سربداران
سربداران، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
«سربداران» یکیازحکومت های دوران فترت بعد از سقوط ایلخانان تا روی کار آمدن تیموریان در ایران یودند که آموزه مهدویت در شکل گیری و استمرار آنان تاثیر گذار بوده است.
شکل گیری
سربداران، مردمانی صوفی مسلک و اثنا عشری بودند که در غرب خراسان بزرگ [1] و در سال 736 ق به پیروی از تعالیم شیخ خلیفه مازندرانی (م736ق) از روحانیون مبارز و رهبر فکری جنبش و شیخ حسن جوری (م743ق) شاگرد ومرید شیخ خلیفه، علیه ظلم و جور حاکمان محلی و بازماندگان دولت ایل خانی (حک: 654 ـ 736ق) برخاستند.
قـيام کنـندگان نـام «سـربداران» را اختيارکـردند. به گفته حافظ ابرو کـه مبتنـي بـر « تـاريخ سـربداران» ميباشـد اين عـنوان را به معنـي « محكـوم بـدار» ، «مأيوسـان » و « بخشـايش ناپذيران» دانســته است.[2]
دوره های حکمرانی
حکومت سربداران را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: دوره اول به رهبری امیر عبد الرزاق باشتینی تاسیس شد. وی بعد از تسخیر سبزوار در سال 737 ق به قدرت رسید؛ اما دیری نپایید که توسط برادرش، امیر مسعود (م746ق) در سال 738 به قتل رسید. امیر مسعود خود رهبری سربداران را برعهده گرفت؛ سپس آن را به شیخ حسن جوری واگذار کرد. او برای تحقق بخشیدن به وعدههای خویش و مرادش (شیخ خلیفه) درباره نزدیکی ظهور، در جنگهای متعددی شرکت کرد و در نهایت در سال 743ق در یکی از جنگها به دست دشمن با توطئه امیر مسعود کشته شد. پس از مرگ وی تا سال 766ق و کشته شدن پهلوان حسن دامغانی (م766ق) دوره اول حکومت سربدارانبه اتمام رسید.
دوره دوم زمانی آغاز شد که درویش عزیز جوری، از مریدان شیخ حسن جوری در زمان حکومت پهلوان حسن دامغانیبه خراسان بازگشت و در سرزمین طوس در قسمت شرقی دولت سربداری قیام کرد و با کم ترین هزینه شهر را به تصرف درآورد.[3]
مهدویت در قیام سربداران
در این قیام، هر چند به جنبههای مردمی و انقلابی آن بیش تر توجه شده است؛ مولفههای دیگری هم وجود داشته است که ازآن،می توان به نقش اندیشه مهدویت، درظهور و استمرار سربداران اشاره کرد.
قیام سربداران، بر عدم جدایی دین از دولت تصریح دارد. اعتقاد به مهدویت در تعابیر و ادبیات جنبش سربداران آشکار است؛ چنان که شیخ حسن جوری، مریدان را به اختفا فرا میخواند و از آنان میخواست هنگام ظهور آماده نبرد باشند.[4]
درویش عزیز حاکم سربداران، با بشارت ظهور امام مهدی(عج) کار خود را با مرکزیت طوس آغاز کرد. سخن درویش عزیز، از سکههای به جامانده از دولت او که به نام «سلطان محمد المهدی» ضرب شده است، به دست میآید.[5]ادعای زمینه سازی و بشارت را میتوان عملی ناچارگونه در مقابل وعدههای شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری درباره نزدیکی ظهور دانست که با ضرب سکه به نام امام مهدی نمود پیدا کرد. بنابراین نمیتوان، ادعای مهدویت یا نیابت را به آن ها نسبت داد.
پهلوان حسن دامغانی، حاکم وقت سربداران، قیام درویش عزیز را سرکوب کرد. اندکی بعد از قیام درویش عزیز، یکی دیگر از رهبران سربدار، به نام خواجه علی مؤید، در قسمت غربی حکومت سربداران سربرآورد. وی برای پیشبرد اهداف خود با درویش عزیز متحدشد و به سوی سبزوار حرکت کردند. هردو آنها با زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) موافق بودند وتا رسیدن به این هدف با یکدیگرهمکاری کردند. جان اسمیت در این باره میگوید:
«علیمؤیدودرویش عزیز حدود ده ماه پس از تصرف سبزوار توأمان حکومت کردند. یکی از اولین اقدامات آن ها برقراری مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی بودکه این مسئله از سکههای 763 قمری آنها کاملا مشهوداست. در این دوره، همچنین آیینی ایجاد شد که طبق آن اسب مجهزی را هرروز در هوای گرگ ومیش برای ظهور مهدی آماده میکردند.»[5]
زمینه های گرایش به سربداران
ترویج اندیشه انتظار
ترویج اندیشه انتظار و نزدیک شمردن ظهور، باعث گرد آمدن مردمان ستمدیده از جور مغولان و حاکمان محلی و آماده شدن زمینه برای قیامی بزرگ در سرزمین غرب خراسان بود .
نارضایتی مردم خراسان
پطروشفسکی در این زمینه میگوید : در آخـرين سـالهاي حكـومت ابوسعيد ایلخان نارضايي و غليان افكارقشـرهاي پايين مردم روستا و شهر در خراسان به حد اعلا رسيده بود و هم در آن زمـان واعظـي پديد آمد اوکوشید تا نهضت ناراضيان را سازمان دهد و از لحــاظ فكــري رهبــري کند واعظ مزبور يكي از شيوخ صوفيه و از مـردم مازنـدران بـود بـنام شـيخ خلـيفه بود[6]
پایان کار سربداران
اختلاف مشرب بین خواجه علی مؤید و درویش عزیز، باعث شد خواجه علی مؤید، درویش عزیز را به قتل برسانند وخود او در نهایت، با ورود تیمور گورگان (حک: 771 ـ 807 ق) به خراسان تسلیم شد و مدت هفت سال ملازم او بود تا این که دررکاب آن امیر در هفتاد و سه سالگی، در جنگ تیمور با اهالی خرم آباد در سال 788 ق کشته شد وحکومت آنان همان سال به صورت رسمی از میان رفت.[7]
پانویس
- ↑جغرافی دانان اسلامی، خراسان را سرزمینی می دانند که از شمال تا رود جیحون، از جنوب تا سیستان، از شرق تا غزنه، بدخشان و بامیان و از غرب تا گرگان و بسطام گسترده بوده است (اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ص 202). این سرزمین شامل سه شهر مهم هرات در شرق، نیشابور در غرب و مرو است (حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان ج 2 ص 350).
- ↑حافظ ابرو، زيدة التواريخ، ص 650.
- ↑پطروشسفکی، ای.پ.، نهضت سربداران، ص87.
- ↑اعظم زاده، امید، مدخل سربداران، دایره المعارف تشیع، جلد 9، ص 133.
- اسمیت، جان، خروج و عروج سربداران، ص91.
- ↑پطروشفسکی، ای. پی، نهضت سربداران خراسان ، ص 29
- ↑اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، ص476.
منابع
- ابرو، حافظ،زبده التواریخ، مصحح، سیدکمال حاج سیدجوادی، وزارت ارشاد اسلامی و نشر نی، 1372
- اسمیت، جان، خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات واحد مطالعات و تحقیقات فرهنگی تاریخی، بی جا، 1361
- اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، تصحیح ایرج افشار، سوم، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1368.
- اعظم زاده، امید، مدخل سربداران، دایره المعارف تشیع، نشر شهید سعید محبی.
- اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، امیر کبیر، تهران، 1365.
- پطروشسفکی، ای.پ.، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، سوم، انتشارات پیام،بی تا.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، دوم، دارصادر، بیروت، 1995م.