کارکردهای نشانههای ظهور
کارکردهای نشانههای ظهور، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
احادیث نشانههای ظهور بخش درخور توجهی از روایات مربوط به امام مهدیQ را به خود اختصاص دادهاند. دربارۀ این حجم گسترده از روایات همچنان ابهامات، پرسشها و دشواریهای بسیاری وجود دارد که حل آن نیازمند تأملات و ژرفنگریهای بیشتری است. در میان یکی از آنها کارکردهای نشانههای ظهور است.
عمدهترین تکیهگاه مؤمنان برای عبور از دشواریهای دوران غیبت، باید بیّنات، هدایتها و معیارهای دینی باشد. به عنوان نمونه، توجه به قدر و اندازۀ وجودی انسان و افقهای بلند پیش رویش و جایگاهی که امام در نظام آفرینش دارد و اضطراری که آدمی به امام برای به فعلیت رساندن توانمندیهایش دارد، او را از غفلت از امام میرهاند و عطش نیاز به او را در دل آدمی میکارد و او را هر لحظه و آن، منتظر و چشمبهراه امام میگرداند. آموزههایی از این دست درمان درد غفلت از امام و آرمانهای اوست. با این وجود نشانههای ظهور نیز میتوانند به عنوان متمم و مکمل در کنار بیّنات، هدایتها و ضوابط دینی تکیهگاه مؤمنان برای عبور از دشواریهای پیشگفته باشند. بر این اساس برای نشانههای ظهور کارکردهایی را میتوان برشمرد که به کارکردهای ایجابی و سلبی تقسیم میشوند:
کارکردهای ایجابی
وقتی نشانههای ظهور اثبات کنندۀ چیزی باشند و بر وجود چیزی دلالت کنند، کارکردشان ایجابی است و وقتی که نشانهها بر نفی و سلب چیزی دلالت داشته باشند، از کارکرد سلبی برخوردارند. کارکردهای ایجابی عبارتند از:
امیدبخشی
یکی از اهداف پیشوایان معصوم در طرح بحث نشانههای ظهور میتواند مقابله با مشکل یأس و ایجاد امید در دل مؤمنان باشد و شاید یکی از دلایل پراکنده بودن نشانههای ظهور در بستر زمان، همین باشد که در هر دورهای نشانهای رخ دهد و چراغی افروخته گردد و نور امید را همچنان در دل منتظران روشن و پرفروغ نگه دارد. به تعبیر دیگر، خداوندی که از منظر بالا هستی را مینگرد و قرنها انتظار و چشمبهراهی مؤمنان و یأس و ناامیدی ناشی از این انتظار طولانی را میبیند، باید در طول این دوران متمادی منبعی سرشار از انرژی در اختیار مؤمنان قرار دهد که به هنگام سیطرۀ تردید و دودلیها با پمپاژ نیرو مؤمنان را از چمبرۀ تردیدها برهاند و نشانههای ظهور میتواند یکی از این منابع نیروبخش باشد و البته اگر نشانهها در بستر زمان پراکنده نبودند و همگی در آستانۀ ظهور مجتمع بودند، نمیتوانستیم امیدبخشی را از مقاصد پیشوایان معصوم در طرح نشانههای ظهور برشمریم، اما با وجود چنین پراکندگیای میتوان امیدبخشی را از اهداف پیشوایان معصوم محسوب کرد.[1]
غفلتزدایی
حل مشکل غفلت نسبت به امام زمانQ را میتوان از دیگر اهداف پیشوایان معصوم در طرح نشانههای ظهور دانست؛ چرا که نشانههای ظهور همچون آینهای که بیش از نشان دادن خود، منعکس کنندۀ تصویر چیز دیگری است، نظرها و قلبها را از خود به سمت امام زمانQ و نزدیک شدن ظهور آن حضرت معطوف مینماید و عاملی برای جلب توجه مؤمنان به سوی حضرت و در نتیجه، زدوده شدن غفلت نسبت به آن وجود نورانی میشود.[2]
شناخت امام مهدیQ
آخرین کارکرد ایجابی نشانههای ظهور که دشواری شناخت امام مهدیQ را حل میکند، این است که آنها میتوانند ابزاری مناسب برای شناسایی امام مهدیQ باشند؛ یعنی به کمک آنها بتوان مطمئن شد کسی که پس از تحقق این نشانهها در کنار خانۀ خدا ظهور میکند، امام مهدی واقعی است. در برخی روایات به چنین کارکردی تصریح شده است:
در روایتی از امام صادقS آمده است:
أَمْسِكْ بِيَدِكَ هَلَاكَ الْفُلَانِيِّ اسْمُ رَجُلٍ مِنْ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ جَيْشُ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتُ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ أَ هُوَ الْمُنَادِي فَقَالَ نَعَمْ وَ بِهِ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ كُلُّهُ هَلَاكُ الْفُلَانِيِّ مِنْ بَنِي الْعَبَّاس[3]
هلاک فلانى (نام مردى از بنیعبّاس) را با دستت داشته بشمار، و خروج سفیانى را،
و كشته شدن نفس زكیّه را، و سپاهى را كه در زمین فرو مىروند، و آن آواز را.
عرض كردم: آواز چیست؟ آیا همان نداكننده است؟ پس فرمود: آرى و صاحب این امر بدان وسیله شناخته مىشود. سپس فرمود: فرج كامل در نابودى فلانى (از بنیعبّاس) است.
امام باقرS نیز فرمود:
... وَ الْقَائِمُ يَا جَابِرُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ فَمَا أَشْكَلَ عَلَى النَّاسِ مِنْ ذَلِكَ يَا جَابِرُ فَلَا يُشْكِلَنَّ عَلَيْهِمْ وِلَادَتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وِرَاثَتُهُ الْعُلَمَاءُ عَالِماً بَعْدَ عَالِمٍ فَإِنْ أَشْكَلَ هَذَا كُلُّهُ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ لَا يُشْكِلُ عَلَيْهِمْ إِذَا نُودِيَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ.[4]
... و قائم _ اى جابر _ مردى از فرزندان حسین است كه خداوند كار او را یکشبه برایش اصلاح مىفرماید. پس هرچه از آن جمله بر مردم مشكل نماید، دیگر زاده شدن او از نسل رسول خداa و ارث بردن او از علما، هر عالمى پس از دیگرى بر ایشان مشكل نخواهد بود و باز اگر اینها هم بر ایشان مشكل باشد آن آواز كه از آسمان برمىخیزد هنگامى كه او به نام خودش و پدر و مادرش خوانده مىشود، دیگر مشكلى را برایشان باقى نمىگذارد.
کارکردهای سلبی
شناسایی قیامهای باطل
یکی از دشواریهای شیعیان در زمان حضور و غیبت، این است که کسانی با این ادعا که ما همان قائم آل محمد هستیم، دست به قیام میزنند یا اینکه خود ادعای مهدویت ندارند، اما قیامشان با شعار دعوت به اهلبیت= است و مدعی سپردن حکومت به اهلبیت= پس از سرنگونی طاغوت زمان هستند. این دشواری در زمان حضور پیشوایان معصوم نمود بیشتری داشت و میتوان نمونههای متعددی از این دست قیامها را در تاریخ مشاهده کرد که فرصتطلبان سودجو از گوشه و کنار دنیای اسلام، گاه با ادعای مهدویت و گاه سپردن حکومت به اهلبیت= جمعی از شیعیان را با خود همراه میساختند و در نتیجه هم موجبات فشار هرچه بیشتر حاکمان جور بر امامان معصوم را فراهم میکردند و هم سبب به هدر رفتن مال و جان شیعیان میشدند. این مشکل در زمان غیبت نیز میتواند وجود داشته باشد و چهبسا کسانی مدعی شوند که ما همان مهدی موعودQ هستیم؛
نظیر آنچه در قیام فاطمیین وجود داشت، یا اینکه عدهای مدعی شوند زمان ظهور نزدیک است و ظهور آن حضرت در شرف وقوع است و ما میخواهیم با قیام مسلحانه، طاغوت را سرنگون کرده و حکومت را به امام زمانQ بسپاریم و از این راه عدهای را با خود همراه نمایند. از اینرو پیشوایان معصوم برای حل این مشکل باید تدبیری میاندیشدند و مؤمنان را برای رویارویی درست با جنبشهایی از این دست مهیا میکردند.[5] در تدابیری که پیشوایان معصوم برای حل این دشواری اندیشیده بودند، دستکم به دو نکته توجه شده بود:
- معیارها
- نشانههای ظهور
معیارها
مقصود از معیارها، ظوابطی است که توسط ائمه= برای همراهی یا کنارهگیری شیعیان از قیامها بیان شده بود. در اینباره به عنوان نمونه میتوان به این روایت اشاره کرد:
امام صادقS فرمود:
عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَى أَيِّ شَيْءٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يَسْمَعَ مِنَّا إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ فَلَعَلَّ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى لَكُمْ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً.[6]
بر شما باد به تقوا و ترس از خداى يگانهاى كه شريک ندارد، و خود را واپایيد كه به خدا سوگند مردى از شما كه رمۀ گوسفند دارد و براى آنها چوپانى داناتر به وضع گوسفندان از او بيايد آن چوپان نخستين را بيرون كند و اين مردى را كه داناتر به وضع گوسفندان اوست به جاى او گذارد. به خدا سوگند اگر براى يک نفر از شما دو جان بود كه با يكى از آنها نبرد میكرديد و تجربه مىآموختيد، و ديگرى به جاى میماند و با آن بدانچه براى او آشكار شده بود كار میكرد ولى يک جان بيشتر نيست، و چون آن يک جان بيرون رفت به خدا قسم كه توبه از دست خواهد رفت. پس شما خود بهتر میتوانيد براى خويش [رهبر] انتخاب كنيد. اگر يكى از ما خاندان به نزد شما آمد بنگريد تا روى چه منظور و هدفى میخواهيد خروج و شورش كنيد، و نگویيد: زيد خروج كرد؛ زيرا زيد مرد دانشمند و راستگویى بود و شما را به خويشتن دعوت نمیكرد، بلكه او شما را به رضایت آل محمد دعوت میكرد، و اگر پيروز شده بود به طور مسلم به همان كه شما را بدو دعوت كرده بود وفادارى مینمود. جز اين نبود كه او به حكومتى شوريد كه از هر جهت فراهم و آمادۀ دفاع از او بود و میخواست آن را در هم بكوبد ولى آن كس كه امروز خروج كند آيا به چه چيز شما دعوت كند؟ آيا به رضایت آل محمدa دعوت كند؟ كه ما شما را گواه میگيريم كه به چنين كسى راضى نيستيم و او امروزه كه كسى با وى همراه نيست، نافرمانى ما كند و هنگامى كه پرچمها و بيرقها را پشت سر خود ببيند سزاوارتر است كه سخن ما را نشنود، مگر كسى كه همۀ فرزندان فاطمه گرد او جمع شوند. به خدا سوگند آن كس را كه شما میخواهيد نيست مگر كسى كه همه [بنىفاطمه] بر گرد او جمع شوند، همين كه ماه رجب شد به نام خداى عزوجل رو آوريد، و اگر خواستيد تا ماه شعبان هم عقب اندازيد زيانى نيست و اگر بخواهيد ماه رمضان هم فريضۀ روزه را در ميان خاندان خود بگيريد شايد اين كار موجب نيروى بيشترى براى شما باشد، و همان خروج سفيانى [براى علامت و نشانه] شما را بس است.
امام صادقS در این روایت شریف با نام بردن از «زید» و قیام او در واقع معیارهایی را بیان فرمودهاند که توجه به آن در مواجهه با مدعیان ضرورت دارد و تصریح فرمودهاند که نمیتوان خروج زید را بهانهای برای قیام یا همراهی با قیامی قرار داد، بلکه باید دید آیا معیارهایی که در قیام زید وجود داشت در دیگر قیامها نیز وجود دارد یا نه؟ آن حضرت در ادامه معیارها را بیان فرمودهاند، از جمله اینکه کسی که میخواهد دست به قیام زند و آن را به امام بسپارد، باید عالم و دینشناس باشد (کان عالماً)و صدوق باشد و اگر میگوید: «من میخواهم حکومت را به امام بسپارم» در این ادعایش صادق باشد (صدوقاً)و دعوت به خود نکند (لم یدعکم الی نفسه)و بلکه به رضایت امام زمانش دعوت کند و امام هم باید این رضایت را تأیید نماید (انما دعاکم الی الرضا من آل محمد)و اقدامش همراه با برنامه و هدف باشد (انما خرج الی سلطان مجتمع لینقضه). بنابراین طبق فرمایش امام صادقS از یکسو زید خود را قائم آل محمد نمیدانست و قیامش به عنوان قیام مهدی موعود نبود و از سوی دیگر قیام او معیارهای لازم برای قیام مشروعی که با هدف سپردن حکومت به امام معصوم انجام میگیرد را داشت.[7]
آنچه در این روایت و دیگر فرمایشات ائمه= وجود دارد معیارهایی است که برای حل مشکل قیامهای باطل طرح شده است و مؤمنان با توجه به آن میتوانند در رویارویی با قیامهایی که به ادعای قائم آل محمد یا سپردن حکومت به امام معصوم انجام میپذیرد موضعی درست اتخاذ کنند.
نشانههای ظهور
دومین عنصری که ائمه= بر آن تأکید فرمودهاند تا مؤمنان در مواجهه با قیامهایی که به نام مهدی موعود یا به ادعای سپردن حکومت به امام معصوم انجام میپذیرد، موضعی درست اتخاذ کنند، نشانههای ظهور است؛ یعنی به مؤمنان توصیه فرمودهاند که اگر با قیامی روبهرو شدید که رهبر آن مدعی است قائم آل محمد است یا مدعی است ظهور در شرف وقوع است و من میخواهم بعد از پیروزی حکومت را به امام زمان بسپارم، بدانید تا فلان نشانه از نشانههای ظهور اتفاق نیفتاده، زمان به حکومت رسیدن امام نرسیده است. بنابراین با قیامهایی که چنین ادعایی دارند همراه نشوید. به عنوان نمونه، در پایان روایت پیشگفته امام صادقS پس از بیان معیارها فرمودهاند: «و كفاكم بالسفياني علامة» یعنی شما به کمک این نشانه از نشانههای ظهور میتوانید قیامهای باطل را شناسایی کنید و بدانید پیش از تحقق این نشانه هر کسی که مدعی است قائم آل محمد است یا میخواهد پس از شکست طاغوت حکومت را به امام زمان بسپرد در ادعایش صادق نیست. در توضیح مطلب یادشده باید توجه کرد که قیامهای به ظاهر مصلحانه را از یک منظر میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: یکبار قیام با هدف انجام وظیفۀ دینی و امر به معروف و نهی از منکر و... انجام میپذیرد و یکبار با این ادعا که ظهور امام زمانQ در شرف وقوع است و ما میخواهیم طاغوت را سرنگون کرده و حکومت را به آن حضرت بسپاریم. آنچه از روایت پیشگفته استنباط میشود، این است که تا پیش از ظهور سفیانی، زمینهها برای حکومت امام معصوم فراهم نیست. بنابر این قیامهای کسانی که مدعی قائم آل محمد بودن هستند یا میخواهند حکومت را به امام زمانشان بسپارند و به این بهانه قیام میکنند، بیثمر و باطل است، اما اگر کسی با هدف نهی از منکر و اصلاح جامعۀ اسلامی و جلوگیری از ظلم حاکمان جور جنبشی را پیریزی کند، روایت یاد شده از چنین قیامهایی نهی نکرده است. مؤیّد مطلب پیشگفته، تعابیر صریحی است که در روایت وجود دارد؛ اینکه امام میفرماید: «اگر زید پیروز میشد به وعدۀ خود وفا میکرد» و اینکه تصریح میفرماید: «کسانی که مدعیاند اکنون که در ضعف هستند از ما حرفشنوی ندارند، چه رسد به اینکه به قدرت برسند» نشان میدهد در آن
زمان کسانی مدعی بودهاند: ما میخواهیم پس از پیروزی حکومت را به دست امام بسپاریم،
و برای مشروعیت اقدام خود به قیام زید استناد میکردهاند و امام بر این نکته تأکید میفرماید که زید در ادعایش صادق بود و اگر به پیروزی میرسید به وعدۀ خود عمل میکرد، اما
این مدعیان در ادعای خود صداقت ندارند؛ چرا که در زمان ضعف از ما تبعیت نمیکنند، چه رسد به زمان قدرتشان! بنابر این اساساً روایت درصدد قرار دادن نشانههای ظهور به عنوان معیاری برای شناسایی قیامهای باطلی است که با هدف تحویل دادن حکومت به امام زمان انجام میپذیرد.[8]
از دیگر روایاتی که نشان میدهد یکی از کارکردهای نشانههای ظهور، شناسایی قیامهای باطل است، این روایت است:
عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَيَّ شَيْءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ.[9] فضل كاتب گويد: خدمت امام صادقS بودم كه نامۀ ابومسلم خراسانى براى او آمد. حضرت فرمود: نامۀ تو جواب ندارد؛ از نزد ما بيرون شو! ما شروع كرديم با يکديگر آهسته سخن گفتن. فرمود: اى فضل، چه سخنى آهسته با هم میگویيد؟ همانا خداى عزوجل براى شتاب بندگان شتاب نمیكند، و به راستى كه كندن كوهى از جاى خويش آسانتر است از واژگون كردن حكومتى كه عمرش به آخر نرسيده. سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمين فرزند فلان (يعنى عباس) رسيد (يعنى اينها به خلافت رسند) من عرض كردم: پس قربانت گردم! چه نشانهاى ميان ما و شماست؟ فرمود: اى فضل، از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند، و چون سفيانى خروج كرد به سوى ما روآوريد _ و سهبار اين كلام را تكرار كرد _ و اين جريان از نشانههاى حتمى است.
این روایت نیز مانند روایت پیشین دربارۀ قیامهایی است که با هدف سپردن حکومت به امام انجام میپذیرد؛ زیرا ابومسلم خراسانی در آغاز مدعی بود میخواهد پس از شکست بنیامیه حکومت را به امام صادقS تحویل دهد و با این ادعا میخواست شیعیان را با خود همراه نماید. امام صادقS در چنین فضایی به راوی میفرمایند: تا سفیانی خروج نکرده دست به اقدامی نزنید و با قیامی همراه نشوید؛ زیرا تا سفیانی خروج نکرده زمان به حکومت رسیدن ما فرانرسیده است. بنابراین هر کس پیش از خروج سفیانی ادعایی همچون ابومسلم داشت و مدعی بود میخواهد حکومت را به امام زمان تحویل دهد، بدانید که دروغگوست.[10]
معلی بن خنیس در روایتی دیگر میگوید: وقتی پرچمهای سیاه آشکار شد، پیش از آنکه بنیعباس آشکار شوند تعدادی از اصحاب امام صادقS نامهای با این مضمون خطاب به آن حضرت نوشتند: «ما چنین گمان میکنیم که امر حکومت به دست شما میرسد؛ چه میفرمایید؟» حضرت نامه را بر زمین زده، فرمود:
أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا يَقْتُلُ السُّفْيَانِيَّ [11]
اف اف من امام اینان نیستم. آیا اینان نمیداند که او (امام قائمی که صاحب حکومت است) کسی است که سفیانی را میکشد؟
از این روایت نیز چنین برداشت میشود که اصحاب حضرت صادقS روایات «رایت سود» را شنیده بودند و با مشاهدۀ رایات سود به امام نامه مینویسند که اگر این همان رایات سودی است که پیش از به حکومت رسیدن اهلبیت برافراشته میشود، ما امید داریم جهت حرکت در نهایت به سمت شما باشد و امر حکومت به شما سپرده شود؛ بنابر این نظر خود را بیان فرمایید. امامQ در پاسخ، به مسئلۀ سفیانی اشاره میکنند و اینکه آن امامی که به حکومت میرسد امامی است که سفیانی _ که قبل از ظهور خروج کرده است _ را میکشد. بنابراین هنوز زمان به حکومت رسیدن ما نرسیده است و با توجه دادن به این نشانه از نشانههای ظهور، معیاری را برای شناسایی قیامهای باطل ارائه میفرمایند.[12]
نفی مدعیان
از دیگر کارکردهای سلبی نشانههای ظهور که از مهمترین کارکردهای نشانههای ظهور به شمار میرود، نفی مدعیان دروغین مهدویت است؛ یعنی نشانههای ظهور ابزاری هستند که میتوان به کمک آنها مدعیان دروغین را شناسایی کرد؛ زیرا وقتی که ظهور امام زمانQ مسبوق به نشانههایی باشد که بدون تحقق آنها امام ظهور نمیفرماید، به راحتی میتوان مهدویت را از کسانی که پیش از تحقق این نشانهها دعوی مهدویت دارند نفی نمود. این کارکرد سلبی گرچه به نظر ساده میآید، اما توجه به این نکته، اهمیت نشانههای ظهور را نمایان میکند که نشانههای ظهور میتوانند مشکل مدعیان را در طول تاریخ حل کنند و دهها مورد ادعای مهدویتی که در طول تاریخ وجود داشته را به کمک همین نشانهها میشد نفی کرد و چهبسا همین نشانههای ظهور راه را بر هزاران موردی که میخواستهاند مدعی مهدویت شوند بسته است و ما نمیدانیم اگر این نشانهها نبودند چه تعداد مدعیان دروغین سر برمیآوردند و چه تعداد از مؤمنان سادهدل در دام فریبشان گرفتار میشدند. این کارکرد و کارایی آن در طول تاریخ غیبت به خوبی اهمیت نشانههای ظهور را نشان میدهد، به اندازهای که اگر نشانههای ظهور کارکردی جز این نمیداشتند باز سزاوار بود که پیشوایان معصوم با همین اهتمام دربارۀ نشانههای ظهور با مؤمنان سخن گویند. بر آنچه گفته شد میتوان از روایات نیز شاهد آورد که پیشوایان معصوم خود برای اثبات دروغ بودن ادعای برخی از مدعیان به نشانهها تمسک جستهاند[13]. به عنوان نمونه میتوان به این روایات اشاره کرد:
معلی بن خنیس میگوید: «وقتی پرچمهای سیاه آشکار شد، پیش از آنکه بنیعباس آشکار شوند تعدادی از اصحاب امام صادقS نامهای با این مضمون خطاب به آن حضرت نوشتند: ما چنین گمان میکنیم که امر حکومت به دست شما میرسد چه میفرمایید؟ حضرت نامه را بر زمین زده، فرمود:
أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا يَقْتُلُ السُّفْيَانِيَّ [14]
اف اف من امام اینان نیستم. آیا اینان نمیداند که او (امام قائمی که صاحب حکومت است) کسی است که سفیانی را میکشد؟
امام رضاS میفرماید:
قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ السُّفْيَانِيُّ وَ الْيَمَانِيُّ وَ الْمَرْوَانِيُّ وَ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا. ؟[15]
پيش از اين امر، سفيانى و يمانى و مروانى و شعيب بن صالح بايد ظاهر شوند. پس چگونه اين شخص چنين ادّعا مىكند؟
علامه مجلسی در شرح این روایت چنین مینویسد:
یعنی چگونه این شخص که خروج کرده _ یعنی محمد بن ابراهيم یا دیگری _ مدعی است که همان قائم است؟[16]
عمر بن حنظله از امام صادقS چنین روایت کرده است:
خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ- الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِيُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآيَةَ- «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فَقُلْتُ لَهُ أَ هِيَ الصَّيْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ كَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[17]
پنج نشانه پيش از قيام حضرت قائم صورت خواهد گرفت: صيحۀ آسمانى، خروج سفيانى، فرو رفتن [لشكر سفيانى در بيداء]، كشته شدن نفس زكيه و خروج يمانى. من عرض كردم: قربانت شوم! اگر يكى از خاندان شما پيش از وقوع اين نشانهها خروج كند، با او همراه شویم؟ فرمود: نه. و چون فردا شد اين آيه را براى آن حضرت خواندم: «اگر بخواهيم بر ايشان نشانهاى از آسمان نازل كنيم كه گردنهايشان در مقابل آن خاضع گردد» و عرض كردم: آيا اين نشانه همان صيحۀ آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.
برای تکمیل بحث، تذکر این نکته ضروری است که کارکرد سلبی اخیر منحصراً برای نشانههای حتمی ظهور است؛ زیرا چنانکه توضیح داده شد برای شناسایی مدعیان دروغین ما از مسیر محقق نشدن نشانهها پیش میرویم و عدم تحقق نشانهها را دلیل دروغگو بودن مدعی مهدویت میگیریم. روشن است که چنین کارکردی ویژۀ نشانههایی است که حتماً باید پیش از ظهور امام مهدیQ اتفاق بیفتند. چنین نشانههایی این خاصیت را دارند که با نبودنشان میتوان دریافت کسی که مدعی مهدویت است دروغ میگوید، اما نشانههای غیرحتمی این خاصیت را ندارند و نمیتوانیم از نبودنشان چنین استنباط کنیم که فلان شخص مدعی دروغگوست؛ چرا که او میتواند بگوید من مهدی هستم و اگر پیش از ظهور من فلان علامت اتفاق نیفتاد، دلیلش این است که آن نشانه، حتمی نبود. بنابراین از راه عدم تحقق آنچه که حتماً باید محقق شود میتوان مدعیان دروغین را شناخت، اما عدم تحقق آنچه که تحققش حتمی نیست نمیتواند دلیل نفی مهدویت از کسی باشد.[18]
پانویس
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 12
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 13
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 266
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 291
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 14
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، 264
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 16
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 18.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، 274
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 18
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 331
- ↑شایان ذکر است روایات نهی از قیام به تفصیل در مدخل نهی از قیام در همین ویکی مورد بحث قرار گرفته است. این روایات یا از لحاظ سندی ضعیف هستند یا آنکه مرتبط با قضایای آن دوران می باشند . علاوه بر آن با توجه به اسناد بالادستی مانند آیات جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و لزوم اجرای حدود در هر عصری، این دست از روایات توجیه می شوند.
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 20
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 331
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 262
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، 233
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، 310
- ↑نصرت الله ایتی، کارکردهای نشانههای ظهور، ص 21
منابع
- نصرت الله آیتی، کارکردهای نشانه های ظهور، فصلنامه مشرق موعود، شماره 24، زمستان 1391
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1363 ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: فارس حسون، قم، انوار الهدی، چاپ اول، 1422 ق.
برگرفته از
- مقاله کارکردهای نشانههای ظهور نوشته نصرت الله ایتی، فصلنامه مشرق موعود، شماره 24.