راویان مهدوی اهل سنت(ام سلمه)
راویان مهدوی اهل سنت(ام سلمه)، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
امّ سلمه، امّ المؤمنين، مادرش عاتكه دختر عامر بن ربيعه است. پدرش ابو اميّه يكى از بخشندهترين اشخاص و مشهور به كرم و ملقّب به «زاد الرّاكب» بود. هرگاه به سفر مىرفت، همسفر او توشهاى برنمىداشت. [1] همسر امّ سلمه به نام عبد الرّحمن بن عبد الأسد، ملقّب به ابو سلمه، در جنگ احد مجروح شد و پس از 5 يا 7 ماه بر اثر اين جراحت از دار دنيا رفت.
ام سلمه اولین زن مهاجری بود که به مدینه آمد. پیامبر(ص) در ماه شوال با او ازدواج کرد و در همان ماه با او زندگی مشترک را آغاز کرد. ام سلمه در سال 61 هجری قمری در 84 سالگی درگذشت و ابو هریره بر او نماز خواند. والی آن زمان، الولید بن عتبه بن ابی سفیان بود و او را در بقیع دفن کردند.[2]
نقل و انتقال روایات
وی یکی از روایان مورد توجه بود و در صحاح ششگانه به روايات وى استناد شده است.[3] عمده روایات وی از جمله روایات مهدوی وی، از پیامبر خدا نقل شده است[4]
از وی روایات فراونی در مجامع نقل شده است: فرزندانش: عمر بن ابى سلمه و زينب دختر ابى سلمه، عبد اللّه بن رافع، نافع، سفينه، سليمان بن يسار، اسامة بن زيد بن حارثه، عبد اللّه بن عبّاس، صفيّه دختر شيبه، سعيد بن مسيّب، ابو وائل، شعبىّ، عبد الرّحمن بن ابى بكر، عروة بن الزّبير. [5]روایات مهدوی وی از سعیدبن مسیب نقل شده است.
روایات مهدوی ام سلمه
امام مهدی(عج) از فرزندان فاطمه(س)
حديثهاى فراوانى در اينباره وارد شده است؛ بهگونهاى كه از قديمىترين كتابهاى حديثى گرفته تا كتابهاى متأخر، هركدام به گونهاى اين مطلب را مطرح كردهاند:
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّقِّيُّ، ثَنَا أَبُو الْمَلِيحِ الْحَسَنُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ زِيَادِ بْنِ بَيَانٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ نُفَيْلٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي، مِنْ وَلَدِ فَاطِمَةَ؛ احمد بن ابراهیم به ما حدیث کرد، عبدالله بن جعفر رقّی به من حدیث کرد، ابو الملیح حسن بن عمر از زیاد بن بیان، از علی بن نفیل، از سعید بن مسیب، از ام سلمه نقل کرد که گفت: شنیدم رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرمود: «مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه است»[6]
« حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْمَلِيحِ الرَّقِّيُّ، عَنْ زِيَادِ بْنِ بَيَانٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ نُفَيْلٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ فَتَذَاكَرْنَا الْمَهْدِيَّ، فَقَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَقُولُ: «الْمَهْدِيُّ مِنْ وَلَدِ فَاطِمَةَ؛ ابو بکر بن ابی شیبه به ما حدیث کرد، احمد بن عبد الملک گفت: ابو الملیح رقّی از زیاد بن بیان، از علی بن نفیل، از سعید بن مسیب نقل کرد که گفت: ما در خانه ام سلمه بودیم و درباره مهدی صحبت کردیم. او گفت: شنیدم رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرمود: «مهدی از فرزندان فاطمه است»[7]
«حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، ثنا أَبُو الْمَلِيحِ الرَّقِّيُّ، عَنْ زِيَادِ بْنِ بَيَانَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ نُفَيْلٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: ذُكِرَ الْمَهْدِيُّ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مِنْ وَلَدِ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهَا؛ حسین بن اسحاق به ما حدیث کرد، عبدالسلام بن عبد الحمید گفت: ابو الملیح رقّی از زیاد بن بیان، از علی بن نفیل، از سعید بن مسیب، از ام سلمه نقل کرد که گفت: مهدی در نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم یاد شد، و او فرمود: «از فرزندان فاطمه رضی الله عنها است»[8]
روایات خسف بیدا
يكى از موضوعات مسلّم كه از طريق شمارى از صحابه در صحاح ششگانه و ديگر مجامع حديثى اهل سنّت، احاديث فراوانى در خصوص آن نقل شده، موضوع خسف و به زمين فرو رفتن سپاهى در نقطهاى از سرزمين ميان مكه و مدينه، به نام «بيداء» است.
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ صَالِحٍ أَبِي الْخَلِيلِ، عَنْ صَاحِبٍ لَهُ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «يَكُونُ اخْتِلَافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلِيفَةٍ، فَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ هَارِبًا إِلَى مَكَّةَ، فَيَأْتِيهِ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ فَيُخْرِجُونَهُ وَهُوَ كَارِهٌ، فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ، وَيُبْعَثُ إِلَيْهِ بَعْثٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، فَيُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَيْدَاءِ بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ، فَإِذَا رَأَى النَّاسُ ذَلِكَ أَتَاهُ أَبْدَالُ الشَّامِ، وَعَصَائِبُ أَهْلِ الْعِرَاقِ، فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَام ِ... فَيَقْسِمُ الْمَالَ، وَيَعْمَلُ فِي النَّاسِ بِسُنَّةِ نَبِيِّهِمْ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَيُلْقِي الْإِسْلَامُ بِجِرَانِهِ فِي الْأَرْضِ، فَيَلْبَثُ سَبْعَ سِنِينَ؛ محمد بن المثنی به ما حدیث کرد، معاذ بن هشام به من گفت: پدرم از قتاده، از صالح ابوالخلیل، از یکی از دوستانش، از ام سلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم، از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل کرد که فرمود: «اختلافی در هنگام مرگ خلیفه پیش میآید، مردی از اهل مدینه به مکه فرار میکند، و مردمی از اهل مکه به او میآیند و او را در حالی که کراهت دارد بیرون میبرند، و او را بین رکن و مقام بیعت میکنند، و به سوی او گروهی از اهل شام فرستاده میشود که در بیابان بین مکه و مدینه به زمین فرو روند. وقتی مردم این را ببینند، ابطال اهل شام و عصب اهل عراق به او میآیند و بین رکن و مقام بیعت میکنند......او مال را تقسیم میکند و در میان مردم به سنت پیامبرش صلی الله علیه و سلم عمل میکند، و اسلام را در زمین منتشر میسازد، و هفت سال در میان مردم میماند»[9]
قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ الْقَطَّانُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَبِي الْخَلِيلِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يُبَايَعُ لِرَجُلٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ كَعِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأْتِيهِ عَصَائِبُ الْعِرَاقِ وَأَبْدَالِ الشَّامِ، فَيَغْزُوهُمْ جَيْشٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ حَتَّى إِذَا كَانُوا بِالْبَيْدَاءِ يُخْسَفُ بِهِمْ، ثُمَّ يَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوَالُهُ كَلْبٌ فَيَلْتَقُونَ فَيَهْزِمُهُمُ اللَّهُ، فَكَانَ يُقَالُ: الْخَائِبُ مَنْ خَابَ مِنْ غَنِيمَةِ كَلْبٍ؛ عمرو بن قطان به ما حدیث کرد، از قتاده، از ابوالخلیل، از عبدالله بن الحارث، از ام سلمه نقل کرد که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «برای مردی بین رکن و مقام به تعداد اهل بدر بیعت میشود، و عصب اهل عراق و ابطال اهل شام به او میآیند. سپس گروهی از اهل شام به آنها حمله میکنند تا اینکه در بیابان به زمین فرو روند. سپس مردی از قریش به آنها حمله میکند که خالههایش کلاب هستند و آنها را شکست میدهد. گفته میشود: بدبخت کسی است که از غنیمت کلاب محروم بماند»[10]
پانویس
- ↑اعلمی حائری، تراجم أعلام النساء، ج 1، ص 272
- ↑ابن حبيب، المحبر، ص 85؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 69؛ عبدالکریم عبداللهی، طبقات راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنت، ص 66.
- ↑ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 86.
- ↑ر.ک: طیالسی، مسند، ج 3، ص 170- 177؛ ابن حنبل، ج 44، ص 71.
- ↑ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 69؛ عبدالکریم عبداللهی، طبقات راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنت، ص 66.
- ↑ابی داوود، سنن، ج 4، ص 174.
- ↑ابن ماجة، السن، ج 2، ص 1368
- ↑طبرانی، معجم کبیر، ج 23، ص 267.
- ↑ابی داوود، سنن، ج 4، ص 107.
- ↑ابن ابی شیبه، مصنف، ج 7، ص 460.
منابع
- ابن حبيب، محمد بن حبيب، المحبر، محقق: شتيتر، ايلزه ليختن، چاپ اول، لبنان- بيروت: دار الآفاق الجديدة
- ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، تهذيب التهذيب، چاپ اول، لبنان: دار صادر، 1325 ه. ق
- ابن حنبل، احمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، چاپ اول، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، ١٤٢١ هـ - ٢٠٠١ م.
- ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، محقق: عطا، محمد عبدالقادر، لبنان: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، 1410 ه. ق
- أبي شيبة الكوفي العبسي، أبو بكر عبد الله بن محمد، المصنف في الأحاديث والآثار، تقديم وضبط، كمال يوسف الحوت، چاپ اول، لبنان: دار التاج، ١٤٠٩ هـ - ١٩٨٩ م.
- اعلمى حائرى، محمد حسين، تراجم أعلام النساء، چاپ اول، لبنان: بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1407 ه. ق
- الطبراني، سليمان بن أحمد، معجم الكبير، محقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، چاپ دوم، قاهره: دار النشر: مكتبة ابن تيمية.
- الطيالسي، سليمان بن داود، مسند أبي داود الطيالسي، المحقق محمد بن عبد المحسن التركي، چاپ اول، مصر: دار هجر، ١٤١٩ هـ - ١٩٩٩ م
- عبداللهى، عبدالكريم، طبقات راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنت، چاپ دوم، مشهد: آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، 1386.