امام مهدی در نهج البلاغه
امام مهدی در نهج البلاغه، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
نهج البلاغه منتخب از خطبه ها نامه ها و سخنان امیرالمؤمنین است که حضرت در موقعیت های مختلف و به فراخور حال نامه ها و سخنانی مرقوم یا ایراد کرده است. در این کتاب شریف به گوشه هایی از مباحث مهدویت مانند ضرورت حجت الاهی، شخصیت و مقام امام مهدی و دوران عصر ظهور اشاره دارد.
ضرورت حجت الاهی و خلافت آنان
از جمله مسائل مهم و اساسی در بحث مهدویت، جریان خلافت الهی است؛ زیرامسئله خلافت الهی در زمین، که خدای سبحان در قرآن کریم فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»[1]همچون داستان سفینه نوح و یا کشتی حضرت موسی و خضرS و مانند آن ها نیست که یک موضوع شخصی و معینی بوده و سپری شده باشد، بلکه جریان خلافت یک فیض متصل و فوز مستمر است که از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده است، به گونه ای که اصل خلافت از قلمرو نبوّت و رسالت فراتر رفته و به امامت رسیده است. به این دلیل، در بحث مهدویت، جریان استمرار خلافت الهی در زمین از مباحث ظریفی است که نمی توان از کنار آن به سادگی گذشت.
از این رو، در بحث ضرورت حجت در عالم، بر عنصر خلافت الهی در زمین تکیه شده است و حضرت امیرمؤمنانS در کلام مبسوطی در حکمت 147 می فرماید: « اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراًإ 4646 لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِه... أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِم.[2]» حضرت در این فراز نورانی، که بخشی از کلام مبسوط ایشان است، می فرماید: آری خداوندا، زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند، خالی نیست، یا آشکار و شناخته شده است، یا بیمناک و پنهان، تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نروند، تعدادشان چقدر است؟ و در کجا هستند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک است، ولی نزد خدا بزرگ مقدارند که خداوند به وسیله آنان، حجت ها و نشانههای خود را نگاهمی دارد... آن ها جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم.
همچنین حضرت در خطبه ۱۰۰ می فرماید: «أَلا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَثَل نُجُومِ السَّمَاءِ، إِذَا حَوَى نَجْمٌ طلَعَ نَجْمٌ، فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللهِ فِيكُمُ الصَّنَائِعُ وأَرَاكُمْ مَا كُنتُمْ تَأْمُلُونَ؛ آگاه باشید که آل محمد مانند ستارگان آسمان اند که هرگاه ستاره ای از آنان غروب کند ستاره دیگری آشکار شود، مشاهده میکنم نعمتهای خدا نسبت به شما کامل شده است و شما را به آنچه آرزو میکردید، رسانده است.
در کلام پربرکت امیرمؤمنانS بر این نکته تأکید شده که بر اساس سنّت قطعی الهی، زمین از وجود خلیفه خدا و حجت حق خالی نیست، گرچه حجت الهی گاهی آشکار است و همگان حضور او را درک می کنند، گاهی شرایط ایجاب می کند که از نظرها پنهان بوده و مردم به طور مستقیم از درک محضر او محروم باشند. این نکته همان حقیقتی است که در مکتب اهل بیت= مورد عنایت ویژه قرار گرفته است. امام صادقS می فرماید: «لو بقیتِ الارضُ بغیرِ امام لساخت»[3]؛ اگر جهان لحظه ای بدون امام و انسان کامل باشد از هستی ساقطمی گردد.
امام محمّدباقرS نیزمی فرماید: «لو اَنَّ الامامَ رُفِعَ مِن الارضِ لَماجَت بِاَهلِها کَما یَموجُ البحرُ بِاَهله»[3]؛ اگر حجت الهی لحظه ای از زمین برداشته شود زمین همانند دریا دچار موج طوفانمی گردد.
این گونه کلمات ائمّه اطهار=، بعدها زمینه مباحث ظریفی را در آثار بزرگان اهل حکمت فراهم نمود. شیخ اشراق با الهام مستقیم و صریح از کلام امیرمؤمنانS درباره ضرورت انسان کامل در عالم، با اصرار فراوان گفته است: «و لا یخلوالارضُ عن متوغّل فی التألّهِ ابداً، بل قد یکونُ الامامُ المتألّهُ مستولیاً ظاهراً مکشوفاً، و قد یکون خفیّاً، و هو الّذی سمّاهُ الکافّةُ بالقطب، فله الرئاسةُ و اِن کانَ فی غایةِ الخُمول»[4] هیچ گاه زمین بدون انسان الهی و ربّانی نیست، اگرچه آن پیشوای متألّه گاهی حاضر و آشکار و زمانی از نظرها پنهان است، و او همان کسی است که نوعاً در عرف، از او به قطب یادمی شود و او پیشوای همگان است، گرچه در نهایت خاموشی باشد.
از مجموع آنچه گفته شد، بخصوص سخنان امیرمؤمنانS، به خوبی روشنمی گردد که وجود حضرت مهدی موعودS در عالم به عنوان حجت الهی و استمرار خلافت او در زمین ضرورتی انکارناپذیر دارد و جزو حقایق حتمی و قطعی نظام آفرینش است، به ویژه آنکه در روایات یاد شده، جریان ضرورت حجت الهی فراتر از مسائل شرعی و مدیریت اجتماعی مطرح شده و به عنوان نیاز قطعی نظام تکوینی به شمار آمده است؛ زیرا انسان کامل واسطه فیض الهی در عالم است و عالم و آدم در پرتو او، فیض الهی دریافتمی کنند.
امام زمان قریشی هاشمی
امیر المؤمنین در خطبه ١٤٤ می فرماید: «إِنَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ قُرَيْش غُرسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَلا تَصْلحُ الْوْلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ؛ امامان و پیشوایان از قریش هستند و درخت وجودشان در سرزمین وجود این تیره بنی هاشم غرس شده این مقام در خور دیگران نیست و رهبران دیگر شایستگی آن را ندارند»[5]
حضرت در این قسمت از خطبه امامان را به قریشی حصر کرده است و هیچ کس جز ایشان شایستگی این مقام را ندارد. اگر کسی این مقام را به عهده گیرد فاسد و منحرف میشود چون سایر افراد قادر به تحمل این مسئولیت نیستند پس قریشی بودن دوازده امام دلالت بر قریشی بودن امام زمان و از بنی هاشم بودن ایشان دارد[6] از پیامیر خدا هم نقل شده است: «لایزال الاسلام عزیزاً إلى إِثْنى عَشَرَ خَلِيفَهُ كُلُّهُمْ من قريش» اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند که تمام آنها از قریش هستند.[7]
امام بهشتی است برای حکمت الهی
در خطبه ۱۸۲ امام می فرماید: قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَأَخذَهَا بِجَمِيعِ أَدبِهَا مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَيْهَا وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّعَ لَهَا، فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي يَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِي يَسْأَلُ عَنْهَا: فَهُوَ مُغْتَرِبُ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِيبٍ ذَنْبِهِ وَ الْصَقَ الْأَرْضَ بجرانه، بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ، خَلِيفَةً مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِيَائِهِ؛ زره حکمت پوشیده و آن را به تمام آدابش از توجه و معرفت به آن و فارغ نمودن دل برای آن فرا گرفت. نزد او گمشده ای است که در طلب آن است و حاجتی است که در جست و جوی آن است. از دیده پنهان است در آن زمانی که اسلام چون شتری خسته که دم بر زمین گذاشته و سینه ای بر آن نهاده دچار غربت است.
فلاسفه معتقدند که مراد امیرالمؤمنین در خطبه ۱۸۲ امام زمان است و عبارت «أخذه بجمیع اَدبها» بر عرض و اهمیت او دلالت دارد و عبارت « الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّعَ لَهَا» بر حکمت و علم آن حضرت دلالت دارد و در ادامه امام منتظر را« بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ» توصیف کرده است. که ضمیر«ه» در حجته خداوند متعال است؛ یعنی او از بقایای حجت های اسلام و خلیفه ای از خلفای انبیای اسلام است و جانشینی از نسل ابراهیم است.[8] در کلامی امام مهدی فرمود: «أنا بَقِيةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخِيرَةٌ مِنْ نُوحٍ وَمُصْطَفَى مِنْ إبراهيم وَصَفْوَةٍ مِنْ مُحَمَّدa من باقی مانده از آدم ها و ذخیره نوح بالله و برگزیده از ابراهیم الله و خلاصه محمد ال هستم[9]
فیض الاسلام در این قسمت نیز عبارت «حجته» را به امام مهدی نسبت داده است که سپر حکمت علم به حقایق اشیا و زهد و عبادت را پوشیده و آن را با شرایط عبادت یعنی توجه و شناخت و تفرغ برای آن همراه کرده است پس حکمت نزد او گمشده ای است که آن را طلبیده و آرزویی است که آن را درخواست کرده است او باقی مانده های حجت الهی و جانشینهای پیغمبران او است[10] او پنهان خواهد شد دوران غیبت صغری و کبری زیرا تنها باقی مانده حجت های الهی و آخرین جانشین از جانشینان پیامبران است.
حضرت مهدیQ و عدالت جهانی
واژه «عدالت» در فرهنگ و اصطلاح نهج البلاغه، بلکه در تمام کلمات علوی بیت الغزل سخنان امیرمؤمنانS است، از این رو، در بحث مهدویت نیز بر عنصر عدالت تکیه نموده و از پدید آمدن عدالت در ابعاد گوناگون در زمان ظهور حضرت مهدیQ خبر داده است؛ می فرماید: «و سیأتی غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا... كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ»[11]؛ فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست خواهد آمد، زمام داری که غیر از خاندان حکومتهای امروزی است، (مهدی) عمّال و کارگزاران حکومت ها را به اعمال بدشان کیفر خواهد داد... بدین روی، روشی عادلانه در حکومت حق به شمامی نمایاند.
و در جای دیگرمی فرماید: « أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَ يَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِينَ لِيَحُلَّ فِيهَا رِبْقاً وَ يُعْتِقَ فِيهَا رِقّاً وَ يَصْدَعَ شَعْباً وَ يَشْعَبَ صَدْعا»[12] بدانید آنکه از ما(مهدی) فتنههای آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گاممی نهد و بر همان سیره و روش صالحان(پیامبر و امامان) رفتارمی کند تا گره ها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد سازد، جمعیتهای گم راه و ستمگر را پراکنده و حق جویان را جمع آوریمی کند.
ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، که از علمای بزرگ اهل سنّت است، در ذیل این کلام حضرتمی گوید: امیرمؤمنان علیS یادآوری نموده است که مهدی آل محمّد= در تاریکی فتنه ها با چراغ روشن ظهورمی کند و مردم را از بردگی و اسارت رهایی داده و مظلومان ستم دیده را از دست ستمگران نجاتمی دهد.[13]
حضرت مهدیQ و آسایش اقتصادی بشر
یکی از رهاوردهای دولت کریمه مهدی موعودS، که در نهج البلاغه مورد اشاره قرار گرفته، تأمین رفاه و آسایش اقتصادی بشر در زمان حکومت آن حضرت است که از طریق وفور نعمت و برکتهای زمینی و آسمانی تأمینمی شود.
امیرمؤمنانS درباره نعمتهای زمین در عصر ظهور حضرت مهدیQ می فرماید: «تخرجُ له الارضُ افالیذَ کبدِها و تلقی الیه سلماً مقالیدَها»[14] در زمان ظهور حضرت مهدی، زمین میوههای دل خود(معادن طلا و نقره) را برای او بیرونمی ریزد و کلیدهایش را به اومی سپارد.
مسئله وفور نعمت و رفاه اقتصادی مردم در زمان حکومت حضرت مهدیQ، حقیقتی است که در روایات فراوان به آن اشاره شده است و از آن میان، پیامبر اکرمa می فرماید: «... و تزیدُ المیاهُ فی دولته و تمدُّ الانهارُ و تُضعّفُ الارضُ اُکُلَها و سَتُخرجُ الکنوزُ»[15]؛ در زمان برقراری دولت مهدی، آب ها فراوانمی گردند و نهرها کشیدهمی شوند، برکات زمین افزایشمی یابند و گنج ها استخراجمی گردند.
حضرت مهدیQ و اصلاح فکری ـ فرهنگی بشر
گرچه برداشت عمومی از تأمین عدالت در زمان ظهور حضرت مهدیQ معمولا عدالت اجتماعی و اصلاح امور اقتصادی و توزیع عادلانه ثروتهای جهانی است، اما حقیقت آن است که با ظهور مصلح کل، حضرت مهدیQ، عدالت و اصلاح در تمام شئون هستی پدیدمی آید و اندیشه بشری اصلاحمی گردد و عقل انسان ها در هر دو بعد علمی و عملی تعدیلمی شود؛ بدین بیان که اکنون به سبب فاصله گرفتن بشر از معارف وحی، تمام قوای ادراکی و تحریکی او در مرداب افراط و تفریط گرفتار آمده و هر روز که بر جامعه بشریمی گذرد، مکتبهای جدیدی در شرق و غرب جهان پدیدمی آیند و طرح ها و الگوهای فکری، فرهنگی و سیاسی گوناگونی را عرضه می کنند و نسلهای بشر را یکی پس از دیگری از مسیر انسانی منحرف کرده، در معرض سقوط فکری، فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی قرارمی دهند. اما با ظهور ذخیره هستی، مهدی موعودS، همه مکتبهای غربی و شرقی و مذاهب گوناگون افراطی و تفریطی در هم پیچیدهمی شوند و بشر در سایه احکام و دستورات آسمانی، از گرداب هوا و هوس نجاتمی یابد و فکر و فرهنگ او اصلاحمی شود.
در این باره امیرمؤمنانS درخطبه 138 می فرماید: « يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْي و یُحیی میّت الکتابِ و السّنّةِ»[16]؛ (حضرت مهدی) خواسته ها را تابع هدایت وحیمی کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار داده اند، و در حالی که نظریههای گوناگون، خود را بر قرآن تحمیلمی کنند، او(مهدی) نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآنمی سازد و کتاب خدا و سنّت پیامبر را زندهمی گرداند.
ابن ابی الحدید در ذیل این کلام حضرتمی نویسد: «این سخن امیرمؤمنان اشاره است به امامی که در آخرالزمان خواهد آمد و در روایات فراوان، از آمدن او خبر داده شده و با ظهور او، هدایت قاهره پدید آمده و عمل به رأی و قیاس از میان رفته، برابر قرآن کریم رفتارمی شود»[17]
همچنین در جای دیگری از نهج البلاغه از حضرت مهدیQ به عنوان «یعسوب الدّین» و کسی که مردم اطراف او را همانند ابر متراکم فرامی گیرند یاد شده و آمده است: «فاِذا کانَ ذلکَ ضرَبَ یَعسوبُ الدّین بِذنبِه فیجتَمعونَ اِلیه کما یجتمعُ فزعُ الخریف»[18] چون آن گونه شد، پیشوای دین قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او همچون ابر پاییزی گرد آیند.
مهدویت یا وراثت حکومت مستضعفان
از مسائل دیگری که در نهج البلاغه درباره جریان مهدویت بدان اشاره شده، این است که ظهور مهدی موعودS به عنوان وارث حکومت مستضعفان جزء اراده و خواست حتمی الهی است که به طور یقین، روزی تحقق خواهد یافت؛ زیرا به گفته بعضی از بزرگان اهل حکمت،[19] بشر از زمانی که در زمین سکنا گزیده، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت بوده است و به امید رسیدن چنین روزی قدم برمی دارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نمی داشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد انسان ها نقش نمی بست؛ چنان که اگر غذایی نبود گرسنگی نبود، و اگر آبی نبود تشنگی تحقق نمی یافت. از این رو، به حکم ضرورت، آینده جهان روزی را در بر خواهد داشت که در آن روز، جامعه بشری پر از عدل و داد شود و مردم با صلح و صفا همزیستی نمایند و افراد انسانی غرق فضیلت و کمال شوند، و این آرزو و خواست عمومی به دست مهدی موعودS تحقق خواهد یافت. از این رو، امیرمؤمنانS می فرماید: «لَتعطفنَّ الدنیا علینا بعد شماسها، عطفَ الفرَّوس علی ولدها و تلا عقیبَ ذلکَ: (وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)»[20]؛ دنیا پس از سرکشی به ما رویمی کند؛ چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد. پس حضرت این آیه را تلاوت نمود که خداوندمی فرماید: اراده کردیم که بر مستضعفان زمین منّت گذارده، آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم.
ابن ابی الحدید ذیل این کلام حضرتمی نویسد: «به اتفاق شیعه و سنّی، این کلام حضرت علیS اشاره به ظهور امامی است که در آخرالزمان پدیدمی آید و سراسر زمین را تحت حکومت خویش درمی آورد»[21]
پرتوی از سیمای یاران حضرت مهدی
یکی از مسائل دیگری که در نهج البلاغه درباره حضرت مهدیQ آمده مسئله یاران و کارگزاران دولت کریمه آن حضرت است. امیرمؤمنانS از کارگزاران دولت حضرت مهدیQ چنین یاد می کند: « ثمَّ لَيُشْحَذَنَ فِيهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِيلِ أَبْصَارُهُمْ وَ يُرْمَى بِالتَّفْسِيرِ فِي مَسَامِعِهِمْ وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح»[22] سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آمادهمی گردند، و چون شمشیرها صیقلمی خورند، دیده هایشان با قرآن روشناییمی گیرند و در گوش هایشان تفسیر قرآن طنین افکنده و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حکمت سرمی کشند.
ابن ابی الحدید در ذیل این فراز نورانی کلام حضرت آورده است: وصف این گروه آن است که پرده از جان آنان برداشته شده، معارف الهی در دل هایشان ایجادمی شود و درک اسرار باطنی قرآن به آنان الهاممی گردد و جام حکمت را در هر صبح و شام سرمی کشند و بدین سان، معارف ربّانی و اسرار الهی همواره بر قلب آنان افاضهمی کردند و آنان کسانی اند که بین پارسایی و شجاعت و حکمت جمع نموده و سزاوارند که یاور ولی الهی باشند که قرار است بیایند.[23]
پانویس
- ↑بقره: 30.
- ↑نهج البلاغه، حکمت 147.
- الفبکلینى، محمدبن یعقوب، اصول کافى، بنیاد رسالت، 1364، ج 21، ص 251.
- ↑سهروردى، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 2، ص 12.
- ↑نهج البلاغه، خطبه 144.
- ↑موسوی، عباس علی، ج 2، ص 433.
- ↑سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، ج 2، ص 165.
- ↑ابن ابی الحدید، عبد الحميد، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 98.
- ↑نعمانی، الغیبه، ص ۲۸۱
- ↑فيض الاسلام، شرح نهج البلاغه، ص ۵۹۷
- ↑نهج البلاغه، خطبه 138.
- ↑نهج البلاغه، خطبه 150، بند 3
- ↑ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 416.
- ↑نهج البلاغه، خطبه 138.
- ↑صافى گلپایگانى، لطف الله، منتخب الاثر، فصل 4، باب 3، ص 589
- ↑نهج البلاغه، خطبه 138.
- ↑ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 386.
- ↑نهج البلاغه، حکمت 1.
- ↑طباطبائى، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، ص 221.
- ↑نهج البلاغه، حکمت 209.
- ↑ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 336.
- ↑نهج البلاغه، خطبه 150.
- ↑ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاعه، ج 9 و 10، ص 129.
منابع
- قران کریم
- نهج البلاغه
- ابن ابی الحدید، عبد الحميد، شرح نهج البلاغه محقق: محمد ابو الفضل، ابراهیم، بی جا، 1959.
- سهروردى، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، حکمة الاشراق، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1373.
- سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، الحاوی للفتاوی بيروت: دار الكتب العلمية، 1402.
- صافى گلپایگانى، لطف الله، منتخب الاثر، قم: مؤسسه حضرت معصومه(علیها السلام)، 1421
- طباطبائى، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، قم: انتشارات اسلامى، 1373.
- فیض الاسلام، علی نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران: چایخانه سپهر. 1365 ش
- کلینى، محمدبن یعقوب، اصول کافى، بنیاد رسالت، بی تا.
- موسوی، عباس علی شرح نهج البلاغه، محقق موسوی، یاسین، قم: انوار الهدی، ۱۴۱۸
- نعمانی، ابن ابی زینب، الغيبه، تحقیق فارس حسون، کریم بیروت: دارالجوادیه، ۱۴۳۲
برگرفته از
- مقاله بررسی مهدویت در نهج البلاغه، نوشته فاطمه الشرع و آمنه عباسعلی زاده؛ مجله موعود پژوهی شماره سوم .
- مقاله مهدیQ و مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه، محمدامین صادقی ارزگانی مجله معرفت شماره 94