قاعده امکان اشرف
قاعده امکان اشرف، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
یکی از قواعد عقلی اثبات اصل مهدویت قاعده امکان اشرف است. بر اساس این قاعده، هرگاه ممکنِ اَخَسّ(: ممکن الوجود پستتر) بخواهد موجود شود؛ واجب است قبل از آن، ممکن اشرف وجود پیدا کند. بر اساس این قاعده نوع نبى و امام، نوع عالى و اشرف از ساير انواع انسانى است و هر نوعى كه چنين باشد، از نظر رتبه وجودى، مقدم بر ساير انواع خواهد بود. بنابراین نوع نبى و امام، مقدم بر ساير انواع انسانى در رتبه وجودى است. نوع نبی و امام- که از آن به حجت الهی تعبیر میشود- در هر زمانی وجود دارد و اكنون نيز كه هنگامه غيبت امام زمان(عج) است، خورشيد وجودى حضرت از پشت ابرها نورافشانى مىكند و وجود ابرها، مانع كار خورشيد نمىشود. خود آن حضرت میفرماید: «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِإِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ»(چگونگى بهرهمند شدن از من در روزگار غيبتم همچون بهرهمند شدن از خورشيد است، آنگاه كه در پسِ ابر از ديدگان پنهان مىشود.)
معنا و مفهوم قاعده امکان اشرف
بر اساس این قاعده، هرگاه ممکنِ اَخَسّ(ممکن الوجود پستتر) بخواهد موجود شود؛ واجب است قبل از آن، ممکن اشرف وجود پیدا کند.[1]
توضیح مفردات عنوان قاعده
واژه «امکان»
از آنجا که بستر قاعده، اقلیم وجود است و امکان، ملازم ماهیت و خارج از حلقه وجود میباشد، پس مراد از امکان، «موجود ممکن» است و گرنه، امکان، چیزی نیست که به «اشرف» یا «اخس» وصف شود؛ چرا که شدت وضعفی ندارد.[2]
واژه «اشرف»
در فضاي این قاعده، بین مراتب وجود ممکنات، رابطه علیت برقرار بوده و چنین نمودي دارند: اخسّ(پستتر)؛ خسیس(پست)؛ شریف(عالی و بلند) و اشرف(اعلی و بلندتر) . عالیترین مرتبه وجودي، همیشه اشرف، و دانیترین مرتبه وجودي، همیشه اخسّ است؛ امّا مراتب موجود میان این دو، نسبت به مرتبه پایینتر، اشرف، و نسبت به مرتبه بالاتر، اخسّ هستند. بنابراین، مراد از اشرف، تمام این مراتب میانی است که وجود مرحله پایینی، حکایت از وجود مرحله بالایی دارد. اشرف، ممکنی است که دارای شدت وجود بوده و از باقیِ ممکناتِ پایین تر از خود، به مبدأ هستی، نزدیکتر و جلوتر است و در مقابل، اخسّ یعنی دورتر و پستتر به مبدأ هستی و دارای وجود ضعیف.[3]
ویژگیهای قاعده امکان اشرف
- ناظر به بُعد وجودی، تکوینی و باطنی امام است؛ بر خلاف قاعده لطف که بیشتر به بُعد اجتماعی و حکومتی و هدایت تشریعی و ظاهری امام نظر دارد.
- همراه با اثبات اصل وجود امام، استمرار وجود مبارک او را در گستره عالم بشریت تا آخرین فرد انسانی نیز ثابت میکند.[4]
اشکال
قاعده امکان اشرف دربارۀ عالم ابداعیات(فوق عالم ماده) جاری است و اجرای آن در عالم ماده که مسبوق به قوه و استعداد است، صحیح نیست، زیرا همواره احتمال دارد ممکن اشرف به جهت مانع خارجی و فقدان استعداد لازم، تحقق پیدا نکند.
پاسخ
حکم انواع طبیعی و طبایع کلی مانند حکم ابداعیات است. همانگونه که ابداعیات به قوه و استعداد نیاز ندارد، انواع طبیعی(نظیر انسان و اسب) نیز فیذاته فاقد قوه و استعداد هستند و این امور از عوارض و احوال انفعالی آنهاست. نوع طبیعی بما هو نوع طبیعی، کلی و فاقد عوارض مادی است؛ لذا مشمول قاعده امکان اشرف میشود. اگر نوع طبیعی منفک از عوارض ملاحظه شود، مجرد است، زیرا فاقد عوارض مادی و مخصصات عالم ماده است.[5]2
اثبات وجود حضرت مهدی(عج) از طریق این قاعده
از آنجا که قاعده امکان اشرف، یک قاعده عقلی است و از جمله شاخصههای قواعد عقلی، نگرش کلی و نه شخصی میباشد؛ این قاعده، به اثبات اصل مهدویت و منجیگرایی میپردازد نه به شخص منجی.[6]3 پس براي تعیین و تشخیص مصداق حضرت مهدی(عج)، دلیل عقلی صرف، قابل اقامه نیست؛ هرچند از شیوههاي عقلی نیز به نوعی میتوان در تعیین مصداق امام کمک گرفت؛ بدینگونه که اگر عقل، لزوم و ضرورت مهدویت را تشخیص دهد و بایستگی های امام مثل عصمت و افضلیت را اثبات کند، میتواند مصداق آن را در افراد امت، جستو جو و با بهرهگیري از برهان سبر و تقسیم، او را پیدا کند.[7]4 قیاس ذیل یکی از قیاسهای اثباتگر اصل مهدویت و ضرورت وجود امام مهدی(عج) است:
صغری: نوع نبى و امام، نوع عالى و اشرف از ساير انواع انسانى است.
کبری: هر نوعى كه چنين باشد، از نظر رتبه وجودى، مقدم بر ساير انواع خواهد بود.
نتیجه: پس نوع نبى و امام، مقدم بر ساير انواع انسانى در رتبه وجودى است.[8]
تبیین صغرای قیاس
آنچه که به عنوان صغرای قیاس نيازمند اثبات است، آن است كه آيا نوع نبى و امام، نوع عالى و شريف است، يا نه؟ زيرا ممكن است گفته شود كه امام و امت، هر دو از يك نوعاند و افراد يك نوع، مماثلاند و فرد، هيچگونه تقدم بالذات بر فرد ديگر ندارد.[9]
در پاسخ، مىتوان گفت كه مشابهت و مماثلت ميان افراد انسان، در ماده بدنى و جسمانى است و مربوط است به قبل از آنكه نفوس هيولايى، با حصول ملكات و اخلاق فاضله يا رذيله، از قوه به فعل برسد ولى از نظر منشأ روحانى، انسانها تحت انواع مختلف قرار دارند و آيه شريفه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[10]3» ناظر به نشئه اولى است نه دوم. بنابراين، نوع نبى و امام، اشرف از ساير انواع انسانى است و نسبت نبى و امام(حجّت) به ساير بشر، در رتبه وجود، مانند نسبت انسان به ساير حيوانات و نسبت حيوان به نبات و نبات به جمادات است.
پس تقدم و تأخر ميان نوع شريف و نوع خسيس، مسلّم است و اين است معناى آيه شريفه «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً[11]4» چرا كه انسان، اشرف موجودات زمينى است و اگر انسان از زمين مرتفع گردد، حيوان نيز مرتفع خواهد شد. همچنين، اگر حجة اللّه در زمين نباشد، هیچ یک از آدميان نخواهند بود. بنابراین، این حدیث ثابت می شود: «لو لم يبق فى الارض الا اثنان لكان احدهما الحجة[12]1»(اگر در زمين جز دو نفر باقى نباشند، يكى از آن دو قطعاً امام است) .[13]
تبیین کبرای قیاس
در این بخش باید به این سؤال پاسخ داد که کدامین گواه و برهان، این کبرای کلی را مسلم و قطعی میسازد؟ صاحبنظران این مبحث، براهینی ذکر کرده اند:
دلیل اول
مفاد کبری، یک قضیه فطری است و فطرت گواهی میدهد که در عالَم وجود، ابتدا فرد اشرف وجود مییابد و سپس فردی که از نظر شرافت از فرد اول پایینتر و از افراد بعدی بالاتر است و این سلسله همچنان ادامه مییابد.[14]
دلیل دوم
اگر میان دو چیز، هیچ رابطه و مناسبت ذاتیاي نباشد، هیچ علاقه و ارتباط علّی و معلولی نیز بین آنها نخواهد بود؛ امّا اگر مناسبت و ارتباطی باشد، نوعی از ارتباط علّی و معلولی میان آنها برقرار خواهد گشت و به حکم اصل «سنخیت میان علّت و معلول»در قدم نخست، معلولهایی صادر میشوند که به علت، نزدیکتر باشند. حال اگر در عالم امکان و اقلیم ابداع، ممکنی اشرف، قابل تحقّق باشد و هنوز موجود نشده باشد، در این صورت، لازم میآید امر ابداع و ایجاد، برخلاف مناسبت ذاتی(سنخیت علّی و معلولی) جریان یافته باشد؛ که این، امر باطلی است. زیرا یقیناً ممکن اشرف، به حسب مرتبهاش، در شرافت و فضل، به مبدأ متعال، نزدیکتر و به او انسب است. لذا مناسبتی که بین او و باريتعالی برقرار است، تامّ و اولی از مناسبتی است که بین ممکن اخسّ و واجب تعالی موجود است. پس لا محاله، نخست ممکن اشرف و سپس ممکن اخسّ محقّق خواهد شد.[15]
دلیل سوم
اگر موجود اشرف در مرتبهاي مقدم بر غيراشرف بهوجود نيايد، يا همراه آن بهوجود ميآيد و يا در مرتبهاي متأخر از آن و يا اصلاً بهوجود نميآيد. اما اگر همراه آن بهوجود بيايد، قاعده «الواحد» نقض ميشود، و اگر بعد از آن بهوجود بيايد، لازمهاش اين است كه وجود علت، پستتر از وجود معلول باشد، و اگر اصلاً بهوجود نيايد معنايش اين است كه چيزي كه صلاحيت عليت براي آن را داشته باشد وجود ندارد، يعني علت نخستين هم صلاحيت ايجاد آن را ندارد! پس تنها اين فرض صحيح است كه موجود اشرف در مرتبهاي مقدم بر غيراشرف بهوجود بيايد و واسطه در صدور آن باشد.[16]
نتیجه گفتار در آینه روایات
دستاورد تحليل و تطبيق قاعده امكان اشرف، اين شد كه در سراى آفرينش، همواره وجود اشرف و انسان كامل و ولىّ خدا - يعنى همان امام زمان- هست و پرتوافشانى مىكند و وجود و آرامش اين قافله، مرهون وجود آن قافله سالار است.
روايات شريف نيز چنين مقام و منزلتى را برای امام معصوم ثابت مىدارد. محقّق لاهيجى، در توضيح يك فقره از همينگونه روايات، يعنى «ثُمّ ثَبَتَ ذلك فى كُلّ دَهرٍ وزمان[17](عج)» مىفرمايد: «وبالجمله، واجب است بودن پيغمبرى يا امامى در هر زمان تا حجّت خداى تعالى باشد بر خلق... و ببايد دانست كه اين كلام شريف با اين وجازت، مشتمل است بر خلاصه افكار و انظار حكماى سابقين و علماى لاحقين، بلكه اشاره است به حقايقى كه غايت فكر و نظر اكثر متكلمين به آن نرسيده. و اگر فلاسفه اقدمين را استماع اين كلام مقدس ممكن مىشد، هرآينه اقرار مىنمودند به معجز بودن اين كلام قدسى نظام؛ كه جان تشنه داند قيمت آب.[18]3» باز در روایتی دیگر امام صادق(ع) میفرماید: «الحجةُ قَبلَ الخَلقِ و مع الخَلقِ و بعدَ الخَلق[19]4»(حجّت [خدا] پيش از خلق بوده و با خلق هست و بعد از خلق نيز خواهد بود) . در حدیث دیگری آمده است: «لو بَقِيَتِ الأرضُ بِغَیرِ إمامٍ لَساخَت[20]5»(اگر زمين بدون امام مىماند، به يقين در هم فرو مىريخت) . پس، از بر هم نخوردن و برقرارى اين جهان، به وجود با ارزش امام و حجت خدا پی مىبريم.
اكنون نيز كه هنگامه غيبت حجت خدا است، خورشيد وجودىشان از پشت ابرها نورافشانى مىكند و وجود ابرها، مانع كار خورشيد نمىشود. خود آن حضرت میفرماید: «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِإِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ[21]1»(چگونگى بهرهمند شدن از من در روزگار غيبتم همچون بهرهمند شدن از خورشيد است، آنگاه كه در پسِ ابر از ديدگان پنهان مىشود.) [22]
پانویس
- ↑1. ر.ک: شهروزوری، شرح حکمة الإشراق، ص 385؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 244؛ طباطبایی، سید محمدحسین، بدایة الحکمة، ج 1، ص 176.
- ↑2. لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 47؛ نیز ر.ک: سبزواری، هادی، شرح المنظومة، ج 3، ص 730.
- ↑1. لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 47؛ همو، «برهان امکان اشرف و اثبات امامت»، فصلنامه انتظار موعود، ش 7، ص 70 -71.
- ↑2. لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 43.
- ↑2. شه گلی، احمد و خسروپناه، عبدالحسین، «ادله عقلی ضرورت وجود حجت الهی و مسئله مهدویت»، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش 17، ص 16؛ نیز ر.ک: صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، ج 2، ص 503.
- ↑3. ر.ک: الهی نژاد، حسین، «تحلیل روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی»، فصلنامه انتظار موعود، ش 62، ص 46.
- ↑4. لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 15.
- ↑1. جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی(بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص 142.
- ↑2. مشهور بین کسانی که این قاعده را معتبر میدانند آن است که ممکن اشرف و اخسّ باید تحت یک ماهیت باشند ولی برخی محققان همچون ملاصدرا با مشهور مخالفاند.(ر.ک: صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 247؛ سبزواری، أسرار الحکم، ص 238)
- ↑3. سوره کهف، آیه 110.
- ↑4. سوره بقره، آیه 29.
- ↑1. کلینی، الکافی، ج 1، ص 179.
- ↑2. جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی(بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص 143. نیز ر.ک: صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، ج 2، ص 504.
- ↑3. ر.ک: سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص 434؛ لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 49.
- ↑4. لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 50؛ ر.ک: میرداماد، القبسات، ص 377- 378.
- ↑1. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 208؛ نیز ر.ک: صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 245- 246؛ لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 50- 51.
- ↑2. کلینی، الکافی، ج 1، ص 168، منقول از امام صادق(ع) .
- ↑3. لاهیجی، گوهر مراد، ص 357.
- ↑4. کلینی، الکافی، ج 1، ص 177.
- ↑5. همان، ص 179. منقول از امام صادق(ع) .
- ↑1. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1115.
- ↑2. ر.ک: لطیفی، رحیم، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، ص 62-63.
منابع
- قرآن کریم.
- الهی نژاد، حسین، «تحلیل روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی»، فصلنامه انتظار موعود، سال هجدهم، ش 62، ص 35- 52، 1397 ش.
- جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی(بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره)، مشهد، نشر دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1381 ش.
- راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، تصحیح و تعلیق: مؤسسة الامام المهدی(عج)، قم، انتشارات مؤسسة الامام المهدی(عج)، 1409 ق.
- سبزواری، هادی، أسرار الحکم، قم، نشر مطبوعات دینی، 1383 ش.
- ، شرح المنظومة، تصحیح و تعلیق: حسن حسن زاده آملی، تهران، نشر ناب، 1416 ق.
- سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ 2، 1375 ش.
- شهروزوری، شمس الدین، شرح حکمة الإشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372 ش.
- شهگلی، احمد و خسروپناه، عبدالحسین، «ادله عقلی ضرورت وجود حجت الهی و مسئله مهدویت»، فصلنامه تحقیقات کلامی، سال پنجم، ش 17، ص 7- 28، 1396 ش.
- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چ 3، 1981 م.
- ، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، تحقیق و تصحیح: محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1383 ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، بدایة الحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، 1383 ش.
- لطیفی، رحیم، «برهان امکان اشرف و اثبات امامت»، فصلنامه انتظار موعود، سال سوم، ش 7، ص 67- 84، 1382 ش.
- ، دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، 1387 ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ 4، 1407 ق.
- مصباحیزدی، محمدتقی، آموزشفلسفه، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391 ش.
- میرداماد، محمدباقر، القبسات، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ 2، 1367 ش.