الانبار
الانبار، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
اَنْبار، از شهرهاي مشهور ايران در دورة ساسانى، در كنارة شرقى فرات و در شمال غربى تيسفون قرار دارد.[1] این شهر در ۶۲ کیلومتری بغداد کنونی، نزدیک قناتی که دجله و فرات را به هم متصل میکند و در کتب اسلامی «نهر عیسی( علیه السلام)» خوانده شده قرار داشت. این قنات که ظاهراً توسط شاهپور دوم حفر شده بود، باعث گردید که انبار اهمیت تجارتی فراوان پیدا کند.[2]
وجه تسمیه
واژه انبار همانطور که اغلب لغتنویسان عرب اشاره میکنند، همان کلمه معروف فارسی است. انبار از آن جهت انبار خوانده شد که «کسری» رزق اصحاب خود را در آن جای میداد.[3]برخی گفته اند دلیل این نام این است که «بخت نصر» در جنگ با عرب ها اسرا را در آن جا جای می داد. و بعضی گفته اند نامش دراصل «اهراء» بوده بعد از آمدن عرب ها این اسم معرّب شد و به «الانبار» تغییر یافت.[4]
تاریخچه الانبار
تردید نیست که انبار قبل از دوران ساسانی بنا شده. تاریخدانان عرب ساختمان آن را به «بختالنصر» نسبت میدهند. در دوران اشکانیان شهر تقریباً شهری عربی بود به این معنی که اکثریت اهالی آن را قبایل عرب تشکیل میدادند.[5] انبار در زمان شاپور دوم ( 310-379 م) نيز به ويژه در جنگهاي ايران و روم نقش بسزايى داشت. يك بار در حملة «يوليانوس» به ايران در 363 م پس از محاصرهاي طولانى به دست روميان افتاد و به كلى ويران شد كه شاپور دوم پس از پيروزي بر روميان آن را از نو بنا كرد و به گفتة برخى از مورخان همو بود كه آنجا را «پيروز شاپور» ناميد. [6]
اهميت اقتصادي و نظامى انبار در اين بود كه گذشته از عمران و آبادانى بر سر دو راه اصلى از راههاي دنياي قديم قرار داشت: يكى راه زمينى كه اين منطقه را از شرق به تيسفون و جادة خراسان، و از غرب به شهرهاي روم مرتبط مىساخت و ديگري راه آبى معروف به نهر عيسى كه در فراسوي انبار از فرات منشعب مىشد و به آبراه دجله و از آنجا به خليج فارس مىپيوست. اين نهر كه ظاهراً به فرمان شاپور دوم حفر شده بود، باعث گرديد تا انبار اهميت بازرگانى فراوان پيدا كند و به مركزي براي مبادلة كالا و ذخيرة اموال مبدل گردد.[7] استان انبار، در تقسیمات عراق کنونی، پهناورترین استان عراق است و نزدیک به ۳۲ درصد از خاک این کشور را دربردارد. این استان، در غرب عراق قرار دارد و از سمت شمال غربی با سوریه، از غرب با اردن و از جنوب و جنوب غربی با عربستان، مرز مشترک دارد. استانهای مجاور آن در عراق، به ترتیب از سمت جنوب شرق تا شمال، عبارتاند از: نجف، کربلا، بابل، بغداد، صلاحالدین و نینوا. بیشتر خاک این استان، شامل بیابان پهناوری، به نام بادیة الشام است که بخشهای وسیعی از آن، در کشورهای سوریه، اردن و عربستان قرار دارد. بیشتر شهرهای واقع در آن نیز در کرانه رود فرات، قرار دارند.[8]
الانبار قبل از اسلام
انبار در دورة ساسانى پس از تيسفون بزرگ ترين شهر غرب ايران به شمار مىرفت و چون مركز ذخيره آزوقه و ساز و برگ سپاهيان بود، به اين نام (در پهلوي هنبار) خوانده مىشد.[9] انوشيروان ( 531 - 579 م) براي تقويت بنيه دفاعى ايران در مرزهاي غربى مجاور با روم و صحراي عربستان به بازسازي پادگانهاي انبار و حيره پرداخت و استحكامات دفاعى آن نواحى را تقويت كرد.[10] در دوره ساسانى بيشتر اهالى انبار را قبايل عرب به ويژه تنوخ، ازد و قضاعه تشكيل مىدادند.[11] علاوه بر اعراب، خاندانهاي متعددي از دهقانان ايرانى نيز در انبار به مرزداري و كشاورزي مشغول بودند و روابط فرهنگى و اجتماعى استواري با تازيان اين نواحى داشتند و از طريق همين مرزبانان بود كه عربها با فرهنگ و تمدن ايران آشنا شدند.[12] همچنين بخشى از ساكنان انبار را مسيحيان نسطوري[13] و يعقوبى[14] تشكيل مىدادند كه در آنجا كليسا داشتند؛ نيز گروههايى از يهوديان بودند كه ظاهراً پس از اسارت معروف بابل در اين شهر ساكن شده بودند و براي خود مدارسى داشتند.[15] به روايتى نخستين بار شخصى به نام مُرامر بن مُرّه، از اهالى انبار، اندكى پيش از اسلام خط عربى را وضع كرد و كتابت عربى از انبار به حيره و از آنجا به مكه و طائف راه يافت.[16]
الانبار بعد از اسلام
انبار در زمان خلافت ابوبکر به دست خالدبن ولید فتح شد. مردمان انبار که در هنگام غارتهای خالد در شهرهای سواد کمکی از مرکز ایران دریافت نداشته بودند، خود از پشت باروهای شهر به دفاع پرداختند. اما شیرزاد امیر ساباط که در آنجا بود گریخت، مردم نیز که یارای دفاع نداشتند با خالد صلح کردند.[17]
در 36 ق حضرت امیر المومنین( علیه السلام)هنگام رفتن به جنگ صفين دو روز در انبار اقامت فرمود و دهقانان ايرانى «بنوخوش نوشك« از ايشان استقبال كردند.[18] در 38 ق معاويه سپاهى به فرماندهى سفيان بن عوف غامدي روانه عراق كرد و آنان در هيت، انبار و مداين به تاخت و تاز پرداختند و اشرس بن حسان بكري كارگزار امیر المومنین( علیه السلام) در انبار را به قتل رساندند و شهر را غارت كردند.[19]
پس از آنكه عباسيان با حمايت ايرانيان به خلافت رسيدند، «ابوالعباس سفاح» نخست «حيره» و سپس در 134 ق انبار را مركز خلافت خود گردانيد و در نزديكى آن شهري به نام «هاشميه« را براي استقرار سپاه خراسان بنا كرد و براي خود قصري در ميان آن برافراشت.[20] «قرمطيان« در 315 ق در روزگار خلافت «مقتدر» به انبار هجوم بردند.[21] همچنين در 319 ق اعراب بدوي به انبار حمله كردند و به غارت و قتل عام پرداختند.[22] و از آن پس همانگونه كه ابن حوقل نيز اشاره دارد (ص 205)، اين شهر رو به اضمحلال نهاد.[23] ويرانههاي انبار در فاصلة 5 كيلومتري شمال غربى فلوجه تاكنون برجاست.[24]
الانبار در روایات مهدوی
در روایات مهدوی و آخر الزمانی شهر الانبار از جمله شهر هایی است که محل حوادث و وقایع آخر الزمان قرار گرفته است.
اصبغ بن نباته خطبه ای را از امیر المومنین علیه السلام نقل می کند که حضرت اصحاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه) را که از شهر های مختلف هستند بیان فرموده و تصریح می کند که این ها را حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) برای من توصیف فرمود و تعداد آن ها به عدد اصحاب بدر است که خداوند متعال آن ها را از مشرق و مغرب زمین جمع می کند. در ضمن روایت دارد ... و رجل من الانبار... از شهر انبار هم یک نفر در جمع سیصد و سیزده نفر حضور دارد.[25]در برخی منابع نام او را علوان گفته اند.[26]
این خطبه را جناب سید بن طاووس (رحمه الله) از کتاب«فتن» ابوصالح سلیلی که از راویان اهل سنت است نقل می کند و تصریح می کند که اگر مشکلی در روایت هست من به عهده نمی گیرم زیرا من فقط آن چیزی را حکایت می کنم که به لفظ و معنا دریافتم.[27]
همچنین حضرت در خطبه البیان که به خطبه لؤلؤیة هم معروف است تعداد یاوران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از شهر الانبار را 18 نفر معرفی می کند.[28] این خطبه به لحاظ اعتبار محل مناقشه فراوان بوده و در منابع حديثى شناخته شده شيعه نيامده است و حتى مرحوم مجلسى( رحمه الله) نيز كه هدفش گردآورى متون روايى و تاريخى شيعه بوده, از آن يادى نكرده است.[29]
در روایتی مفصل امیر المومنین علیه السلام وقتی در مورد اوضاع آخر الزمان صحبت می فرمایند اشاره ای دارند به مصیبت ها و سختی هایی که بر مردم شهر الانبار و هیت وارد می شود با این عبارت که: ...وای كه آن روز چه روزى است براى نومیدان در میان شهر «الْأَنْبَار» و شهر «هِیت» .[30]
این روایت را مرحوم نعمانی از راویان شیعه در کتاب«الغیبه» در ضمن بابی که ائمه علیهم السلام در مورد غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه هشدار داده اند؛ آورده است.
یحیی فضل نوفلی روایتی را از امام کاظم علیه السلام نقل می کند که در آن روایت امام علیه السلام با حالت سوز و گداز مشغول دعا کردن است و این دعایی است که جناب سید بن طاووس برای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و در تعقیب نماز عصر ذکر می کند. در ادامه دعا، زمانی که راوی سوال می کند برای چه کسی دعا می کنید؟ می فرماید: برای مهدی خاندان محمد(علیهم السلام) و بعد از آن امام(ع) به شمّه ای از خصوصیات ظاهری و معنوی حضرت اشاره می فرماید. در ادامه راوی از زمان قیام آن حضرت سوال می کند که امام ( علیه السلام) در جواب می فرماید: «هنگامى كه لشكرها را در شهر انبار بر كناره رودهاى فرات، صَراه و دجله ديدى... .[31]
پانویس
- ↑مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج 10، ص 4020.
- ↑آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
- ↑آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
- ↑حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج 1، ص 257.
- ↑آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
- ↑دينوري، احمد، الاخبار الطوال، ص 49.
- ↑سهراب، عجائب الاقاليم السبعة، ص 123.
- ↑فقیه بحر العلوم، محمد مهدی زیارتگاههای عراق، ج ۲، ص ۲۹.
- ↑طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 611.
- ↑ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، ص 107-108.
- ↑یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 208.
- ↑محمدي، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران، ج 1، ص 236.
- ↑نِستوری یا نِسطوری شاخهای از مسیحیت است که مبانی آن نخستین بار توسط نسطوریوس مطرح شد. نستوریها بر این باورند که در عیسی مسیح دو شخص و دو طبیعت وجود داشت: طبیعت آدمی «عیسی» و طبیعت الهی، پسر خدا یا لوگوس. (دانشنامه آزاد https: //fa.wikipedia.org/wiki)
- ↑پیروان کلیسای سریانی در گذشته به اعتبار یکی از بزرگان ایشان به نام «یعقوب برادعی»، «یعقوبی» خوانده می شدند، ولی آنان این عنوان را قبول ندارند و خود را «کلیسای ارتدوکس سریانی» می خوانند. (توماس میشل، کلام مسیحی، ص 165.)
- ↑على، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 3، ص 175.
- ↑ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، ص 191-192.
- ↑آذر نوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
- ↑نصر بن مزاحم، وقعة صفين، به كوشش محمد عبدالسلام هارون، ص 143.
- ↑دينوري، احمد، الاخبار الطوال، 211؛
- ↑يعقوبى، احمد، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 358.
- ↑ابوعلى مسكويه، احمد، تجارب الامم، ج 1، ص 176- 178.
- ↑قرطبى، عريب، صلة تاريخ الطبري، ص 158.
- ↑ابن حوقل، محمد، صورة الارض، ص 205.
- ↑امین، حسن، دائرة المعارف الاسلامية الشيعية، ج 7، ص 220.
- ↑ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی الملاحم و الفتن، ص 291.
- ↑یزدی حائری، علی، الزام الناصب، ج 2، ص 166.
- ↑ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی الملاحم و الفتن، ص 216.
- ↑زین الدین، عبد الرسول، معجم بلدان عصر الظهور، ص 37.
- ↑دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، آیینه پژوهش، ج 128، ص 1.
- ↑نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة للنعمانی، ص 147، ح 5، باب 1.
- ↑ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص 200.
منابع
- آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، چاپ سوم. تهران: انتشارات توس، ۱۳۸۸.
- ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، بوستان کتاب، قم، 1406 ق.
- ابوعلى مسكويه، احمد، تجارب الامم، به كوشش آمدرز، قاهره، 1332 ق/ 1914 م.
- ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بی نا، بيروت، 1979 م.
- ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، ليدن، 1891 م
- ابن مزاحم، نصر، وقعة صفين، به كوشش محمد عبدالسلام هارون، قاهره، 1382 ق.
- امين، حسن، دائرة المعارف الاسلامية الشيعية، بی نا، بيروت، 1406 ق/ 1986 م.
- دينوري، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960 م.
- زین الدین، عبد الرسول، معجم بلدان عصر الظهور، مکتبة آداب الشرقیة، النجف الاشرف، 1430 ق.
- سهراب، عجائب الاقاليم السبعة، به كوشش هانس فون مژيك، وين، 1347 ق/ 1929 م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ 2، 1387 ق.
- عزاوي، عباس، عشائر العراق، بغداد، 1365 ق.
- على، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بی نا، بيروت، 1969 م.
- فقیه بحر العلوم، محمد مهدی، زیارتگاه های عراق، سازمان حج و زیارت، تهران، بی تا.
- قرطبى، عريب، صلة تاريخ الطبري، ليدن، 1897 م.
- محمدي، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران، تهران، 1372 ش.
- میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381 ش.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت، مصحح: علی اکبر غفاری، مکتبة الصدوق، تهران، 1397 ق.
- يزدى حائرى، على بن زين العابدين، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب( عليه السلام)، محقق: علی عاشور، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت 1422 ق.
- يعقوبى، احمد، تاريخ یعقوبی، بيروت، دارصادر، بی تا.
- سایت دانشنامه آزاد؛ https: //fa.wikipedia.org/wiki.