علی یعقوبی
علی یعقوبی، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
یکی از جریانهایی که در سالهای پایانی دهه هفتاد شمسی شکل گرفت و هنوز هم کم و بیش به حیات خود ادامه میدهد و دایره فعالیت خود را گسترش داده و به برخیشهرستانها نیز کشانده جریانی است که با محوریت آقای علی یعقوبی شکل گرفت.
علی یعقوبی کیست؟
وی در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در این شهر ادامه داد و در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی به تحصیل پرداخت؛ ولی به دلیل مشکلاتی که برایش پیش آمد، از دانشگاه اخراج شد. پدر او زین العابدین یعقوبی در سال ۶۱ به دست عوامل گروهک منافقین به شهادت رسیده بود.
یعقوبی پس از ورود به دانشگاه فعالیت های خود را آغاز کرد و ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان بسیجیان و در هیئت های مذهبی کم کم افرادی را گرد خود جمع کرد و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت، عوامل غیبت و .... پرداخت. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو شد جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه داد و حدود هفتصد تا هزار تن از جوانان و برخی افراد که در نهادها و ارگانهای گوناگون کار می کردند، در آن شرکت می کردند. حاصل این سخنرانیها به صورت جزوه هایی با عناوین ذیل منتشر شده است.[1]
- «نظام عالم»(۸۵ جزوه)
- «نظام بشر»(۴۴ جزوه)
- «به سوی ظهور»(۲۰ جزوه)
- کتاب «چهل شب با کاروان حسینی»(حدوداً پانصد صفحه)
- جزوه «بهشت ظهور»
او در بیشتر سخنرانی های خود ادعا می کرد مطالبی که بیان میکند در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام گفته نشده[2] و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی دارد و آنان از آوردن مانند آن یا تکمیل آن ناتوان اند. وی همچنین معتقد است: هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه در نظام معارف اسلامی را نمی داند.[3] او در بسیاری از سخنرانیهای خود با حمله به علمای شیعه آنان را به کوتاهی در فهم معارف دین متهم می کند. [4]در برخی موارد نیز با تحدی آنان را به مبارزه و محاجه می طلبد[5] و یکی از اهداف خود از باز گفتن این سخنان، بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنان بیان میکند. وی همچنین ادعا میکند که نوار سخنان او به دست مقام معظم رهبری نیز رسیده و ایشان سخنان وی را تأیید کرده است.[6] وی همچنین علما را به حسادت به خود متهم کرده و مخالفت آنان را برخاسته از رذيله حسادت میداند. او از معلم خود نقل میکند که می خواهد فقه را از بین ببرد و فقها را به سیخ بکشد.[7] وی همچنین ادعا میکند در این چند سال اخیر سخنان او مورد توجه علمای شیعه و سنی و حتی صهیونیستها قرار گرفته است. بنا به گفته خود اصلاً سواد حوزوی ندارد و نزد هیچ عالمی درس نخوانده است[8]؛ ولی همواره از معلمی گمنام سخن میگوید[9] و ادعا میکند مطالب خود را فقط از او می گیرد[10] و قرار است فقه را نیز به او بیاموزرد.[10] وی در عین حال ادعا می کند معلمش ۱۴۰۰ سال است که شهید شده است.[11] از گفته های وی چنین بر می آید که معلم او باید یکی از معصومان باشد و این امر اگرچه به صراحت در سخنان وی نیامده است؛ ولی از برخی اشارات وی چنین بر می آید که منظور وی از معلمی که ۱۴۰۰ سال پیش شهید شده، حضرت زهرا است. [12]البته گاهی با صراحت بیشتری به این امر اشاره دارد.[13] وی ادعا می کند فقط دیده ها را مطرح میکند و مطالبش بر اساس دیده هاست؛ نه خوانده ها [14]
مهم ترین ادعاها
یکی از مسائلی که به شناخت بهتر جریان آقای یعقوبی کمک می کند. پیگیری ادعاهای وی است. او مدعی اموری است که البته شنیدنی است و برخی از آنها را بازگو میکنیم.
انتفاع خاص از امام زمان(عج) مخصوص من و خضر است
آقای یعقوبی بر این باور است که شیعه باید از نعمات خاصه امام زمان(عج) برخوردار باشد و علت آن را این میداند که جنگهای زمان ظهور از نوع جنگهای فناورانه نیست و راه رویارویی با دشمنان قوای مهدوی است و ابزار مناسب برای پیشبرد انقلاب و حکومت با قوای مهدوی است و بدون آن نمی توان حکومت را جلو برد.[15]
حال ببینیم آقای یعقوبی چه جایگاهی را برای خود و دیگران در باب انتفاع از امام زمان(عج) در باب نعمات خاصه ترسیم می کند.
کلا باب انتفاع در نعمات خاصه و قوا بسته است و در این زمانه از نعمات خاصه و قوای مهدوی فقط خضر بهره مند هستند و مقدار کمی هم بنده بهره مند هستم و امام امضا کرده اند که بقیه افرادی که واجد نعمات خاصه بودند به رحمت خدا بروند و ایشان نیز به رحمت خدا رفتند. البته در حال حاضر کسانی هستند که می توانند ملکوت را ببینند؛ ولی به جز خضر و بنده کسی را پیدا نمی کنید که توان ملکوتی داشته باشد. شاید بگویید: پس چرا داری ادعا میکنی؟ عرض میکنم اینجا باید ادعا کرد ... تا شیعه بداند که جامعه، تهی نیست و شاد شود و دشمن بداند که جامعه، تهی نیست و بترسد. [16]
حال ببینیم آقای یعقوبی با این ادعا در پی چه هدفی است. وی درباره حکومت چنین می گوید:
بنده قبول دارم که در این هزار و اندی ساله تا زمان اعتلای حکومت اسلامی در ایران، فقها باید در رأس میبودند و بنده اعتقاد دارم که امام(عج) در این زمان مقوله حکومت را در این مملکت راه انداخته است. حکومت از مقوله نعمات خاصه است و امام زمان(عج) در این مملکت راه انداخته است. حکومت باید ادامه پیدا کنند؛ ولی توسط واجدان نعمات خاصه[17].
وی همچنین بر این باور است که حکومت حق امام زمان(عج) است و آن حضرت(عج) میتواند آن را به هر کس که بخواهد ببخشد.
حالا اگر امام(عج) محبت میکنند و فقیهی را سرپرست جامعه قرار می دهند، همان گونه میتوانند یک چوب خشک را هم قرار بدهند، می توانند یک جوان را هم رهبر قرار بدهند؛ کما اینکه اسامه هجده ساله را رهبر یک لشکر قرار دادند. حالا هم صلاح دانسته اند که اعلم فقهای زمانه را رهبر قرار بدهند؛ روی چشم مان نه تنها حسادت نمی کنیم. بلکه افتخار میکنیم؛ ولی این یک روال نیست که امام حتماً باید افقه فقهای زمانه را سرپرست جامعه قرار بدهند. چه بسا یک موقع یک بچه را سرپرست جامعه قرار بدهند. خودشان از جانب خدا اختیار دارند. به دیگری چه ربطی دارد؟ شما یک موقع میخواهید ..... وکیلتان را یک نوجوان قرار دهید یک جوان قرار دهید .... به کسی چه ربطی دارد، آیا شما اختیار ندارید؟! [18]
وقتی این سخنان را در کنار تأکید بسیار وی مبنی بر اینکه یک جوان است قرار دهیم به خوبی به نیت وی در مسئله لزوم انتفاع از امام در نعمات خاصه و اختصاص این امر به خضر و خودش پی می بریم. او بر این باور است که باید واجدان نعمات خاصه حاکم شوند و کسانی که این ویژگی را دارند، یکی خضر(ع) است که موضوع آن از بحث خارج است و دیگری خود آقای یعقوبی است. مردم باید با سلام و صلوات، ایشان را به حکومت خود بپذیرند تا بتواند با توانهای ملکوتی اش، هم با آمریکا مبارزه کند و هم با قوای مهدوی خود حکومت را جلو ببرد. معلوم میشود حقیقت این ادعا که من تنها کسی هستم که واجد نعمات خاصه است و توان ملکوتی دارم، جای دیگری ریشه دارد و برای خوشحال کردن دوست و ترساندن دشمن نیست. [19]
اگر من دعا کنم
آقای یعقوبی پس از بیان این مقدمه که دعا اگر از جنس ملکوتی باشد - چون در جوار استجابت ولایی قرار دارد - بی درنگ مستجاب میشود و در ملکوت به محض اینکه چیزی خواسته شود، خداوند مستجاب می کند [20].
درباره خود چنین می گوید:
در ماجرای سال ۷۸ در غائله کوی دانشگاه «بُلنت اجِویت» نخست وزیر ترکیه به رهبر معظم انقلاب جسارت کرد و ما که به محبت الهی در آن زمان در موقعیت ملکوتی بودیم، ناراحت شدیم و از خدا خواستیم که خدایا اینها را تنبیهشان کن. بلافاصله آن خواسته مستجاب شد و دو سه روز بعد به صورت زلزله بزرگی در ترکیه واقع شد. از آنجا که ما در ملکوت بودیم و دعا کردیم. این دعا حرکتی را ایجاد کرد .... کسی که دارد در ملکوت دعا می کند. به نوعی فاعل ماجراست .... در ماجرای مرگ «اسحاق رابین» هم همین طور بود. در ماجرای انتفاضه دوم هم همین طور بود؛ زمانی که از خدا خواستیم که مردم فلسطین برای بار دوم قیام کنند. خواسته ما این بود که مردم فلسطین به صورتی قیام کنند که دشمن حتی نتواند قیام آنها را درک کند و این انتفاضه تا زمانی که خودمان آن را متوقف نکرده ایم ادامه داشته باشد. در موضوعات مختلفی ما این دعای ملکوتی را انجام داده ایم [21].
وی همچنین معتقد است: اگر اعضای مجلس خبرگان را نفرین کند، نفرینش آنها را می گیرد.[22] این سخن بدین معناست که وی هر دعایی بکند مستجاب می شود.
مسئله چشمگیر درباره ادعای مستجاب الدعوه بودن آقای یعقوبی، این است که وی اموری را شاهد صدق ادعای خود می آورد که اثبات پذیر نیست و بیشتر خنده آور است تا باورآفرین. او انتفاضه فلسطین و زلزله ترکیه را معلول دعای خود می داند؛ در حالی که دیگران نیز می توانند ادعا کنند پیروزی دوباره ساندینیست ها در نیکاراگوئه، پیروزی حزب الله در جنگ برضد اسرائیل و بازپس گیری مزارع شبعا و بیداری اسلامی در کشورهای عربی همچون مصر و تونس با دعای آنان وقتی که در موقعیت ملکوتی بوده اند - رخ داده است. چه کسی میتواند بگوید چنین نبوده است. شنونده این گونه سخنان بیشتر از اینکه به توانایی گوینده پی ببرد به عقل او شک می کند. شخصی که ادعا میکند مستجاب الدعوه است برای اثبات ادعایش می باید ابتدا دعایی کند و سپس از خدا بخواهد آن کار انجام شود. تنها در این صورت می توان آن را گواهی بر درستی ادعایش به شمار آورد. در غیر این صورت هر کسی می تواند مسائلی را که پیش تر رخ داده به اراده و دعای خود منسوب کند. [23]
من رجعت میکنم
آقای یعقوبی در یکی از سخنرانیهای چهل شب با کاروان حسینی درباره خود می گوید:
تمام سعی من این است که بدوم به سوی مولای خودم بتازم، دوست دارم. معلمم به من گفته است تو باید اولین کسی باشی که در صبح ظهور به او میرسی گفته بدو. من می خواهم بدوم می خواهم بتازم، اولین کسی باشم که اولین ساطه های طلوع خورشید پر فروغ مهدی(عج) را احساس کنم و نور بگیرم و گرما بگیرم و اثر بگیرم هر چند که او فرموده امضا کرده ام که قبل از ظهور بروی نمانی؛ ولی باز قبل از ظهور قرار داده است که دوباره در دنیا بیایم، بیایم و در رکاب مولای خودم بمانم .... ماها میرویم ولی رفتنی که - ان شاء الله هستم. چه اینجا باشم چه آنجا بدانید از دست من خلاصی ندارید. حتی اگر شماها زودتر بروید باز از دست من خلاصی ندارید هر کدامتان هر جا بروید. هر طبقه ای که بروید خلاصی ندارید. قبل از اینکه شما برسید می بینید که من آنجا هستم تا بیایید بگویید: مولا جان من دنبال امير المؤمنین هستم. می گویم: بلند شود جمعش کن تا امیر المؤمنین تشریف بیاورند، فعلاً من هستم. بگو که فلان جا چرا این کار را کردی؟ یکی دو تا مشت می خوری مثلا تا امیر المؤمنین تشریف بیاورند و اگر من آنجا بروم، بدانید باز خلاصی ندارید. کسی فکر نکند یا بگوید که تا وقتی زنده بود از دستش سختی میکشیدیم حالا که رفته نجات پیدا کردیم نه الآن هم همین طور هست تا طرف شیطانی میکند می گویم که سنگ دیوار بگیرش چند قدم رفته می گوید: آخ می گویم چه شد؟ می گوید: نمیدانم پایم محکم به سنگ دیوار خورد، آن هم به لبه سنگ [24].
هنگام احتضار مرا خواهید دید؟!!
وی از شرکت کنندگان در جلسه و مریدان خود می خواهد ریسمان ارتباط میان افراد باشند و دعواها را اصلاح کنند؛ در غیر این صورت نخواهد گذاشت دعای آنها به هدف اجابت برسد و سپس می گوید ان شاء الله او را هنگام مرگ خواهند دید. کسی که هر چقدر عبادت داشته باشد - بین زن و شوهر بخواهد اختلاف بیندازد من یکی نمیگذارم دعایش بالا برود. بین فامیل وصله کنید بین دوستان وصله کنید .... توی اطرافیانتان بگردید کجاها را می توانید وصله کنید. همین امشب بگردید فردا بشود، شاید پس فردا عمرتان تمام شود. در لحظات احتضار هی میخواهی دعا کنی، علی آقا نگذاشته دعایتان بالا برود. آن وقت درد میکشید. آقا کوتاه بیا، نمی شود. کوتاه نمی آیم. چرا وصله نکردید؟ ان شاء الله . موقع احتضار مرا می بینید. زبانتان بند می آید. [25]
سرانجام کار یعقوبی از نگاه خودش
آقای یعقوبی برای خود سرنوشتی را پیشگویی کرده که شنیدنی است. وی ادعا می کند که محل شهادت خود را میداند [26]و به زودی چند جنگ میان حق و باطل رخ خواهد داد که او در سری چهارم این جنگ ها کشته خواهد شد.
جنگ های مختلفی - حدود پنج سری جنگ - بین لشکر حق و لشکر باطل انجام میشود که بنده - ان شاء الله - در سری چهارم این جنگ ها از دنیا رفع حضور میکنم ... از اواخر سری پنجم جنگ های بین دو جبهه حق و باطل با رجعت عیسی به صورت مادی، رجعتها شروع میشود.[27] وعده او(امام حسین) به ما برای رفتن در جنگ چهارمی است که با صهیونیست ها واقع می شود.[28] او(استاد) فرموده: امضا کرده ام که قبل از ظهور بروی نمانی ولی باز قبل از ظهور قرار داده است که دوباره در دنیا بیایم و در رکاب مولای خودم بمانم. ان شاء الله در سومین حمله از حملات جنگ با اسرائیل بین حمله سوم یا حمله چهارم - حالا یکی از این دو تا بنده می روم با یکی دو تا از دوستان در یک صحنه ای با چیزی مثل خمپاره که منفجر می شود، ماها می رویم. [29]
ظاهراً خود وی هم نمیداند که در جنگهای سری چهارم کشته خواهد شد یا سری سوم؛ به طوری که گاهی میگوید در این جنگ چهارم کشته می شوم و زمانی می گوید در آن جنگ سوم. [30]
معرفی دیدگاه ها و نقد و بررسی آن
نظام عالم
آقای یعقوبی سلسله بحثهایی را در شبهای جمعه بین سالهای ۸۱- ۸۲ به نام «نظام عالم» ارائه کرده[31] و هدف خود از طرح این سلسله بحث ها را شناخت قوانین حاکم بر عالم و چگونگی بنای آن بیان کرده است.[32] او مخاطب مباحث خود را عالم علمای شیعه می داند و هدف خود از این دادن سرنخ به آنها بیان می کند. [33]
جوهره اصلی مباحث نظام عالم مسئلة نظام كلماتی است. وی بر این باور است که نظام عالم بر نظام کلماتی استوار است و «کلمات، عالی ترین و لطیف ترین و بزرگترین عناصر قابل وصف در نظام عالم هستند که در عالی ترین نقطه قابل وصف در عالم قرار گرفته اند»[34]. وی همچنین معتقد است نظام کلماتی، نظامی درختی است و هر چه در عالم بالاتر برویم از شمار کلمات کاسته میشود. او بر این باور است که فضای تربیتی همه پیامبران فضای کلماتی بوده و ابراهیم در همین فضا امام شده است.[35] اگر انسان نظام کلماتی را بشناسد و معنای کلمات را بفهمد، آن وقت می تواند بفهمد در عالم چه خبر بوده و فلسفه رفتارهای متفاوت امامان و حضرت را خواهد فهمید.[36] وی کلمه را به معنای شیء صادر شده از خدا معنا می کند[37] و بر این باور است که هر یک از کلمات به یک معصوم اختصاص دارد و آن کلمه چون جسم آن امام است و خود امام نبوده و از امام صادر می شود و خداوند آشیا را به واسطه اهل بیت و سپس به واسطة كلمات و بعد به واسطه چهارده کلمه صادر میکند و هر یک از معصومان در دنیا دقیقاً مطابق همان کلمه ای رفتار میکنند که مظهر آن هستند. یک کلمه نیز در همه عوالم وجود دارد و آن کلمه امامت است.[38] علت انتخاب واژه «کلمه» برای معرفی نظام عالم را مطالعه در حالت های حضرت ابراهيم الله بیان میکند و می گوید:
ابراهیم رمز نظام عالم را بلد است...... و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلماتٍ فَأَتَمهُنَّ قال إني جاعلك للنَّاس إماما ... . [39] رمز نظام عالم در این آیه هست؛ چون فضای تربیتی ابراهیم همین است؛ یعنی خداوند ابراهیمش را به کلمات مبتلا کرد و ابراهیم در فضای کلمات رشد کرد تا به امامت رسید این واژه جلب توجه کرد و این واژه را در قرآن تعقیب کردم و بعد به آیه «فتلقی آدم من ربه كلمات....[40] برخوردم و رمز عالم در این کلمات است. اگر شما این کلمات را بدانی آن موقع خواهی فهمید خدا چگونه خدایی می کند. [41]
ضرورتی که باعث شد مباحث نظام عالم را مطرح کند این است که وی بر این باور است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ امام زمان(عج) روند تغییر در نظام عالم را آغاز کرده است و با آغاز این روند، تحقق ظهور حتمی خواهد بود[42] و حوادث و تغییراتی در عالم رخ خواهد داد که تا کنون برای انسانها ناشناخته بوده است. از سوی دیگر فضای تحقق این امور، فضای کلمات است[43] و باید همه مردم در این فضا وارد شوند؛ از این رو جامعه باید ابتدا با موضوع کلمات آشنا و سپس در آن وارد شود و هیچ راه گریزی وجود ندارد و هر کس چنین نکند، دچار مرگ دردناکی خواهد شد. [44]
اما اینکه چرا کلمات اصلی چهارده عدد هستند و یک کلمه نیز سیلان دارد و وی چگونه به این مطلب رسیده است. داستانی شنیدنی دارد. او آیه «و إذ ابتلى إبراهيم رَبُّه بكلماتٍ فَأَتَتَهُنَّ قال إني جاعلک للناس إماما»[45] را به سه بخش ابتلای ابراهیم به کلمات و اتمام کلمات» و «جعل ابراهیم به عنوان امام مردم» تقسیم میکند و هر بخش را تکلم خداوند و شیء صادر از خدا می داند[46] و سپس با رجوع به روایاتی که در ذیل این آیه وارد شده و کلمات را به حضرات معصومان تفسیر کرده، نتیجه می گیرد شمار کلمات چهارده کلمه است و امامت نیز ثمره تربیت و ابتلای ابراهیم به این کلمات است و کلمه پانزدهم و بزرگترین کلمه از میان مجموعه کلمات به شمار می آید.[47]
ایراد وارده بر آقای یعقوبی در بحث کلمات این است که بر اساس تفسیر وی از آیه ۱۲۴ سوره بقره و تقسیم آن به سه بخش، شمار کلمات یا باید چهارده کلمه باشد یا شانزده کلمه؛ زیرا او این آیه را به سه بخش تقسیم کرده و هر بخش را یک کلمه صادره دانسته است که عبارت اند از: ابتلای ابراهیم به کلمات، اتمام کلمات بر ابراهیم و امامت ابراهیم . اگر قرار است بخش سوم از بخش اول جدا و یک کلمه جداگانه قلمداد شود، باید بخش دوم نیز جداگانه محاسبه شود که در این صورت شمار کلمات، شانزده کلمه خواهد بود و اگر قرار است بخش دوم جداگانه، ملاحظه نشود نباید بخش سوم نیز جداگانه محاسبه شود که در این صورت شمار کلمات چهارده کلمه خواهد بود؛ نه بیشتر.
نقد دیگر این است که تعیین معصومان(علیهم السلام) در روایات[48] به عنوان کلمات از باب تطبیق است؛ نه تفسیر و در روایات کلمات به امور دیگری نیز تفسیر شده اند؛ برای نمونه از قول امام حسین(ع) به نقل از پیامبر (ص) آمده است که جبرئیل هفت کلمه برای من آورد و اینها همان کلماتی است که در آیه «و اذ ابتلى إبْراهِيمَ رَبُّهُ بكلمات» بیان شد و این کلمات عبارت اند از:
- یا الله
- یا رحمن
- يا رب
- يا ذالجلال والاكرام
- يا نور السموات والارض
- یا قریب
- یا مجیب.[49]
با توجه به آنچه گفته شد چگونه آقای یعقوبی می تواند یکی از وجوهی را که در تبیین آیه ۱2۴ بیان شده پایه یک جهان بینی قرار دهد و یک نظام فکری بر آن پایه بنیان نهد؟ آیا نمیتوان این نظام فکری را به خانه زیبایی تشبیه کرد که بر ساحل ماسه زاری بنا نهاده شده و با کوچک ترین موجی فرو میریزد؟ آیا نمیتوان بنایی را که او به مثابه نظام عالم بر این پایه نهاده است به خانه عنکبوت تشبیه کرد؟!
نظام بشر
آقای یعقوبی در مباحث خود نظامی را نیز برای آفرینش انسان ترسیم میکند و آن را «نظام بشر می نامد. او هدف خود از طرح این بحث را فهم قوانین حاکم بر زندگی انسان و یافتن مسیر ظهور و رسیدن به ظهور امام زمان(عج) با انجام اصلاحات لازم برای این امر معرفی میکند.[50] او یکی از اصلاحات لازم را این گونه معرفی میکند.
به عنوان نمونه ما در چند جلسه گذشته با مقوله خلیفه رب و خليفة الله آشنا شدیم دانستیم که برای رسیدن به نشئه حق خلافت رب کافی نیست؛ نیاز به خلافت الله است[51] لذا باید از خدا درخواست کنیم که خدايا آية «وَ إِذْ قال ربك للملائكة إنی جاعل في الأرض خلیفه»[52] را از بالای سر آدمیان بردار این آیه را از نظام بشر حذف کن و به جای آن آیه «وَعَدَ الله الذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ليَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ....[53] را در نظام بشر قرار بده تا وقتی این اصلاحیه در قانون اساسی بشر صورت نگیرد، از ظهور امام زمان(عج) خبری نیست. [54]
وی بحث نظام بشر را با پیگیری سرنوشت آفرینش انسان آغاز میکند و می کوشد مطالبی را درباره حضرت آدم و پیامبران دیگر با استفاده از آیات قرآن و روایاتی که به گونه ای به آیات مربوط به سرنوشت پیامبران اشاره دارد، بیان کند و محور این مباحث را بررسی سرنوشت آدم و پیامبران اولوالعزم قرار داده است.
به سوی ظهور
این بحث را میتوان عصاره و خلاصه همه مباحث یعقوبی دانست که هدف از طرح آنها را آشنایی با صحنه های آخر الزمان می داند.[55] او یکی از این صحنه ها را ترکیب شدن عوالم دنیا با برزخ و اداره شدن دنیا با قوانین برزخی در نزدیکی ظهور امام زمان(عج) میداند[56] و ثمره ترکیب شدن دنیا با برزخ و اداره شدن دنیا با قوانین برزخی را ظهور برخی جانوارانی معرفی میکند که تا کنون بیدار نبوده اند با اجازه رشد و نمو نداشته اند و می نویسد: «پس از مدت کوتاهی انسانهایی که فقط در افسانه ها خوانده ایم و یا در برخی از روايات وعده آمدن آنها داده شده بود بیدار میشوند. بعضی از ایشان از برزخ به دنیا می آیند، بعضی ها که فوت کرده اند، دوباره به دنیا رجعت میکنند، بعضی از آنها هم از عالم ذر به دنیا می آیند»[57] او برای اثبات این سخنان، استدلالی می آورد که خلاصه اش این است:
امام زمان(عج) بر اساس آنچه در دعای ندبه آمده[58]، وجه الله است و آية مباركة «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»[59] می فرماید: وجه خدا همه جا حضور دارد. بنابراین در عصر ظهور، شما به هر سمت که بنگرید، امام زمان(عج) را آنجا خواهید دید و این امر، یعنی اینکه قانون عادی حضور یک شخص فقط در یک جا تغییر میکند و تغییر این قانون، مستلزم تغییر همه قوانین حاکم بر دنیاست. [60]
برای بطلان این سخنان کافی است بدانیم امام زمان(عج) و دیگر امامان شیعه، به خاطر اینکه هرگز نمی میرند وجه الله خوانده شده اند؛ یعنی همان گونه که وجه الله بر اساس مفاد آیه «كل شَيْءٍ هالك إلا وجهه»[61] مرگ(هلاک) ندارد، امامان شیعه نیز مرگ یا هلاک نخواهند داشت و از آنجا که چنین چیزی ممکن نیست؛ یعنی مرگ برای همه انسانها وجود دارد، خود امامان در صدد توضیح این مطلب برآمده و وجه الله در آیه را به معنای دین خدا گرفته اند؛ زیرا خداوند بالاتر از آن است که وجهی داشته باشد.[62] به بیان دیگر، امامان شیعه به دلیل اینکه سرچشمه دین خدا هستند و دین خدا نابودی ندارد آنها نیز فنا نخواهند داشت تشبیه امام معصوم به وجه الله در مسئله هلاک(مرگ) نداشتن، به این معنا نیست که هر صفتی برای وجه الله گفته شد، برای امام الله نیز صادق باشد. در غیر این صورت آیاتی[63] که منظور از وجه الله در آنها قصد قربت به خداست، امام زمان(عج) را نیز باید در بر بگیرد؛ بدین معنا که دادن زکات که در این آیات آمده، افزون بر قصد قربت به خدا باید به قصد قربت به امام زمان(عج) نیز انجام بگیرد و بی گمان چنین چیزی شرک است. نکته دیگری که درباره ظهور این جانوران عجیب می توان گفت این است که آقای یعقوبی عقیده دارد ما اکنون در آستانه ترکیب عوالم و اداره شدن دنیا با برزخ هستیم و امام زمان(عج) با به راه انداختن انقلاب اسلامی در ایران روند تغییر در نظام عالم را آغاز کرده است[64]؛ بنابراین بابد این جانوران در این زمانه آشکار شوند.[65]
پانویس
- ↑حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، ص 305 و 306.
- ↑علی یعقوبی، نظام عالم، ج 7، ص 2
- ↑همان؛ جلسه 3، ص 14.
- ↑همان؛ جلسه 3، ص 13.
- ↑وی خطاب به علمای شیعه می گوید: علمای شیعه شما با مقوله کلمات آشنا نیستید. هر کدام که می گوید: نه، باشد به اندازه یک ساعت شما ادامه بحث را مطرح بکنید(«نظام عالم»، جلسه ۶) .
- ↑همان، جلسه 7، ص 4
- ↑سخنرانی، 3 / 4 / 1379
- ↑چهل شب با کاروان حسینی، ص 212
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه 29 / 1 / 1389
- الفبچهل شب با کاروان حسینی، ص 143
- ↑همان، ص 210
- ↑سخنرانی 10 / 1 / 1380.
- ↑چهل شب با کاروان حسینی، ص 468.
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه 11، ص 5.
- ↑همان جلسه ۸ ص ۲۶ - ۲۷
- ↑همان، ص ۲۷
- ↑چهل شب با کاروان حسینی ص ۱۲۹
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه ۸ ص ۲۵
- ↑حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، ص 344
- ↑یعقوبی، به سوی ظهور، جلسه ۸، ص ۳۰-۳۱
- ↑همان، ص ۳۱ - ۳۲
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسة ٣ ص ۱4
- ↑حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، ص 346.
- ↑چهل شب باکاروان حسینی، ص 500
- ↑سخنرانی 31 / 4 / 78
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه ۶، ص ۱۳
- ↑یعقوبی، به سوی ظهور، جلد ۳، ص ۱۳
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسة، ص آخر.
- ↑یعقوبی، چهل شب با کاروان حسینی ص ۵۰۰
- ↑حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، ص 349.
- ↑همان، جلسه 7، ص 2
- ↑همان، جلسه 8، ص 2
- ↑همان، جلسه 3، ص 3
- ↑همان، جلسه 1، ص 15
- ↑همان، جلسه 1، ص 13
- ↑همان، جلسه 1، ص 1
- ↑کلمه یعنی آن چیزی که تکلم شده است کلمه یعنی شیء صادره کلمه یعنی صادره(همان. جلسة ٨ ص ٢)
- ↑همان، جلسه 4.
- ↑بقره: ۱۲۲
- ↑بقره، 37.
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه 1.
- ↑همان، جلسه 6، ص 2.
- ↑همان، ص 3.
- ↑همان، ص 4.
- ↑بقره، 124.
- ↑«نظام عالم»، جلسه ۷، ص ۶.
- ↑همان، ص 6
- ↑عن الصادق الله قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ - و إذ ابتلى إبراهيم رَبُّهُ بكلمات ما هذه الْكَلِمَاتُ قَالَ هِي الكَلِمَاتُ الَّتِي تَلقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ و على و فَاطِمَةَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَيْنِ إلا ثبت على ....(محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۶۶)
- ↑عَنِ النَّبِيِّ عليه أَنَّهُ قَالَ إِنَّ جَبرئيل أتى إلى بسيع كلِمَاتٍ وَ هِي التِي قَالَ اللَّهُ «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بكلماتٍ فَانتَهُنَّ يَا الله يا رحمان ...(همان، ج 90، ص ۲۷۲، ج ۳) .
- ↑یعقوبی، نظام بشر، جلسه ۶، ص ۱.
- ↑همان، جلسه ۵، ص ۱۱-۱۳
- ↑بقره: ٣٠.
- ↑نور: ۵۵
- ↑«نظام بشر»، جلسه ۸ ص ۱.
- ↑به سوی ظهور»، جلسه ۱، ص ۱.
- ↑ا نظام عالم»، جلسه ۶۰، ص ۴.
- ↑یعقوبی، به سوی ظهوره، جلسه ۲، ص ۳
- ↑محمد بن مشهدی، المزار، ص ۵۷۹
- ↑بقره: ۱۱۵
- ↑یعقوبی، به سوی ظهور، جلسه ۱۳، ص ۲
- ↑قصص: 88
- ↑عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ في قَوْلِهِ كلَّ شَيْءٍ هالك إِلَّا وَجْهَهُ» قَالَ فَيُفْنَى كُلَّ شَيْءٍ وَيَبْقَى الوجه الله ... ففعل بنا ما أَحَبُّ قُلْتُ جُعِلْتُ بذاك وما الروية قال الحاجة(محمد باقر مجلسی، بحار الانوار ج ۲۳، ص ۱۹۳) .
- ↑فَآتِ ذَا القربي حقه و المسكين و ابن السبيل ذلك خير للذين يُرِيدُونَ وَجْه الله»(روم: ٣٩)، و ما آتيتم من زكاة تريدون وجه الله فأولئك هم التضْعِفُون(روم: ۳۸) و «و ما تنفقوا من خیر فلانفسكم وما تنفِقُونَ إِلا ابْتِغاء وجه الله»(بقره: ۲۷۲) .
- ↑یعقوبی، نظام عالم، جلسه 6، ص 2
- ↑حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، 314-316.
منابع
- علی یعقوبی، نظام عالم، (جزوه)؛ بی جا، بی نا، بی تا.
- علی یعقوبی، نظام بشر، (جزوه)؛ بی جا، بی نا، بی تا.
- علی یعقوبی، به سوی ظهور، (جزوه)؛ بی جا، بی نا، بی تا.
- علی یعقوبی، چهل شب با کاروان حسینی، تهران، جشنواره به سوی ظهور، 1380
- حسین حجامی، شناخت، نقد و بررسی کلامی جریان های انحرافی مهدویت، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1395
- مجلسی، محمد باقر بحار الانوار، تحقیق محمد باقر بهبودی، بیروت، دار احیا التراث العربی، 1403.
- مشهدی، محمد بن جعفر، المزار، تحقیق جواد قیومی، قم، شرالقیوم، 1419.