبرى همان قدرت برهدايت و ارشاد در اصطلاحات اسلامى است.[2]
برای امام زمان به عنوان مدیر سه نوع مدیریت متصور است:
مدیریت در عصر غیبت صغرا
دوران غیبت صغرا را عصر آشفتگی و حیرت شیعیان نامیدهاند، چراکه جو اختناق و سیاست عباسیان موجب گردید تا امام حسن عسکری راه تقیه و رازداری و احتیاط را در پیش گرفته و حتی از انتشار خبر ولادت حضرت مهدی جلوگیری نماید و در این مدت تنها چند نفر معدود توانستند حضرت مهدی را از نزدیک زیارت کنند.[3] بههمینعلت بود که پساز شهادت امام حسن عسکری پیروان آن حضرت به چهارده فرقه و بنا به نقل برخی مورخان به بیست فرقه منشعب شدند.[4]یکی دیگر از مشکلات بزرگ دوران غیبت صغری ظهور و بروز مدعیان دروغین بود که باعث انحراف فکری و عقیدتی شیعیان میشدند.[5]
شکلگیری نهاد وکالت و نیابت یکی از حکیمانهترین تدابیری بود که از سوی ائمه اطهار برنامه ریزی شده و در دوران غیبت صغرا این نهاد به طور کامل به رهبری چهار نفر به عنوان نواب اربعه مدیریت گردید.
درحقیقت امام عصر با تشکیل نهاد و کالت و نیابت بهنحوی هدفگذاری و مدیریت درازمدت دینی و سیاسی جامعه را برنامهریزی کردهاست تا جریان امور تحت اشراف آن حضرت توسط گماشتگان و نواب ایشان مدیریت شود. از وظایف آنان می توان به مواردی اشاره کرد:
زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدى،[6] پاسخگويى به پرسشهاى فقهى و مشكلات عقيدتى[7] ، اخذ و توزيع اموال متعلق به امام،[8] مبارزه با «غلات» و مدّعيان دروغين نيابت و بابيّت، و افشاى ادعاهاى باطل آنان[9]، مبارزه با وكلاى خائن،[10] آمادهسازى مردم براى پذيرش غيبت كبرى[11]، نصب وكلا براى نواحى شيعهنشين در عصر غيبت صغرى.[12]
این مدیریت غیر مستقیم سرانجام در سال 329 ق با رحلت آخرین وکیل و عدم تعیین جانشین توسط امام پایان یافت.
مدیریت امام غائب در عصر غیبت کبری
در عصر غیبت کبرا نوع مدیریت متفاوت است. چرا که وکیل و نایب خاصی برای امام تعیین نشده است . بلکه این مدیریت می تواند از طریق فقها و نایبان عام امام زمان صورت پذیرد. در نیابت عامه، براساس یک ملاک و معیار کلی که امام زمان(عج) معین فرموده، هر فردی که آن ضابطه را از همه جهت و در همه ابعاد دارا باشد، نایب امام زمان(عج) رهبر جامعه خواهد بود؛ پس این مقام و نیابت توسط خود حضرت مهدی(عج) به عالمان واجد شرایط داده شده است.
چنانچه در برخی از احادیث از امام عصررسیده است که آن حضرت در توقیع (در جواب نامه اسحاق بن یعقوب در غیبت صغری) مبارک چنین مرقوم داشته است.
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ» ؛ «در رویدادهای تازه رجوع کنید به راویان حدیث ما- که همان علماء و مجتهدین میباشند- زیرا آنان حجت من بر شما میباشند و من حجت خدا هستم.»[13]
و در توقیع دیگر مرقوم فرموده است: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ»؛ عوام تقلید کننده از علماء و فقهایی که بر نفس خود مسلطند و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولای خویش میباشند.[14]
از این احادیث شریف به خوبی استفاده میشود که امامان منصب قضاوت و امور مسلمین را به علماء صالح واگذار کردهاند، تا آنجا که رد بر آنها در حد رد بر امام و رد بر امام، در حد رد بر خداست و کسی که خدا را رد کند، مشرک است.
به این صورت که امام، ضابطهای کلی و صفات و مشخصاتی عام به دست داد که در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه- از هر جهت و در همه ابعاد- بر او صدق کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از او در امر دین و دنیا، سرپرست جامعه باشد، سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود.
مدیریت در عصر ظهور
دولت مهدوى(عج) مبتنى بر ساختار امامت است. شيوه استقرار، ساخت حكومتى و نهادهاى آن نيز براساس «نظام امامت» تبيين مىشود. در تحليل و بررسى كارويژهها و راهبردهاى حكومتى نيز «ساختار امامت» مبنا و شاخص قرار مىگيرد و امام- بهعنوان خليفه خدا در عالم و قطب و محور تمامى امور- در رأس قرار مىگيرد و جهان را براساس وظايف و كارويژههاى «امامت» مديريت و راهنمايى مىكند.[15]. در این بین به انواعی میتوان اشاره کرد:
نیروی انسانی صالح
در اداره حكومتى كه امام مهدى عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف رهبرى آنان را عهدهدار خواهد شد، كارگزاران و مديران و مسئولان حكومت از بزرگان امت انتخاب خواهند شد. از اينروست كه در بعضى از روايات به تركيب نظام حكومتى حضرت اشاره شده است و در برخى ديگر از روايات، پيامبران و جانشينان آنان و تقواپيشگان و صالحان روزگار و بزرگان اصحاب پيامبر از مصاديق اصلى كارگزاران آن دولت كريمه معرفى شدهاند.
در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است:
پنجتن از قوم موسى و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع وصى موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى و ابادجانه انصارى و مالك اشتر زنده خواهند شد.[16] و فرمانرواى كشورها مىشوند.[17]
در برخى از روايات، به صفات و ويژگىهاى مجريان و ياران حضرت تصريح شده است. براى نمونه در روايتى از حضرت عيسى عليه السّلام به عنوان وزير، جانشين،[18] پردهدار، فرمانده[19] و مسئول دريافت اموال حضرت قائم عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف[20] تعبير شده است.
در برخى ديگر از روايات اوصاف و مشخصههاى ياران حضرت اشاره شده است. از جمله اينكه آنان داراى قدرت چهل مرد هستند،[21] دلهايى چون پارههاى آتش و آهن دارند،[21] شجاعند و قدرتمند، جوانند[22] و عاشق شهادت،[23] سپاهيانى محبوب، فرمانبردار و مطيعند،[24] سرعت عمل و قاطعيت در كار دارند،[25] پارسا و شبزنده دارند[26] زاهد و سادهزيستند[27]
دستورات كشور دارى
«مهدى(عج) اصحاب خود را به همه كشورها پراكنده مىكند و به آنان دستور مىدهد كه به عدل و احسان رفتار كنند»[28] و نيز: «اميران و كارگزاران خود را به شهرها مىفرستد و دستور مىدهد كه عدالت را در ميان مردم پياده كنند».[29] « [ياران خود را] فرمانروايان كشورهاى جهان مىگرداند و به آنان فرمان مىدهد كه شهرها را آباد سازند».[30]
امام مهدى(عج) تنها به ابعاد ظاهرى مديريت نگاه نمىكند؛ بلكه اخلاق و معنويت را در رأس امور مديريتى قرار مىدهد: «چون سلطنت آنها به پايان رسد، خداوند با مردى از ما اهلبيت عليه السّلام بر امّت محمّد صلى اللّه عليه و اله منّت مىنهد. به تقوا سفارش مىكند، از روى بصيرت و هدايت گام برمىدارد ...».[31]
حقمدارى
مديريت در دولت مهدوى عليه السّلام تنها براى اداره امور و رفع مشكلات معمولى نيست؛ بلكه براى خدمت به مردم و احقاق حق آنان و دفع باطل است. در اين دولت حقّ كسى پايمال نمىشود و كسى جانب باطل را نمىگيرد: «... خداوند به وسيله او درهاى حق را مىگشايد و درهاى باطل را مىبندد»[32] و نيز: «مهدى(عج) حق را احقاق مىكند و پشت كافران را درهم مىشكند»[33] و «حق را احقاق و باطل را ابطال مىكند».[34]
نظارت و راهبرى
يكى از اركان اساسى مديريت، نظارت و كنترل رفتار كارگزاران و مديران است تا از حق و حدود الهى تجاوز نكنند و هرچه بيشتر و بهتر كارهاى مردم را سامان دهند. اين مسأله در دولت مهدوى به خوبى رعايت خواهد شد: «براى او عمودى از نور از زمين تا آسمان نصب مىشود كه اعمال بندگان را در آن مىبيند»[35] و نيز: «هنگامىكه امور به صاحب امر(ع) منتهى شود، خداوند همه نقاط پست زمين را براى او پر مىكند و همه نقاط مرتفع جهان را براى او هموار مىسازد تا همه كره خاكى، همچون كف دست او در افق ديد او قرار بگيرد. اگر يكى از شما مويى در كف دست داشته باشد، مگر ممكن است كه از ديدن آن ناتوان باشيد؟! [همه جهان براى او چنين خواهد بود]».[36]
سختگيرى در مديريت
«مهدى(عج) بر مسؤولان كشورى بسيار سخت مىگيرد، بر بينوايان بسيار رئوف و مهربان است»[37] و نيز: «... عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد ...».[38]
مشاوره و نظرخواهى
حضرت مهدى(عج) اعلم و احكم مردم است؛ با اين حال در اداره كشور، استبداد رأى ندارد و با ياران و بزرگان مشورت مىكند: «مهدى(عج) با ياران خود مشورت مىكند».[39]
عزل حاكمان ستمگر
[امام مهدى]، حكمرانان ستمپيشه را عزل مىكند و زمين را از هر انسان نيرنگباز و فريبكار پاك مىسازد».[40]
پانویس
- ↑ حسين نصيرى، اصول و مبانى مديريت، ص 13، انتشارات دانشگاه امام على عليه السّلام، 1358 شمسى.
- ↑ .سيد صمصام الدين قوامى «مديريت، هدايت، مهدويت»، نشريه انتظار موعود، ش 14، ص 191.
- ↑ . محمدبن الحسن، طوسی، الغیبه،ص 253-281.
- ↑ مروجالذهب، مسعودی جلد۲ صفحه۱۷۲
- ↑ محمدبن الحسن، طوسی، الغیبه، 397- 412.
- ↑ تاریخ عصر غیبت، ص 307.
- ↑ تاریخ عصر غیبت، ص 310.
- ↑ جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت صص 310-311.
- ↑ جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت، صص311-312.
- ↑ جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت، صص312.
- ↑ جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت، ص 313.
- ↑ جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت، ص 315.
- ↑ كمال الدين و تمام النعمة ج2 484 45 باب ذكر التوقيعات الواردة عن القائم ع ..... ص : 482
- ↑ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج2 458 احتجاج أبي محمد الحسن بن علي العسكري ع في أنواع شتى من علوم الدين ..... ص : 455
- ↑ كارگر، رحيم، آينده جهان (دولت و سياست در انديشه مهدويت)، 1جلد، مركز تخصصي مهدويت - قم (ايران)، چاپ: 2، 1387 ه.ش.
- ↑ محمد بن مسعود بن عياشى، تفسير، ج 2، ص 32، انتشارات كتابفروشى اسلاميه، تهران، [بىتا]؛ بحار الانوار، ج 52، ص 246.
- ↑ ميرزا حسين نورى، نجم الثاقب، ص 157- 158، انتشارات مسجد جمكران، قم، [بىتا].
- ↑ سيد بن طاووس، الملاحم و الفتن فى ظهور الغائب المنتظر، ص 83، انتشارات مؤسسة الاعلمى، بيروت، [بىتا].
- ↑ غاية المرام، ص 697. (به نقل از: نجم الدين طبسى، چشماندازى به حكومت مهدى عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف، ص 171)
- ↑ . بحار الانوار، ج 52، ص 346.
- ↑ بحار الانوار، ج 52، ص 386
- ↑ همان، ص 334؛ رضى الدين على بن موسى بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 145، انتشارات مؤسسة الاعلمى، بيروت، [بىتا].
- ↑ . مستدرك الوسائل، ج 7، ص 114. (به نقل از: چشماندازى به حكومت مهدى عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)
- ↑ بحار الانوار، ج 52، ص 327
- ↑ بحار الانوار، ج 52،، ص 341
- ↑ بحار الانوار، ج 52،ج 53، ص 308.
- ↑ ؛ نعمانى، الغيبة، ترجمه على اكبر غفارى، ص 234، انتشارات مكتبة الصدوق، تهران، [بىتا].
- ↑ كامل سليمان، يوم الخلاص، ج 2، ص 650؛ على محمّد على دخيّل، الامام المهدى، ص 271.
- ↑ لطف اللّه صافى، منتخب الاثر، ص 592؛
- ↑كامل سليمان، يوم الخلاص، ج 2، ص 650؛ على محمد على دخيّل، الامام المهدى، ص 271.
- ↑ رضى الدين ابن طاوس، الاقبال،( تهران: دار الكتب الاسلاميه، 1367)، ص 599 و 600؛ محمّد باقر مجلسى، بحار الأنوار، ج 52، ص 269؛ سيد مصطفى آل السيد، بشارة الإسلام، ص 141.
- ↑«ابن طاووس، الملاحم و الفتن،( نجف: 1382)، ج 2، ص 269.
- ↑محمّد بن ابراهيم نعمانى، الغيبة، ص 184، ح 35؛ فضل بن حسن طبرى، اعلام الورى، ص 40؛ محمّد باقر مجلسى، بحار الأنوار، ج 53، ص 95.
- ↑محمّد بن على بن بابويه( شيخ صدوق)، كمال الدين، ج 2، ص 638.
- ↑ كامل سليمان، يوم الخلاص، ج 2، ص 647؛ على حائرى يزدى، الزام الناصب، ص 6، و نيز ر. ك: بحار الأنوار، ج 25، ص 169، ح 39.
- ↑« محمّد بن على بن بابويه( شيخ صدوق)، كمال الدين، ج 2، ص 678؛ على بن مسعود عياشى، تفسير عياشى، ج 2، ص 278؛ على بن عبد الكريم نيلى، منتخب الأنوار المضيئته، ص 199.
- ↑« عماد الدين طبرى، بشارة المصطفى، ص 207؛ لطف اللّه صافي، منتخب الاثر، ص 385، ح 4؛ علاء الدين متقى هندى، البرهان، ص 86 و 173؛ شهاب الدين مرعشى نجفى، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 608.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه 138.
- ↑على حائرى يزدى، الزام الناصب، ص 207.
- ↑محمّد باقر مجلسى، بحار الأنوار، ج 51، ص 120، ح 120.
منابع
- محمد بن مسعود بن عياشى، تفسير، ج 2، ص 32، انتشارات كتابفروشى اسلاميه، تهران، [بىتا]؛ بحار الانوار، ج 52، ص 246.
- ميرزا حسين نورى، نجم الثاقب، ص 157- 158، انتشارات مسجد جمكران، قم، [بىتا].
- كارگر، رحيم، آينده جهان، حكومت امام مهدى، ناشر: مركز تخصصي مهدويت، قم( ايران)، 1387 ه. ش
- كريم رفيعى، مديريت مهدوى، جهانى آرمانى، مجموعه آثار چهارمين همايش بينالمللى دكترين مهدويت، پديدآور: موسسه آينده روشن، ناشر: جامعة المصطفى العالمية، قم( ايران)، 1388 ه. ش