دعای ندبه
دعای ندبه، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
منابع دعا
قدیمیترین منبع نقل کننده دعا، کتاب «المزار الکبیر» ابن مشهدی است و دومین منبع، «مصباح الزائر» سید بن طاووس(ره) است. ایشان در این کتاب علاوه بر ذکر سند، نماز زیارت بعد از دعای ندبه را توصیه میکند. ایشان در کتاب دیگرش، «اقبال الاعمال»، دعا را بدون ذکر سند در اعمال ماه مبارک رمضان و بعد از نماز عید فطر قرار داده است.
منبع دیگر «مزار قدیم» است. بر اساس کتابشناسی آقا بزرگ، تاریخ کتابت این کتاب در سال 746 ق بوده است.[1] برخی از زیارات و دعاهای آن، جز در این کتاب در جای دیگری یافت نمیشود. مولف کتاب با مرحوم طبرسی صاحب الاحتجاج معاصر بوده است. [2] محدث نوری مولف کتاب را قطب راوندی حدس میزند.[3]
علامه مجلسی در «بحار الانوار»، دعای ندبه را از سید بن طاووس نقل میکند؛ و از بیان نماز زیارت بعد از دعای ندبه و ذکر سند کاملا مشخص است دعا را از کتاب «مصباح الزائر» نه از کتاب «اقبال الاعمال» نقل کرده است. ایشان بعد از این نقل به سند ابن مشهدی، در کتاب «المزار الکبیر» از دعای ندبه اشاره کرده است و با توجه بهیکی بودن سند، احتمال قوی میدهد سید بن طاووس دعا را از ابن مشهدی گرفته باشد؛ با این تفاوت که ابن مشهدی نماز زیارت بعد از دعا را ذکر نکرده است. [4]علامه مجلسی در کتاب دیگرش، یعنی «زاد المعاد» که به زیارات معصومان اختصاص دارد، در فصل یازدهم دعای ندبه را بعد از زیارت جامعه کبیره و دعای عهد آورده است.
سند دعا
ابن مشهدی در کتاب «المزار الکبیر»، بدون واسطه از محمد بن ابی قره نقل میکند که او گفته است که این دعای ندبه را از کتاب محمد بن سفیان البزوفری نقل کرده است و محمد بن سفیان البزوفری در این کتابش ذکر کرده که این دعا برای صاحب الزمان است و مستحب است که در اعیاد چهارگانه خوانده شود. [5]
سید بن طاووس در کتاب «مصباح الزائر»، مانند ابن مشهدی سند را ذکر کرده است؛ با این تفاوت که مرحوم ابن مشهدی بدون واسطه کلام محمد بن ابی قره را نقل میکند؛ اما سید به واسطه بعضی از اصحاب، این سند را از ابن ابی قره نقل میکند. [6] یکی از کسانی که واسطه بین سید بن طاووس و ابن ابی قره میتواند باشد، ابن مشهدی است.
شرح حال راویان
محمد بن علی بن ابی قره
نجاشی کنیه وی را «أبو الفرج القنائي الكاتب» ذکر و ایشان را توثیق کرده است. او روایات فراوانی شنیده و کتابت کرده است. ابو الفرج از استادان بلاواسطه نجاشی است که نقل کتاب هایش را به نجاشی اجازه داده است. [7]
محمد بن حسین بن سفیان البزوفری
سه تن با عنوان «بزوفری» در یک زمان میزیستهاند که تشخیص آنان از طریق کنیه آنان امکان پذیر است. یکی از آنان أبو عبد اللّه البزوفري است؛ دیگری أبوعليّ البزوفري است که پسر عموی ابوعبد الله است و سومی أبوجعفر البزوفري است که راوی دعای ندبه و پسر ابوعبد الله بوده است.[8] اکثار روایت شیخ مفید از ابوجعفر البزوفری، دلیلی بر وثاقت ایشان است. طلب رحمت شیخ مفید برای ابوجعفر دلیل مبنایی دیگری است.
انتساب دعا به معصوم
دو دیدگاه در مورد دعای ندبه وجود دارد: برخی دعای ندبه را به امام صادق(ع) نسبت داده و برخی دیگر، آن را از ناحیه خود امام عصر(عج) میدانند.
صدور از امام صادق(ع)
اولین کسی که دعای ندبه را به امام صادق(ع) نسبت میدهد، علامه مجلسی در کتاب «زاد المعاد» است. ایشان قبل از نقل دعا میفرماید: « وَ أَمَّا دُعَاءُ النُّدْبَةِ الْمُشْتَمِلُ عَلَى الْعَقَائِدِ الْحَقَّةِ وَ التَّأَسُّفِ عَلَى غَيْبَتِهِ(عج) فَمَرْوِيٌّ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنِ الْإِمَامِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ(ع) ».[9] قبل از علامه در این کتاب هیچ کدام از علماء، این دعا را به امام صادق(ع) نسبت ندادهاند. بعد از ایشان نیز هر عالمیکه دعا را به امام صادق(ع) نسبت داده، یا به دیدگاه علامه تصریح و یا به قول وی اعتماد کرده است.[10]
صدور از ناحیه مقدسه
دیدگاه دیگری در مورد انتساب دعای ندبه به معصوم این است که دعای ندبه از ناحیه خود امام عصر(عج) صادر شده است. برخی از عبارت «أَنَّهُ الدُّعَاءُ لِصَاحِبِ الزَّمَان »، در سندی که ابن ابی قره از قول ابوجعفر البزوفری نقل میکند؛ برداشت کردهاند که دعای ندبه از ناحیه مقدسه و حضرت مهدی(عج) صادر شده است. این عبارت، دوگونه قابل تفسیر است: اول آن که این دعا در مورد صاحب االزمان است و دوم آن که این دعا از ناحیه صاحب الزمان است.
بعضی از علما، مثل علامه مجلسی، ابوعبدالله البزوفری، یعنی پدر ابوجعفر البزوفری را در جریان خبر دار شدن از برخی اخبار غیبی از کسانی میدانند که به صورت مستقیم یا از طریق دیگر سفرا به حضرت مهدی(عج) متصل بوده است.[11]
مرحوم تستری بر این عقیده است که مفهوم عبارت «و ذكر أنّه الدعاء لصاحب الزمان »، این است که دعای ندبه از امام عصر صادر شده است و از آن استفاده میکند که بزوفری همانند پدرش یا خودش از امام عصر(عج) شنیده یا این که توسط دیگر سفرا، این دعا به او رسید است؛ اما وی نام آن سفراء را ذکر نکرده است.[12]
بخش های دعا
این دعا از چهار بخش تشکیل شده است که با یکدیگر مرتبط هستند و مجموعا یک منظومه منظم و سیر منسجم را تشکیل میدهند:
عبارت اول: حمد و صلوات
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیما».
این عبارت از دعای ندبه با تمام کوتاهیاش، بیان کننده خلاصهای از تمام ماجرایی است که در عالم هستی و جامعه انسانی باید اتفاق بیفتد.
عبارت «الحمدلله رب العالمین» به ماجرای ربوبیت خداوند متعال بر تمام هستی اشاره دارد که در نتیجه، ولایت الاهی را به دنبال خواهد داشت. عبارت «و صلی الله علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیما»؛ به مجرا و محور آن ربوبیت و ولایتی اشاره میکند که از جانب خدا بر تمام عالم سیطره دارد؛ زیرا محور ربوبیت الاهی بر همه هستی، از مسیر جریان این ربوبیت نسبت به نبی مکرم اسلام و اهل بیت گرامیآن حضرت میگذارد.
عبارت دوم: ثنای بر قضا
در عبارت دوم که با جمله «اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاؤک فی اولیائک»، آغاز میشود؛ خدا را بر آن چه از ناحیه قضای الاهی بر اولیایش جاری شده است، حمد میکنیم. در ادامه این عبارت، چگونگی جریان این قضا بر اولیا به طور مجمل بیان می شود: از آن جا که خداوند تبارک و تعالی در عالم، نسبت به زهد در درجات و مراحل مختلف دنیا از اولیایش، میثاقی گرفته و آن ها نیز بر آن عهد و پیمان پابرجا و استوار ماندند و همهی ابتلائات و سختی ها را در راه حفظ آن میثاق تحمل کردند:
«بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه... فشرطوا لک ذلک»، آری، بر همین مبنا، خداوند متعال هم به پاس این مجاهدت ها و پایداری در میثاق، برجسته ترین نعمت های ابدی خویش را برای ایشان برگزید؛ تلاش های آنان را پذیرفت و ایشان را به خود نزدیک؛ نامشان را بلند و آنان را پرآوازه کرد و ستایش آشکار خود را بر آن ها قرار داد. این نعمت های عظیم تا آن جا ادامه یافت که خداوند، فرشتگان خود را بر آن اولیای گرامی فرو فرستاد و با نزول وحی بر آن ها، ایشان را اکرام کرد و نتیجه این پذیرش و تقرب الاهی آن شد که خدا با بذل علم خویش، اولیای خاص خود را کمک کرد. هنگامیکه به این منزلت رسیدند، آن ها را وسیله و دستآویزی برای جلب خشنودی خود قرار داد؛ یعنی به مرتبه ای رسیدند که منشا هدایت برای همه عوالم شدند.
«فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک...».
در این عبارت، چند نکته اساسی نهفته است که عبارتند از این که، اولیای الاهی، به خاطر میثاق زهدی که نسبت به درجات مختلف این دنیا با خدا بستند و بر تمامیابتلائات و امتحانات سنگین آن نیز فائق آمدند؛ از جانب خدا از دو پاداش برخوردار شدند: نخست این که خود مقرب درگاه الاهی گشتند؛ و دیگر این که، باعث هدایت و دست گیری نسبت به دیگر مخلوق ها شدند و این، همان ماجرای قضای الاهی بر اولیایش است که ستودنی است؛ زیرا محور ربوبیت الاهی بر همهی عالم، از این مجرا واقع میشود.
البته باید دانست که رسیدن به مرحله حمد خدا بر جریان قضای الاهی، نسبت به اولیایش، به پشت سر گذاشتن مرحله سنگین ابتلا به بلای ولی خدا و درگیر شدن با بلای ولی خدا منوط است و چنین ابتلایی دارای مراتب مختلفی است؛ زیرا بعد از ابتلا و در مرحله نخست، باید بر بلای ولی الله صبر کرد و در درجه بعد بایستی به آن بلا تسلیم شد و سپس بر آن بلا راضی شد و در مرحلهی آخر، خدا را بر آن بلا شکر کرد. روشن است انسانی که از ابتلای ولی خدا فارغ است و به درک هیچ یک از بلایای اولیای خدا نرسیده است، هیچ گاه نمیتواند به مرحله حمد و شکر نسبت به چنین بلایی برسد؛ زیرا درک حمد بر قضای الاهی به این نکته منوط است که انسان، مجموعه سختی های اولیای خدا را دیده و ثمرات آن را هم درک کرده باشد. همچنین در این ماجرا، زیبایی صنع خدا نسبت به اولیای خودش را نیز دریافته باشد؛ که چنین انسانی پس از پیمودن این مراحل، میتواند به حمد و ثنای خدا بر جریان قضایش نسبت به اولیایش برسد.
عبارت سوم: تاریخ، از آغاز تا تکامل
این عبارت از دعای ندبه که طولانی ترین فرازهای آن به شمار میآید؛ به بیان تفصیلی مراحل تکامل تاریخ میپردازد که بر این اساس، این عبارت را به چند بخش میتوان تقسیم کرد:
بخش اول
«فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته منها... فنتبع آیاتک من قبل ان نذل و نخزی».
بخش اول، گذری اجمالی به ماجرای بعثت انبیا دارد که بعد از ذکر حضرت آدم و جریان بیرون رانده شدن او از بهشت، به بیان هر یک از انبیای اولوالعزم به همراه مهم ترین حادثه ای می پردازد که در طول رسالت آن ها رخ داده و در ضمن چند کلمه، محوری ترین و اصلی ترین صحنهی جریان قضای الاهی بر ایشان را بیان کرده است که اگر از منظر فلسفه تاریخی به این بخش از دعا نگاه کنیم، باید گفت که این بخش به بیان سرحلقه های اساسی تکامل تاریخ پرداخته که همان بعثت انبیای اولوالعزم است؛ چرا که اگر ما، کمال جامعه بشری را مرحله تقرب به سوی خدای متعال بدانیم که در آن ولایت الاهی به ظهور رسیده و همه شؤون جامعه بر مدار اراده الاهی میچرخد، طبیعی است که عمده ترین مراحل کمال تاریخ را بعثت انبیای صاحب شریعت ارزیابی میکنیم؛ زیرا با بعثت هر کدام از انبیای اولوالعزم که پیوند بین خدای متعال و جامعه بشری بودند، شریعت الاهی بر روی زمین از کمال بیش تری برخوردار شد و در نتیجه، زمینه بندگی خدا بیش از پیش برای انسان ها فراهم گشته است و این، ورود جامعه بشری به مرحله جدیدی از هدایت را به دنبال میآورد. در پایان این بخش از دعا، یادآور میشود که به وسیله بعثت این انبیا، حجت الاهی بر همه تاریخ تمام شده و با این بیان، محدوده ربوبیت و ولایت الاهی را بر تاریخ روشن میکند که با اختیار و اراده انسان هیچ منافاتی ندارد، بلکه چه بسا انسان هایی که بعد از آمدن فرستادگان الاهی (که از ناحیه آن ها، ولایت خدا بر جامعه جاری میشود) باز هم راه باطل را پیش گیرند و دوستی و سرپرستی طاغوت را بپذیرند؛ زیرا قبل از این، حفظ محور حق در تاریخ را مرهون تلاش های این انبیا برمیشمرد.
بخش دوم
«الی ان انتهیت بالامر الی حبیبک و نجیبک محمد صلی الله علیه و آله وسلم...».
بعد از اتمام بررسی مراحل تحول تاریخ با بعثت برخی از انبیای اولوالعزم، در بخش دوم از این عبارت دعا، با بیان ویژگی هایی از پیامبر گرامیاسلام(ص) ، به سراغ مرحله متکامل تری از تاریخ میرود که با بعثت آخرین فرستادهی خدا به وجود آمد. این مطلب را با دقت در ویژگی هایی که در این بخش از دعا برای رسول مکرم اسلام(ص) برشمرده میشود؛ میتوان دریافت. انتخاب پیغمبر اکرم(ص) وسلم به عنوان سید و آقای همهی مخلوقات، زبدهی برگزیدگان، برترین انتخاب شدگان و گرامیترین کسی که خدا به او اعتماد کرده، همه حاکی از آن است که تقدم و سرآمد بودن آن حضرت بر دیگر انبیا، امری روشن و آشکار است. در نتیجه، بعثت آن حضرت نیز از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار خواهد بود که از آن جمله میتوان، بعثت عام و فراگیر پیامبر اسلام نسبت به جن و انس، نفوذ شریعت و رسالت آن حضرت به مشرق و مغرب و نصرتش با رعب و ترس و محافظت از آن بزرگوار به وسیله ملائکه و در نهایت، وعده پیروزی او و دینش بر دیگر ادیان نام برد.
بنابراین، بهیقین، میتوان گفت اگر مراحل بلوغ و تکامل عالم با بعثت انبیای اوالوالعزم شروع شده باشد، با آمدن حضرت خاتم الانبیاء(ص) ، وارد مرحله جدیدی از بلوغ گشته و این بلوغ و تکامل باید به دست فرستاده ای صورت میگرفته که از چنین کمالات و درجاتی برخوردار بوده است (که انبیای گذشته فاقد این ویژگی ها بودند.) پس اوست که بر تاریخ مسلط است و اوست که با غلبه بر عالم، هدایت و تکامل نهایی جامعه بشری را به دست میگیرد و این، همان قضای خدای متعال بر نبی مکرم اسلام(ص) است.
بخش سوم
«و ذلک بعد ان بوئته مبوء صدق من اهله...».
در بخش سوم این عبارت از دعا، با مطرح شدن جانشینان و اوصیای پیامبر گرامیاسلام(ص) ، به بیان نقش آن ها در پیشبرد اهداف آن حضرت و در نتیجه، سیر تکاملی تاریخ به وسیله هدایت آن بزرگواران پرداخته میشود.
هرچند در بخش اول از این عبارت، به طور سربسته و مجمل از کنار مسئله وصایت دیگر انبیای اولوالعزم گذر شد: «و تخیرت له اوصیاء مستحفظا بعد مستحفظ»، ولی در این بخش، ماجرای وصایت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) به طور مفصل بیان میشود و این، گویای سهم عمدهی ایشان در این مرحله از تاریخ است؛ زیرا قضای خدای متعال بر نبی اکرم(ص) از طریق اوصیای آن حضرت - که اولیای برگزیده خدا هستند - ادامه پیدا میکند. یعنی از آن جا که خاندان نبی گرامیاسلام که از جانب خدا به جانشینی آن حضرت انتخاب شده اند؛ همگی نور واحدی هستند که خدا در بین ایشان، جایگاه خاصی رابه پیامبرش عطا کرده و در آیه ای از قرآنش، تنها مزد رسالت را قدم نهادن در راه خدا بیان و در آیه دیگری، مودت آن خاندان تنها مزد رسالت معرفی کرده است. روشن میشود که مزد رسالت که قدم نهادن در راه خداست، چیزی نیست جز مودت اهل بیت(ع) نیست. پس ادامه رسالت در حفظ خاندان رسول معنا میشود و هر بلایی را که ایشان متحمل میشوند، بلای پیامبر اکرم محسوب میشود و هدایتی هم که به وسیله ایشان برای انسان ها محقق میشود، هدایت رسول خدا ارزیابی میشود. یعنی بخشی از هدایت جامعه به عهدهی خود حضرت رسول(ص) بوده است و بخش دیگری از آن بر عهده اهل بیت آن حضرت(ع) . به همین دلیل بعد از بیان سپری شدن دوران عمر پیامبر(ص) ، بلافاصله به مسالهی وصایت امیرالمؤمنین علی(ع) پرداخته و آن را به صورت مفصل بسط میدهد که این خود، نشان دهنده نقش کلیدی حضرت علی(ع) در جریان هدایت تاریخی جامعه به وسیله وصایت خویش و روشن کننده آن است که ظهور اصلی وصایت، در حضرت علی(ع) است و با آوردن عبارت: «اذ کان هو المنذر و لکل قوم هاد»، به مخاطب خود میفهماند که انذار پیامبر اکرم(ص) و آن مرحله از هدایت تاریخی که در دوره زندگی پربرکت آن حضرت اتفاق افتاده است؛ به تنهایی کافی نیست، بلکه در کنار آن انذار و هدایت تاریخی، هدایت مستمری هم لازم است که این هدایت مستمر نیز به وسیله خاندان عصمت و طهارت، به ویژه حضرت علی(ع) واقع میشود.
بعد از بیان این مرحله؛ با بیان فضیلت های حضرت علی(ع) ، وارد کارهایی می شود که پیامبر خدا برای آماده کردن جامعه برای پذیرش ولایت امیرالمؤمنین، علی(ع) انجام دادند؛ که از ماجرای روز هجدهم ذی الحجه در محل غدیر خم که بارزترین آن هاست، شروع کرده؛ و بعد از ذکر حدیث: «انا و علی من شجرة واحدة و سایر الناس من شجرة شتی» به سراغ ماجرای جنگ تبوک و حدیث منزلت رفته و سپس به بیان زیباترین حادثه ای می پردازد که مدینه پس از هجرت پیامبر به آن شهر مشاهده کرده است، و پای ازدواج امیرالمؤمنین، علی(ع) با یگانه دختر رسول خدا را به میان میکشد و با تذکر خاطره بستن در همه خانه ها به حیاط مسجد النبی، جز در خانه حضرت علی(ع) ، به حوادثی اشاره می کند که هر کدام مقام و درجه بلند و ملکوتی را برای آن حضرت ورق میزنند، تا پرچم هادی بعد از خود را در میان امت به پا داشته و مسیر هدایت بعد از خود را آماده کند و این ها، همگی وقایعی بوده اند که هرکدام اساس تحولی مهم در تکامل تاریخ به شمار میرود و تک تک این ماجراها به منزله پله هایی است که جامعه را به سمت پذیرش ولایت الاهی به پیش میبرند. اما از آن جا که مصلحت عالم بر پایه جبر ربوبی شکل نگرفته و جامعه در انتخاب مسیر ولایت پذیری خود مختار است (که سر به تولای ولایت الله بگذارد یا در دامان تولای و سرپرستی طاغوت و شیطان بیفتد) متاسفانه امت، بعد از پیامبر از مسیر تکاملی تقرب به خدا منحرف شده و از پذیرش هدایت به سوی ولایت الاهی اعراض کرد، و همین باعث شد تا ابتلائاتی سنگین برای اهل بیت علیهم السلام که اولیای خاص خدا و اوصیای نبی خدا بودند؛ صورت بگیرد: «لم یمتثل امر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فی الهادین بعد الهادین و الامة مصرة علی مقته...».
ناگفته نماند که به رغم رویارویی اولیای خدا با آن ابتلائات و بلایای طاقت فرسا، باز هم ولایت و سرپرستی جامعه از دست تدبیر ربوبی خارج نگشته و اراده الاهی چنین تعلق گرفته است که عاقبت و پایان نیکو و زیبای کار عالم به دست اولیایش باشد و این، نتیجه تمامیآن زحمت های خالصانه ای است که در راه احیای دین خدا متحمل شدند: «و جری القضاء بما یرجی له حسن المثوبة... والعاقبة للمتقین».
بخش چهارم
بعد از پشت سر نهادن مراحل گذشته که انسان از طریق ندبه و اشک ریختن به بلای اولیا، آمادگی بهره مندی از بلای آن ها را در خود ایجاد کرد؛ در این بخش، دعا درصدد جهت دادن به آن مصیبت زدگی است که با پدیدآوردن روحیه انتظار، انسان را به سوی بهره گیری از این مصیبت زدگی سوق میدهد و او را به توجه به ساحت حضرت بقیة الله الاعظم، ارواحنا لتراب مقدمه الفداء دعوت میکند؛ که این توجه در سه مرحله و با لحن های متفاوتی در این دعای شریف، ظهور پیدا کرده است.
در مرحله اول با لفظ «این»، به جست وجوی آن حضرت می پردازد که تنها امید اولیا برای جمع کردن بساط طاغوت است، در این جست وجو غالبا هدف های حکومت امام زمان(عج) دنبال میشود:
«این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیة این المعد لقطع دابر الظلمة...».
بعد از پشت سر گذاشتن مرحله اول با حرف ندا، به طلب شخصیت خود آن حضرت پرداخته است و با خطاب مستقیم به آن حضرت توجه پیدا میکند. این مرحله از مرحله قبل بالاتر است ؛ زیرا ناشی ازاحساس حضور در محضر آن حضرت است. در این مرحله، بیش تر از اوصاف وجودی و شخصیتی آن حضرت، سخن به میان میآید: «یا بن السادة المقربین یا بن...». و در مرحلهی آخر، نجوا و بازگو کردن سخن های دل با آن جناب را شروع میکند که این نجواها، آن زمان که گفت و گوهای انسان و راز و نیاز او با ولی خدا از حد لقلقهی زبان فراتر رفته و نیاز واقعی به آن حضرت را احساس کرد، در وجود آدمیپدیدار میشوند. رسیدن به این مرحله که از نوعی دلدادگی خاص، حکایت میکند، ناشی از شدت اوج طلب ها در دو مرحلهی قبل است:«لیت شعری این استقرت بک النوی...».
عبارت چهارم: استغاثه و طلب
«اللهم انت کشاف الکرب و البلوی...».
در این عبارت از دعای شریف ندبه انسان را از حالت راز و نیاز با ولی خدا به حالت تقاضا و درخواست از درگاه الاهی منتقل میکند. این تقاضا که با درخواست لقای ولی خدا شروع میشود که البته نشان دهنده شدت عطش روحی و اشتیاق انسان به درک وجود امام زمان علیه السلام است و البته همراه با تقاضاهایی که انسان برای خود از خدای متعال دارد، و برای به استجابت رسیدن این درخواست ها، آن هم نه فقط در دنیا، بلکه هم در دنیا و هم در آخرت، با صلوات بر محمد و آل محمد(ع) ، توجهی دوباره به ساحت اولیای خاص خدا پیدا میکند و در پایان، تقاضای شفاعت آن ها و همراهی همیشگی و وصال بی پایان با ولی خدا را که نتیجه آن انتظارها و آن جست وجوهاست؛ بر زبان جاری میکند.
همان طور که ملاحظه شد، این دعای شریف از ابتدای عبارت سوم، با بیان گزارش های کوتاهی از تحولات عمده و رو به تکامل جامعه بشری، درصدد قرار دادن انسان، در متن ماجرای قضای الاهی نسبت به اولیای خاص خدا برآمد و خواننده دعا را در انتهای بخش سوم از همین عبارت با بیان این جملات: «فعلی الاطایب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و آلهما فیبک الباکون...»؛ با بلای اولیای الهی درگیر میکند و در همین حال با ذکر عباراتی چون: «این الحسین این الحسین» روح مبتلا و مصیبت زده او را به سوی انتظار روزگار رفع بلا و به نتیجه رسیدن زحمات اولیاء الله سوق میدهد؛ یعنی درصدد هدایت مصیبت زدگی انسانی که به بلای ولی خدا مبتلا شده است، برمیآید و عزاداری او را با روشن کردن چراغ انتظار در وجودش هدفمند می کند (که این انتظار همان درخواست کمال نهایی برای جامعه بشری است) و البته به همین مقدار هم بسنده نمیکند، بلکه بعد از گذراندن مراتب سه گانهی انتظار، در فراز چهارم، پس از درخواست و دعا برای درک دولت حقه ولی خدا بر روی زمین، خواننده را به سوی تقاضای وصال ابدی و اخروی نیز راهنمایی میفرماید. و این چیزی نیست جز فلسفه تاریخ توحیدی بر مبنای معارف ملکوتی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که در قالب دعا از جانب ائمه معصوم(ع) صادر شده است.[13]
برخی از شروح دعا
- فروغ ولایت در دعای ندبه، اثر لطف الله صافی گلپایگانی، قم،آستانه مقدسه حضرت معصومه؛
- حدیث آرزومندی، شرحی بر دعای ندبه، اثر علی کریمیجهرمی، قم ، راسخون؛
- شرح دعای ندبه، اثر: میر جلال الدین محدث ارموی (1323 – 1399 ق)، به کوشش رضا استادی، محسن احمدی. قم، کتابخانه تخصصی علوم حدیث، 1394 ش. سه جلد؛
- شرح فراق (دعای ندبه )، اثر علی اصغر همتیان ،بنیاد فرهنگی مهدی موعود؛
- شرح دعای ندبه ج 1و2 اثر سید مصطفی موسوی خرم آبادی ، همای غدیر؛
- با دعای ندبه در پگاه جمعه، نقد وبررسی اشکالات سندی ومحتوائی دعای ندبه، اثر علی اکبر مهدی پور، تهران موعود عصر؛
- شرح دعای ندبه از کتاب وسنت، اثر سید علی اکبر واعظ موسوی، تهران؛
- دعاء الندبه فی الکتاب والسنه، موسسه امام هادی(ع) ، قم؛
- شرح قرآنی دعای ندبه، اثر محسن قرائتی، به کوشش حسن ملایی، بنیاد فرهنگی مهدی موعود، اول، پاییز 1395ش؛
- ندبه ونشاط، شرحی بر دعای ندبه، اثر احمد زمردیان، قم، نشر فرهنگ اسلامی.
پانویس
- ↑آقا بزرگ تهرانی، الذريعةإلىتصانيفالشيعة، ج20، ص325.
- ↑همان، ص322.
- ↑میرزا حسین نوری، خاتمة المستدرك؛ ج1، ص: .360
- ↑محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج99، ص: 110
- ↑«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي قُرَّةَ: نَقَلْتُ مِنْ كِتَابِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ هَذَا الدُّعَاءَ، وَ ذَكَرَ فِيهِ أَنَّهُ الدُّعَاءُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَجَّلَ فَرَجَهُ وَ فَرَجَنَا بِهِ، وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُدْعَى بِهِ فِي الْأَعْيَادِ الْأَرْبَعَةِ» (ابن مشهدی، المزار الكبير، ص573).
- ↑سید بن طاووس، مصباح الزائر، ص: 446.
- ↑نجاشی، الرجال، ص.398
- ↑تستری، قاموس الرجال، ج12، ص10
- ↑زاد المعاد ، ص 303
- ↑محدث ارموی، شرح دعای ندبه، ج 1، ص215.
- ↑«بيان يظهر منه أن البزوفري رحمه الله كان من السفراء و لم ينقل و يمكن أن يكون وصل ذلك إليه بتوسط السفراء أو بدون توسطهم في خصوص الواقعة» محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج51، ص: 325)
- ↑«و يمكن استكشاف جلال أبي جعفر و اتّصاله بالسفراء- كأبي عبد اللّه- روايته للدعاء فإنّه إن لم يسمعه عنه عليه السّلام مشافهة فلا بدّ أنّه سمعه بواسطتهم، و إن كان رفعه إليه(عج) » (تستری، قاموس الرجال، ج12، ص 10-11).
- ↑شرح عبارات ، تقریر سلسله درس های «مروری بر دعای ندبه » از استاد سید مهدی میرباقری در مرکز تخصصی مهدویت توسط حجت الاسلام سید مجتبی فلاح است.
منابع
- قرآن کریم
- ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال (ط - القديمة)، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1409ق، دوم
- ابن طاووس، علی بن موسی، مصباح الزائر، موسسة آل البیت، قم، بیتا.
- ابن مشهدي، محمد بن جعفر، المزار الكبير، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1419ق، اول.
- تستري، قاموس الرجال، موسسه نشر اسلامی، قم، 1410ق.
- تهرانی آقا بزرگ، محمد محسن، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، دار الاضواء، بیروت، 1403ق، سوم.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، دوم.
- مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1423ق، اول.
- محدث ارموی، شرح دعای ندبه، کتابخانه تخصصی علوم حدیث، قم، 1394ش، اول.
- میرباقری، سید مهدی، تقریر سلسله درس های «مروری بر دعای ندبه مقرر حجت الاسلام سید مجتبی فلاح، قم مرکز تخصصی مهدویت.
- نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، موسسه نشر اسلامی، قم، 1365ش، ششم.
- نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسة آل البیت، قم، 1408ق، اول