ترفند سیاسی مدعیان دروغین
ترفند سیاسی مدعیان دروغین، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
یکی از مهمترین زمینههای پذیرش ادعای مدعیان، شناخت ترفندهای مدعیان دروغین است. هر مدعی سعی میکند با شناخت کافی از مخاطبان خود شیوههای جذب همان مخاطب را به کار گیرد. ترفندههای سیاسی به ترفندهایی گفته میشود که مدعیان با در نظر گرفتن روان شناسی مخاطب مطالبی را در قالب مسائل سیاسی بیان میکنند که مخاطبان از آن استقبال کنند. در حکومت ها با توجه به ساختار سیاسی هر حکومت و سلایق مختلف، مدعیان برای جذب با طوایف مختلف همساز میشوند تا در روند ادامه کار فرقهای موفق گردند. برخی از آن ها از اساس با سیاست مخالفند و با این ایده جلو میآیند. برخی دیگر بالعکس مدافع سیاست و نظام هستند؛ لذا با این ترفند اقدام و مخاطبان خود را جذب میکنند. در این زمینه به چند نمونه جزئی مبتنی بر این ترفندها اشاره میشود:
انقلابی بودن
یکی از ترفندهای مدعیان که برای جذب انقلابیون انقلاب ایران طراحی شده است، طرح مباحثی از انقلاب واستکبار است. این ترفند غالبا در قالب سخنرانیها و آثار منتشر شده از مدعیان دیده میشود. در ذیل به چند نمونه از ایده های مطرح شده آنان اشاره میشود:
محفاظت از انقلاب
آقای « علی یعقوبی» مدعی ارتباط، در چندین جای سخنرانی خود درمقوله انقلاب اسلامی جملاتی اغراق آمیز بیان و خود را یک حافظ انقلاب معرفی کرده است:
«البته بنده آن چیزی که وظیفه بنده باشد، در قبال انقلاب است…اگر بنده در این مقوله دعای ملکوتی کنم مستجاب است. محدوده بنده، محدوده انقلاب است؛ ولی آن چیزی که به انقلاب ارتباط داشته باشد در این محدوده است وماجرای غائله کوی دانشگاه با انقلاب ارتباط داشت. حمله آمریکا به ایران با انقلاب ارتباط دارد….اگر ادعای داریم به محبت الاهی مصادیقی از این ادعاها را در موضوعات مختلفی انجام دادهایم و اگر باز هم چیزی بخواهد با انقلاب درگیر شود، بلافاصله ما به میدان میآییم و از توان ملکوتی استفاده میکنیم»[1]
این نوع بیانات صرفا یک ادعا است که پشتوانه این نوع ادعا ادعایی بزرگتر از جانب اوست؛ چرا که او مدعی است تنها به طور خاص از امام عصر(عج) انتفاع میبرد و به دلیل این انتفاعها است که او میتواند حافظ انقلاب باشد و حفظ انقلاب از آفات و خطرها، تاکنون به اراده او بوده است!
استکبار ستیزی
روحیه «استکبار ستیزی» با پیروزی انقلاب ایران در بسیاری از مردم شکوفا شد و هرجا سخن از دشمنان اسلام است و مبارزه با ظلم به میان میآید، مردم از آن دفاع خواهند کرد. نمونه آن حضور میلیونی مردم در راهپیمایی 22 بهمن و روز جهانی قدس است. مدعیان هم برای جا نماندن از قافله استکبار ستیزی در بیانات خود از این شگرد استفاده میکنند.
«علی یعقوبی» در بیانی خطاب به امام حسین(ع) چنین میگوید:
«مولاجان !من نمیتوانم در این دنیا تحمل کنم. آتش میزنم به دنیا. دنیایی که شما را تارو مار کرد، تارو مارش میکنم. لشکری عظیم به پا میکنم با توکل بر خدا. صهیونیستها را قطعه قطعه شان میکنم در کنار دریای مدیترانه، اگر خدا اجازه بدهد…» .
یا در جایی دیگر حضرت موسی(ع) را خطاب قرار میدهد و از او میخواهد جلوی شارون را که به اسم موسی جنایت میکند، بگیرد:
«موسی جان! شما که توان داری برو این شارون را که به اسم شما جنایت میکند جمع و جورش کن… .نذار من عصبانی بشم شاید بگید اگر عصبانی بشی چی میشه؟ خب، خدا میدونه چی میشه؟ یک شارونی بسازم با توکل به خدا»[2]
وی همچنین درباره واقعه یازده سپتامبر میگوید:
«این حوادث واقع شد. هر چند به دست ناپاکانی از درون خود آمریکاواقع شد؛ ولی چه کسی امضا کرد، جزخدا؟ بله ماهم دعا کردیم واز خدا خواستیم خدا هم امضا کرد…»[2]
جدایی دین از سیاست
یکی از ترفندهای مدعیان برای جلب نظر سیاست زدهها و کسانی که از مجادلات سیاسی خسته شدهاند؛ شعار «جدایی دین از سیاست» است.البته این ترفند از سوی استعارگران که بزرگ ترین ضربه را در دنیای اسلام، از سیاست پذیری مسلمانان خورده بودند، به مدعیان دیکته شد و به دست پیشوایان فرقهها به اجرا درآمد. بهائیت از ابتدا عدم دخالت دین در سیاست را سرلوحه آموزههای خود قرار داد. عباس افندی در ابتدای رساله سیاسیه مینویسد:
«بنیان وظایف مقدسه بر امور روحانی، رحمانی و حقایق وجدانی است؛ تعلق به شئون جسمانی و امور سیاسی و شئون دنیوی نداشته»[3]
یا در جایی دیگر مینویسد:
«وظیفه علماو فقها، مواظبت امور روحانیه و ترویج شئون رحمانیه است و هر وقت علمای دین مبین و ارکان شرع متین در عالم سیاسی مدخلی جستند و رایی زدند و تدبیری نمودند، تشتت شمل موحدین شد و تفریق جمع مومنین گشت؛ نائر فساد برافروخت و نیران عناد جهانی را بسوخت» [4]
این سخن در حالی است که به گواه تاریخ، پیشوای بهائیت در جنگ جهانی اول به پاس خدمات سیاسی مهمش به دولت بریتانیا به لقب و نشان حکومتی مفتخر میشود.
لغو جهاد
این شعار و حکم گرچه بیشتر ترفندی است برای جلوگیری از استکبار ستیزی و مبارزه با حاکمان ظالم؛ وخدمت متقابل فرقهها و حاکمان واستعمارگران است؛ اما باید یاد آور شد در برههای از تاریخ معاصر ایران که اوضاع و احوال ایران به شدت دچار جنگ و درگیری بود؛ کسانی کهروحیه مبارزه طلبی نداشتند و یا این روحیه در آن ها فرو کش کرده بود، دنبال مامنی شرعی میگشتند تا از جهاد رها شوند؛ این روحیه و شعار لغو جهاد، ترفندی از جانب مدعیان به حساب میآمد. به عنوان نمونه، بهائیت را در این زمینه میتوان مثال زد. حسینعلی بهاء یکی از احکام مترقی اسلام، یعنی حکم جهاد را در بین مسلمین متزلزل ساخت. او میگوید:
«این ظهور رجعیت کبرا و عنایت عظما است؛ چهکه حکم جهاد را کتاب محو کرده»[5]
در برخی از الواح، کرارا مسئله لغو جهاد و لزوم عدم شورش را بر ضد حکومت متذکر میشود.
پانویس
- ↑حجامی، حسین، به سوی انحراف، ص 62.
- الفبحجامی، به سوی انحراف، ص 69 و 70.
- ↑افندی، رساله سیاسیه، ص 13.
- ↑همان ص 20.
- ↑اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، ص 218.
منابع
- حجامی، حسین، به سوی انحراف، پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی، بی نا، بی تا.
- افندی، عباس، رساله السیاسه، انتشارات امری، بی جا، بی تا
- اشراق خاوری، عبدالحمید گنجینه حدود و احکام، موسسه ملی مطبوعات امری، بی جا، بی نا.