حدیث استغاثه
حدیث استغاثه، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
یکی از مهمترین متون حدیثی که به نقش «استغاثه» در واقع شدن فرج اهل بیت(علیهم السلام) میپردازد، «روایت فضل بن ابی قره» از امام صادق(ع) است. سیمای کلی این روایت، اموری مانند داستان بشارت تولد حضرت اسحاق، تعجب جناب ساره از این بشارت، وعده عذاب الاهی برای بنیاسرائیل به سبب سخن جناب ساره، استغاثه و گریه چهل روزه بنیاسرائیل بر اثر طولانی شدن عذاب و خلاصی ایشان به واسطه استغاثه و جریان نجاتبخشی و فرج با استغاثه و زاری شیعیان است.
متن حدیث
«عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَكَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ إِنَّها سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ أن يُخَلِّصَهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ؛ فضل بن ابیقره نقل میکند: من از امام صادق(ع) شنيدم كه مىفرمود: «خداوند به ابراهيم(ع) وحى كرد بهزودى فرزندى برايت به دنیا میآید؛ پس آن را به ساره گفت. وی گفت: من بچهدار مىشوم با اينكه پير شدهام؟! خداوند به او [=ابراهیم] وحى كرد: ساره بهزودى بچهدار میشود و به علت اين كه او كلام مرا رد كرد فرزندانش چهارصد سال عذاب میشوند» امام فرمود: «هنگامی که عذاب بنىاسرائيل طولانی شد، چهل روز به ناله و گریه پرداختند. در این هنگام خداوند به موسى و هارون(ع) وحى کرد كه او آنان را از فرعون نجات میدهد. پس [خداوند] ۱۷۰ سال عذاب را از آنان برداشت» راوى مىگويد: امام صادق(ع) سپس فرمود: «شما نيز این گونه هستید. اگر شما هم چنین، کنید حتما خداوند از کار ما گره میگشاید؛ ولی اگر چنین نكنيد امر [گشایش و فرج] در آخرین زمان خود واقع میشود»
منبع شناسی
تنها منبع این حدیث، تفسیر عیاشی است و هیچ کدام از دیگر منابع روایی و تاریخی ده قرن اول هجری این متن را گزارش نکرده است.[1] «ابونصر محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش»(م ۳۲۰ ق)، مولف این تفسیر در میان شیعه دارای جایگاه رفیعی است. نجاشی او را ثقه، صدوق و از بزرگان شیعه میداند که در ابتدا سنی بوده و در همان زمان، روایات فراوانی از آنان شنیده؛ سپس در حالی که هنوز جوان بوده، شیعه شده است. [2]
ارزیابی سندی
راوی منقول روایت فضل بن أبي قرة تميمي است. وی اهل آذربایجان بوده و به ارمنستان سفر کرده است. او از راویان احادیث امام صادق(ع) بوده و کتابهایی داشته است[3] این راوی نه تنها توثیقی ندارد، بلکه ابن غضائری وی را «تضعیف» کرده[4]؛ مجلسی نیز او را «ضعیف» دانسته است[5]
بدین ترتیب روایات عیاشی از فضل بن ابی قره در تفسیر عیاشی علاوه بر ضعف راوی «مرسل» است و حدیث تلقی می گردد.
محور اول: بشارت تولد حضرت اسحاق(ع) در منابع
بخش نخست روایت، یعنی عبارت «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَكَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ آنها سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ» گویای تعجب ساره از بشارت فرشتگان به فرزنددار شدن او و حضرت ابراهیم(ع) در سن پیری و وعیده عذاب چهارصد ساله فرزندان وی است. برای بررسی بیشتر جریان بشارت ولادت فرزند و ماجرای عذاب چهارصد ساله قوم بنی اسرائیل توسط فرعونها، آن را در سه منبع مهم نقل این واقعه، یعنی قرآن کریم، متون تاریخ اسلام و در نهایت متون دینی اهل کتاب، واکاوی میکنیم:
قرآن کریم
داستان بشارت که خداى تعالى از آن به قصه «مهمانان ابراهيم(ع) تعبير كرده، در پنج سوره از قرآن کریم آمده است که به حسب ترتيب قرآنى عبارتند از سورههای هود[6]، حجر[7]، عنكبوت[8]، صافات[9] و ذاريات .[10] به عنوان نمونه بشارت قرآنی این جریان در سوره هود به قرار زیر است:
««وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ؛ و به راستى، فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند؛ سلام گفتند؛ پاسخ داد: «سلام» و ديرى نپاييد كه گوسالهاى بريان آورد و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمىشود، آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت. گفتند: «مترس، ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم!» و زن او [=ساره] ايستاده بود، خنديد. پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم. [همسر ابراهيم] گفت: «اى واى بر من! آيا فرزند آورم با آن كه من پير زنم، و اين شوهرم پير مرد است؟ واقعاً اين چيز بسيار عجيبى است» گفتند: «آيا از كار خدا تعجّب مىكنى؟ رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان باد. بىگمان، او ستودهاى بزرگوار است»»[11]
این آیات در مكه نازل شدهاند و با اینکه از تعجب جناب ساره خبر میدهند؛ از عذاب نسل و ذریه او هیچ سخنی به میان نیاوردهاند، بلکه آنان را خانوادهای مشمول رحمت و برکات الاهی میخوانند.[12]
منابع تاریخی اسلام
متون تاریخ اسلام، منبع مهم و قابل توجه دیگری است که باید در اعتبارسنجی و کاوش محتوای این حدیث مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. شایان ذکر است در این دسته از منابع، در مورد عذاب چهارصد ساله بنیاسرائیل ذکر نشده است. برای تبیین بهتر این مطلب، گزارش این واقعه را از چند نمونه از این منابع، بررسی میکنیم.
طبری در کتاب تاریخ خود، این واقعه را چنین بیان میکند:
قاصدان فرمان يافته بودند كه بر ابراهيم فرود آيند و او و ساره را به اسحاق بشارت دهند. پانزده شب گذشته بود كه ابراهيم مهمان نداشته بود و غمين بود، كه چرا مهمان نيامده و چون آنها را بديد خرسند شد كه مهمان نكو روى مانند آنها نداشته بود و گفت: اينان را هيچكس جز خود من خدمت نكند و سوى كسان خود رفت و چنانكه خدای عز و جل فرموده، گوسالهاى بريان بياورد و پيش آنها نهاد كه دست نزدند و آزرده شد و نگران بود كه چرا از غذاى او نميخورند. گفتند: «بيم مكن كه ما را سوى قوم لوط فرستادهاند»
ساره ايستاده بود و چون فرمان خداى را بدانست، بخنديد كه از كار قوم لوط خبر داشت و او را به اسحاق بشارت دادند و از پى اسحاق به يعقوب، يعنى پسر و پسر پسر و ساره به صورت خود زد كه اى واى من پير نازا، فرزند خواهم آورد؟! بعضى اهل علم گفتهاند كه در آن هنگام ساره نود ساله بود و ابراهيم يكصد و بيست سال داشت و چون بيم ابراهيم برفت و بشارت تولد اسحاق و تولد يعقوب از پشت اسحاق آمد و از ترس آرام گرفت. گفت: «ستايش خدا را كه به هنگام پيرى اسماعيل و اسحاق را به من دهد كه او شنواى دعاست!» [13]
این جریان، در منابع مهم تاریخی دیگری همچون تاریخ یعقوبی[14]؛ کامل تاریخ[15]؛ و ديوان المبتدأ و الخبر[16]؛ گزارش شده است؛ اما در هیچیک از این گزارشها به مسئله عذاب چهارصد ساله فرزندان جناب ساره به سبب تعجب وی در قضیه بشارت فرزند، اشارهای نشده است. البته این منابع، اصل سختیها و بلای بنیاسرائیل را که پس از حضرت یوسف(ع) اتفاق افتاده است، گزارش کردهاند[17]
شایان ذکر است مفاد این گزارشهای تاریخی با آیات قرآن کریم تأیید میشوند؛ مثلا در سوره مبارکه بقره چنین آمده است: « [نيز به ياد آوريد] آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم؛ كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مىدادند: پسران شما را سر مىبريدند؛ و زنان شما را [براى كنيزى] زنده نگه مىداشتند و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود» [18]
متون دینی اهل کتاب
از آنجا که بخش قابل توجهی از محتوای این حدیث، به بیان سرنوشت قوم بنیاسرائیل مربوط میشود، لازم است به کتاب آسمانی ایشان مراجعه شود و متن کتاب مقدس، در اعتبارسنجی و کاوش محتوای این حدیث مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
ماجرای بشارت فرزند و تعجب جناب ساره، همراه با نکات دیگری در عهد عتیق آمده است. در سِفر پیدایش شرح واقعه چنين است:
ابراهيم در گرمای روز بر در خيمه خود نشسته بود؛ ناگهان متوجه شد که سه مرد به طرفش میآيند. از جا برخاست و به استقبال آنها شتافت .ابراهيم رو بهزمين نهاد و گفت: ایسَروَران! تمنا میکنم اندکی توقف و در زير سايه اين درخت استراحت کنيد. من میروم و برای شستن پاهای شما آب میآورم؛ لقمه نانی نيز خواهم آورد تا بخوريد و قوّت بگيريد و بتوانيد به سفر خود ادامه دهيد؛ شما مهمان من هستيد. آنها گفتند: «آنچه گفتی بكن» آنگاه ابراهيم با شتاب به خيمه برگشت و به ساره گفت: عجله کن؛ چند نان از بهترين آردی که داری بپز. سپس خودش بهطرف گله دويد، يک گوساله خوب گرفت و به نوکر خود داد تا هر چه زودتر آن را آماده کند. طولی نكشيد که ابراهيم مقداری کره و شير و کباب برای مهمانان خود آورد و جلو آنها گذاشت و درحالی که آنها مشغول خوردن بودند، زير درختی در کنار ايشان ايستاد. مهمانان از ابراهيم پرسيدند: «همسرت، ساره کجاست؟» جواب داد: او در خيمه است. یکی از ايشان گفت: «سال بعد در چنين زمانی نزد تو خواهم آمد و ساره پسری خواهد زاييد!» ساره پشت درِ خيمه ايستاده بود و به حرفهای آنها گوش میداد در آن وقت ابراهيم و ساره هر دو بسيار پير بودند و ديگر از ساره گذشته بود که صاحب فرزندی شود. پس ساره در دل خود خنديد و گفت: آيا زنی به سن و سال من با چنين شوهر پيری میتواند بچه دار شود؟! خداوند به ابراهيم گفت: «چرا ساره خنديد و گفت آيا زنی به سن و سال من میتواند بچه دار شود؟ مگر کاری هست که برای خداوند مشكل باشد؟ «همانطوری که به تو گفتم سال بعد، در چنين زمانی نزد تو خواهم آمد و ساره پسری خواهد زاييد؛ اما ساره چون ترسيده بود، انكار کرد و گفت: من نخنديدم. گفت: چرا، خنديدی!» [19]
چنانکه مشاهده میشود در این متن تنها سخن از تعجب ساره به میان آمده است و از عذاب و سرگردانی چهارصد ساله فرزندان او سخنی نیست؛ اما در جایی دیگر از سفر پیدایش آمده است:
هنگام غروب، ابرام [=ابراهیم(ع) به خواب عميقی فرو رفت. در عالم خواب، تاريكی وحشتناکی او را احاطه کرد. در آن حال، خداوند به ابرام فرمود: «نسل تو مدت چهارصد سال در مملكت بيگانهای بندگی خواهند کرد و مورد ظلم و ستم قرار خواهند گرفت؛ ولی من آن مملكت را تنبيه خواهم کرد و سرانجام نسل تو با اموال زياد از آنجا بيرون خواهند آمد»[20]
همچنین در عبارت دیگری از سفر خروج آمده است:
سالها گذشت و پادشاه مصر مرد، اما بنی اسرائيل همچنان در بردگی بهسر میبردند و از ظلمی که به آنان میشد، میناليدند و از خدا کمک میخواستند. خدا ناله ايشان را شنيد و عهد خود را با اجدادشان، يعنی ابراهيم و اسحاق و يعقوب به ياد آورد. پس خدا از روی لطف بر ايشان نظر کرد و تصميم گرفت آنها را از اسارت و بردگی نجات دهد[21]
این دو عبارت با تصریح و تلویح، از وقوع عذابی در قوم بنیاسرائیل حکایت دارد و مدت آن عذاب و ناله و استغاثه بنیاسرائیل را نیز بیان میکند.
محور دوم: آیا تعجب از وعدههای خارق العاده الاهی موجب استحقاق عذاب است؟
در این بخش از نوشتار حاضر، به تبیین و اعتبارسنجی محتوای عبارت «اِنها سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ» که تعجب جناب ساره را منشأ عذاب فرزندان ایشان میداند؛ میپردازیم.
بنابر آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(علیهم السلام)، آثار وضعی کارهای انسان به خود او محدود نمیشود و نقش خوب و بد اعمال آدمی فی الجمله در جامعه و نسل وی قابل پذیرش است[22]؛ اما با توجه به ادعای مطرح شده در عبارت محل بحث از حدیث فضل بن ابی قره، سخن در تعجب از وعدههای خارق العاده الاهی است که:
آیا چنین تعجبی موجب استحقاق عذاب برای شخص تعجب کننده یا ذریه او میشود؟!
یا آنکه تعجب در برابر وعدههای خارق العاده الاهی، امری طبیعی است که در موارد متعددی واقع شده و هرگز عذاب و عقابی در پی نداشته است؟!
در تبیین این مطلب باید گفت:
- قرآن کریم در آیاتی متعدد، واکنش افرادی را نقل کرده است که با شنیدن وعدههای خداوند به شدت تعجب کرده و آن را امری عجیب شمردهاند؛ حال آنکه در هیچکدام سخنی از وعده عذاب در کار نبوده است. جالب توجه آنکه تعجب از وعدههای الاهی در بعضی از این موارد، به بندگان مقرب پروردگار مربوط است که به سبب جایگاهی ویژهای که نزد خداوند دارند، شدیدترین مراقبتها بر آنان صورت میگیرد، مانند تعجب حضرت ابراهیم(ع): ««أَبَشَّرْتُمُوني عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُون؛ گفت آيا بشارتم مىدهيد(به فرزنددار شدن) با اين پيرى و ضعف كه مراست، ديگر چه بشارتى به من مىدهيد؟»»[23]؛ تعجب حضرت زکریا(ع): ««اَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا؛ گفت: پروردگارا! چگونه باشد مرا پسرى با اينكه همسرم نازا است و خودم از پيرى به فرتوتى رسيدهام؟»» [24]؛ و تعجب حضرت مریم(ع): ««قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ؛ مريم گفت: پروردگارا از كجا براى من فرزندى خواهد شد با اينكه هيچ بشرى با من تماس نگرفته است،»» .[25]
در هیچیک از این موارد، توبیخ و ملامتی به سبب آن تعجب، وارد نشده است. - در مورد تعجب جناب ساره که در دو جای قرآن ذکر شده است، نه تنها به بحث عذاب چهار صد ساله به دنبال تعجب ایشان کوچکترین ارتباطی ندارد، بلکه با عباراتی لطف و رحمت و برکات الاهی را بر ساره و خاندان ابراهیم(ع) یادآوری میکند که این بشارت و وعدهها با وعید به عذابی طولانی مدت برای ذریه ایشان، هیچ تناسبی ندارد.
مانند آیات ««فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوب؛ ما به وسيله فرستادگان خود او را به ولادت اسحاق و بعد از اسحاق به ولادت يعقوب از او بشارت داديم»» [26]؛ و ««قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ؛ (فرشتگان) گفتند: آيا از امر خدا شگفتى مىكنى با اينكه(اولا كار، كار خدا است و ثانيا شما اهل بيتى هستيد كه) رحمت و بركات خدا شامل حالتان است، چرا كه او حميد و مجيد است»»[27] - چنانکه پیش از این بیان شد، متون دینی اهل کتاب نیز با اینکه تعجب جناب ساره و موضوع گرفتاری چهارصد ساله بنیاسرائیل را به صراحت بیان کرده است؛ ولی به ارتباط بین تعجب ایشان و عذاب بنیاسرائیل هیچگونه اشارهای ندارد.
- گقرآن کریم، بسیاری از سختیها و گرفتاریهای بنیاسرائیل را به ویژگیها و رفتار خودشان مستند میکند؛ مانند آیه ««...اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه...؛ [اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان] در شهرى فرود آیيد؛ زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست. و [مُهر] ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدايى شدند»»[28] بنابراین، در تبیین اسباب عذاب و گرفتاریهای قوم بنیاسرائیل، باید ویژگیها و عملکرد ایشان در مقاطع مختلف تاریخ، مورد بررسی و دقت قرار گیرد تا حقیقت در این مسئله روشن گردد.[29]
محور سوم: جریان عذاب فرعونی در بنی اسرائیل و چگونگی رفع عذاب از ایشان
بخش سوم گزارش ابن ابی قره، یعنی عبارت ««فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ أن يُخَلِّصَهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ»»» به موضوع رفع عذاب از بنیاسرائیل و جایگاه استغاثه در گرهگشایی امور میپردازد. به منظور تبیین این قسمت، آن را در دو بخش عذاب فرعونی و گرفتاریهای طولانی مدت بنیاسرائیل و «چگونگی رفع عذاب از ایشان» مورد بررسی قرار میدهیم:
عذاب فرعونی و گرفتاریهای طولانی مدت بنیاسرائیل
در باره این بخش از گزارش که در آن، عذاب و گرفتاری طولانی مدت بنیاسرائیل به دست فرعون بیان شده؛ سه نکته قابل توجه است:
- در مورد اصل این عذاب و گرفتاری و سختیهای بنیاسرائیل به دست فرعونیان؛ بحث و تردیدی نیست و قرآن کریم نیز در آیاتی متعدد، این موضوع را آشکارا بیان کرده و نجات از چنگال فرعون ستمگر را لطف و نعمت الاهی بر بنیاسرائیل معرفی کرده است؛ مثلا در سوره ابراهیم(ع) میفرماید: «و به خاطر بياور هنگامى كه موسى به قومش گفت: نعمت خدا را بر خود به ياد داشته باشيد زمانى كه شما را از [چنگال] آل فرعون رهایى بخشيد؛ همانا كه شما را به بدترين وجهى عذاب مىكردند و پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را [براى خدمتكارى] زنده مىگذاشتند و در اين، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان بود» [30]
- چنانکه پیش از این بیان شد، در روایت محل بحث، تعجب جناب ساره از وعده الاهی، عامل اصلی عذاب بنیاسرائیل معرفی شده است؛ ولی پیش از این در مباحث محور دوم این نوشتار، دلایل بطلان آن بیان شد.
- برخلاف گزارش ابن ابی قره، و بنابر بعضی از روایات، عذاب بنیاسرائیل از دوران پس از وفات حضرت یوسف(ع) آغاز شده و چهارصد سال نیز طول کشیده است. در روایتی که از رسول خدا، حضرت محمد(ص) چنین آمده است:
وقتی زمان وفات حضرت یوسف(ع) فرا رسید، خانواده و شیعیان خود را جمع کرد و به آنان خبر داد که سختی و شدتی به آنان خواهد رسید؛ [بهطوری] که مردان کشته، شکم زنان دریده و سر اطفال بریده میشوند تا این که مردی از فرزندان لاوی بن یعقوب - که منظور حضرت موسی(ع) بود- قیام و حق را ظاهر میکند[31]
نبی اکرم(ص) در ادامه این روایت، مدت زمان این بلا و گرفتاری و دوران انتظار قیام منجی موعود را چهارصد سال بیان کرده است:
وَ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ وَ الشِّدَّةُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هُمْ مُنْتَظِرُونَ قِيَامَ الْقَائِمِ أَرْبَعَ مِائَةِ سَنَةٍ حَتَّى إِذَا بُشِّرُوا بِوِلَادَتِهِ وَ رَأَوْا عَلَامَاتِ ظُهُورِهِ...؛ دوره غيبت و سختى بنى اسرائيل فرا رسيد و مدت چهار صد سال در انتظار قيام قائم بهسر بردند تا آنگاه كه مژده تولد او را دريافتند و نشانههاى ظهورش را ديدند...[31]
چگونگی رفع عذاب از بنیاسرائیل
در گزارش فضل بن ابی قره، استغاثه و زاری چهل روزه بنیاسرائیل به درگاه خداوند، عامل فرج و رهایی ایشان از باقیمانده مدت عذاب چهارصد ساله معرفی شده است. در این گزارش، مدت عذابی که خداوند به سبب گریه و زاری چهل روزه، به ایشان بخشیده و تخفیف داده، صد و هفتاد سال ذکر شده است. برای بیان هرچه بیشتر این ادعا، آن را با سایر گزارشهای روایی که در این خصوص وارد شده است، مقایسه میکنیم:
در ادامه روایتی که از رسول خدا(ص) در سطرهای گذشته ذکر شد؛ چنین آمده است که حضرت موسی(ع) بار اول زمانی که سن کمی دارد، در جمع گروهی از بنیاسرائیل که فقیه و محدثی همراه آنها بود، در صحرا حاضر میشود و برای آنان آرزوی تعجیل فرج میکند و سپس از جمع آنان غایب میشود. اوضاع بنیاسرائیل، در این دوره غیبت که پنجاه و چند سال مقدر بوده، سختتر و آزمایشهای آنها شدیدتر میشود. فقیهی که در میانشان بوده و با سخنان او آرامش مییافتند، نیز پنهان میشود تا این که بنیاسرائیل بیطاقتی خود را به سبب پنهان زیستی فقیه را ابراز میکنند. فقیه به صحرا میرود، بنیاسرائیل را فرا میخواند؛ آنان را خوشدل ساخته، به آنان چنین اعلام میکند: خداوند به او وحی کرده تا چهل سال دیگر فرج ایشان را میرساند. عکس العمل آنان در مقابل این خبر آن بود که همگى گفتند: «الحمد للَّه» و خداى تعالى وحى فرمود: به ايشان بگو به سبب الحمد للَّه كه بر زبان جارى كرديد، آن عذاب را به سى سال تقليل دادم. آنها گفتند: «كلّ نعمة فمن اللَّه؛ هر نعمتى از جانب خداوند است» وحى آمد كه به آنها بگو آن را بيست سال كاهش دادم. گفتند: «لا يأتي بالخير إلّا اللَّه؛ اين خداست كه خير جارى مىكند» وحى آمد كه به آنها بگو آن را به ده سال كاستم. باز آنها گفتند: «لا يصرف السّوء إلّا اللَّه؛ اين فقط خداوند است كه بدى را دور میکند» خداوند به آن فقيه وحى كرد كه به ايشان بگو: از جاى خود حركت نكنيد كه اذن فرج شما را دادم، در اين ميان موسى(ع) در حالى كه سوار بر الاغی بود، ظاهر شد.[31]
گزارش دیگر از این حادثه را مسعودی در اثبات الوصیة ذکر کرده است. وی جریان کم شدن مدت عذاب را در دو زمان بیان میکند: زمان اول، همان جریان فرج و گشایش با ظهور حضرت موسی(ع) است، با این تفاوت که کم شدن مدت غیبت حضرت موسی(ع)، به صورت ماهیانه بیان شده است [32]؛ و زمان دوم، هنگام فرج و گشایش با هلاکت فرعون است که چهل سال بعد مقدر شده بود و با گلههای بنیاسرائیل و دعای حضرت موسی(ع) و شکرگزاری بنیاسرائیل، به شکل تدریجی ده ساله کم شده و تمام مدت چهل ساله برداشته میشود.[33]
با ملاحظه این دو حدیث و مقایسه آنها با آنچه در گزارش فضل بن ابی قره آمده است، نکات زیر دانسته میشود:
- تخفیف ۱۷۰ سال از دوره عذاب چهارصد ساله مقدر شده برای بنیاسرائیل، فقط در گزارش فضل بن ابی قره آمده است و در دو گزارش دیگر، تخفیف مذکور، چهار ماهه و چهل ساله ذکر شده است.
- بنابر ظاهر نقلی که در کمال الدین صدوق آمده است، تخفیف مدت عذاب و گرفتاری، بعد از اتمام دوره چهارصد سال و به حوادث پس از بشارت ولادت حضرت موسی(ع) مربوط بوده است.
- تخفیف تدریجیِ گرفتاری چهل ساله در گزارش صدوق و گزارش مسعودی در اثبات الوصیه؛ با یکدیگر تفاوت داشته و یکی مربوط است به دوره غیبت آن حضرت و دیگری به دوره پس از انقلاب و مبارزات با فرعون در مصر مربوط میباشد.
- در گزارش فضل بن ابی قره، ضجه و گریه بنیاسرائیل به درگاه الاهی، عامل فرج و گشایش الاهی برای ایشان عنوان شده است؛ اما در گزارش روایی که صدوق و مسعودی از این حادثه آوردهاند، مناجات حضرت موسی(ع) در زمان حضور ایشان و مناجات فقیهی که بنیاسرائیل در زمان غیبت حضرت موسی(ع)، با سخنان او آرامش مییافتند و روحیه صبر و شکرگزاری بنیاسرائیل؛ بر فرج و عنایت خداوند به این قوم تاثیر به سزایی داشته و از ضجه و استغاثه خود بنیاسرائیل به درگاه الاهی سخنی به میان نیامده است. به عبارت دیگر، قوم بنیاسرائیل در بیشتر صحنهها، افرادی رنجکشیده، شاکی و معترض هستند و با مراجعه به پیامبران و اولیای دینی خود، فرج و رهایی خود را از مشکلات، از ایشان مطالبه میکنند و خودشان اهل درخواست بلا واسطه از پروردگار نیستند.
شایان ذکر است که در قرآن کریم، از دعا و توسل بنیاسرائیل به درگاه الاهی سخنی نیامده و بیشتر شکوهها و گلههای ایشان در صحنههای شدت و سختی، نزد حضرت موسی(ع) یاد شده است؛ گرچه گویی این شیوه برخورد، نوعی رفتار خاص مرتبط با تربیت دینی، در میان بنیاسرائیل است که درخواستهای خویش را صرفا از طریق پیامبران و اولیای خویش بیان میکنند[34]
محور چهارم: نقش دعا و استغاثه در تعجیل فرج اهل بیت(علیهم السلام)
در بخش پایانی گزارش ابن ابی قره به نقل از امام صادق(ع)، چنین آمده است:
هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ؛ شما نيز این گونه هستید؛ اگر شما هم چنین کنید، حتماً خداوند از کار ما گره میگشاید؛ ولی اگر چنین نكنيد، امر [=گشایش و فرج] در آخرین زمان خود واقع میشود.
محتوای عبارت مذکور، آن است که دعا و استغاثه شیعیان و پیروان ائمه(علیهم السلام) نقش به سزایی در فرج اهل بیت(علیهم السلام) دارد. اصل این مطلب در روایات، مورد تأکید قرار گرفته است.[35] و در واقع نجاتبخشی به واسطه دعا، سنتی الاهی در میان همه امتهاست؛ ولی در طرف مقابل، روایاتی نیز وجود دارند که از آنها استفاده میشود برای هر چیزی از جمله فرج، اَمَد و زمانی مشخص است که چیزی آن را تغییر نمیدهد، مانند کلام امام صادق(ع):
إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً ينْتَهى إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا؛ برای امر فرج، انتها و غایتی است که باید به آن وقت برسد و ساعتی تقدم و تاخر از آن، ندارد» [36]
حال با توجه به ظاهر این گونه از احادیث که مفید این معناست: هیچ عملی از جمله دعا و استغاثه، در تقدم و تاخر فرج، نقش ندارد؛ باید در حل تعارض ظاهری محتوای این روایات، چنین گفت که دعا و استغاثه مانع آن نیست كه خداوند تبارك و تعالى چنانچه برای فرج و گشایش در امور، زمانی را معيّن فرموده باشد؛ در صورت تغییر اوضاع و احوال؛ مصلحت نيز تغيير كند و آن وقت معين، به زمان ديگرى موكول شود، گرچه پیشاپیش در علم خدا زمان تحقق آن شرایط و مصالح مشخص است. بنابراين، دعا و استغاثه میتواند در برطرف کردن موانع و مشکلاتی که سر راه فرج اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارند، اثر مهمی داشته باشد؛ به گونهای که اگر دعا و استغاثه نباشد، گشایشی اتفاق نمیافتد؛ مگر در آخرین زمان ممکن آن[37]
نتیجهگیری
با بررسی فقه الحدیثی گزارش «فضل بن ابی قره» در موضوع استغاثه و ملاحظه آنچه در متن این پژوهش گذشت، نتایج زیر ملاحظه میشود:
- تنها منبع این حدیث، تفسیر عیاشی است و هیچ کدام از دیگر منابع روایی و تاریخی ده قرن اول هجری، این متن را گزارش نکرده است. برخی جوامع حدیثی متاخر مهدوی مانند منتخب الاثر و معجم احادیث الامام المهدی نیز این متن را نیاوردهاند که این نشان از عدم اعتبار روایت مذکور نزد محدثان و صاحبان مجامع روایی است.
- نام فضل بن ابی قره، ۲۶ بار در کتب اربعه ذکر شده و کلینی و صدوق و شیخ طوسی همگی از وی نقل روایت کردهاند؛ اما او توثیق خاص ندارد و راهی برای اثبات وثاقت او یافت نشد.
- در قرآن مجید و متون تاریخی اسلام، مسئله عذاب چهار صد ساله ذریه حضرت ابراهیم؟ع؟ و بنیاسرائیل که در این روایت به عنوان پیامد انکار ساره مطرح شده، نیامده است؛ گرچه بر اصل شکنجه بنیاسرائیل به دست فرعونیان در قرآن و متون تاریخی اسلام شواهدی فراوان وجود دارند.
- در متون دینی اهل کتاب نیز، فقط مدت عذاب چهارصد ساله ذکر شده است؛ ولی بر استناد آن عذاب به رفتار و تعجب جناب ساره، دلیلی یافت نشد.
- بنابر آیات قرآن کریم، گاهی آثار سوء عمل انسان، دامنگیر فرزندان و ذریه او میشود؛ ولی اینکه تعجب از وعدههای الاهی موجب عذاب ذریه شود، در هیچ جای قرآن کریم سابقه ندارد.
- تخفیف ۱۷۰ سال از دوره عذاب چهارصد ساله مقدر شده برای بنیاسرائیل، فقط در گزارش فضل بن ابی قره آمده و همانطور که گفته شد، گزارش مذکور، فاقد اعتبار است.
- در دو گزارش صدوق و مسعودی، تخفیف چهار ماهه و تخفیف چهل ساله، برای بنی اسرائیل ذکر شده است؛ علاوه بر آنکه بنابر ظاهر نقلی که در کمال الدین صدوق آمده، تخفیف مدت عذاب و گرفتاری، بعد از اتمام دوره چهارصد سال بوده و به حوادث پس از بشارت ولادت حضرت موسی؟ع؟ مربوط است.
بنابراین، حدیث بودن گزارش فضل بن ابی قره ثابت نیست و بخشی از محتوای آن، مستند قرآنی و تاریخی ندارد، بلکه غیر قابل پذیرش است.
پانویس
- ↑عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۵۴.
- ↑نجاشی، رجال، ص ۳۵۰.
- ↑همان، ص ۳۰۸.
- ↑ابن غضائری، رجال، ص ۸۴.
- ↑مجلسی، بحارالانوار، ص ۱۳۹.
- ↑هود، ۶۹ - ۷۶
- ↑حجر، ۵۱ - ۶۰
- ↑عنکبوت، ۳۱ و ۳۲
- ↑صافات، ۹۹ - ۱۱۳
- ↑ذاریات، ۲۴ – ۳۰.
- ↑هود، ۶۹ – ۷۳.
- ↑هود، ۷۳.
- ↑طبری، تاریخ طبری، ج 1، ص 187
- ↑يعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵
- ↑ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۲۷
- ↑ابن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البرب، ج ۲، ص ۴۱.
- ↑طبري، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۹۶؛ ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۱۸۸.
- ↑بقره، ۴۹
- ↑سفر پیدایش، فصل 18، آیات 1- 15.
- ↑همان، فصل 15، آیه 12- 15.
- ↑سفر خروج، فصل دوم، آیه 23_25.
- ↑ر.ک: کهف: ۸۲؛ نساء: ۹ و کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۳۲.
- ↑حجر، ۵۴.
- ↑مریم، ۸.
- ↑آل عمران، ۴۷.
- ↑هود، ۶۹ – ۷۶.
- ↑ذاريات، ۲۴ – ۳۰.
- ↑بقره، ۶۱.
- ↑ر.ک: هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج ۳۳، ص 415.
- ↑ابراهیم، 6؛ بقره، 49 و اعراف، 141.
- الفبپصدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۱۲
- ↑مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۵۶.
- ↑«و رجع فرعون و أصحابه مغلوبين و اشتدت المحنة على بني اسرائيل بعد ظهور موسى؟ع؟ و كانوا يضربون و يحمل عليهم الحجارة و الماء و الحطب فصاروا إلى موسى؟صل؟ فقالوا له: كنّا نتوقع الفرج فلما فرّج عنّا بك غلظت المحنة علينا. فناجى موسى ربّه في ذلك. فأوحى اللّه إليه: عرّف بني إسرائيل اني مهلك فرعون بعد أربعين سنة. فأخبرهم بذلك فقالوا: ما شاء اللّه كان. فأوحى اللّه إليه: عرّفهم اني قد نقصت من مدّة فرعون بقولهم «ما شاء اللّه كان» عشر سنين و اني أهلكه بعد ثلاثين سنة. فقالوا: كلّ نعمة من اللّه. فأوحى اللّه إلى موسى: فانّي قد نقصت من أيامه لقولهم «كلّ نعمة من اللّه» عشر سنين و انّي مهلكه بعد عشرين سنة. فقالوا: لا يأتي بالخير إلّا اللّه. فأوحى اللّه إليه: قد نقصت من أيامه بقولهم «لا يأتي بالخير إلّا اللّه» عشر سنين و انّي مهلكه بعد عشر سنين. فقالوا: لا يصرف السوء إلّا اللّه. فأوحى اللّه إليه: اني قد بترت عمره و محقت أيامه بقولهم «لا يصرف السوء إلّا اللّه»(مسعودی، اثبات الوصية، ص 58)
- ↑اعراف، ۱۲۹ و بقره، ۶۱ و ۲۴۶
- ↑صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۳۲۸ و ج ۲، ص ۴۸۵.
- ↑کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۶۹.
- ↑صدر، تاریخ پس از ظهور، ص ۵۷- ۵۸.
منابع
- قرآن کریم.
- کتاب مقدس.
- ابن اثیر، عزالدين، كامل تاريخ، مترجمان: ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمی، ۱۳۷۱
- ابن الغضائری، احمد بن حسين الرجال، محقق: محمد رضا حسينى، قم: دار الحديث، ۱۴۲۲ ق.
- ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، محقق: خليل شحادة، بيروت: دار الفكر، ۱۴۰۸ ق
- ابن واضح، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، مترجم: محمد ابراهيم آيتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱
- صدر، سیدمحمد، تاريخ پس از ظهور، مترجم: حسن سجادى پور، موعود عصر(عج)، تهران، 1384.
- صدوق، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، مصحح: علی اکبر غفارى، تهران: اسلاميه، 1395
- طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، مترجم: ابو القاسم پاينده، تهران: اساطير، ۱۳۷۵.
- عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، محقق: سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران: المطبعة العلمية، ۱۳۸۰ ق.
- كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، محقق: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۳ ق.
- مسعودى، على بن حسين، اثبات الوصية، قم: انصاريان، 1384.
- نجاشي، احمد بن على، رجال النجاشي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي، ۱۳۶۵.
- هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، فرهنگ قرآن، قم: بوستان کتاب، 1395.
اقتباس از
- مقاله مصدریابی، اعتبار سنجی و تحلیل محتوایی حدیث فضل بن ابی قره از امام صادق(ع) در موضوع استغاثه؛ نوشته محمد امین بالادستیان و سید احمد موسوی، مجله انتظار موعود، شماره 79.