پلورالیسم دینی و عصر ظهور
پلورالیسم دینی و عصر ظهور، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
وجود ادیان متعدد در هنگام ظهور، از مسئلهها در حوزة فلسفه دین و کلام جدید است. اگر ادیان گوناگون در آن هنگام وجود دارند، آیا پلورالیسم دینی در آن دوران جایگاهی خواهد داشت؟ آیا میان این دو موضوع رابطهای وجود دارد؟
این نوشتار پس از تبیین نظریة پلورالیسم دینی و برخی نظریههای موجود دربارۀ تعدّد ادیان، به این پرسش پاسخ میدهد.
چیستی پلورالیسم دینی
واژه «پلورال»[1] به معنای جمع و کثرت، حکایتکننده از وجودهای متعدّد و متکثّر (وجود کثرتها) و واژۀ «پلورالیسم» به معنای گرایش به کثرت (کثرتگرایی) است. این واژه، ابتدا در ساحت سنّتی کلیسایی مطرح شد، به گونهای که شخصِ دارای چند منصب گوناگون در کلیسا را «پلورالیست» مینامیدند.[2] سپس این واژه در عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی به کار گرفته شد. از همین روی، پلورالیسم به حسب ساحتهای مختلف، تقسیمپذیر است.[3]
نظریۀ پلورالیسم دینی که تفسیرهای گوناگونی دارد، علاوه بر پذیرش ادیان متکثّر و گوناگون، اعم از الهی و بشری، همۀ آنها را صادق و مطابق با واقع و موجب رستگاری اخروی میداند. بنابراین، کثرتگرایی در حقانیت و رستگاری، از مؤلّفههای اساسی پلورالیسم دینی به شمار میآید. از نگاه پلورالیسم، همة ادیان موجود حق و صادقند، آموزههای آنها با واقع مطابق است و پیروان آنها در جهان آخرت رستگارند (پلورالیسم صدق).
پلوراليسم ديني بدين معناست كه اديان بزرگ جهان، تشكيل دهنده برداشتهاي متغير و درك و دريافتها و واكنشهاي گوناگون از حقيقت الوهياند. به اين نظريه از طريق تقابل دادن آن با دو نظريۀ رقيب عمده، يعني انحصارگرايي[4] و شمولگرايي[5] میتوان نگريست.[6] برخی راهی میانه بین انحصارگرایی و شمولگرایی برگزیدهاند و معتقدند شاید از مدعيات انحصارگرايانه بتوان دست كشيد و پذيرفت كه اديان گوناگون حتي اگر پاسخها و واكنشهايي گوناگون به واقعيّت الوهي باشند، همگي مايۀ رستگاري و رهايي يا كمال نفس پيروان خود میتوانند شوند. جان هيك این دیدگاه را برگزیده و آن را كثرتگرايي ميخواند.[7]
پيشينۀ پلورالیسم دینی
برخی، یانیس مسکینوس، اسقف اعظم کلیسای ارتدکس را نخستین کسی میدانند که به پلورالیسم دینی پرداخته و ایده دیالوگ را درانداخته است. برخی نیز یوحنّای دمشقی را که رسالهای در اینباره نوشته، نخستین مطرح کنندۀ این بحث دانستهاند.[8]
شکلگیری پلورالیسم به صورت کنونیاش را چنین میتوان تبیین کرد که نهضت اصلاح دینی به رهبری مارتین لوتر و جان کالوین، موجی از تجدید نظر در جایگاه کلیسا ایجاد کرد که «رفورمیسم» نام گرفت و سرانجام با ظهور شلایرماخر، به تدوین الهیات لیبرال انجامید. این تفکر، جوهر اصلي مسيحيت را تفسیری تازه کرد. در قرن نوزدهم، ليبراليسم كلامی[9] به رهبری شلایرماخر، به نام حدّ وسط سنّتگرايي و نوخواهي و با نام «الهیات اعتدالی» مطرح گرديد.[10] شلايرماخر، ضمن پذيرش دانش علمي تكامل به جاي الهيّات طبيعي و وحياني، تجربة ديني و عرفاني را پذيرا شد. او معتقد بود نباید برای عیسی شـأن و منزلتی بیش از آن معتقد بود که اعمال او نشان میدهد و به او عملکردی نمیتوان نسبت داد که با شأن و منزلت او متناسب نباشد.[11] خاستگاه پلورالیسم دینی به شلایرماخر و الهیات لیبرال میرسد. پلورالیسم دینی در جهان مسیحیت، واکنشی به انحصارگرایی در صدق و نجات در کلام مسیحی بود. نظریههای دیگری نیز دربارۀ پيدايی پلوراليسم مطرح است.[12]
جان هیک پلورالیسم دینی را، در مقابل نظریههای انحصارگرایی و شمولگرایی درافکند. پس برای شناخت پلورالیسم، باید این دو نظریه را شناخت:
انحصارگرايي
انحصارگرايان بر این باورند که رستگاري، رهايي، كمال، يا هر چيز ديگری كه هدف نهايي دين شمرده میشود، به گونۀ انحصاری در يك دين خاص وجود دارد كه تنها راه رستگاري و رهايي را پيش روي ما مينهد و پيروان دیگر اديان، حتّي اگر دينداراني اصيل و درستكار باشند، از طريق دين خود نميتوانند رستگار شوند.[13] انحصارگرايان مسيحي بر اثر افراط و تجمّد بر ظواهر نصّ كتاب مقدس، پيامبران ادیان پیش از مسیحیت، مانند حضرت ابراهيم و حضرت موسي(ع) را اهل بهشت نميدانند؛ زیرا معتقدند آنان غسل تعميد (به دست عيسي(ع) نيافتهاند و منتظرند تا حضرت عيسي(ع) آنان را وارد بهشت و رستگار گرداند. اين جمود و نصگرايي افراطي به پشتوانۀ برخي آيات انجيل است، از جمله:
من راه حقيقت هستم... كسي به پدر آسماني نميرسد، مگر به وسيله من...؛[14]
بیشترین جنبشي كه در اين دیدگاه انجام گرفت، عقيده به معذوريت پيروان دیگر اديان پس از توصيف مسيحيت به يگانه دين حقيقي بود. بر این اساس، پاپ در سال 1854 میلادی اظهار كرد كليساي كاتوليك، يگانه سفينۀ نجات است، اما آن عده از دينداران مسيحي كه دين حقيقي را نميشناسند (مسيحيان گمنام و يا بينام)، نزد خداوند گناهكار نيستند.[15] این اعتقاد که مسیحیان گمنام جزو نجات یافتگانند، به «پلورالیسم نجات» میانجامد.[16]
شمولگرايي
شمولگرايي، حدّ فاصل و آميزهاي از دو رویكرد انحصارگرايي و کثرتگرايي است. كارل رانر (1904-1984 میلادی) نمايندة اين تفكّر، بر این باور بود که انسانها تنها به دليل وقوع واقعهای رستگاريبخش خاص، ميتوانند رستگار شوند. مسيحيت نه تنها ما را با عيسي(ع) كلمۀ منحصر به فرد خداوند آشنا ساخت، بلكه زمينۀ اجتماعي لازم براي حضور عيسي(ع) در ميان انسانها را نيز فراهم آورد. خداوند ميخواهد همۀ انسانها نجات يابند. عيسي(ع) براي تحقّق این رستگاري فراگير، كفّارهاي پرداخت و خداوند بركات فعل رستگاريبخش او را شامل حال همۀ انسانها حتي آن كسان نمود كه از عيسي(ع) و مرگ او و سلطنت او هيچ نشنيده بودند. در نتیجه، خداوند امکان دگرگون شدن و آشتی کردن همۀ انسانها، حتي آنان را كه در درون مسيحيت تاريخي نزيستهاند، فراهم نمود.[17]
شمولگرايان از یک سو، همچون انحصارگرايان بر این باورند كه تنها يك راه برای رستگاري وجود دارد و این راه تنها در یک دین مشخص شناسایی میشود و همه در این راه میتوانند قدم گذارند و از سوی دیگر، معتقدند که خداوند و لطف و عنایت او، به چندینگونه تجلّی مییابد و هرکسی میتواند رستگار شود، حتی اگر از اصول اعتقادی آن دینِ حق بیخبر باشد،[18]یعنی ايمان مسيحي موجب نجات همه انسانهاست، حتّي كساني كه نام مسیح را نشنيدهاند.[19]
کثرتگرایی
جان هیک برای حلّ مشکل دو نظریۀ انحصارگرایی و شمولگرایی، تئوری كثرتگرايي را مطرح کرد.[20] او در بیان نظریة خویش مینویسد:
پلورالیسم، عبارت است از قبول و پذیرش این دیدگاه که تحوّل و تبدیل وجود انسانی از حالت خودمحوری به خدا، (حقیقت)محوری، به طرق گوناگون در درون همۀ سنّتهای دینی بزرگ عالم صورت میگیرد. به عبارت دیگر، تنها یک راه و شیوة نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راههای متعدّد و متکثّر در این زمینه وجود دارند.[21]
وی پس از بررسی نظریههای انحصارگرایی و شمولگرایی در مسیحیت میگوید:
من فکر میکنم راهی وجود دارد که مسیحیان چنانچه شخصاً تمایل داشته باشند، میتوانند از آن طریق در جهت پذیرش پلورالیسم دینی حرکت کنند. چنانچه خواسته باشیم چنین پلورالیسمی را به زبان فلسفی بیان کنیم، بدین صورت خواهد بود که بگوییم ایمانهای دینی بزرگ عالم از درون انواع عمدۀ شیوههای فرهنگی انسان بودن، حاوی ادراکات و پندارها یا تصوراتی گوناگون و متناظر با آن نیز دارای عکسالعملهایی متفاوت نسبت به حقیقت مطلق یا وجود غایی میباشند و نیز اینکه راه حلّ هریک از این سنّتهای دینی تبدیل و تحوّل انسانها از حالت خودمحوری به خدامحوری به طور آشکار صورت میگیرد و این صورت گرفتن تا جایی که مشاهدۀ بشری میتواند بیان کند، تا حدود زیادی مشابه میباشند. بدین ترتیب، سنّتهای بزرگ را میتوان به عنوان یک عده فضاهای جایگزین همدیگر دانست که در درون آن فضاها راههایی وجود دارد که از طریق آنها مردان و زنان عالم میتوانند به نجات و رستگاری، آزادی روحی، تنویر و یا تکامل معنوی دست یابند.[22]
برخی دلایل کثرتگرایان دینی
جان هیک و پیروان نظریۀ کثرتگرایی، دلایلی برای اثبات نظریه خود آوردهاند که دلایل زیر از آن جمله است:[23]
تفکیک میان بود و نمود
جان هیک با تأثـّر از نظریۀ تفکیک بود (نومن)[24] از نمود (فنومن)[25] کانت، واقعیتی را در نفسالامر موجود میداند که به ضرورت ادراک کاملی از آن در دست نیست و دست اندیشه از آن کوتاه است، اما، جنبۀ پدیدار واقعیت، واقعیت دیگری به شمار میرود که در دست است. این واقعیت نزد ما مطابق واقعیت فی نفسه نیست و چه هنگام درک و شناخت و چه هنگام گزارش و تفسیرِ آن، این تفاوت در اشکال گوناگون ظهور و بروز مییابد. ادیان به علّت رویارویی انسانها با امر قدسی و ریختن آن در ظرف اعصار و فرهنگهای مختلف، هنگام ادراک و گزارش از تجربۀ خویش متکثّر شدهاند. او میگوید:
به نظر میرسد همۀ این مفاهیم (تفسیرهای مختلف ادیان از حقیقت واحد) و تمایزات تا حدّی شبیه به هم هستند، گرچه عین هم نیستند. اگر ما فرض کنیم که واقعیت مطلق، واحد است، اما ادراکات و تصورات ما از این واقعیت، متعدد و گوناگون است، زمینهای برای این فرضیه فراهم خواهد شد که جریانهای مختلف تجربۀ دینی، بیانگر آگاهیهای مختلف ما از یک واقعیت نامحدود و متعالی هستند که به صورتهای کاملاً متفاوت توسط اذهان بشری ادراک گردیده، از تواریخ مختلف فرهنگی تأثیر پذیرفته و بر آنها تأثیر گذاشته است. [26]
بنابراین، دین از نظر جان هیک، محصول گونهای فرافکنی انسانوار است که در پی تلاش آگاهانه انسانها برای درک امر غایی (خداوند) صورت میگیرد. جان هیک برای تبیین نظریۀ خویش، قصۀ مردان کور و فیل را مثال میزند و میگوید که ما نمیتوانیم بگوییم کدامیک از چند منظر موجود (تفسیرهای مختلف از فیل)، درست است؛ چون هیچ منظر نهایی وجود ندارد که ما بتوانیم از آن منظر مردان کور و فیل را در نظر آوریم. در حقیقت، همۀ ما انسانهای کوری هستیم که در بند مفاهیم شخصی و فرهنگی خود گرفتاریم. کسانی معتقدند که انسانها با فرافکندن اوصاف خویش بر خداوند، مفاهیم دینی را پدید میآورند. به نظر جان هیک، این رأی تا حدودی درست است.[27]
فروکاستن دین به تجربة دینی
مهمترین مبنای پلورالیسم دینی، نظریۀ تجربة دینی است که کاربردهایی گوناگون دارد. شلایرماخر تجربۀ دینی را نوعی احساس درونی میداند؛ نوعی احساس وابستگی مطلق. آلستون با دادن بُعد معرفتی به تجربۀ دینی، آن را نوعی ادراک حسی دانسته که شالودۀ معرفت دینی است. بنابه روایت دیگر، تجربۀ دینی وجه تمایز دینداران و دیگران است. با توجه به این نکته که وحی تنها به عدهای ویژه اختصاص دارد، توصیف تجربۀ دینی به نوعی معرفت حضوری و شهودی حقیقت متعالی، دیگر از کاربردهای این اصطلاح است.[28]
آنچه میتواند مبنای نظریه پلورالیسم معرفتی قرار گیرد، کاربرد نخست تجربۀ دینی است. جان هیک در بیان دلایل خود، به این تفسیر از تجربۀ دینی تکیه کرده است.
اعتنا به تجربۀ دینی به منزلۀ مبنای توجیه عقاید دینی، عامل پدید آمدن الهیات اعتدالی به رهبری شلایرماخر است.[29] جان هیک از این نظریه در جایجای آثار خود برای تثبیت ایدۀ پلورالیسم دینی بهره گرفته است.
تجربۀ دینی به معنای رویارویی تجربهگر با امر قدسی، همواره هنگام گزارش و تفسیر، به دلیل مداخلۀ اموری گوناگون مانند پیشفرضها و زمینههای فرهنگی و معرفتی، دچار گوناگونی میشود. گوناگونی ادیان، انعکاس تجارب دینی است که صورت تحقّق و عینیت گرفتهاند و هیچیک نه حقّ مطلقند و نه باطل مطلق، بلکه حقایقی کمالپذیر، اما آغشته به تفسیر زمانه به شمار میروند.[30]
جان هیک مینویسد:
ما ممکن است این فرضیه را بنا کنیم که واقعیت فی نفسه براساس یکی از دو مفهوم اصلی دینی از جانب افراد بشر به تجربه در میآید: یکی از این دو مفهوم، مفهوم خداوند یا مفهوم واقعیت مطلق و تجربۀ آن به عنوان هستی متشخّص است که بر صورتهای توحیدی دین غلبه دارد. دیگری، مفهوم مطلق یا واقعیت مطلق و تجربۀ آن به عنوان ذات نامتشخّص است که بر انواع صورتهای غیرتوحیدی دین غالب است... این تصاویر مربوط به خداوند، در بطن سنّتهای دینی مختلف به وجود آمده است. از این رو، یهوه، کتاب مقدّس عبریان، در رابطۀ متقابل با قوم یهود شکل پذیرفته است. او بخشی از تاریخ آنان و آنان جزئی از او هستند... . از سوی دیگر، کریشنا شخصیت الهی کاملاً متفاوتی است که در ارتباط با جامعۀ دینی متفاوتی وجود دارد... . با توجه به این فرضیۀ بنیادین، میتوان گفت که یهوه و کریشنا و همینطور شیوا، الله و پدر عیسی مسیح، ذوات متشخّص مختلفی هستند که براساس آن واقعیت الهی در متن جریانهای متفاوت حیات دینی به تجربه در میآیند و موضوع تفکّر قرار میگیرند. از این رو، این ذوات متفاوت تا حدّی تجلّیات واقیت الهی در آگاهی و وجدان بشری و تا حدّی فرافکنیهای خودآگاهی و ذهن بشری، آنگونه که فرهنگهای تاریخی خاص به آنها دستور داده هستند.[31]
نیز مینویسد:
ادیان مختلف، جریانهای متفاوت تجربۀ دینی هستند که هریک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و هریک خودآگاهی عقلی خود را در درون یک فضای فرهنگی متفاوت باز یافته است.[32]
تفکیک میان گوهر و صدف دین
در این دیدگاه، اصالت به گوهر و مغز دین داده شده و آموزهها، به ویژه آداب و مناسک ظاهری آن، صدف و پوستۀ دین شمرده میشوند. گوهر همۀ ادیان، شیء واحدی است که در هر دینی به تناسب فرهنگ آن دین، با صدفی خاص احاطه شده و بدینگونه تعدّد ادیان نیز به وجود آمده است. هرچند همۀ ادیانی که دارای این گوهر هستند، هم حق و هم نجاتبخشند.[33]
آموزهها بنابر باور هیک، گوهر دین نیستند، بلکه گوهر دین، دگرگون کردن انسانهاست. به همین دلیل، او هشدار میدهد که بر آموزههای دینی (نظیر تجسّد عیسی(ع) نباید بیش از اندازه تأکید کرد و مانند نظریههای علمی، صادق یا کاذب دانست. عقاید دینی تلاشهایی برای پاسخ دادن به پرسشهای انسانها دربارۀ حیات آدمی و تجربۀ امر الوهی هستند. این عقاید و آموزهها تا آنگاه که دیدگاهها و الگوهای ما را برای زیستن بتوانند دگرگون سازند، صادق هستند. از این رو، اگر آموزههای به ظاهر متناقضِ ادیانِ گوناگون را حقایقی حکایتگر از تجربۀ زیستن بدانیم، این آموزهها غالباً به نظر سازگار نخواهند رسید.[34]
پلورالیسم دینی، سویهها و وجوه گوناگونی دارد که برخی نویسندگان معاصر بدانها اشاره کردهاند، ازجمله: پلورالیسم هنجاری، پلورالیسم حقیقتشناختی و پلورالیسم وظیفهشناختی یا فقهی. در این جستار، پلورالیسم حقّانیت و پلورالیسم نجات بررسی میشود.[35]
ناسازگاری پلورالیسم با مبانی کلامی اسلام
پیش از طرح بحث ناسازگاری پلورالیسم با مبانی کلام اسلام، ذکر چند نکته لازم است:
یکم. اساس اسلام، توحيد است که بنابر متن قرآن، همۀ پیامبران بشرند و خدا مجرّد و منزّه از جسم بودن است و با اعتقاد مسيحيان به تجسّد و تجسّم خدا در ناسوت عیسی[36] و اعتقاد یهود به تجسّم «یهوه» و کشتی گرفتن او با یعقوب(ع) ناسازگاری دارد. اما به اعتقاد پلورالیسم دینی، همۀ آنها حق و صادقند. اين، چيزي جز اجتماع نقيضين نیست. به عبارت دیگر، برپایۀ نظر جان هیک که «تحوّل و تبدیل وجود انسانی از خودمحوری به خدا (حقیقت)محوری به طرق گوناگون در همۀ سنّتهای دینی بزرگ عالم وجود دارد» و «سنّتهای دینی فضاهایی جایگزین هستند که همۀ مردم میتوانند از طریق هرکدام از آنها به کمال دست یابند» باید پذیرفت که هم نظر مسیحیت دربارۀ خدا بودن مسیح و هم اسلام دربارۀ انسان بودن مسیح، حق و صادق به شمار میروند. این عقیده به هیچ روی پذیرفته نیست؛ زیرا با اصل بدیهی «امتناع اجتماع نقیضین» ناسازگار است.[37]
دوم. دربارۀ پرسش معرفتشناسانۀ پلوراليزم که «آيا همۀ اديان و مذاهب بر حقند؟» ميتوان گفت که هرچند اديان آسماني بيبهره از حقيقت نيستند، همه به يك اندازه حق به شمار نمیروند. اسلام بيش از دیگر ادیان برحق است. ادیان تنها به همان اندازهاي كه با دين برتر شريكند، از حقيقت بهرهمندند. به نظر ابنعربي،[38] دين اسلام همانند خورشيد و دیگر اديان الهي همانند ستارههايي ميمانند كه هردو نورانياند، اما با وجود نور خورشيد، پرتو ستاره ديده نميشود، هرچند در زمان غياب خورشيد، ستاره هم راهگشاست. دين برتر، كاملكنندۀ اديان الهي پیشین است. اديان الهي قبلي، زمينهساز ورود دين جديد بودهاند، مانند كلاسهاي مدارس ابتدايي و راهنمايي که بهرهاي از حقيقت دارند و آماده كننده انسان براي تحصيلات عالي هستند و حقيقتي كه انسان در دورۀ ابتدايي یاد میگیرد، در مقابل آنچه در تحصيلات عالي ميآموزد، ناچيز به نظر ميرسد.
به عبارت دیگر، پذیرش وجود کثرتها درطول هم، غیر از تسلیم شدن در برابر وجودکثرتها درعرض هم و پذیرش حقانیت همگی آنهاست.
شهیدمطهری در اینباره مینویسد:
دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همهکس لازم است از آن پیروی کنند. این اندیشه که همۀ، ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همهوقت یکسانند، اندیشه نادرستی است؛ البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد... ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان میتواند در هر زمانی هر دینی را که میخواهد بپذیرد.[39]
بنابراین، پلورالیسم دینی با مبانی کلام اسلامی ناسازگار است.
اندیشۀ مهدویت و پلورالیسم
پیش از پرداختن به بررسی امکان یا عدم امکان پلورالیسم در عصر ظهور، رابطۀ مبانی و دلایل پلورالیسم را با آموزههایی از مهدویت باید بررسی کرد:
یکم. بنابر روایتی، پیامبر اکرم(ص) اوصاف و شرایط آخرالزمان و حضرت مهدی(عج) را برای سلمان فارسی بیان فرمود. آنگاه سلمان با اشتیاق پرسید که آیا من نیز ایشان را میتوانم درک کنم؟ آن حضرت فرمود: هرکس با حقیقتِ معرفت، از اهلبیت(علیهم السلام) پیروی کند، او را درک خواهد کرد؛[40] بنابر این روایت، ایمان امری پدیداری یا غایبانه نیست؛ چون معیار درک محضر حضرت مهدی(عج)، اطاعت آگاهانه است. اگر اطاعت یا محتوای دین، نمودی بیش نباشد، آن را معیاری برای درک حقایق دیگر (از جمله حضور مهدی(عج) نمیتوان دانست.
حضرت امام صادق(ع) نیز اساس دین و ایمان را امری حاضرانه و شاهدانه توصیف کردهاند:
مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ فَهُوَ مُشْرِكٌ... وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الْمَعْنَى بِالصِّفَةِ لَا بِالْإِدْرَاكِ فَقَدْ أَحَالَ عَلَى غَائِبٍ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الصِّفَةَ وَ الْمَوْصُوفَ فَقَدْ أَبْطَلَ التَّوْحِيدَ...؛ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ؛[41]
هرکس ندارند که خدا را توهّم قلبها میتواند بشناسد، شرک کرده... و هرکه پندارد اسم و معنا را عبادت (شناخت) میتواند کرد، پس او برای خدا شریک گذارده و آنکه پندارد معنا را با صفتی درکناشدنی عبادت میتواند کرد، به چیزی غایب حوالت کرده است و آنکه پندارد صفت و موصوف را عبادت میتواند کرد، توحید را باطل نموده... و نتوانستند خدا را چنانکه هست بشناسند.
اعتقاد به تفکیک بود از نمود، در نهایت به شناخت غایبانه و متکی به توهم یا تخیل میانجامد، ولی حضرت امام صادق(ع) دین و عبادت را امری حاضرانه و بر پایۀ معرفت و ادراک میداند. افزون بر آن، تفکیک بود از نمود، نوعی شکّاکیت سازمانیافته است، نه دلیل منطقی.[42]
از سوی دیگر، بنابر این باور که حقیقت ایمان، مراتب و درجات مختلف دارد، ایمان امری وجودی است، نه پدیداری و یا توهمی:
««يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»»[43]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جاى باز كنيد»، پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند.
««هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ»»[44]
[هريك از] ايشان را نزد خداوند درجاتى است، و خدا به آنچه مىكنند بيناست.
««نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ»»[45]
مگر اينكه خدا بخواهد [و چنين راهى بدو بنمايد] درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مىبريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.
بنابراین، ایمان و معرفت، دو حقیقت به هم پیوستهاند که در تعالی بشر تأثیری تعیینکننده دارند و هرگز نمیتوان پذیرفت که دین از پدیدارهای ساختۀ ذهن آدمی سرچشمه گرفته است.
دوم. مدّعیان پلورالیسم دینی، با فروکاستن مرتبة دین به تجربههای فردی، آن را دلیلی بر مدّعای خود قرار دادهاند، در حالیکه این ادّعا نیز خدشه میپذیرد؛ چون حقیقت اسلام ثابت است، اما گاهی بشر کوتهبین از درک آن غفلت میورزد. امام باقر(ع) فرمود:
گویا دین شما را می بینم که مانند پرندهای میگریزد و در خون خود میتپد و کسی نمیتواند آن را به شما بازگرداند، مگر مردی از ما اهلبیت... . در آن روز، زن در خانۀ خود براساس کتاب خدا و سنّت رسولش داوری خواهد کرد.[46]
در روایت آمده است:
خداوند اسلام را پس از خوار شدن به وسیلۀ مهدی(عج) عزّت خواهد بخشید.[47]
بنابر دو روایت یاد شده، اسلام حقیقتی ثابت است که حوادث تلخی را خواهد گذراند و سرانجام به دست حضرت مهدی(عج) جایگاه لازم و شایستۀ خویش را خواهد یافت. اما شناخت دین بنابر عقیدۀ پیروان تجربۀ دینی ناممکن است؛ زیرا برداشت هر شخص در یک لحظه با لحظه دیگرش متفاوت خواهد بود.
تکیه بر پدیدار ذهنی (فنومن) و عدم ارتباط با جنبۀ وجودی دین (نومن)، فرد را با ساختههای ذهنیاش تنها میگذارد. این دیدگاه، معیاری برای تشخیص صحت و سقم (مطابقت یا عدم مطابقت) پدیدارهای ذهنی او با حقیقت دین نیاورده است؛ همان مکتب انکار معیار معرفت یا نسبیگرایی معرفتی که به خدمت پلورالیسم دینی در میآید.[48]
اگر دین معرفتی محدود به تجربۀ اشخاص به شمار آید، ممکن است هر عقیدۀ جدیدی (غیر از آنچه پیامبر اسلام(ص) ابلاغ کرد)، با عنوان دین اسلام به مردم عرضه شود؛ و همان تحریف که اسلام بر اثر آن به پرندۀ تپیده در خون تشبیه شده است و با سراسر آموزههای اسلام و موضوع مهدویت، معارض و مخالف است.
سوم. تفکیک گوهر دین از صدف آن که از دلایل معتقدان به پلورالیسم دینی است، از نظر آموزههای اسلام پذیرفته نیست. در عیون اخبار الرضا(ع) آمده است: مأمون از حضرت رضا(ع) خواست تا اسلام محض و خالص را در نوشتهای برای او بنویسد. آن حضرت پاسخ مفصلی به درخواست او داد که بخشی از آن بدین قرار است:
أَنَّ مَحْضَ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً... وَ أَنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِينُهُ وَ صَفِيُّهُ... وَ أَنَّ جَمِيعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ بِجَمِيعِ مَنْ مَضَى قَبْلَهُ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ حُجَجِهِ وَ التَّصْدِيقُ بِكِتَابِهِ... وَ أَنَّ الدَّلِيلَ بَعْدَهُ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْقَائِمَ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِينَ... عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ(ع) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ... وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ... ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِيِّينَ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْكَاظِمُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَلَدُهُ... وَ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ كُلَّ عَصْرٍ وَ أَوَانٍ... وَ أَنَّهُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ(ص) بِالْبَيَانِ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.[49]
امام رضا(ع) فروع دین را با عبارت «جمیع ما جاء به محمَّد بن عَبْدِاللَّهِ(ص)» همانند اصول دین، در شمار عناصر اسلامِ محض گنجاندند و میان هیچکدام از این مضمونها تفکیکی نکردند. از اینرو، بیگمان حضرت مهدی(عج)، اسلام خالص و ناب (مضمون حدیث منقول از امام رضا(ع) را اجرا خواهد کرد و آموزههای ناب دین را به مانند ادعای تفکیک گوهر از صدف دین، گسسته از هم نخواهد کرد؛ چون همۀ ارکان اسلام، حقیقتی واحد را تشکیل میدهند.
حضرت مهدی(عج) بنابر روایات، به سیرۀ حضرت رسول اکرم(ص) و امیر مؤمنان(ع) عمل خواهد کرد. سه روایت در این زمینه در پی میآید:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَئَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنِ الْقَائِمِ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ إِذَا قَامَ بِأَيِّ سِيرَةٍ يَسِيرُ فِي النَّاسِ فَقَالَ بسیرۀ مَا سَارَ بِهِ رَسُول اللَّهِ(ص) حَتَّى يُظْهِرَ الْإِسْلَامَ قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ أَبْطَلَ مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ(عج) إِذَا قَامَ يُبْطِلُ مَا كَانَ فِي الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ يَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ؛[50]
محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: هنگامی که قائم(عج) قیام کند به چه روشی عمل خواهد کرد؟ آن حضرت فرمود: به روش رسول خدا عمل میکند تا اسلام را بر همۀ جهان مسلّط گرداند. پرسیدم: روش پیامبر چه بود؟ فرمود: رسوم جاهلیت را باطل و با مردم به عدالت رفتارکرد. قائم(عج) نیز اینچنین خواهد کرد. او رسوم دوران همزیستی و مصالحۀ مسلمین و کفّار را باطل و با مردم باعدالت رفتار خواهد کرد.
عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عج) دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يهدى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ؛[51]
امام صادق(ع) فرمود: وقتی قائم(عج) قیام کند، مردم را با شیوهای جدید به اسلام دعوت خواهد کرد و آنان را به چیزی که از نظرها گم شده و ناشناخته مانده هدایت خواهد کرد. همانا او به دلیل هدایت که مردم به امر گمشدهای (اسلام حقیقی) که مردم از آن فاصله گرفتهاند، «مهدی» نامیده شده و «قائم» نامیده شده به این علّت که قیامش بر حق است.
عن أبيبصير قال: قلت لأبيعبدالله(ع) أخبرني عن قول أميرالمؤمنين(ع) إنّ الإسلام بدا غريباً و سيعود كما بدا فطوبى للغرباء. فقال: يا أبامحمد إذا قام القائم(عج) استأنف دعاء جديداً کما دعا رسول الله(ص)؛[52]
ابوبصیر میگوید: امام صادق(ع) فرمود: امیر مؤمنان(ع) به من خبر داد که اسلام تنها و غریب میماند و به همان غربتی باز میگردد که در آغاز داشت. پس خوشا به حال غریبان! سپس فرمود: هنگامی که قائم(عج) قیام کند، دعوت جدیدی آغاز میکند، همچنان که پیامبرخدا(ص) چنان دعوتی آغازید.
بنابراین، اندیشۀ مهدویت با مبانی پلورالیسم تناسب و سازش ندارد؛ چون عمل به سیرۀ پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع)، ابطال عقاید جاهلی و تحریفات، اجرای احکام متروکماندۀ اسلام، بسط عدالت، دعوت به حقیقت اسلام به روشی جدید، و نجات دادن اسلام از غربت و تنهایی، به هیچ روی با پذیرش حقّانیت ادیان و آداب و رسوم و آیینهای متعدّد سازگار نیست.
پلورالیسم و تعدّد ادیان در عصر ظهور
بنابر برخی روایات که پیروان دیگر ادیان آسمانی پس از ظهور حضرت مهدی(عج) بر کیش خود باقی میمانند، این توّهم پدید میآید که پلورالیسم در آن عصر وجود خواهد داشت. با بهره گرفتن از آیات و روایات، دو فرضیۀ موجود دربارۀ تعدّد ادیان در عصر ظهور بررسی میشود:
فرضیۀ اسلام آوردن همۀ مردم
بنابر دستهای از روایات، در عصر ظهور هیچکسی بر روی زمین باقی نخواهد ماند، مگر اینکه به اسلام و حضرت مهدی(عج) ایمان آورد و از او پیروی کند. بنابر روایتی امیر مؤمنان(ع) مصداق آیۀ ««هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»»[53] را زمان ظهور مهدی(عج) دانسته که در آن روزگار هیچ جایی از زمین نمیماند، مگر آنکه هر صبح و شام در آن به وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص) شهادت میدهند.[54]
فرضیۀ اسلام آوردن بیشتر مردم
به گفتۀ ابنعباس، هیچ یهودی و مسیحی و پیرو دین دیگری در آن روزگار نخواهد ماند، مگر آنکه اسلام آورد.[55]
بنابر دستهای از روایات، بیشتر مردم در عصر ظهور اسلام خواهند آورد و اهل کتاب جزیه خواهند داد[56] و دیگر مردم کشته میشوند.[57] آیاتی بر حضور اهل کتاب تا قیامت دلالت میکنند. آیۀ زیر از آن شمار است:
««إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»»[58]
یاد کن هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا میبرم و تو را از آلایش کسانی که کفر ورزیدهاند، پاک میگردانم و تا روز رستاخیز کسانی را که از تو پیروی کردهاند، فوق کسانی که کافر شدهاند، قرار خواهم داد. آنگاه فرجام شما به سوی من است. پس در آنچه بر سر آن اختلاف میکردید، میان شما داوری خواهم کرد.
کلمۀ «قیامت» به معنای عصر ظهور حضرت مهدی(عج) نیز تفسیر شده است. اگر قیامت به معنای عصر ظهور حضرت مهدی(عج) باشد، به آیه نمیتوان استناد کرد که پس از ظهور هم ادیان متعدّد در جهان وجود خواهد داشت. اما اگر قیامت به معنای روز رستاخیز باشد، میتوان گفت برخی از مردم پس از ظهور حضرت مهدی(عج) اسلام نمیآورند.
اگر همۀ مردم پس از ظهور اسلام بیاورند، دیگر به جنگ با مخالفان نیازی نخواهد بود، در حالی که بنابر تصریح روایات، حضرت مهدی(عج) برای گسترش اسلام جنگ خواهد کرد.
قراین و مؤیدات گرایش و رغبت اکثر مردم جهان به اسلام در پی میآید:
یکم. همۀ رسانههای ارتباط جمعی در عصر حکومت حضرت مهدی(عج)، در اختیار آن حضرت خواهد بود که سبب تبلیغ اسلام به صورت گسترده در جهان خواهد شد. آن حضرت به صورت منطقی و گسترده اسلام را تبلیغ خواهد کرد و از اینرو، مردم جهان به اسلام خواهند گروید.[59] امام صادق(ع) فرمود: «مهدی(عج) و پیروانش با پیروان هیچ دینی رویاروی نخواهند شد، مگر آنکه آنان را به خدا، اسلام و اقرار به نبوت حضرت محمد(ص) دعوت کنند»[60] نیز بنابر روایتی، حضرت مهدی(عج) بر یهود، نصارا، صابئین، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب جهان خروج خواهد کرد و اسلام را بر همۀ آنان عرضه خواهد نمود.[61]
دوم. ویژگیهای شخصی حضرت مهدی(عج)، از عوامل شیفتگی مردم به آن حضرت است. حضرت مهدی(عج) مصداق این آیه به شمار میرود:
««فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ»»[62]
پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پر مهر شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.
آن حضرت، همۀ کمالات انبیای الهی را داراست.
سوم. اوصاف و ویژگیهای اصحاب حجّتهای خدا بر روی زمین، عامل گرویدن مردم به آنان است. امیر مؤمنان علی(ع) ضمن بیان اینکه زمین هرگز از حجّت الهی (ظاهر یا غایب) خالی نمیماند، اوصاف یاران حجّتهای الهی را چنین برمیشمارد:
خداوند به وسیلۀ آنان، حجّتها و نشانههای خود را نگاه میدارد تا آنها را به کسانی بسپارد که همانندشان هستند و در دلهایشان بکارد. آنان که دانش، نور حقیقتبینی را بر قلبشان تابانده و روح یقین را دریافتهاند، در دنیا با بدنهایی زندگی میکنند که ارواحشان به عالم بالا پیوند دارد. آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند.[63]
چهارم. دولت محدودی که امام مهدی(عج) پیش از استقرار حکومت جهانی خویش در کوفه ایجاد خواهد کرد، نمونهای از دولت جهانی عدالتمحور است که از رشد، معنویت، عدالت و امنیت فراوانی برخوردار خواهد بود. بیشک، این حکومت چشمان مردم محنت کشیده از طاغوتها و حاکمان خودکامه را به سوی خود خیره خواهد کرد.[64]
پنجم. آن حضرت برای گسترش و تبلیغ حقایق اسلام، معجزات پیامبران(علیهم السلام) را برای ابلاغ پیام و اتمام حجّت، بر مردم دنیا ارائه خواهد کرد که باعث گرایش پیروان دیگر ادیان به اسلام خواهد بود.[65]
ششم. ویژگیهای دین اسلام دیگر از مؤیّدات گرایش اکثر مردم جهان به اسلام است. با توجه به تبلیغ کاملاً دقیق، صحیح و منطقی که حضرت مهدی(عج) پی خواهد گرفت، زوایای مختلف اسلام بر مردم دنیا روشن خواهد شد و مردم جهان به اسلام روی خواهند آورد. قرآن و ویژگیهای شگفت آن، فطری بودن دین اسلام و انطباق آن با نیازهای معنوی فطری انسان، جهانی بودن، فراگیری و جاودانگی قوانین اسلام، خطاب عام و جهانی اسلام و اینکه حکومت عدل جهانی گمشده دیرین بشر است، از جمله عوامل گرایش بیدریغ مردم جهان به اسلام درعصر ظهور مهدی(عج) خواهد بود.[66]
هفتم. برخورد تربیتی حضرت مهدی(عج) با مردمی که پیش از ظهور ایشان به انواع انحرافات فکری و استضعاف فرهنگی و آثار انحرافات عقیدتی مبتلا بودهاند، چنان است که رشد فکری و عقلانی آنان را در پی خواهد داشت و با کشف انحرافات و افشای بطلان گرایشهای انحرافی، راه حق هویدا خواهد شد و حقجویان و خداپرستان زیر لوای توحید و حقیقت به رهبری حضرت مهدی(عج) گردهم خواهند آمد. بنابر روایات، «مهدی آل محمد(ص) دست خود را بر سر مردم می نهد و با این اقدام او کینه و نخوت و دشمنی از وجود مردم برخاسته، جای خود را به رشد عقل و کمال انسانی خواهد داد»[67]
هشتم. عدالتگستری و دادگری، سادهزیستی، دانش ژرف و بیمانند، کرامت وگذشت، رأفت، رحمت و عبادت فراوان، از ویژگیهای شخص آن حضرت است که هر انسان خداجویی را شیفته خود میکند.
اوصاف ممتاز حضرت مهدی(عج) چنان کائنات را مجذوب آن حضرت خواهد کرد که زمین و آسمان برکات و گنجینههای خود را در اختیار او قرار خواهند داد.[68]
نهم. نزول عیسی بن مریم(ع) که در روایات ظهور، بسیار بدان اشاره شده است،[69] مهمترین عامل گرایش بیشتر اهل کتاب (یهود و مسیحی) به حضرت مهدی(عج) است. نمازگزاردن حضرت عیسی(ع) در پشت سر حضرت مهدی(عج)،[70] از آنروست که حضرت عیسی(ع) به حقّانیت اسلام و حضرت مهدی(عج) باور دارد.
دهم. بنابر روایات، حضرت مهدی(عج) در ابتدای ظهور خود، با پیروان هر دینی با کتاب آسمانیشان احتجاج خواهد کرد، از جمله:
... یستخرج التوراة و سائر کتب الله ]عزّوجل[ من غار بأنطاکیه و یحکم بین أهل التوراة بالتوراة و بین أهل الإنجیل بإلانجیل و...؛[71]
تورات و دیگر کتابهای آسمانی را از غاری در انطاکیه بیرون خواهد آورد و میان پیروان تورات با تورات و میان پیروان انجیل با انجیل داوری خواهد کرد.
...إنّما سمّی المهدی[عج] لأنه یهدی الی جبل من الشام یستخرج منه أسفار التوراة یحاجّ بها الیهود فیسلم علی یدیه جماعة من الیهود...؛[72]
مهدی(عج) را از آنرو چنین خام نهادند که به سوی کوهی در شام فرا میخواند تا اسفار تورات را از آن بیرون کشد و با آن بر یهود احتجاج کند. پس به وسیلۀ او برخی از یهودیان اسلام میکنند.
یازدهم. استخراج علایم و سمبلهای مقدّس و محترم ادیان آسمانی از دیگر اقدامات حضرت مهدی(عج)، است. آن حضرت با آوردن این سمبلهای مقدس، حقّانیت خویش را اثبات خواهد کرد و دلهای مردم را همراه خود خواهد گرداند:
... إذا ظـهر القـائم ظهر برایۀ رسول الله(ص) و خاتـم سلیمان و حجر موسی و عصـاه...؛[73]
چون قائم برخیزد، با پرچم رسول خدا(ص) و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی برخواهد تابید.
آیا احتجاج حضرت مهدی(عج) با اهل کتاب به کتابهای آسمانیشان، به معنای پلورالیسم نیست؟ آیا اگر کتابهای ادیان دیگر برحق نباشند، احتجاج آن حضرت با آنان دلیلی دیگر خواهد داشت؟
آیات قرآن کریم، انجیل و تورات را از هدایت و نور بهرهمند خواندهاند:
««إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ»»[74]
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم.
««وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ»»[75]
و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن، هدايت و نورى است.
بنابراین، اگر حضرت مهدی(عج) با اهل کتاب به انجیل و تورات احتجاج کند، به سبب جنبۀ هدایت و نور آنهاست؛ زیرا آن حضرت مصداق هدایت و ارشاد الهی به شمار میرود. از طرف دیگر، این دو کتاب الهی در ظرف زمانی خویش مرجع هدایت و حقیقت و لازمالاطاعه بودهاند، اما با نزول قرآن، آن جنبۀ لازمالاطاعه بودن آنها به قرآن داده شد و قرآن آنها را تنها با عنوان کتاب آسمانی تأیید میفرمود. افزون بر آن، احتجاج حضرت مهدی(عج) با اهل کتاب به کتاب خود آنان، جنبۀ مقدّمی دارد، نه غایی؛ چون از سیاق روایت به دست میآید که حضرت مهدی(عج) این راه را زمینهای برای تشرّف اهل کتاب به اسلام برخواهد گزید و این امر بدین معناست که حقّانیت در نظر حضرت مهدی(عج) در قرآن است و نه ادیان دیگر و اگر معتقدان به ادیان دیگر و کتب آسمانی، دیندار راستین باشند، باید به حکم کتاب خود[76] به اسلام بگروند.
چگونگی رفتار حضرت مهدی(عج) با پیروان دیگر ادیان در ابتدای عصر ظهور، از مطالب پیشین روشن شد. رفتار آن حضرت مانند رفتار پیامبر اکرم(ص) است. همانگونه که حضرت محمد(ص) در ابتدا به تبلیغ و ایجاد رغبت در مردم برای اسلام پرداختند و در ادامه، برای تثبیت اسلام مبارزه کردند، حضرت مهدی(عج) نیز همین روش را عمل خواهد کرد.
روش حضرت مهدی(عج)، برای گسترش اسلام، توان مقابله و معارضۀ فکری و اعتقادی با آن حضرت را از دیگران خواهد گرفت و باعث رشد فزایندۀ استقبال مردم از آن حضرت و پذیرش اسلام خواهد شد، بنابر روایات، امدادهای غیبی نیز سبب یاری حضرت مهدی(عج) در گسترش اسلام خواهند شد.[77]
پانویس
- ↑Plural.
- ↑Oxford Advanced Learners Dictionary, p 971
- ↑عبدالرّسول بیات و دیگران، فرهنگ واژهها، ص 142
- ↑Religious Pluralism
- ↑Exclusivism
- ↑میرچا الیاده، دين پژوهي، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، ج 1، ص 301.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمۀ احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 406.
- ↑جعفر سبحانی، پلورالیزم دینی یا کثرتگرایی، ص 8-10،
- ↑Theological Liberalism.
- ↑ایان باربور، علم ودین، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، ص 86 و 131.
- ↑تونی لی، تاریخ تفکر مسیحی، ص 328.
- ↑عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص 170-189
- ↑كارل بارث نمايندۀ معروف اين تفّكر است. وی ايمان و شريعت را از تجلّي الوهي جدا ساخت. (نك: عقل و اعتقاد ديني، ص 402)
- ↑انجيل يوحنا، 14: 6.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 417؛ میرچا الیاده، دینپژوهی، ج 1، ص 341.
- ↑جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، ص 69.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد ديني، ص 414.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، ص 414-415.
- ↑عبدالرّسول بیات و دیگران، فرهنگ واژهها، ص 150.
- ↑میرچا الیاده، دينپژوهي، ج 1، ص 302.
- ↑جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ص 69.
- ↑جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ص 73.
- ↑این دلایل را دلایل بروندینی کثرتگرایی گویند. (برای آگاهی از دلایل دروندینی پلورالیسم دینی و نقد آنها، نک: عبدالحسین خسروپناه، «نگاهی دروندینی به پلورالیسم دینی»،
- ↑Noumena.
- ↑Noumena.
- ↑جان هیک، فلسفه دین، ص 286.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 407.
- ↑علی ربانی گلپایگانی، نقد نظریه بسط تجربه نبوی، ص 9-14.
- ↑ایان باربور، علم و دین، ص 131.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 41-42.
- ↑جان هیک، فلسفه دین، ص 288-289.
- ↑همان، ص 279. برخی نویسندگان معاصر از این نوع پلورالیسم به پلورالیسم تحویلینگر (Reductive Religious Pluralism ) یا فروکاهشگرا تعبیر میکنند و ویلیام جیمز و رالف هود را طرفدار آن میدانند. (نک: محمد لگنهاوسن، اسلام و پلورالیسم دینی، ترجمه نرجس جواندل، ص 90
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 406.
- ↑مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 408.
- ↑نک: احد فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید
- ↑مسيحيان معتقدند كه پيام ازلي و غيرمخلوق خداوند، تجسّم يافته و به شكل عيساي انسان، در ميان دیگر انسانها ساكن گرديده است. به عبارت ديگر، عيسي كتاب وحيشدهاي نياورده، بلكه خود او تجسّم وحي خدا بوده است. اعتقاد به تجسّم، اختلاف اساسي ميان مسيحيت و اسلام است.
- ↑اسلام و پلورالیسم دینی، ص 92.
- ↑محمد لگنهاوسن، پلوراليسم ديني، ص 87-91،
- ↑مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 275،
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 142
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 65، ص 276-279.
- ↑جعفر سبحانی، شناخت در فلسفه اسلامی، ص 108-109
- ↑مجادله، آیۀ 11.
- ↑آلعمران، آیۀ 163.
- ↑یوسف، آیۀ 76.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 352.
- ↑محمد بن جعفر بن مشهدی، المزار الكبير، ص 671.
- ↑ولیالله عباسی، «نقد مبانی معرفتشناسی پلورالیسم دینی»، نشریه الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 10، ص 353.
- ↑محمد باقر مجلسی، ج 52، ص 382؛
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 31.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 25، ص 132.
- ↑توبه، آیۀ 33.
- ↑لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج 2، ص 37، ح 330
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 61.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 375.
- ↑علی کورانی و همکاران، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج 3، ص 121
- ↑آلعمران، آیۀ 55؛ مائده، آیات 14 و 64.
- ↑ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی(عج)، ص 288
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، باب 2، ص 30.
- ↑محمد باقر مجلسی، ج 51، ص 30 و 31.
- ↑آلعمران، آیه 159.
- ↑نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 147.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 350.
- ↑لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 387،
- ↑سیدعبداللطیف سجادی، ویژگیهای حکومت جهانی مهدی(عج)، ص 53
- ↑محمد بن یعقوب كليني، کافی، ج 2، ص 251؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 328.
- ↑نهج البلاغه، خطبه 138؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 83 و ج 52، ص 337.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 58؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 600.
- ↑لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 600-601.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 29.
- ↑همان، باب 27، ص 350.
- ↑همان، ص 351، روایت 105؛ ص 351؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 238.
- ↑مائده، آیۀ 44.
- ↑مائده، آیۀ 46.
- ↑بنابر فرمودۀ قرآن، انجیل به ظهور پیامبری به نام احمد بشارت داده است: ««وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ»»(سورۀ صف، آيۀ 6)
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 61.
منابع
- قران
- نهج البلاغه
- متن مقدس
- احد فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، چاپ اوّل: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، تهران 1383 شمسی.
- ایان باربور، علم ودین، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، ص 86 و 131، چاپ سوم: انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، تهران 1379 شمسی.
- تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمۀ روبرت آساریان، ص 380 ـ 379، چاپ اوّل: دفتر نشر پژوهشورزان، تهران 1380 شمسی
- جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی ناشر: انتشارات بین المللی الهدی،
- جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، ص 69، چاپ اوّل: نشر تبیان، تهران 1378 شمسی
- جعفر سبحانی، پلورالیزم دینی یا کثرتگرایی، ص 8-10، چاپ اول: انتشارات توحید، قم 1381 شمسی.
- جعفر سبحانی، شناخت در فلسفه اسلامی، ص 108-109، چاپ اوّل: انتشارات برهان، تهران 1375 شمسی.
- سيدحسن حسيني، پلوراليزم ديني يا پلوراليزم در دين، ص 5-22، چاپ اوّل: انتشارات سروش، تهران 1382 شمسی.
- سیدعبداللطیف سجادی، ویژگیهای حکومت جهانی مهدی(عج) (رسالۀ کارشناسی ارشد)، ص 53، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، قم 1383 شمسی
- عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص 170-189، چاپ اوّل: انتشارات مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، قم 1379 شمسی؛ پ
- عبدالحسین خسروپناه، «نگاهی دروندینی به پلورالیسم دینی»، نشریه کتاب نقد، ش 4، ص 242
- عبدالرّسول بیات و دیگران، فرهنگ واژهها، ص 142، چاپ دوم: انتظارات مؤسسۀ اندیشه و فرهنگ دینی، قم 1381 شمسی.
- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 142، انتشارات دارالوفاء، بیروت، 1404 قمری.
- علی ربانی گلپایگانی، نقد نظریه بسط تجربه نبوی، ص 9-14، چاپ دوم: انتشارات مؤسسۀ فرهنگی دانش و اندیشۀ معاصر، قم 1379 شمسی
- علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج 3، ص 121، چاپ اوّل: انتشارات مؤسسۀ المعارف الاسلامیه، قم 1411 قمری
- لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 387، چاپ اوّل: انتشارات مؤسسه حضرت معصومه(س)، قم 1419 قمری
- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمۀ احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 406، چاپ چهارم: انتشارات طرح نو، تهران 1384 شمسی.
- محمد بن ابراهيم نعمانى ، الغيبة للنعماني محقق: غفارى، علىاكبر- تاريخ وفات: 1384 ه. ش، ناشر: مكتبة الصدوق، تهران( ايران)، 1397 ه. ق
- محمد لگنهاوسن، اسلام و پلورالیسم دینی، ترجمه نرجس جواندل، ص 90، چاپ اوّل: انتشارات طه، تهران 1379 شمسی.
- میرچا الیاده، دين پژوهي، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، ج 1، ص 301، چاپ اوّل: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1375 شمسی.
- ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی(عج)، ص 288، چاپ هشتم: انتشارات مدرسۀ الإمام علی بن ابیطالب(ع)، قم 1376 شمسی.
- ولیالله عباسی، «نقد مبانی معرفتشناسی پلورالیسم دینی»، نشریه الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال چهارم، ش 12.
.
برگرفته از
- مقاله آقای حسن پناهی آزاد با عنوان پلورالیسم و عصر ظهور، انتشار در مجله مشرق موعود، شماره 8 .