اسماعيليه و مهدویت
اسماعيليه و مهدویت، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
«اسماعیلیان»، مانند شیعیان دوازده امامی در امر امامت و مصادیق آن تا امام صادق(ع) اشتراک عقیده دارند. آنان امامت را نیز به نص دانستهاند؛ اما با این وصف، درباره سلسله امامان پس از امام صادق(ع) با شیعیان دوازده امامیدچار اختلاف دیدگاه شده و با باور به امامت اسماعیل، فرزند بزرگ تر امام صادق(ع) و ادامه سلسله امامت در فرزندان او، فرقه جدیدی بنیاد نهادند.
شکل گیری فرقه اسماعیلیه
اسماعیل، فرزند ارشد امام صادق(ع) حدود سال 105 ق، از مادری علوی به دنیا آمد. مرگ نابهنگام اسماعیل باعث شد عدهای از هواداران وی به امامت او قائل شوند. آن ها معتقدند امام(عج) او را به عنوان امام بعد از خود انتخاب کرده است. و لذا او را زنده و مهدی موعود خواندند.
انشعاب در اسماعیلیه
برخی از طرفداران اسماعیل قائل بودند امام ششم از روی تقیه مراسم بعد از مرگ اسماعیل را انجام داده اند. این اعتقاد، در حالی است که امام صادق(ع) جنازه وی راچندین بار به مردم نشان دادند. این افراد را میتوان «اسماعیلیه خالصه» یا «واقفه» نامید.[1]
عدهای دیگر مرگ اسماعیل را پذیرفتند؛ اما اعتقاد دارندکه«محمد» فرزند اسماعیل، امام است. این دسته را در کتابهای فرقهشناسی با عنوان «مبارکیه» یاد کردهاند؛ زیرا مبارک، غلام اسماعیل، رئیس آنان بود.[2] البته برخی معتقدند که مبارک وجود خارجی نداشته واز نام های مستعار خود اسماعیل بوده است.[3]
پس از آنکه بیش تر شیعیان پیرو امام جعفر صادق(ع) به امامت موسی کاظم(ع) معتقد شدند؛ موقعیت محمد در حجاز که زادگاهش بود، غیر قابل تحمل بود. همین امر باعث شد وی مدینه را ترک کند و در مشرق به طور پنهانی زندگی کند. وی ابتدا به جنوب عراق و سپس به ایران (خوزستان) هجرت کرد و این اولین رهبر اسماعیلی است که در ایران به سر برد و از آن جا پیروان خود را به مناطق مختلف فرستاد. تاریخ وفات محمد دقیق معلوم نیست؛ اما تقریبا میتوان مرگ او را در دوره خلافت هارونالرشید(170 تا 193ق) تخمین زد. [4] گروهی مرگ محمد را نپذیرفتند که ملل و نحل نویسان آن ها را پیشگامان قرامطه می دانند. آن ها محمد بن اسماعیل را امام هفتم خویش و آخرین امام میشناسند و بازگشت او را در مقام مهدی قائم انتظار می کشند.[5]گفتنی است از خروج محمد بن اسماعیل تا ظهور قرامطه اطلاعات چندانی از کم و کیف فعالیت اسماعیلیان نداریم و آن ها از این دوره به «دوران ستر» یاد میکنند[6].
اسماعیلیه در ایران
از سال 261 ق به بعد، درست در زمانی که امام یازدهم(ع) رحلت کردند؛ حمدان قرمط، فرزند اشعث توسط داعی حسین اهوازی بهکیش اسماعیلیه مبارکیه پیوست. او به عنوان بزرگ ترین داعی اسماعیلی شناخته شد که درکوفه وجنوب عراق با عنوان قائمیت و مهدویت محمد بن اسماعیل دست به تبلیغ گسترده زد. حمدان که لقب «قرمط» داشت به زودی پیروان بسیاری پیدا کرد که به «قرامطه»[7] اشتهار یافتند. دستیار عمده حمدان و یکی از مشهورترین داعیان اولیه اسماعیلی شوهر خواهرش، «عبدان» بود. او که از استقلال عمل چشمگیری برخوردار بود، داعیان بسیاری در عراق و جنوب ایران و بحرین نصب کرد که مهم ترین داعیان او، ابوسعید حسن بن بهرام جنابی در جنابه (گناوه) است. ابوسعید که در سواحل فارس به دنیا آمده و از عبدان تعلیم گرفته بود، درابتدا فعالیت خود را در ایران شروع کرد و در امر دعوت، به توفیق بسیاری دست یافت. او پس از مدتی به بحرین گسیل داده شد و در آن جا دولتی پر رونق بنیان گذاشت که دو قرن دوام یافت.[8]
یکی دیگر از داعیان اسماعیلی در ایران «خلفحلاج» است. او اولین داعی اسماعیلی در شهر ری است. حوزه فعالیت خلف بسیار گسترده بود. وی ابتدا درروستای «گلین» ری ساکن شد ومردم را به کیش اسماعیلیه دعوت کرد و ضمن اذعان به تعالیم اهل بیت(علیهم السلام)، سخن از نزدیک بودن ظهور به میان آورد. با برملا شدن دعوت، خلف به ناچار از ده گریخت و به ری رفت و بعد از یک دوره زندگی مخفیانه در آن جا درگذشت. بعد از خلفحلاج، پسرش، احمد، جانشین او شد. در بین پیروان احمد، مهم تر از همه مردی عالم به نام «غیاث» بود. او بعد از احمد، عهده دار دعوت اسماعیلی شد. وی توانست امر دعوت را به قم، کاشان، طالقان، میمه، غور، هرات، برساند و مردم را به کیش اسماعیلی دعوت کند.
پس از غیاث، مبلغان دیگری به دعوت اسماعیلیه در ایران پرداختند. مهم ترین آنها ابوحاتم رازی (م322ق) و محمد بن احمد نسفی (م332ق) امر دعوت اسماعیله ایران را به عهده داشتند.
به رغم تبلیغات وسیع داعیان متعدد اسماعیلی در خراسان، به دلیل پافشاری و تعصب امرای سامانی در حمایت از مذهب اهل سنت و جماعت در خراسان بزرگ و ماوراء النهر و به طور کلی شرق ایران؛ تلاش داعیان، نه تنها تضعیف هر نوع حرکت شیعی در این مناطق را باعث گردید، بلکه شرق ایران را به پایگاه سنتی و مستحکم اهل سنت و جماعت تبدیل کرد. پس از انقراض سامانیان، بیش تر قلمرو اسماعیلیان به دست سلطان محمود غزنوی (حک: 387 ـ 421ق) تصرف شد و از این زمان به بعد، غزنویان بودند که در قلمرو وسیع خود به حمایت سرسختانه از مذهب سنت و جماعت و خلافت عباسی ادامه دادند و در سرکوبی اسماعیلیان (قرامطه) خشونت بیش تری به کار بردند.[9]
به هر رو، قرمطیان عمده طرفداران مهدویت محمد بن اسماعیل بودند و به مهدویت وی اعتقاد داشتند. بنا بر اعتقاد آن ها محمد بن اسماعیل زنده است و حیات دارد و او امام قائم وخاتم پیامبران است. چون دوباره ظهور کند شریعت جدیدی خواهد آورد که ناسخ شریعت قبلی است.
اسماعیله در مغرب
در قرن سوم، فردی به نام ابو عبدالله شیعی به اسماعیلیه پیوست. وی را نخست نزد «ابن حوشب» - داعی بزرگ اسماعیلیان در یمن - فرستادند، تا آموزش های لازم را کسب کند. سپس به مغرب فرستادند، تا مردم را برای ظهور مهدی دعوت کند.
وی حدود پانزده سال در میان قبایل كتامه، مردم را با زهدگرایانه، به عدالت خواهی و ظهور قریب الوقوع مهدی منتظر دعوت می کرد. بربرها - که همیشه مورد تحقیر اعراب بودند – به وی پیوستند و او توانست در آن جا تشکیلاتی ایجاد کند. کتاب افتتاح الدعوه، اثر قاضی نعمان، شرح حال کاملی از کارهای ابوعبدالله شیعی و روی کار آمدن عبیدالله المهدی است. در همین زمان، قرامطة كوفه شنیده بودند عبیدالله - کسی که سازمان مرکزی اسماعیلیه را در سلميه شام رهبری می کرد - مدعی مهدویت است. بنابراین، حمدان قرمط، برادرزن خود ( عبدان) را به آن جا فرستاد، تا در این زمینه تحقیق کند. وی پیغام آورد که ادعای مهدویت عبیدالله المهدی دروغ است. لذا قرامطة کوفه به سلميه حمله کردند. عبيدالله در سال ۲۸۹ق به مغرب گریخت و در سجلماسه اقامت و امیر آن جا وی را زندانی کرد. ابوعبدالله بعد از آگاهی از این موضوع، به آن جا حمله و عبیدالله المهدی و همراهانش را آزاد کرد. آن گاه او را مولای خود خواند و امور را به وی سپرد. عبيدالله در سال ۲۹۷ ق وارد افريقيه شد و خود را مهدی نامید.[10]
سپس، ابوعبدالله را از تمام کارها عزل کرد. ابوالعباس، برادر ابوعبدالله، در مهدویت عبیدالله شک کرد که آیا او واقعا همان محمد بن اسماعیل و مهدی موعود است! آن گاه اعلام کرد که او مرتکب اشتباه شده است و عبیدالله، امام نیست. آن دو قصد کشتن عبیدالله را کردند؛ اما او پیش دستی کرد و ابوعبدالله و ابوالعباس را به سال ۲۹۸ کشت. بدین ترتیب، برای آنان سرنوشتی همچون ابومسلم و ابوسلمه خلال – از داعیان عباسی - رقم خورد. عده ای از یاران ابوعبدالله، شخص دیگری را مهدی نامیدند که الیته آنان به دست عبیدالله المهدی سرکوب شدند.[11]
بر اساس اطلاعات موجود، که اسماعیلیان در سال های ۲۷۰ – ۲۹۰ق، در مورد تداوم امامت در میان فرزندان اسماعیل یا قائم بودن محمد بن اسماعیل دچار اختلاف دیدگاه شدند و قرامطه با انکار مرگ محمد، به مهدی بودن وی قائل گشتند؛ اما سازمان مرکزی برعقیده تداوم امامت در نسل محمد بن اسماعیل باقی ماند. گویا بزرگان اسماعیلی بعد از به وجود آمدن تنش هایی در مغرب و به شک افتادن افراد بسیاری در مهدویت عبيد الله، ترفند دیگری را به کار بستند. آنان این بار، قائم بودن فرزند، یا پسر برادر عبیدالله المهدی را مطرح کردند. جعفر بن منصور اليمن (م ۳۴۷ق) فرزند ابن حوشب، در کتاب الکشف می نویسد:
«الامام المعظم محمد، مولانا و سیدنا، القائم بالسيف عليه السلام وهو ناطق عصره و هذه الصفة في الأمام القائم بأمر الله محمد أبي القاسم صلوات الله عليه.. وهو الناطق السابع والنطقاء... آدم و نوح... و محمد و المهدي الناطق السابع...»[12]
او که امامت عبیدالله را پذیرفته، و داعی اسماعیلیان در یمن بود، از دومین خلیفه فاطمیان به عنوان مهدی یاد می کند. با توجه به اختلاف های فراوان درباره مهدویت، احتمالا عبيد الله المهدی، فرزند خویش ( عبيد الله) را «محمد» نامید، تا با روایات «اسمه اسمی» منطبق شود. اسماعیلیان که تأویل، اساس کار آن هاست؛ حدیث «خورشید از مغرب طلوع می کند»؛[13] را به ظهور مهدی در مغرب تأویل کردند و این گونه، به برخی از پرسش ها پاسخ دادند.[14]
اسماعیلیان با به کارگیری اندیشه مهدویت در بستر فکری جامعه اسلامی شمال آفريقا، توانستند توفیق های بسیاری به دست آورند. آنان با این اندیشه پایه گذار حکومتی بزرگ، با تمدنی عظیم شدند که این حکومت توانست چند قرن بر بسیاری از سرزمین های اسلامی حکمرانی کند. هنوز نیز، اندیشه مهدویت در شیعیان اسماعیلی چنان عمیق است که بزرگان آنان هر روز با تأویل های خاص متناسب با شرایط زمانه، از این اندیشه اصیل اسلامی استفاده می کنند.
گذشته از سوء استفاده ها و برداشت هایی که از آموزه مهدویت در جهان اسلام شده است و می شود؛ این میزان تأثیر و ترویج مهدویت در میان مسلمانان، دلیلی واضح بر اصالت این اندیشه و اهمیت آن، در مفاهیم اصیل اسلامی است.
مهدویت در اسماعیلیه
اسماعیلیه خالصه، از شاخه های « اسماعیلیه نخستین»[15] به مهدویت اسماعیل، غیبت او و سرانجام ظهورش معتقدند؛ اما قرمطیان، از شاخه اکثریت مبارکيه، حتی او را امام نمی دانند. به باور آنان، فرزند او، محمد، امام و مهدی قائم است. او نمرده و در سرزمین روم پنهان و غایب است و سرانجام، ظهور خواهد کرد.
اما مهدی قائم از دیدگاه اینان، بنا به روایت نوبختی و سعد اشعری، معنای تازه ای داشت. قائم، به معنای رسالت و آوردن شریعت تازه و نسخ شریعت اسلام بود و مهدی، هم امام و قائم بود و هم یک پیامبر اولوالعزم و هر چیزی، از جمله محارم، بر او مباح خواهد بود. آنان عقیدۂ مزبور را، بر پایه نقل اخباری از امام صادق(ع) درباره قائم استوار می ساختند؛ از جمله این حدیث: « چون قائم ما قیام کند، قرآن به گونه تازه ای بر شما تعلیم خواهد شد.»[16] به هر حال، اینکه سرآغاز و شکل گیری عقیده اسماعیلی با قول به مهدویت و به ویژه، مهدویت محمد بن اسماعیل همراه بوده؛ روشن و حاکی از جایگاه این باور در منظومه اعتقادی شاخه های نخستین مذهب اسماعیلی است. از این رو، دعوت اسماعیلی نیز، بر بنیاد این عقیده و به نام محمد بن اسماعیل به عنوان مهدی اشاعه می یافت.[17]
جالب توجه این که، گاهی زمان قریب الوقوع ظهور پیش بینی می شد و این امر، در ابتدا باعث گرایش بسیار مردمان به دعوت می گشت. نظام الملک چنین پیش بینی ای را به ابوحاتم رازی - داعی دانشمند اسماعیلی - و نیز به یکی دیگر از داعیان پیش از او، به نام غیاث نسبت می دهد.[18] جالب توجه بیش تر این که ابوطاهر جنابی - حاكم قرمطی بحرین که در انتظار ظهور مهدی بود - فریب جوانی را خورد و ادعای او را که می کوشید خود را به عنوان مهدی وانمود کند، برای مدتی کوتاه، پذیرفت.[19] با توجه به ادواری بودن زمان و تاریخ در منظومه عقیدتی اسماعیلی، عقیدۂ ظهور و دخالت شخصیتی مسیحایی و به عبارت دیگر، ظهور مهدی قائم و ناطق در دوره پایانی - که دوره هفتم است - در این اندیشه اصلی، مسلّم و امری عادی است.[20]" قائم برای باز گرداندن عدل و داد به جهان و درهم شکستن اساس ستم و بیدادی که بر اسلام، پیامبر و خاندان او رفته است و نیز جبران این ظلم و جور، در دوره واپسین ظهور خواهد کرد. داعیان دانشمند و بزرگ غیر فاطمی، همچون نسفی، ابوحاتم رازی و حتی ابویعقوب سجستانی - که در واقع بر عقاید اسماعیلیه نخستین بودند - در انتظار ظهور محمد بن اسماعیل، به عنوان ناطق هفتم و مهدی، به سر می برند.[21]
پانویس
- ↑سعدبن عبدالله اشعری قمی ،المقالات و الفرق، ص153.
- ↑سعدبن عبدالله اشعری قمی ،المقالات و الفرق، ص153.
- ↑،فرهاد دفتری ،دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیلیه ،ج 8 ،ص682.
- ↑فرهاد دفتری، تاریخ عقاید اسماعیلیه، ص 122.
- ↑قدیرمحمد اف، مقایسه تطبیقی اندیشه مهدویت از دیدگاه اسماعیله و امامیه، ص 164.
- ↑محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، ص195.
- ↑در وجه تسمیه «قرامطه» گفته اند چون حمدان قرمط دارای حسن خط بوده ودر نوشتن مهارت و هنرمندی داشته است و یا این که در راه رفتن پاهایش را مقرمط (نزدیک هم ) میگذاشت او را قرمطی یا مقرمط خوانده اند.
- ↑قدیر محمد اف، مقایسه تطبیقی اندیشه مهدویت از دیدگاه اسماعیله و امامیه ص164.
- ↑حسین ایزدی، داعیان اسماعیلی در ایران، کیهان اندیشه 1374شماره 61، ص 162و163.
- ↑قاضی نعمان، افتتاح الدعوه، ص ۱۱۷-۱۳۲، ۳۰۲-۳۲۰ .
- ↑ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوعبدالله شیعی.
- ↑جعفر بن منصور اليمن، کتاب الکشف، ص 100-101
- ↑درباره روایات طلوع خورشید از مغرب ( ر.ک: سنن ابن ماجه ج 2، ص 1352- 1353 ، ح 4068- 4070 و شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 368و 371).
- ↑درباه تاویلات این اعمال (ر.ک: کرمانی ، راحله العقل، 242- 248 و جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 68).
- ↑این دوره از ریشه های نخستین نهضت اسماعیلیه، در نیمه قرن دوم آغاز شده و تا استقرار خلافت فاطمیان به سال ۲۹۷ق(تقریبا یک قرن و نیم)، ادامه می یابد. این دوره، دوره شکل گیری و کمون نهضت اسماعیلی، مبهم ترین و تاریک ترین دوره آن است. ( ر.ک: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص ۱۰۹).
- ↑« انه قال: لو قام قائمنا علمتم القرآن جديدة و انه قال: ان الاسلام بدأ غريبة و سيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء». در مورد این دو حدیث(ر.ک: نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه مشکور، ص۱۰۸؛ المقالات و الفرق، ص ۲۲۰-۲۲۱). و در مورد حدیث دوم( عماد الدين قرشی، عیون الاخبار و فنون الآثار، السبع الخامس، محقق: مصطفى غالب، ص۱۳). این حدیث در منابع شیعه اثنا عشری نیز آمده است: (محمد بن ابراهيم بن جعفر النعمانی، الغیبه، ص ۲۲۰ و ۲۲۱).
- ↑برای جلب حمایت بیش ترین شمار از اسماعیلیان نخستین، رهبران مرکزی اسماعیلیه تا مدت ها به نام محمد بن اسماعیل دعوت می کردند که اعتقاد به امامت و مهدویت وی، نظریه اصلی مبارکيه و مهم ترین گروه منشعب از آنها بوده است. به عبارت دیگر، نظر به این که اکثر اسماعیلیان نخستین، در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل، به عنوان مهدی و گسترش حکومت عدل او بوده اند، رهبران مرکزی نیز، بر همین نظریه تأکید داشته و نهضت واحد اسماعیلیه را در قرن سوم قمری بر اساس همین نظریه درباره امامت استوار کرده بودند. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، اسماعیلیه ، ص684).
- ↑ر.ک: خواجه نظام الملک، سیاست نامه، به کوشش مدرسی، ص ۲۳۶؛ مادلونگ، فرقه های اسلامی، ترجمه ابوالقاسم سری، ص ۱۵۷- ۱۶۰ و ابوحاتم رازی، الاصلاح، مقدمه شین نوموتو، ص۲۵.
- ↑تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص ۱۹۰- ۱۹۱؛ مادلونگ، مجموعه مقالات نهضت قرامطه (قرمطی)، ص۴۴-۴۵.
- ↑سجستانی، اثبات النبوات، ص ۱۶۶-۱۶۸ و قرشی، زهرالمعانی، ص۲۰۴-۲۰۷.
- ↑کرمانی، الرياض، ص ۱۵۳ و ۱۵۴.
منابع
- ابن ماجه، محمدبن یزید قزوینی، السنن، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، انتشارات داراحیاء الترا العربی، 1408ق
- ابوعلی، حسن بن علی خواجه نظام الملک، سیاست نامه، به کوشش مرتضی مدرسی، تهران، نشر زواره، بی تا
- اشعری قمی سعدبن عبدالله ،المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران مرکز انتشارات علمی فرهنگی، 1360
- ایزدی، حسین، «داعیان اسماعیلی در ایران»، کیهان اندیشه، موسسه کیهان، شماره61، قم، 1374.
- جاسم ، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم ، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، انتشارات زرین، 1367.
- جعفربن منصور بن الیمن، کتاب الکشف، تحقیق مصطفی غالب، بیروت، انتشارات دارالاندلس،1404.
- دفتری ،فرهاد ،دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیلیه ، 1377.
- دفتری، فرهاد ، تاریخ عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: نشر فروزان، 1375.
- رازی، ابوحاتم، احمد بن حمدان، الاصلاح، مقدمه شین نوموتو، تهران، انتشارات موسسه مطالعات اسلامی، دانشگاه مک کیل، 1377
- سجستانی، ابویعقوب، اثبات النبوات، نحقیق و نقدیم عارف تامر، بیروت، دار مکتبه الحیاه ، بی تا.
- قرشی، ادریس عماد الدین، زهرالمعانی، تحقیق و تقدیم مصطفی غالب، بیروت، موسسه الجامعیه للدراسات، 1411.
- کرمانی ، حمید الدین، راحله العقل، تحقیق مصطفی غالب، بیروت، انتشارات دار الاندلس، 1983.
- مادلونگ، فرقه های اسلامی، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات اساطیر، 1377ش.
- محمد اف، قدیر، مقایسه تطبیقی اندیشه مهدویت از دیدگاه اسماعیله و امامیه، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم. 1390.
- محمد جواد مشکور، ، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، ششم، انتشارات اشراقی، تهران،
- نوبختی، حسن بن محمد، فرق الشیعه، ترجمه مشکور، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1353.
- نعمان، قاضی ، افتتاح الدعوه،احقیق فرحات الدشواری، شرکه التونسیه للتوزیع، بی تا.
پیوندها
- گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، مهدی فرمانیان مقاله بازتاب مهدویت در تاریخ سیاسی اسلام
- محمد جاودان، گونه شناسی اندیشه منجی موعود در تشیع