شهادت یا وفات امام زمان(عج)
شهادت یا وفات امام زمان(عج)، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
چکیده
دربارة فرجام زندگي آخرين حجّت الاهي، مهدي موعود(عج)، ديدگاههاي گوناگون و گاهي ناهمگون ارائه شده است. يکي از اين ديدگاهها آن است که برخي پايان عمر آن حضرت را بهطور لزوم کشتهشدن و شهادت دانستهاند. و برخی نیز با خدشه به دلایل و روایات گروه اول پایان عمر حضرت را مرگ طبیعی می دانند. در این نوشتار به دلایل و احادیث مورد استناد هر دو گروه اشاره کرده و آن ها را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
نظریه شهادت
در اين ديدگاه به دليلهايي استناد شده است:
فضیلت شهادت
برخي با پافشاري بر اين نکته که شهادت فيضي بزرگ است، محرومشدن انسانهاي بزرگ از آن را، ناروا دانستهاند. از اين رو بر اين باورند که ناگزير امام مهدي(عج)، به شهادت خواهد رسيد تا از اين فيض بزرگ محروم نشود. از منظر اين افراد، شخصيت قدسي امام مهدي(عج) اقتضاي آن را دارد كه با شهادت به لقاي خدا برود.
در نقد اين سخن ميتوان گفت، فضليت شهادت بر حتميت بهرهمندي انسانهاي بزرگ از آن دلالتي ندارد؛ چراکه در بارة بسياري از پيامبران بزرگ الاهي کسي ادعاي شهادت نکرده است؛ ضمن اينکه در روايت يادشده جايگاه اوصيا، از جايگاه شهدا بالاتر دانسته شده است و حضرت مهدي(عج) خاتم الاوصيا است.[1]
روایت شهادت امامان معصوم(ع)
عده ای با تمسک به بعضی از روایات که به طور عموم عاقبت امامان(علیهم السلام) را شهادت می دانند، فرجام زندگی امام زمان(عج)را هم شهادت معرفی می کنند. در ذیل به بررسی و نقد این روایات می پردازیم.
روایت اول
از جمله مستندات آن ها حدیثی است که جناب خزاز قمی در کفایة الاثر آورده است که می گوید: هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ رَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (در برخي نسخهها: المنبر) فَأَرَادَ الْكَلَامَ فَخَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فقد [فَقَعَدَ] سَاعَةً ثُمَّ قَامَ فَقَال:... مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُوم ... ؛ چون امير مؤمنان علي(ع)به شهادت رسيد، حسن بن علي ]به منبر[ بالا رفت و چون خواست سخن بگويد، بغض گلويش را فشرد. لحظاتي آرام نشست؛ سپس ايستاد و فرمود:...هيچ يک از ما امامان نيست، جز آنکه کشته يا مسموم شود .[2]
بررسی و نقد روایت
اين روايت، نخستين بار در کفاية الاثر، نوشتة علي بن محمد خزاز قمي، از دانشمندان قرن چهار و پنج هجري و از شاگردان شيخ صدوق[3]، نقل شده و پيش از آن در هيچيک از کتابها نقل نشده است ملاحظه ميشود كه نزديک 400سال از زمان صدور روايت تا نقل آن از خزاز فاصله است. پس از آن، نخستين کسي که (پس از حدود 600 سال) آن را با تفاوتهايي نقل کرده، محمد بن حسن حر عاملي (01104ه . ق) است[4]. سپس منابعي مانند بحارالانوار که در دو جا[5] با اندک تفاوتهايي آن را نقل کرده است. بنابراين، ضمن اينکه نقصي بر کتاب و مؤلف وارد نيست، يگانه تأمل در اين است که اين فاصلة غير متعارف و نيز نقلنشدن روايت در آثار مشهور و منابع شناختهشده، چگونه توجيه ميشود؟
از نظر سندی نیز ، به دليل وجود چند راوي ناشناس در طريق اين متن، روايت فاقد اعتبار سندي است.
روایت دوم
مرحوم خزّاز روایت دیگری را شبیه روایت فوق نقل می کند که این روایت از زبان امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است . متن روایت چنین است:
عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَشْتٌ يُقْذَفُ فِيهِ الدَّمُ وَ يَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاهُ مُعَاوِيَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّكَأ...؛ جناده ميگويد: بر حسن بن علي در مريضي که از دنيا رفت، وارد شدم. در برابر او تشتي بود که در آن خون بود. تکههاي جگر او از سمي که معاويه به وي خورانده بود، خارج ميشد. پس گفتم: آقاي من! چرا به درمان خود نميرسيد؟ فرمود: به چه چيز مرگ را مداوا کنم؟ گفتم: انا لله و انا اليه راجعون. سپس به من نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند اين عهدي است که پيامبر(ص) با ما بسته است. اين امر را دوازده امام از فرزندان علي و فاطمه(س) بر عهده ميگيرند. نيست از ما مگر اينکه مسموم يا کشته شود. سپس تشت را برداشت و تکيه زد.... [6]
نقد و بررسی روایت
اگرچه منبع و نويسنده از اعتبار کافي برخوردار است؛ همچنان اين روايت مانند روايت پيشين، نخست در کتاب کفاية الاثر نقل شده و همة کساني که آن را نقل کردهاند، از اين کتاب نقل است. روشن نيست در مدت حدود چهار قرن به چه دليل کسي اين روايت را نقل نکرده است.
بررسي رجال سند بر اساس نقل جلد 27 بحار الانوار که بيشترين راوي را در طريق اين روايت آورده است، در 9 کتاب رجال کشي، نجاشي، ابن غضائري، برقي، شيخ طوسي، ابن داود، فهرست شيخ طوسي، خلاصه علامه حلي و معجم رجال الحديث مرحوم آيت الله خوئي، نشان ميدهد که غير از محمد بن وهبان البصري ديگر راويان با رعايت اختلاف نسخههايي که در کتابها ديده ميشود، يا وثاقتشان ثابت نشده و يا بهطور اساسي ناشناختهاند.
روایت سوم
این روایت را جناب شیخ صدوق(ره) در کتابی امالی خود با ذکر سند آورده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُول وَاللَّهِ مَامِنَّاإِلَّامَقْتُولٌ شَهِيد... [7]
این روایت هرچند از لحاظ سندی مشکل ندارد ؛ اما اين احتمال هست که مقصودِ حضرت فقط امامان پيش از خود است و شهادت امامان پس از آن حضرت به دليل نياز دارد. قابل ذکر است که مرحوم شیخ مفید(ره) شهادت امامان پس از امام رضا(ع) و قبل از مهدی(عج)را نیازمند دلیل می داند.[8]
حکايت شهادت حضرت مهدي(عج)
افزون بر روايات يادشده، قائلين به شهادت حضرت مهدي(عج)به حکايتي استناد ميکنند. که به نظر ميرسد، نخستين کسي که چنين ادعايي را به گونة گستردهاي مطرح کرده، صاحب کتاب الزام الناصب بود. او در بخشي از کتاب خود آورده است: پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت(عج) فرا خواهد رسيد. پس او را زني از بنيتميم که نامش سعيده و داراي ريشي همچون مردان است، با انداختن سنگي ]و طبق برخي نقلها سنگي که براي آردکردن گندم استفاده ميشود[ از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند؛ در حالي که آن حضرت، از راه عبور ميکند. چون از دنيا رفت، امام حسين(ع)، امور مربوط به وي را انجام خواهد داد.[9]
نقد و بررسی
صاحب الزام الناصب در پايان اين داستان و سخنان پراکنده و درهم آميخته و ناهمگون، اينگونه نوشته است: وَ ما ذَکَرناهُ هُنا مَلْتَقِطٌ مِنْ رِواياتِ الأئِمَّةِ الأطْهار(علیهم السلام)...؛ و آنچه آورديم در اينجا برگرفته از روايات امامان معصوم(ع) است[10] و به طور روشن نگفته اين سخنان از کدام منبع، راوي و روايت و يا روايات به دست آمده است! همه منابع نوشتاري و غير نوشتاري که به اين بحث پرداختهاند، به منبعي جز «الزام الناصب» و يا «تاريخ پس از ظهور» شهيد سيد محمد صدر (که از الزام الناصب نقل کرده است) اشاره نکردهاند.
نقل دیگر
در کتاب عقد الدرر نیز به شهادت آن حضرت اشاره شده است. البته این سخن از شخصيت شناخته شده کعب الاحبار است که ميگويد:
اَلْمَنْصُورُ المَهْدي يُصَلّي عَليهِ أهْلُ الأرْض، وَطَيِر السَّماءِ، يَبْتَلى بِقَتْلِ الرُّومِ وَالْمَلاحِمِ عِشْرِينَ سَنَةً،ثُمَّ يُقْتَلُ شَهِيداً هُوَ وَألفان مَعَهُ، كُلُّهُمْ أمِيرٌ صاحِبُ رايَةٍ، فَلَمْ تَصِبِ المُسْلِمينَ مُصِيبَةٌ بَعْدَ رَسُولٌ اللهِ(ص)أعْظَمُ مِنْها؛ منصور اين امّت مهدي(عج) است وساکنان زمين وپرندگان آسمان بر او درود ميفرستند. اوست که در جنگ با روم وجنگهاي بزرگ مورد آزمايش قرار ميگيرد و اين آزمايش بيست سال طول ميکشد وحضرتش به همراه دو هزار نفر از فرماندهان پرچم دار، به شهادت ميرسند؛ سپس هيچ مصيبتي پس از مصيبت فقدان رسول اللَّه(ص) بر مسلمانان گرانتر از آن نخواهد بود.[11]
نقد و بررسی
در بارة اعتبار اين روايت به اين سخن نيازي نيست که نزد ما هيچ اعتباري ندارد. افزون بر گويندة آن، که محتوا به روشني با عموم روايات مهدويت ناسازگار است. مهمترين اشکال اينکه طول جنگ حضرت بيست سال دانسته شده و از برپايي حکومت عدل جهاني بر زمين سخني به ميان نيامده است.
روایات وفات امام مهدی(عج)
روایت اول
یکی از معتبرترین روایات که درباره وفات حضرت مهدی(عج) بعد از حکومتش می باشد فرموده امام صادق(ع)است که تفسیری است از آیه «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ»[12] امام صادق(ع) می فرماید:مراد، زنده شدن امام حسین(ع) بااصحاب خود در عصر امام زمان است در حالی که کلاه خودهای طلائی بر سر دارند و به مردم رجعت امام حسین(ع)و یارانش را اطلاع می دهد تا مؤمنان به شک و تردید نیفتند.
این در حالی است که حضرت مهدی(عج) در میان مردم حضور دارد. هنگامی که مردم امام حسین(ع) را به خوبی شناختند و به او ایمان پیدا کردند، مرگ حضرت حجّت(عج) فرا می رسد و امام حسین(ع)، غسل و حنوط و کفن و خاک سپاری حضرت را برعهده می گیرد زیرا که امام را جز امام، غسل نمی دهد»[13]
روایت دوم
یکی دیگر از روایاتی که از امام صادق(ع) به وفات حضرت مهدی(عج) اشاره می کند این فرموده ایشان در جواب به این سوال است که:اولین کسی که به دنیا رجعت خواهد کرد چه کسی است؟ می فرماید: اولین رجعت کننده به دنیا، امام حسین(ع)است که پس از رجعت او و یارانش در حالی که هفتاد پیامبر نیز او را همراهی می کنند، حضرت قائم(عج) انگشترش را به امام حسین(ع) واگذار می کند و چشم از جهان فرو می بندد امام حسین(ع) نیز تجهیز، غسل و کفن و دفن حضرت را برعهده می گیرد»[13]
جمع بندی
با توجّه به مطالب فوق باید گفت: که قول به شهادت رسیدن حضرت با مشکلات زیادی روبروست و از طرف دیگر روایات وفات از اعتبار بیشتری برخوردار است. هرچند ما در پی اثبات فرجام حضرت به مرگ طبیعی نیستیم؛ این نکته به دلیل نیازی ندارد؛ زیرا اصل در همه انسانها رفتن از دنیا با مرگ طبیعی است، مگر اینکه با دلیل معتبری خلاف آن که کشتهشدن است، اثبات شود. از این رو اگر دلیلهای مدعیان شهادت ناکافی نمود و احتمال شهادت منتفی شد، مرگ طبیعی خود به خود اثبات میشود.
پانویس
- ↑ . شیخ طوسی، الغیبه، ص246.
- ↑ . محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر،ص162.
- ↑ . جعفر سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، ج2،ص213.
- ↑ . محمد حسن حر عاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ص 344.
- ↑ . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج27،ص217و ج43،ص364.
- ↑ . محمد بن علی خزاز قمی، کفایة الاثر، ص226.
- ↑ . محمد بن علی بن بابویه، امالی، ص63،ح8.
- ↑ . محمد بن نعمان مفید، الارشاد، ج2،ص295و312و336.
- ↑ . علی حائری، الزام الناصب، ج2،ص139.
- ↑ . علی حائری، الزام الناصب، ج2ص169.
- ↑ .مقدسی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر،ص149.
- ↑ . سوره اسراء، آیه6.
- ↑ . مجلسی،محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 217.
منابع
- قرآن کریم
- حائري،علي ، الزام الناصب في اثبات الحجه الغائب، مصحح علي عاشور، مؤسسه الاعلمي، بيروت،1422ق.
- حر عاملی، محمد، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، مؤسسة الأعلمی، بیروت، 1425ق.
- خزاز قمي، علي بن محمد ،كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، انتشارات بيدار، قم، 1401ق.
- سبحاني، جعفر ، موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم، 1418ق.
- سلیمیان، خدامراد، تحليل نظرية شهادت امام مهدي(عج) از ديدگاه روايات ، فصلنامه انتظار موعود، شماره 43، سال سیزدهم، زمستان1392.
- صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه، الامالي، كتابچى،تهران، 1376ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء ـ بیروت. بی تا.
- مفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد، كنگره شيخ مفيد،قم، 1413ق.
- مقدسي، يوسف بن يحيى ، عقدالدرر في أخبار المنتظر، تحقيق: دكترعبدالفتاح محمد الحلو، مكتبة عالم الفكر، قاهره، 1399ق.