تسمیه
تسمیه، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
جواز يا حرمت نام بردن از امام مهدى(عج) با نام خاصّ ايشان، از مباحث كهن و درازدامن در جامعه علمى شيعه است. اختلاف روايات و حتّى تعارض آنها در اين زمینه موجب نظريّههاى متفاوت؛ و چرايى اين حكم و توجيههاى ذكر شده براى آن در طول تاريخ شيعه، سبب اقوال متفاوت عالمان گشته است.
در ادامه به اختصار، به بررسى احاديث واقوال عالمان در اين مورد مىپردازيم:
دستهبندى احاديث موجود
احاديث ناظر به اين مطلب، در چند گروه مختلف دستهبندى مىشوند:
نهى مطلق
گروه اوّل از روایات نام بردن از امام مهدى(عج) را به طور كلّى و به گونه مطلق، ممنوع شمردهاند؛ از جمله، حديثى است از امام صادق(ع) :
«صاحِبُ هذَا الأَمرِ، لا يُسَمّيهِ بِاسمِهِ إلّاكافِر»ٌ[1]؛ صاحب اين امر را جز كافر، به نام نمىخواند».
نهى تا زمان ظهور
گروهى ديگر از احاديث، ممنوعيت بردن نام خاصّ امام مهدى(عج) را تا زمان ظهور ايشان دانستهاند. احاديث اين گروه، نتيجهاى همانند احاديث گروه اوّل دارند؛ ولى تصريح به پايان اين حكم در زمان ظهور، دلالتى قوىتر و افزونتر از اطلاق بدان مىبخشد. امام جواد(ع) در توصيف امام مهدى(عج) مىفرمايند:
«لا يُكَنّى وَ لا يُسَمّى حَتّى يُظهِرَ أمرَهُ، فَيَملَؤُها عَدلًا كَما مُلِئَت جَوراً؛[2] كنيه و نامش بازگو نمىشود تا آن گاه كه كارش را آشكار و زمين را از عدالت پر كند؛ همان گونه كه از ستم پر شده است».
امام كاظم(ع) نيز فرموده اند:
«وَ لا يَحِلُّ لَهُم تَسمِيَتُهُ حَتّى يُظهِرَهُ اللَّهُ عز و جل؛[3] ونام بردن او برايشان روا نيست تا آن كه خداى عز و جل او را آشكار کند».
نهى در حالت تقيّه
اين گروه از احاديث، ممنوعيت بردن نام امام مهدى(عج) را به سبب تقيّه دانسته و گفتهاند: ذكر نام ايشان موجب پيگيرى حاكمان خواهد شد و مفسده در پى خواهد داشت:
«إن دَلَلتَهُم عَلَى الاسمِ أذاعوهُ، وَ إن عَرَفُوا المَكانَ دَلّوا عَلَيهِ؛[4]اگر نام را برايشان بگويى، آن را پخش مىكنند و اگر جاى را بدانند، آن را [به ديگران] نشان مىدهند».
برخى ديگر از احاديث، ذكر نام ايشان را در جمع و محفل مردمان، ممنوع دانستهاند؛ مانند این حدیث: َ«من سَمّانى فى مَجمَعٍ مِنَ النّاسِ بِاسمى، فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللَّهِ؛[5] لعنت خدا بر كسى كه نام مرا ميان جمعى از مردم ببرد».
مراد از مردم در اين حديث، مىتواند توده مردم غير شيعه باشد.
اشاره به همنامى امام با پيامبر(ص)
احاديث بسيارى، تنها به همنامى امام مهدى(عج) با پيامبر(ص) اشاره دارند؛ ولى نام ايشان را ذكر نكردهاند؛ با وجود آن كه نام بردن از ایشان میسر بوده است. اين احاديث از اكثر معصومان(ع) صادر شده و امام مهدى(عج) اين گونه معرّفى شده اند: «اسمه اسمى؛ اسم او اسم من است».[6]
نهى از اسم عَلَم
برخى احاديث تصريح كردهاند كه اسم علم و اصلى ايشان نبايد ذكر شود؛ ولى در مورد ساير اسمها، لقبها و كنيههاى ايشان سخن نگفتهاند؛ مثلًا وقتى از امام صادق(ع) سؤال مىشود كه «مهدى از نسل تو كيست؟» حضرت مىفرمايد:
«الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ، يَغيبُ عَنكُم شَخصُهُ، وَ لا يَحِلُّ لَكُم تَسمِيَتُهُ؛[7]پنجمين فرزند از نسل هفتمين امام. پيكرش ديده نمىشود و بردن نامش بر شما جايز نيست».
ذكر نام امام
در مقابل تمام گروههاى حديثى سابق، بسيارى از احاديث به جواز بردن نام شخصى ايشان تصريح كردهاند. اين گروه كه نسبتاً گسترده نيز هستند، بر خلاف احاديث پيشين اند و عملًا با آن ها معارضه دارند. البتّه در برخى از متون، نام امام مهدى(عج) را به صورت تقطيع شده (م ح م د) آوردهاند كه احتمالا است اين عمل توسّط راويان انجام شده باشد.[8]
بررسى نكات موجود در احاديث و امكان جمع بين آنها
گروهى كه نهى از نام بردن از امام مهدی(عج) را مدّتدار (تا زمان ظهور) دانسته اند، با گروههايى كه نام امام(عج) را ذكر كردهاند؛ در تعارض هستند.
گروه سوم، علّت نهى از نام بردن را خوف و تقيّه دانسته اند؛ چرا كه بيان علّت، موجب تعميم و تخصيص حكم مىشود. بنا براين، اگر حالت تقيّه رفع شود و ضررى متوجّه امام يا شيعيان نگردد؛ مىتوان نام امام مهدى(عج) را بيان كرد؛ ولى در فضاى خفقان و وحشت و ضرر، از ذكر نام خاصّ ايشان و حتّى لقبها و كنيه و اشاره خاصّ به ايشان و ديگر امامان(ع) نيز بايد پرهيز شود.
بنا بر اين، اين گروه از احادیث ، به نام خاصّ ايشان اختصاص ندارد و همه اسامى و كنيهها و لقبهای آن حضرت را شامل مىشود؛ ولى تنها در محدوده زمانى و مكانى خوف و تقيّه اين حرمت بر قرار است.طبیعی است که اين گروه از احایث با گروه نهىكننده از تسميه تا زمان ظهور، در تعارض خواهد بود.
گروه ديگر(پنجم) كه ذكر نام خاصّ امام(عج) را حرام دانسته؛ ولى لقب و يا اشاره صريح بديشان را جايز دانسته اند؛ تسميه را تنها در مورد نام خاصّ (علم) ايشان، ممنوع مىشمارند. بنابراين، در فرض آن كه لقب ايشان (همانند «مهدى») آن مقدار شهره شود كه از اسم علم ايشان نيز مشهورتر باشد؛ ذكر آن ايرادى نخواهد داشت.
گروه آخر نيز كه به صراحت نام امام(ع) را آوردهاند، با گروههاى ديگر، منافات دارند.
بررسى سند احاديث
يك. برخى احاديث نهى مطلق و نيز بعضى از احاديثى كه نهى از تسميه را تا زمان ظهور بيان كردهاند، دارای سند معتبر هستند.
دو. احاديثى كه به اسم امام(عج) تصريح كردهاند، معمولًا ضعيف اند و تنها برخى از احاديث، همانند« حديث لوح» را مىتوان با قرائنى معتبر شمرد.
سه. اكثر احاديثى كه علّت حرمت را خوف و تقيّه دانستهاند؛ دارای سند صحيح و معتبر نيستند. تنها يك روايت: «إذا وَقَعَ الاسمُ وَقَعَ الطَّلَبُ[9]؛ چون نام گفته شود، در پى [دستگيرى] او مىروند»؛ دارای سند معتبر است.
با توجّه به نكات ذكر شده، در صورت قبول تعارض احاديث، گروههاى دوم و سوم قابليت معارضه با گروه اوّل را ندارند و ساقط مىشوند و گروه اوّل يعنى احاديث نهى از تسميه به صورت مطلق و يا مقيّد به قبل از زمان ظهور؛ حجّت خواهند بود.
اقوال موجود در موضوع تسميه
در تحريم و عدم تحريم ذكر نام خاصّ امام مهدى دو نظريه مشهور وجود دارند:
- حرمت تسميه در حالت خوف و تقيّه: برخى از عالمان بزرگ شيعه، همانند سيّد مرتضى، فاضل مقداد، محقّق حلّى، علّامه حلّى، سيّد ابن طاووس، محقّق اربلى، فيض كاشانى، شيخ حرّ عاملى و خواجه نصير الدين طوسى به اين نظريّه قائلاند.[10] صاحب وسائل الشيعة در كتابى با «نام كشف التعمية فى حكم التسمية»، احاديث مربوط به اين عنوان را جمعآورى كرده و حرمت تسميه را مخصوص حالت تقيّه دانسته است. وی در كتاب «وسائل الشيعة» نيز بابى را با عنوان «باب تحريم تسمية المهدى(عج) وسائر الأئمّه(ع) و ذكرهم وقت التقيّة وجواز ذلك مع عدم الخوف» آورده است.[11]
- حرمت تسميه قبل از ظهور: بسيارى از عالمان شيعه، اين نظريّه را انتخاب کرده اند. محقّق داماد در كتاب شرعة التسمية فى النهى عن تسمية صاحب الزمان(عج) گفته است كه تمامى عالمان شيعه، بر اين نظراند. [12] محدّث جزائرى نيز در كتاب «شرح العيون»، قول به تحريم را به اكثر اصحاب نسبت داده است.[12] محدّث نورى نيز اين قول را پذيرفته و بر آن، استدلال كرده است.[13]
جمعبندى
با توجّه به آنچه گفته شد، نكاتى را به اجمال بيان مىگردند:
مراد از تسميه
تأمّل در استعمال واژه «اسم» در زبان عربى، مشخّص مىكند كه گاه مراد از اين واژه، نام خاصّ يا همان عَلَم است و قسيم كنيه و لقب قرار مىگيرد و گاه در معناى وسيع خوداستعمال مىشود كه افزون بر عَلَم، لقب و كنيه را در برمىگيرد؛ چرا كه در واقع، هر اسم، لقب و كنيهاى كه موجب شناساندن و شناخته شدن مسمّا گردد، «اسم» ناميده مىشود.
اكنون اين سؤال پیش مىآيد كه احاديث نهى كننده از تسميه: «لا يُسَمَّى اسمُهُ»؛[14] به كدام يك از اين دو استعمال ناظر هستند؟
ظاهراً بيشتر احاديث، اشاره به اسم خاصّ امام(عج) را ممنوع شمردهاند؛ چنان كه در بسيارى از متون، لقب مشهور امام(عج) يعنى «مهدى» ذكر شده؛ ولى ازبیان نام ايشان اجتناب گردیده است. حديث نبوى «المَهدِىُّ مِن وُلدِى، اسمُهُ اسمى؛[15] مهدى از فرزندان من است؛ نامش نام من است»، يكى از مشهورترين اين احاديث است كه در مصادر معتبر حديثى شيعه و اهل سنّت ملاحظه میشودآمده است. برخى از متون نيز به جاى نام امام(عج) وصفى مشهور همانند «الحجّة من آل محمّد» را براى ايشان ذكر كردهاند؛ از جمله:
«صاحِبُ هذَا الأَمرِ، لا يُسَمّيهِ بِاسمِهِ إلّاكافِرٌ؛[16]صاحب اين امر را جز كافر به نام نمىخواند».
سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا(ع) «يَقولُ- وَ سُئِلَ عَنِ القائِمِ- فَقالَ: لا يُرى جِسمُهُ، وَ لا يُسَمَّى اسمُهُ؛[17]از امام رضا(ع) در باره قائم(عج) پرسيدند. حضرت فرموند: «پيكرش ديده و نامش برده نمىشود».
حتّى در برخى موارد، كنيه امام عسكرى(عج) با عنوان «ابو محمّد»[18] ذكر شده؛ ولى نام امام(عج) ذكر نگردیده است.[19]
بنا بر اين، روايات نهى از تسميه، تنها اسم اصلى امام(عج) را شامل مىگردد و ساير لقبها و كنيهها را در بر نمىگيرد. البتّه روشن است كه هنگام مفسده و خوف، اشاره به امام مهدى(عج) و ديگر امامان و اشخاص به هر گونه لفظ و فعلى ممنوع است. اين حرمت، به نام امام مهدى اختصاص ندارد و تمام معصومان را شامل مىشود.
بررسى اقوال
در زمینه مذکور، مهمترين موضعگيرى از جانب شيخ حرّ عاملى و محدّث نورى صورت و لذا اين موضوع در ميان قدماى اصحاب، چندان مطرح نبوده است. بنا بر اين، ادّعاى اجماع در اين گونه موارد صحيح نيست.
از سوى ديگر، ظاهراً رويكرد كسانى كه به اين موضوع پرداختهاند؛ چندان رویکرد پرداختن به مباحث سندى و ظرافتهاى آن نبوده است و بيشتر به مباحث دلالى و جمع بين روايات اهميّت داده اند .
تأمّل در احاديث نهىكننده، روشن می کند كه فهم عرفى و عقلايى از حرمت تسميه، مطابق نظر اوّل است؛ يعنى ضرورت پنهان كردن نام و القاب و اوصاف آن حضرت تا زمانى است كه حالت خوف وجود داشته باشد و ضرورت ايجاب كند. اين تعليل، به اسم اختصاص ندارد و ساير القاب، اشارات و توصيفات را نيز در بر مىگيرد.
مطابق اين مبنا، احاديثى كه پيش از تولّد امام(عج) در باره نهى از نام بردن ايشان مطرح شده اند، جنبه آموزشى دارند و ضرورت پنهان کردن آن را روشن کنند. آموزش توده مردم و عموم شيعيان، محتاج آن بوده است كه اين مطلب به صورت عمومى و فراگير بيان شود تا هيچ كس نام امام(عج) را در حضور مردمان بر زبان نياورد.
مقصود از خوف و تقيّه در اين احاديث، ترس از آسيب رسیدن به امام(عج) نيست؛ زيرا اين اطمينان براى همه شيعيان پديد آمده بود كه وجود امام از هر گونه آسيبى مصون است. «تقيّه» در اين حالت، به معناى رعايت مصلحت اقوا در باره جامعه شيعى است؛ بدين معنا كه حاكمان غاصب و ظالم، به بهانه وجود امام مهدی(عج) ، جامعه شيعى را نيازارند؛ زيرا عدم ذكر نام ايشان در جمع مردمان غير معتقد، مصونیت سازى جامعه شيعى را از تجاوز و تعرّض حكومتها بتعث می شده است.
از جانب ديگر، برتر بودن احاديث نهى از تسميه و ضعف احاديث مربوط به تقيّه، موجب تشكيك در نظريّه حمل بر تقيّه مىگردد.
افزون بر اين، مسلّم است كه تقيّه و خوف، با يك نامی ارتباطى ندارند؛ بلكه همه اسامى و لقبها و توصيفات را شامل مىشوند. اين، در حالى است كه روايات گوناگون به لقب ايشان تصريح كرده و يا وصف مشهور ايشان (الحجّة من آل محمّد) را آوردهاند؛ بدون اين كه نام اختصاصى ايشان را ذكر كنند. روشن است كه اين گونه سخن گفتن، با تقيّه و خوف، سازگاری ندارد.
با توجّه به اين مقدّمات می توان گفت:
احاديث نهىكننده از بردن نام امام(عج) ، داراى اسناد صحيح و متعدّدند و بسيارى از آنها در زمان امامان پيشين و حتّى در زمان پيامبر(ص) كه فضاى تقيّه وجود نداشته است؛ نقل شدهاند.
آنان همچنين باذکر واژه «مهدى» ، به صراحت از امام دوازدهم(عج) ياد كردهاند و القاب ايشان به ويژه «مهدى» را آورده؛ ولى نام اصلى ايشان را ذكر نكرده و آن را ممنوع دانستهاند. بنا بر اين، حكم به حرمت آوردن نام امام(عج) از جواز ذکر نام آن حضرت قوی تر است؛ اگر چه علّت حكم براى ما مشخّص نيست.
پانویس
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص333، ح3؛ علی بن بابویه قمی کمال الدین، ص648، ح2، و ص370، ح2اين گزارش، داراى دو سند صحيح است. علّامه مجلسى در باره اين متن نوشته است: « در اين متن، پافشارى فراوانی بر ترك نام بردن شده است.» ايشان در ادامه، توجيهاتى براى اين متن ذكر مىكند كه خالى از تكلّف نيست (ر.ك: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج 4 ص 17).
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص525، ح1؛ محمد بن علی بن بابویه ،کمال الدین، ص313، ح1.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین ، ص368، ح6؛محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص150، ح2.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص333، ح2؛ محمدباقر مجلسی ،بحارالانوار، ج51، ص33، ح8.
- ↑محمد بن علی بن بابویه،کمال الدین، ص483، ح3؛ محمدباقر مجلسی ،بحار الانوار ج51، ص33 ح10ز
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ص287، ح4، محمدباقر مجلسی بحارالانوار، ج51، ص72، ح16.
- ↑محمد بن علی بن بابویه،کمال الدین، ص411، ح5، محمدباقر مجلسی بحارالانوار، ج51، ص143، ح4.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص514، ح1 و ص329، ح5؛ محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ص430، ح3.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص329، ح1؛ محمد بن الحسن طوسی، الغیبه، ص243، ح209 و ص359، ح322،قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج3، ص1111، ح27.
- ↑ر. ك: در پانوشت وسائل الشيعة حرّ عاملى نام علمايى را آورده كه به اسم اماممهدى(عج) تصريح کرده اند كه شايد به دلیل نقل احاديثى است كه در آن ها به اسم امام تصريح شده است.(شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 11 ص 493)
- ↑ر. ك: شیخ حر عاملی ، وسائل الشيعة، ج 11 ص 485.
- الفبمیرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل، ج 12 ص 288.
- ↑همان، ص 286.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص333، ح3؛محمد بن علی بن بابویه،کمال الدین، ص648، ح2 و ص370، ح2.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ص287، ح4.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص333، ح4.
- ↑همان، ص333، ح3.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ص434، ح1.
- ↑در حديثى از عبد اللَّه بن جعفر آمده است كه مىگويد: به ابو عمرو، وكيل دوم امام(عج) گفتم: تو جانشين ابو محمّد(ع) را ديدهاى؟ گفت: آرى، به خدا، و گردنش مانند اين بود. و با دستش اندازهاى را نشان داد. به او گفتم: يك سؤال مانده است. به من گفت: بگو. گفتم: نام او چيست؟ گفت: بر شما حرام است كه از آن بپرسيد، و اين را من از خودم نمىگويم؛ زيرا من نمىتوانم چيزى را حرام و حلال كنم؛ بلكه اين حكمِ امام است. خليفه عبّاسى مىپندارد كه ابو محمّد در گذشته و فرزندى از خود بر جاى ننهاده است(محمد بن یعقوب کلینی،الکافی، ج1، ص329، ح1؛ محمد بن الحسن طوسی، الغیبه، ص243، ح209 و ص359،ح322. اصحاب امام صادق(ع) از ايشان مىپرسند: مهدى از نسل تو، كيست؟ فرمود:« پنجمين فرزند از نسل هفتمين امام. پيكرش ديده نمىشود وبردن نامش جايز نيست» (محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ص411، ح5.
منابع
- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، بیروت، الکتاب، 1401
- حر عاملی، محمد بن حسن، تحقیق موسسه آل البیت، قم، موسسه آل البیت، 1409
- خزار قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النطق علی الائمه الاثنی عشر، تحقیق: سید عبداللطیف حسینی کوه کمره ای، قم، بیدار، 1401.
- راوندی، سید عبدالله، الخرائج والجرائح، تحقیق: موسسه الامام المهدی، قم، موسسه النور للمطبوعات، و مدرسه الامام المهدی(عج) ، 1411 ق.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، علل الشرایع، بیروت، دار احیاء التراث، 1408 ق.
- _____________________________ ، عیون اخبار الرضا(ع) ، تحقیق: سید مهدی حسینی لاجوردی، تهران، جهان.
- _____________________________ ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1405 ق.
- طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: عبد الله تهرانی و علی احمد فاتح، قم ، موسسه المعارف الاسلامیه، 1401 ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1389 ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الطبع والنشر، 1410 ق.
- نوری طبرسی، میرزا حسین، قم، موسسه آل البیت، 1407 ق.
برگرفته از
- دانشنامه امام مهدى(عج) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج2.