دلالت آیه 62 سوره نمل بر مهدویت
دلالت آیه 62 سوره نمل بر مهدویت، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
«اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ»؛ آیا [آن شریکان بهترند یا]کسی که [دعای] شخص گرفتار را هنگامی که او را میخواند، پاسخ میدهد و آسیب و گرفتاریاش را برطرف می کند و شما را جانیشنان [روی]زمین قرار میدهد [=جانشنان خدا روی زمین، و حاضران در جای رفتگان]؟ آیا با خدای یکتا معبودی هست؟ بسیار اندک متذکر میشوید!».
مقدمه
یکی ازعلت های به اجابت نرسیدن دعاهای ما این است که در عین خواستن از خداوند، امیدمان به افراد و وسایل دیگر هم هست و به بیان روشن تر، دعای ما خالصانه و صادقانه نیست؛ اما آن گاه که از اسباب و علل مادی کاری ساخته نیست انسان مضطر، صادقانه خدا را می خواند و اجابت را می بیند.
نقطه عالی معرفتی آن جاست که در عین فراهم بودن همه اسباب و وسایل مادی، انسان، خود را مضطر و فقیر محض ببیند و همه کاره عالم را خدای علیَ اعلا ببیند. از طرف دیگر، ما در این عالم ماده، به استفاده از ابزار و امکانات مادی مامورهستیم؛ با این نگاه که همه چیز را وسیله ببینیم و مسبب الاسباب را حق تعالی بدانیم
بشر پیوسته در آرزوی رسیدن به مدینه فاضله و داشتن زندگی مطلوب بوده است و هر زمان امید به افراد یا جریان ها و قدرت های مادی داشته و به شرق یا غرب دل بسته باشد؛ هر چه جلوتر رفته از رسیدن به آرزو هایش دورتر و مشکلاتش پیچیده تر شده است و لذا عالَم پر از ظلم و جور شده و بی عدالتی و ظلم به حدی می رسد که مردم درمی یابند که تنها راه نجات روی آوردن به ولیَ خداست.
این بلوغ و از طرف دیگر اوضاع آشفته عالم و فریاد مظلومان، سبب می شود اوضاع به حدی بحرانی گردد که ولی خدا مضطرانه، مولای خود را بخواند و امر فرج را خواستار شود.[1]
واژه ها
یجیبُ: جواب می دهد، اجابت می کند(فعل مضارع باب افعال از ماده «جوب»)؛
مُضطَرَّ: درمانده(اسم مفعول باب افتعال، به معنای وادار کردن و مجبور کردن کسی به اجرای کاری است.[2] در نتیجه مضطر به کسی گفته می شود که تحت فشار خواسته کسی قرار گرفته یا به گونه ای شداید و سختی ها او را فرا گرفته است که چاره از او سلب و درمانده و ناتوان شده است؛
دعا: خواند (فعل ماضی ثلاثی مجرد از ماده «دعو»)؛
یَکشِفُ: برطرف می کند(فعل مضارع ثلاثی مجرد از ماده«کشف»)؛
خُلَفاءَ: جانشینان، (جمع «خلیفه» از ماده «خلف»)؛
تَذَکَّرُونَ: پند می گیرید(فعل مضارع باب تفعل، از ماده «ذکر» در اصل «تتذکرون» بوده است که بنا بر قواعد صرفی حرف «ت»حذف شده است).
نکات تفسیری
مضطر واقعی کیست؟
«مضطرَ» کسی است که از همه اسباب و ابزار معمول در حلَ مشکلات خود و گرفتاری هایی که دارد، ناامید شده و با تمام وجود به خداوند رو آورده است. رسیدن به این مرحله از درک و بینش، معمولا یا در حالت اضطرار و ناامیدی کامل پیش می آید یا در صورت دستیابی به معرفت های برتر که جز از طریق توجهات خاص الاهی میسر نمی شود.
یکی از لقب های معروف امام عصر(عج)، «مضطرَ» است. در بسیاری از ادعیه و روایات، از حضرت مهدی(عج) با لقب «مضطر» یاد شده است؛ از جمله در قسمتی از دعای ندبه آمده است: «این المضطرَالذی یجاب اذا دعا؛ کجاست مضطری که چون دعا کند، اجابت می شود؟!»
همین طور در روایتی که از امام صادق(ع) درباره تفسیر آیه «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ»، وارد شده، چنین آمده است:
«سوگند به خدا! منظور از «مُضطر» در این آیه، قائم آل محمد(ص) است. وقتی در آخرالزمان ستم و بیداد، سرتاسر جهان را فرا گرفت» او بین رکن و مقام [در مسجدالحرام] دو رکعت نماز می خواند و آن گاه دست به دعا برداشته و از خداوند تعجیل در فرج خود را می خواهد و پروردگار عالم نیز دعای او را اجابت می کند و به او اذن ظهور می دهد. به دنبال این واقعه مبارک، آن حضرت به برکت امدادهای غیبی و همچنین یاری انسان های مومن و شجاع بساط ستم را از روی زمین برخواهد چید».[3]
چرا به امام عصر لقب مضطر داده شده است؟
براساس مجموع روایات مربوط به این بحث، امام معصوم در جایگاه حجت الاهی، در خیر خواهی به بندگان خدا و محبت به آنان، از پدر و مادر به آن ها مهربان تر است. کدام اضطرار از این سخت تر که کسی حجت خدا باشد و حفظ، ترویج و حاکم کردن احکام و ارزش های الاهی را به عهده داشته باشد؛ اما در شرایطی واقع شود که ملاحظه کند حکام جورازیک طرف و منافقان و انسان های هواپرست از طرف دیگر، احکام حیات بخش الاهی را زیر پا می گذارند و بندگان خدا را از مسیر سعادت واقعی منحرف می کنند و آن ها را به بی راهه سوق می دهند؟!.[4]
در روایتى از امام باقر علیه السلام آمده است: «و اللَّه لكأنی انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ینشد اللَّه حقه ... قال هو و اللَّه المضطر فى كتاب اللَّه فى قوله: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»؛ به خدا سوگند، گویا من مهدی(عج) را مى بینم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مى خواند ... .» سپس فرمودند: به خدا سوگند، مضطر در كتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ ... او است».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «نزلت فى القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتین و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و یكشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض»؛ [5] این آیه در مورد مهدى ازآل محمد(عج) نازل شده است، به خدا سوگند، مضطر او است، هنگامى كه در مقام [ابراهیم] دو ركعت نماز به جا مى آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد، خداوند دعاى او را اجابت و ناراحتىها را بر طرف مى کند و او را خلیفه روى زمین قرار مى دهد».
بدون شك منظور از این تفسیر؛ همان گونه كه نظایر آن را فراوان دیده ایم، منحصر کردن مفهوم آیه به وجود مبارك امام زمان(عج)نیست، بلكه آیه مفهوم گستردهاى دارد كه یكى از مصداق هاى روشن آن، وجود امام مهدی(عج) است، در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته، درها بسته شده، كارد به استخوان رسیده، بشردر بنبست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در كل عالم نمایان است؛ آری در آن هنگام، آن حضرت در مقدسترین نقطه روى زمین دست به دعا برمى دارد و تقاضاى كشف سوء مى كند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مى دهد و به مصداق «وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»، او و یارانش را خلفاى روى زمین مى كند .[6]
مقصود از «خلفاء الارض» چیست؟
«خلافت»، به معنای قدرتمندی و حاکمیت است. با توجه به قرائن موجود در آیه، مقصود از مضطری که خداوند را می خواند، پیشوایانی هستند که در فشارها و سختی های مبارزه با شرک و طاغوت، به درگاه خداوند انابه می کنند و خداوند به دلیل اضطرار، دعای ایشان را مستجاب می کند و پیروانشان را حاکمان و قدرتمندان زمین قرار می دهد و دشمنانشان را منکوب و خوار می کند.
البته این معنا، با اجابت دعای هر مضطر منافاتی ندارد؛ ولی با توجه به مفرد آمدن کلمه «مضطر» و جمع آمدن« یجعلکم خلفاء» باید گفت: آیه با حرکت ها و مبارزات اجتماعی تطابق دارد. باید توجه داشت روایاتی که کامل ترین مصداق این آیه را زمان ظهور حضرت مهدی(عج) می داند و مصداق«مضطر» واقعی را آن حضرت معرفی می کند، گویای این مطلب است که آن زمان، بدی ها زمین را فرا می گیرد و حضرت، در اوج اضطرار قرار می گیرد، و دست به دعا برمی دارد و خداوند نیز دعای حضرت را اجابت می کند و موانع حکومت آن حضرت را از سر راه برمی دارد. امام زمان(عج) به عنوان خلیفه مطلق روی زمین فرمانروایی می کنند و حاکمان الاهی و زمینی تحت پرچم آن حضرت حکومت و عدل و قسط را برپا می کنند.
پیام ها
- یکی از شرایط اصلی استجابت دعا، اضطرار و درماندگی است: «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ ...»؛
- اضطراری که انسان را به دعا و تضرَع بکشاند، ارزشمند است و خدا آن دعا را مستجاب می کند: «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ ...»؛
- از بهترین دلایل توحید، پناه بردن انسان به خداوند در اضطرار و درماندگی و قطع اسباب است: «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ و یجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ»؛
- همه علل و عوامل طبیعی ، مقهور خواست و اراده خدا است: « اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ»؛
- رفع ناخوشایندی ها از انسان در پرتو دعا، زمینه ساز اقتدار و توانمندی انسان در گستره حیات است. ذکر« یجعَلُکُم خُلَفاءَ » بعد از « یَکشِفُ السُّوءَ » گویای این نکته است که اگر مشکلات همواره بر انسان هجوم آورند و خداوند آن ها را از وی دور نکند، بشر زمینگیر می شود و به ادامه حیات قادر نخواهد بود. پس، گره گشایی خدا است که زمینه آسایش و رفاه انسان را در پهنه زمین فراهم می آورد؛[7]
- معبود حقیقی، کسی است که بتواند مشکلات حل نشدنی را برطرف کند: «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ... ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ»؛
- در آخرالزمان، مردم به اضطرار واقعی می رسند و بعد از اضطرار و درماندگی، خداوند آن ها را به وسیله امام زمان(عج) که مضطر حقیقی هستند؛ نجات می دهد و دعای امام و مردم را اجابت می کند.[8]
پانویس
- ↑ . محمود اباذری، قافله سالار، ص128.
- ↑ . فیومی، مصباح المنیر، ص361، ذیل واژه ضرر.
- ↑ . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص48.
- ↑ . ر.ک: نشریه موعود، شماره34، ص32(به نقل از: موعود نامه، ص670).
- ↑ . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص129.
- ↑ . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص522.
- ↑ . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص522.
- ↑ . مجتبی کلباسی، تفسیر آیات مهدویت، ص78.
منابع
- قرآن.
- اباذری، محمود، قافله سالار، قم بنیاد فرهنگی حضرت ،مهدی موعود، 1398ش.
- طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1378ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب، ۱۳۶۳ق.
- کلباسی، مجتبی، تفسیر آیات مهدویت، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1396.
- مجلسی، محمد باقر، بیروت، موسسة الوفاء، 1403ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیة، بی تا.