مهدویت در اهل حدیث اهل سنت
مهدویت در اهل حدیث اهل سنت، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
همواره پيروان اسلام در طول اعصار گذشته، مردى از اهلبيت پيامبر در آخرالزمان با شعار عدالتگسترى و به همراهي و كمك انسانهاى بىشمارى اعقتاد داشتهاند. آن انسان الهى با حكومت بر روى زمين رفاه را در بين مردم گسترش خواهد داد. مسلمانان به پيروى از پيامبر كه آمدن چنين شخصى را بشارت داده بود، نام وى را مهدى (هدايت الهى شده) نهادند. نام او از همان صدر اسلام در دلها جاى گرفت، بر زبانها جارى شد، به نسلهاي بعدى منتقل گرديد و در كتابها ثبت شد. بزرگانى از اهلسنت، با ديدگاهها و مذاهب گوناگون در باب آن عدالتگستر تكنگاشتهها و رسالههاى مستقلى نوشتتند و بسيارى از محدثان در كتابهاى خويش بابى را به روايات و آثار مهدى(عج) اختصاص دادند. اين آموزه در نزد اهلسنت به عنوان يكى از «اشراطالساعه» مطرح بوده و در طول تاريخ كاركرد بسزايى داشته است. [۱] اهل حدیث به عنوان بزرگ ترین طیف در اهل سنت با رویکردهایی متفاوت بدین آموزه پرداخته اند که مهمترین آن در با دو رویکرد قابل بررسی است:
۱. سکوت کنندگان
برخی از محدثان اهل سنت موضوع مهدویت موضع روشنی ندارند. در این زمینه می توان به برخی از اصحاب اهل حدیث مانند بخاری و مسلم در صحیحین اشاره کرد؛ بدین معنا که در صحیحین گرچه به مسئله مهدویت اشاراتی شده است؛ [۲] نسبت به دیگران بسیار اندک و ناچیز است و به نوعی آنان در این مسئله و جزئیات آن سکوت کرده اند. برای آن، چند ملاحظه وجود دارد:
اوّل: روزگار حيات بخارى و مسلم، دهههاى اوّل تا ششم از قرن سوم اسلامىست كه با ايّام خلافت عبّاسيان (مأمون و معتصم، تا مهتدى و معتمد) همزمان مىباشد. در اين دوران، ستيزههاى كلامى و عقيدتى سراسر سرزمينهاى اسلامى را فراگرفته و دستگاه خلافت نيز، در اين كارزار، به شدّت درگير شده بود. نمونه برجستهاى از اين برخورد زورمدارانه با مباحث اعتقادى، داستان چند سال زندان احمد بن حنبل، و شكنجه او با تازيانه، در روزگار حكومت مأمون، معتصم و واثق عبّاسى، بر سر موضوع «خلقت و حدوث كلام اللّه» مىباشد.
محمّد بن شاذل نيشابورى میگويد: از بخارى در مورد «خلق قرآن» پرسيدم؛ گفت:«فرزندم! اين پرسش شومىاست. من شاهد بودم كه از اين مسئله، چه بر سر احمد بن حنبل آمد! پس با خودم عهد و قرار بستهام كه در اين موضوع، هيچ سخنى نگويم». [۳]
با این وصیف وقتى عبّاسيان، در دعواى ميان متكلّمان، آنچنان خفقان و اختناقى را بر مخالفان، حتّى فقهاى خودشان، روا مىدارند؛ در موضوعى چون مهدويّت، كه بيش و پيش از همه، حكومت شخص ايشان را رسوا مىكند و به خطر مىاندازد؛ چه برخورد سخت و كوبندهاى خواهند داشت! شهادت امامان نهم تا یازدهم در سنین کم، خود گویای این جو حاکم بر آن زمانه است. [۴]بنابراين، تعجّبى ندارد اگر حديثنگارانى چون مسلم و بخارى، راه احتياط و مصلحت را در پيش گرفته؛ از نقل روايات مهدويّت پرهيز كرده باشند.
دوم: این دو محدث در صدد بیان تمامی روایات نبوده اند؛ به طور نمونه ابن حجر عسقلانى مىنويسد:
اسماعيل، از بخارى چنین روايت كرده است: «من در اين كتاب (صحيح) جز حديث صحيح ذكر نكردهام؛ ولى آنچه را از احاديث صحيح نياوردهام، بيشتر مىباشند»[۵].
سوم: برخى از نويسندگان معاصر به اين نکته توجه كردهاند كه در شمارى از كتابهاى اهل سنت كه دستكم دو نفر از نويسندههاى آنها (ابن حجر هيتمى و متقى هندى) از شهرت خوبى برخوردارند؛ حديثى از صحيح مسلم نقل شده كه در اين حديث، با صراحت نام امام مهدى آمده و وى را از فرزندان فاطمه دانسته است؛ ولى اكنون از اين حديث در صحيح مسلم هيچ اثرى نيست. براى روشن شدن مطلب، عين حديث و نيز عبارتهاى آنان ذكر مىشود:
ابن حجر هيتمى (م ۹۷۴ ق) مىگويد:
«و من ذلك (الاحاديث المبشره بالمهدى) ما اخرجه مسلم و ابو داود و النسائى و ابن ماجه و البيهقى و آخرون: المهديّ من عترتي من ولد فاطمة[۶] ؛ يكى از احاديث بشارت دهنده به وجود مهدى (عج)، حديثى است كه مسلم، ابو داوود، نسائى، ابن ماجه، بيهقى و ديگران نقل كردهاند كه مهدى (عج) از عترت من (رسول خدا (ص) ) و از فرزندان فاطمه (س) است.
متقی هندی که رمز مسلم را با (م) مشخص کرده است ، از مسلم به نقل از پيامبر آورده است:«المهديّ من عترتي من ولد فاطمة مهدى(عج) از عترت من و از فرزندان فاطمه (س) است. [۷]
همانطور که ملاحظه شد ابن حجر و متقی هندی با استناد به کتاب صحیح مسلم احادیث مهدوی خود را گزارش کرده اند.
چهارم: عامل ديگر سكوت اين دو محدّث شهير را مىتوان بىاعتنایى، بلكه بداعتقادى آنان نسبت به آل الرّسول، فضایل و مناقب ايشان، و حتّى اخبار و رواياتشان دانست.
شاهد نخست اين نكته، خاموشى عمدى يا فراموشى ارادى آن دو، نسبت به حديث شريف غدير (من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه)، است كه به شهادت دانشوران اهل سنّت، این حدیث در حدّ «تواتر» مىباشد. [۸] محدّثى كه به هر دليل، به خود اجازه دهد چنين خبر مشهورى را مسكوت بگذارد؛ بسى آسانتر، روايات مهدويّت را نديده و نشنيده خواهد گرفت.
نشانهى ديگر بر نكته اخير، آن است كه بخارى و مسلم، در دو كتاب خويش، از راويان كژفكر و بدعتگذارى همچون عمران بن حطّان السّدوسيّ[۹]، عبد الحميد بن عبد الرّحمان الحمّانيّ، داوود بن الحصين الأمويّ، و أبو حسان الأعرج، [۱۰] و برخى ديگر، كه از رجال خوارج، قدريّه، يا مرجئه به شمار مىآمدند؛ اخبارى را روايت كردهاند؛ امّا نخواستهاند از امامان اهل البيت :، مانندامام مجتبى×، امام صادق(ع)، تا حضرت عسكرى(ع)، حديثى بياورند. با آنكه بسيارى از بزرگان اهل سنّت، به دانش و بينش، و عظمت و قداست اين پاكنهادان اقرار داشته، بلكه برخى از آنان، در محضر درس ايشان، زانوى ادب بر زمين نهادهاند. خود آن دو شيخ نيز، با سه تن از اين حضرات معاصر بودهاند. [۱۱]
۲ پذیرندگان
اکثر اهل سنت اصل وجود مهدی را قبول دارند؛ [۱۲] اما در مواردی با هم اختلاف دیدگاه دارند که خود چند گروه هستند:
الف : پذیرش مهدی با رویکرد حد اقلی
این دسته از اهل سنت، گروهی از اصحاب حدیث می باشند که با نگاهی مدقانه وسخت گیرانه به جرح و تعدیل احادیث منقول از پیامبر درمسئله مهدویت نظر دارند. سلفیان و وهابیت را می توان شاخص ترین ادامه دهندگان این گروه از اصحاب حدیث دانست. بنابر نقل اصحاب حديث، احاديث رسيده در باب مهدى بيشتر از پنجاه حديث و صدها اثر است كه در آنها احادیث صحيح، حسن و ضعيف وجود دارند.
از علمای قرن سوم و چهارم، ابنماجه در سنن[۱۳]، ابوداوود در سنن[۱۴]، تِرمذى در الجامع الصحيح[۱۵]، احمد بن حنبل در مسند[۱۶]، عبدالرزاق صنعانى در مصنف[۱۷]، ابن ابىشيبه در مصنف[۱۸]، طبرانى در المعجم الكبير و المعجم الوسيط[۱۹]، ابن حبان در الصحيح[۲۰] و ديگران كه همگى از علماى قرن سوم و چهارم هستند؛ احاديث مهدی را در كتاب های خويش آوردهاند. علماى قرون بعدى چيزى فراتر از آنها ندارند و جملگى مطالبشان را از تأليفات يا شاگردان علماى قرن سه و چهار اخذ كردهاند؛ عالمانى همچون حاكم نيشابورى در مستدرك، ابناثير در جامع الاصول، ابنتيميه در منهاج السنة النبويه، [۲۱] ابنقيم در المنار المنيف، ابنكثير در الملاحم و الفتن يا النهايه، برزنجى در الاشاعه، قنوجى در الاذاعه، مباركفورى در تحفة الاحوذى، عظيمآبادى در عون المعبود[۲۲] و وهابيانى همچون بنباز، مفتى اعظم وهابيان در عصر حاضر، در مجله الجامعة الاسلاميه، [۲۳] محمد ناصرالدين البانى، حديثشناس مشهور معاصر، در تخريج احاديث فضائل الشام و دمشق و در سلسلة الاحاديث الصحيحه، [۲۴] عبدالمحسن عباد، نايب رئيس دانشگاه اسلامى مدينه، در الرد على من كذب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى، [۲۵] حمود بن عبدالله تويجرى در اتحاف الجماعه بما جاء فى الفتن و الملاحم و اشراطالساعه، [۲۶] عبدالعليم عبدالعظيم بستوى در كتاب مهم المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث و الآثار الصحيحه، [۲۷] يوسف الوابل در اشراطالساعه، [۲۸] احمد بن حجر در العقائد السلفية بأدلتها النقلیه[۲۹] و كتاب المهدى و فقه اشراطالساعه، نوشته دكتر محمد احمد اسماعيل المقدم. [۳۰]
مهدی نزد این گروه همنام پیامبر است و از فرزندان حضرت زهرا، به عنوان یکی از علائم اخرالزمان به حساب می آیدو دنیا به پایان نمی پذیرد تا اینکه او ظهور کند. او به طرف مکه می آید و گروهی از مردم در بین رکن و مقام با او بیعت می کنند و سپاه شام که به دشمنی او برخاسته است، در منطقه بیداء در زمین فرو می رود. خداوند در يك شب امور او را اصلاح ميکند و زمينى را كه قبلا از ظلم پر شده است، از عدالت پر ميكند. پرچم های سیاه از خراسان وى را همراهى؛ و آسمان با باران بسيار زمين را سيراب ميکندو زمين نباتات بسيار ميروياند، و گنج ها بیرون می آورد و مال را تقسیم می کند؛ اسلام عزيز ميگردد؛ ثروت مردم انبوه ميشود و بخششهاى مهدى در دوران حكومتش بدون حساب است. با ناراحتي يهوديان از اين مسئله دجال يهود نيز بر مهدى قيام مىكند؛ خداوند عيسى را به كمك مهدى ميفرستد؛ عيسى دجال را ميكشد و نماز را به مهدی اقتدا مىكند و مهدى بین هفت تا نه سال عادلانه حكومت ميکند و سپس از دنيا مىرود.
از منظر این گروه از اهل سنت، قیام مهدی اصالتا رویکردی جمعی و کارکردی اجتماعی دارد و اهتمام عمده اش گسترش اجتماعی است و او صرفا یک انسان است و هیچ خصیصه خارق العاده و قدیس گونه در وی نیست. بارزترین صفت او این است که بر اساس اسلام حکم می کندو عدالت را در بین مردم گسترش می دهد.
ب:) پذیرش مهدی با رویکرد حد اکثری
گروه دیگری از اصحاب حدیث وجود دارند كه در استناد به احاديث و پيرو آن احاديث مهدى و آثار رسيده از صحابه و تابعين، سهل ميگرفتند و در صورت تعارضات و تناقضات در پى حل و جمع آنها بودند و هيچگاه با اصطلاحات جعل، وضع و ضعيف رفع تناقضات و تعارضات را پينميگرفتند.
در راس این دسته اصحاب حدیث، نعیم بن حماد را می توان نام برد. وی با تالیف کتاب الفتن که از قدیمی ترین آثار در نوع خود است، با نقل روایاتی از صحابه و تابعین نگاه متفاوتی نسبت به گروه چهارم دارد. پس از وی کتابهای دیگری مانند السنن الوارده فی التناثر ابوعمرو دانی(م۴۴۴ق)، الملاحم ابن المنادی، البعث و النشور بیهقی، مناقب المهدی یا اربعین حدیث فی المهدی و صفه المهدی ابونعیم اصفهانی را می توان نام برد.
از قرون میانی به بعد، آثار ذیل با همین رویکرد، به مسئله مهدویت پرداخته اند: همچون التذكره فى احوال الموتى و امور الآخره از قرطبى ( ۶۷۱ ق)، ذخائر العقبى از محبالدين طبرى (م۶۹۴ ق)، خريدة العجائب ابنوردى ( ۷۴۹ ق)، العرف الوردى سيوطى (م ۹۱۱ ق)، كنزالعمال متقى هندى (م ۹۷۵ ق)، ملاعلى قارى (م ۱۰۴۱ ق) در مرقاة المفاتيح، المشرب الوردى فى مذهب المهدى، سفارينى حنبلى (م ۱۱۸۸ ق) در لوامعالانوار، محمد بن سلوم (م۱۲۴۶ق) در مختصر لوامع الانوار البهيه و سواطع الاسرار الاثريه، صبان شافعى (م ۱۲۰۶ق) در اسعاف الراغبين، قندوزى (م ۱۲۷۰ق) در ينابيع الموده، بليسى شافعى (م ۱۳۰۸ق) در العطر الوردى.
ويژگى ديگر آنان اين است كه در مصداق، همچون ديگر اصحاب حديث، مهدى را از اولاد امام حسن مجتبی(ع) ميدانستند كه هنوز متولد نگرديده و در آخرالزمان به دنيا خواهد آمد. افزودنی است که در بیشتر کتاب هاییکه از این طایفه یاد شد، از حضرات معصومان، مانند امام علی، امام حسین، امام باقر؛ :و مواردی نیز از امام صادق(ع) روایت شده است. این رویه درآثار محدثان معروف اهل سنت، به ویژه در باب مهدی کمتر به چشم می خورد.
شايد اغراق نباشد كه در تمام اين كتاب ها، رواياتى از كتاب الفتن نعيم بن حماد و كتاب ابونعيم اصفهانى يافت مىگردد. بنابراين، كتاب الفتن رامنشأ اصلي اين جريان ميناميم و خطوط كلى جايگاه موعودباورى در انديشه اين دسته از اصحاب حديث را بر اساس آن همراه با نيم نگاهى به كتاب های ديگر، بازسازى مى کنیم. علامتهاى ظهور در اين كتاب ها، دو نوع است: علامتهايى كه با هر زماني انطباق ميپذيرند كه عبارتند از اندك شدن توجه به علوم دينى و دين، فراگيري جهل، گسترش فحشا و فزونى بلا و خرابى و علامتهاى ويژه ظهور مهدى، مانند ظهور مردى از بنىاميه با نام سفيانى در شام كه بسيارى از تركان و روميان را به قتل ميرساند و به سوى حجاز رهسپار مىگردد. آنگاه كه سفيانى به كوفه ميرسد، ياران و شيعيان آلمحمد را به قتل ميرساند و سپاهى را به شهر مدينه روان مى کند. آن سپاه در مدينه به قتل و خونريزي بنىهاشم ميپردازد و نفس زكيه (مردى از آلالبيت) كشته مىشود. آلمحمد نيز به مكه و خانه خدا پناه مىبرند. با شنيدن اين فجايع، عدهاى از اهل مشرق با پرچمهاى سياه (رايات سود) براى حمايت از بنىفاطمه رهسپار مىگردند. زمين، سپاه سفيانى را هنگام رفتن به مكه در محلى به نام بيداء مىبلعد. در اين هنگام منادى از آسمان ندا مىدهد كه مهدى امير شماست و زمين را از عدل و داد پر ميكند. نداى منادى باعث مىشود مردم مكه با مردى چهل ساله از بنوفاطمه، همنام پيامبر و از اولاد حسن با پيشانى بلند كه بر گونه راستش خالى دارد، در بين ركن و مقام (در حاليكه او از بيعت اكراه دارد) بيعت مى کنند. بيعتكنندگان اوليه به تعداد اهل بدرند. مهدى با پرچم پيامبر، حجاز را فتح ميكند و به بيتالمقدس ميرود. در كوفه رايات سود خراسان به وى ميپيوندند و بدون خونريزى بيتالمقدس را فتح مىكنند.
در بيتالمقدس، با يهوديان و مسيحيان به حكم كتاب مقدس قضاوت ميكند و تابوت سكينه را از غار انطاكيه بيرون مىآورد. به همين دليل، بسيارى از يهوديان مسلمان مىشوند. در اين نوع نگرش، موعود فردي است كه بر طريق عادى، ولى همراه با توفيقات الاهى كار خويش را پيش ميبرد و در مقابل وى فردى به نام سفيانى است كه بر دعواهاى قبيلهاى دامن مىزند و به شيعيان و محبان اهلبيت سختگيري ميكند. نجاتبخشى در گونهشناسى اين گروه، تنها جنبه اجتماعى و براى گروهى از مسلمانان كاركرد بهترى دارد. درباره رفاه اجتماعى و كثرت مال در روايات آمده است كه مال بسيار به مردم مىبخشد؛ گنجهاى بسيارى را از دل زمين بيرون ميآورد و به عدالت بين مردم پخش مىكند. ساكنان آسمان و زمين از او راضىاند؛ آسمان بركات خود را نازل مىكند و زمين هرچه در خود از نباتات دارد، بيرون مىآورد. در زمان وى محسن بر احسانش ميافزايد، گناهكار از گناهش توبه مي کند و به مسكينان رحم ميكنند. خداوند كارهاى مهدى را در يك شب اصلاح ميكند و نعمتى ميدهد كه به هيچ امتى نداده است. سپس عيسى بن مريم بر مهدى نازل ميشود. بنابر رواياتى، عيسى به مهدى اقتدا ميكند و بنابر بعضى ديگر از روایات، مهدى پشت سر او نماز مىخواند؛ مهدى در زمين هفت، هشت يا نه سال و در بعضى از روايات چهلسال حكومت مىكند و سپس از دنيا مىرود. مسلمانان بر وى نماز ميخوانند، وى را به خاك مىسپارند و بعد از وى فتنهها پيش ميآيد. سپس فردى به نام قحطانى حكومت مىكند.
در این نوع نگرش، مهدی موعود، شخصی بشری است که با توفیق الاهی، اهداف مقدس خود را به پیش می برد. در موعود باوری این طیف از اهل حدیث، نجات بخشی مهدی صرفا اجتماعی است. قیام مهدی بنا برنگرش این گروه از اهل سنت تاثیری رشد علوم و عقول بر ندارد و بیشتر در جهت تامین عدالت، امنیت و رفاه است. بنابراین، موعود آنان کارکرد معنوی خاصی ندارد. ادیان در این دوران حضور آزادانه دارند؛ ولی گرایش به اسلام افزوده میشود. بنابراین، او امام عادلی است که تمام سعیش سعادت دنیا و رفاه حال مردم است.
از نکات دیگر این طیف، حوزه نجات بخشی مهدی از منظر آنان در گستره مناطق اسلامی است و نگاه جهانی در آنان کمرنگ است و موعودآنان موعود پایانی نیست؛ زیرا قیام او به پایان دنیا منجر نمی شود؛ اما این قیام نقطه عطفی در تاریخ عالم به حساب می آید.
ج) پذیرش حداکثری با رویکرد شیعی
با نگاهى به تاريخ قرنهاي چهار و پنج، كسانى را در ميان اهلسنت ميتوان يافت كه بعضى از آموزههاى تشيع را با كمى تغيير مفهومى پذيرفتهاند. اين گرايش با گسترش تصوف در ميان مسلمانان سنى، به خصوص بعد از مطرح شدن بحث انسان كامل در تصوف، فزونى يافت. اولين گرايشها را بايد در بين معتزله جستوجو كرد. عدهاى از معتزله كمكم به اين دیدگاه متمايل شدند كه حضرت امير۷ افضل صحابه است و خلفاى راشدين از لحاظ فضيلت در رتبه بعدى هستند. [۳۱] در دستههاي ديگر اهلسنت، كسانى از صوفيان، دوازده امام شيعيان را قطب الاقطاب يا ابدال و به تعبيرى، انسان كامل زمان خود دانستهاند و بعد از پديدار شدن سلسلههاى صوفى، غالب صوفيان سلسله خود را از طريق معروف كرخى به امام رضا(ع) و در ادامه به حضرت امير رساندهاند. اين دسته از سنيان، در فقه، پيرو يكى از فقهاى اربعه بوده و خلفا را پذيرفتهاند؛ اما با عنوانهايي همچون «هو شيعى»، «هو يتشيع»، «سنيان دوازده امامى» و «سنيان متشيع» شناخته و معرفى شدهاند. بعضى از اينان در باب حضرت مهدى(عج) كتاب نوشتهاند و گاه تمام آموزههاى شيعى را در باب مهدويت پذيرفتهاند. علماى اماميه نيز در تأييد آموزههاى خويش در باب مهدويت بيشتر به اين دسته نظر داشته و اين افراد را مؤيدان ديدگاه اماميه دانستهاند كه مىتوان به كتاب كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار ميرزا حسين نورى مثال زد كه حدود ۳۹ نفر از اين علما را بيان كرده است. [۳۲]
بنابر ديدگاه بيشتر سنيان متشيع، مهدى(عج) از اولاد امام حسين(ع) و فرزند امام حسن عسكرى(ع) است كه در نيمه شعبان سال ۲۵۵ ق متولد گرديده و اكنون زنده و از ديدگان غايب است و در آخرالزمان (هرگاه خداوند صلاح بداند) همراه با نزول عيسى ظهور خواهد كرد. در ديدگاه اينان، قبل از ظهور مهدى(عج) فردى از بنىاميه با نام سفيانى در شام ظهور ميكند و سپاهش در بيداء به زمين فرو ميرود، در اين هنگام مهدى(عج) با رنگى عربى و جسمى اسرائيلى ظهور مىكند. وقت ظهور، تمام مسلمانان (سنى و شيعه) با رغبت به وى ميپيوندند، انسانهاى الاهى دعوتش را ميپذيرند و وى را نصرت مىكنند. اينان وزيران مهدى هستند تا اينكه عيسى بن مريم از مناره شرقى دمشق، در حاليكه مردم در حال اقامه نماز عصر يا صبح به امامت مهدى(عج) هستند؛ همراه دو ملك نزول و بر مهدى(عج) اقتدا ميکند. عيسى در دوران مهدى(عج) صليبها را خواهد شكست و خوكها را خواهد كشت. مشتبه شدن زنان به مردان، كثرت شهوات، خروج سفيانى، قتل يمانى در يمن، قتل نفس زكيه در بين ركن و مقام و صيحه آسمانى از علامات ظهور وى به شمار ميرود. همچنين از علايم ظهور وى، خروج رايات سود از طرف خراسان است. پيامبر در رواياتى فرمودهاند كه به آنان بپيونديد؛ اگرچه با خزيدن بر روى برفها باشد (ولو حبّوا على الثلج). آنان با وى در مكه بيعت ميكنند و به سوى كوفه درميآيند. لشكريان خود را به شهرها گسيل ميدارند و قسطنطنيه را فتح ميکنند. آنگاه سلطنتش شرق و غرب را ميگيرد. بر بالاى سرش ابرى حركت ميكند و منادى ندا ميدهد كه اين سپاه خليفه خدا، مهدى(عج) است. در دوران حكومتش گنجها ظاهر ميشوند و خرابىاى در عالم نباشد، مگر اينكه آباد گردد. به هر كس هرچه احتياج دارد، يارى ميرساند و منادى ندا ميدهد كه مهدى(عج) بدون حساب مىبخشد. ایشان در خطبهاى گويد: من همان بقيةالله هستم. ديگر در عالم، يهودى، نصرانى و كسى كه خدا را نپرستد، باقى نميماند و همه مردم، ملت اسلام ميگردند و غير از خدا را عبادت نكنند. هفت يا هشت سال حكومت ميکند و بعد از حكومت وى، زندگانى ديگر خيرى ندارد.
موعودباورى در اين دسته از اهلسنت، جايگاه بالاترى دارد. با كاركرد معنوى و اجتماعى آن، خداپرستى و معنويت فراگير ميشود و اجتماع به رفاه كامل ميرسد. در بعضى از روايات، بيان شده كه فردى دنبال فقير مىگردد تا به او صدقه دهد؛ ولى فقیری نمىيابد. موعودباورى در اين انديشه به موعودباورى شيعه بسيار نزديك است؛ اگرچه به پايه آن نمىرسد. در ميان آنان بحث غيبت مهم و داراي كاركرد كيهانى است. بزرگان اين گروه افرادی اند همچون محمد بن طلحه شافعى (م ۶۵۲ ق) نويسنده مطالب السئول فى مناقب آلالرسول؛ ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزى حنفى، معروف به سبط بن جوزى ( ۶۵۴ ق) نويسنده تذكرة الخواص، [۳۳] ابنصباغ مالكى ( ۸۵۵ ق)؛ نويسنده الفصول المهمه فى معرفة احوال الائمه، محمد بن يوسف گنجى شافعى ( ۶۵۸ ق) نويسنده البيان فى اخبار صاحب الزمان؛ شمس الدين محمد بن طولون حنفى (م ۹۵۳ قمري) نويسنده الشذرات الذهبيه فى تراجمة الائمة الاثنى عشريه عند الامامیه؛ عبدالوهاب شعرانى شافعى ( ۹۷۳ ق) نويسنده اليواقيت و الجواهر، ابن حجر هيتمى مكى ( ۹۷۴ ق) نويسنده كتاب الصواعق المحرقة فى الرد على اهل البدع و الزندقه؛ [۳۴] حمدالله مستوفى ( ۷۵۰ ق) نويسنده تاريخ گزيده، خواجه محمد پارسا (۸۲۲ ق) نويسنده فصل الخطاب؛ فضل بن روزبهان ( ۹۲۷ ق) نويسنده وسيلة الخادم الى المخدوم، [۳۵]؛ عبدالواسع باخزرى نويسنده مقاماتجامى؛ ملاحسين كاشفى ( ۹۱۰ ق) نويسنده روضة الشهداء [۳۶] شايد بتوان ابنخلكان (۶۸۱ ق) و ابنعربي ( ۶۳۸ ق) را نيز در اين طيف قرار داد، اگرچه كلمات ابنعربي تناقض دارد.
پانویس
- ↑اعتقاد به مسنله مهدی موعود یکی از مسلمات مذاهب اسلامی است؛ به طوری که حتی علمای اهل سنت آن را متواتر می دانند (عبدالمحسن بن حمد، عقده اهل السنه و الاثر فی المهدی المنتظر ص۱۰۸؛ فقیه ایمانی، الإمام المهدي(عج) عند أهل السنة، ص ۲۳۷-۲۶۷)
- ↑مانند حدیث : كیف أنتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم، بخاری، صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۸؛ مسلم نیشابوری، صحيح مسلم، ج۱ ص۹۴ ح-۴۰۹ یا مانند حدیث مِنْ خُلَفَائِكُمْ خَلِيفَةٌ يَحْثُو الْمَالَ حَثْيًا، لَا يَعُدُّهُ عَدَدًا. مسلم نیشابوری، صحيح مسلم ، ج۴، ۲۲۳۴. مناوی در شرح جامع الصغیر از بزر گان چنین نقل میکند که آنها قائلند منظور از خلیفه در این حدیث صحیح مسلم«هو المهدی، (امام حافظ زین الدین عبدالرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج ۲ ص ۷۳۹ )
- ↑شمس الدّين الذهبيّ، سير أعلام النّبلاء، ج ۱۲ ص ۴۵۷.
- ↑حتّى اهل سنّت نيز اين شهادات را انكار نكردهاند. ر. ك: نور الدّين ابن صبّاغ المالكيّ، الفصول المهمّة، ص ۲۷۱؛ ابن حجر الهيتميّ، الصّواعق المحرقة، ص ۱۲۳ و ۱۲۴؛ شيخ مؤمن الشّبلنجيّ، نور الأبصار، ص ۱۸۳.
- ↑احمد بن حجر عسقلانی، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ص ۷.
- ↑ابن حجر هيتمى، الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۷۲.
- ↑علا الدین متقى هندى، كنز العمّال، ج ۱۴، ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۲.
- ↑محمّد بن جعفر الإدريسيّ الكتّانيّ، نظم المتناثر من الحديث المتواتر، ص ۱۲۴.
- ↑وى به ارشاد همسرش به خوارج گرويد و اشعارش در مدح و ستايش از ابن ملجم مرادى، مشهور است: ابن حجر العسقلانيّ، الإصابة في تمييز الصّحابة، ج ۳ ص ۱۷۷ و ۱۷۸.
- ↑دربارهى سه نفر اخير، ر. ك: ابن حجر العسقلانيّ، تهذيب التّهذيب، ج ۶ ص ۱۰۹، ج ۳ ص ۱۵۷ و ج ۱۲ ص ۷۶.
- ↑تاجرىنسب، غلامحسين، فرجام شناسى حيات انسان ، ص ۱۲۱.
- ↑عده ای قلیل مهدی را انکار کرده اند که با عنوان منکران مهدویت در همین ویکی از آنان یاد شده است .
- ↑محمد بن يزيد ابن ماجه، سنن، ج۴، كتاب الفتن، باب خروج المهدي، ص۴۵۲ ـ ۴۵۵،
- ↑سليمان بن اشعث ابو داوود، سنن، ج۴، كتاب المهدي، ص۱۰۶ـ ۱۰۹، ح ۴۲۷۹ ـ ۴۲۹۰،
- ↑مهدی فقيه ايماني، الامام المهدى عند اهل السنه، ص۴۳ ـ ۴۴.
- ↑سيدمحمدجواد حسيني جلالي، الاحاديث المهدى فى مسند احمد بن حنبل، ص۵۵ ـ ۶۸،
- ↑سيدمحمدجواد حسيني جلالي، الامام المهدى عند اهل السنه، ص۱۵ ـ ۱۸.
- ↑عبدا. بن محمد ابن ابي شيبه، المصنف، ج۷، ص۵۱۲ ـ ۵۱۳
- ↑طبرانی، معجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۱ ـ ۱۳۷ (بيست حديث)
- ↑علي بن بلبان فارسي، صحيح ابنحبانبترتيب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۶ ـ ۲۳۹ز
- ↑منهاج السنهرد كتاب منهاج الكرامهعلامه حلى است، ولى در عين حال ابنتيميه اصل مهدويت را تأييد كرده است.
- ↑نك: سيدمحمدجواد حسيني جلالي، الامام المهدى عند اهل السنه
- ↑ذوالقعده ۱۳۸۹ قمري، ص۱۶۲. (به نقل از: بستوى، المهدى المنتظر، ج۱، ص۵۹)
- ↑محمد ناصر الدین آلبانی، سلسلة الاحاديث الصحيحه، مقدمه و ذيل حديث يازده، ج۴، ص۴۲ ـ ۴۳؛ تخريج احاديث فضائل شام، ذيل حديث ۱۸.
- ↑اين كتاب را آقاى خسروشاهى در كتاب مصلح جهانىآورده و ترجمه كرده است. (مصلح جهانى و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، ص۱۰۳ ـ ۲۹۶ز
- ↑وى بحث مبسوطى در باب مهدى ميآورد و آن را يكى از عقايد مسلم اهلسنت و جماعت مىداند.
- ↑وى در كتاب به بررسى ۴۶ حديث و اثر صحيح و ۲۹۲ حديث و اثر ضعيف با موضوع پرداخته و در پايان هشت حديث مصرح و ۲۲ حديث غير مصرح را به عنوان احاديث صحيحه پذيرفته است. (ج۱، ص۳۵۵)
- ↑يوسف الوابل در اشراطالساعه ص۲۴۹ ـ ۲۷۵، بحث خوب وى در اينباره را مىتوان خلاصه مطالب بستوى دانست.
آل بوطامى البنعلى، احمد بن حجر در العقائد السلفية بأدلتها النقلیه ، ج۲، ص۴۵۱ ـ ۴۵۴.
- ↑آل بوطامى البنعلى، احمد بن حجر در العقائد السلفية بأدلتها النقلیه ، ج۲، ص۴۵۱ ـ ۴۵۴.
- ↑وى در گذشته كتابى كوچك به نام المهدى حقيقة لا خرافهنوشته كه در اين كتاب بسيار مفصل و مشروح آن را بسط داده و در هشتصد صفحه و حدود چهارصد مبنع (با رويكردى سلفى) به مسئله مهدى(عج) پرداخته است.
- ↑نك: مقدمهشرح نهج البلاغهابن ابيالحديد. همه معتزله بغداد و بعضى از معتزله بصره به اين نظر معتقد بودند.
- ↑ميرزا حسين نوري، كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار ص۲۰ ـ ۸۶، يادآور ميشويم كه بعضى از افراد نامبرده در اين كتاب هم در فقه و هم در كلام شيعه هستند. داوود الهامى با همين رويكرد در كتاب امامان اهل بيت در گفتار اهلسنتبخشى را به نظرات علماى اهلسنت در باب مهدى ميپردازد كه غالباً از سنيان متشيع هستند. (نك: داوود الهامي، امامان اهلبيت در گفتار اهلسنت، ص۴۷۹ـ ۵۰۷؛ رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ص۷۲۵ـ۷۳۲، جعفريان، فصلى را به سنيان دوازده امامى اختصاص داده و تعدادى از علماى اين طيف را نام برده است)
- ↑وى بر خلاف سنيان متشيع قائل به عصمت ائمه است و حال آنكه بيشتر سنيان متشيع به عصمت ائمه قائل نيستند.
- ↑وى اين كتاب را در رد اماميه نوشته، ولى در عين حال مهدى اماميه را پذيرفته است.
- ↑وى كتابى به نام ابطال نهج الباطلدر رد كتاب نهج الحقو كشف الصدقعلامه حلى و رد اماميه نوشته، ولى در عين حال مهدى اماميه را پذيرفته است.
- ↑درباره ديدگاه اين افراد به غير از كتب اين نويسندگان (البته كتبى كه در دست نگارنده بود)، از سه كتاب ميرزا حسين نورى، داوود الهامى و رسول جعفريان كه قبلاً از آنان يادى كرديم، از كتاب الامام المهدىعند اهل السنهنيز بهره بردهايم.
منابع
- ابن ابى الحديد: شرح نهج البلاغة، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، داراحياء التراث العربى، بى تا.
- ابن ابى شيبه، عبدا. بن محمد، الكتاب المصنف فى الاحاديث و الاثار، تحقيق محمد عبدالسلام شاهين، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العميه، ۱۴۱۶قمري.
- ابن بليان فارسى، على، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، تحقيق شعيب الارنووط، چاپ سوم بيروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۸قمري.
- ابن حجر عسقلانى، احمد، فتح البارى بشرح الصحيح البخارى، دار المعرفه، بيروت [بىتا].
- ابن ماجه، محمد بن يزيد: سنن ابن ماجه، تحقيق محمود محمد محمود حسن نصار، چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، ۱۴۱۹قمري.
- ابى داود، سليمان بن اشعث: سنن ابى داوود، تحقيق محمد محيى الدين عبدالحميد، بيروت. انتشارات مكتبه العصريه، بی تا.
- اكبرنژاد، مهدى، بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت، بوستان كتاب قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، ۱۳۸۸ ه. ش.
- آل بوطامى البنعلى، احمد بن حجر: العقائد السلفيه بادلتها العقليه و النقليه، چاپ اول، دارالكتاب القطريه، ۱۴۱۵قمري.
- آلبانی، محمد ناصر الدین، سلسلة الاحاديث الصحيحه، ریاض، مكتبه المعارف للنشر و التوزیع، ۱۴۱۵.
- بخارى، محمد بن اسماعيل: صحيح البخارى، تحقيق قاسم الشماعى الرفاعى، چاپ اول، بيروت، دارلقلم، ۱۴۰۷قمري.
- بستوى، عبدالعليم عبدالعظيم: المهدى المنتظر، چاپ اول، مکه، المكتبه المكيه و دارابن حزم، ۱۴۲۰قمري.
- تاجرىنسب، غلامحسين، فرجام شناسى حيات انسان، تهران مركز فرهنگى انتشاراتى منير، ايران۱۳۸۷ ه.
- جعفريان، رسول: تاريخ تشيع در ايران، چاپ اول، قم، انتشارات انصاريان، ۱۳۷۵ شمسي.
- حسينى جلالى، سيد محمد جواد: احاديث المهدى من مسند احمد بن حنبل، چاپ ششم، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۴۱۷قمري.
- خسروشاهى، هادی مصلح جهانى و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، چاپ دوم، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۴.
- طبرانى، سليمان بن احمد: المعجم الكبير، تحقيق حمدى عبدالمجيد السلفى، چاپ دوم، عراق، وزارت اوقاف عراق، ۱۴۰۶قمري.
- العباد ، عبدالمحسن بن حمد، عقده اهل السنه و الاثر فی المهدی المنتظر، ترجمه سید هادی خسرو شاهی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶
- فقيه ايمانى، مهدى: الامام المهدى عند اهل السنة، چاپ دوم، قم، مجمع جهانى اهل بيت، ۱۴۱۸قمري.
- كتّانى، محمد بن جعفر، نظم المتناثر من الحديث المتواتر، چاپ اول، مطبعة المولوديه، فاس ۱۳۲۸ ه. ق.
- متقى هندى، علاء الدين، كنز العمّال في سنن الأقوال و الافعال، مؤسسة الرساله، بيروت ۱۴۰۹ ه. ق.
- مسلم، مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، چاپ اول، بيروت، دار ابن حزم للطباعه و النشر، ۱۴۱۶قمري.
- المقدم، محمد احمد اسماعيل ، المهدى و فقه اشراط الساعة، چاپ اول، اسكندريه مصر، الدار العالميه، ۱۴۲۳قمري.
- مناوی، امام حافظ زین الدین عبدالرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ریاض، دار النشر مکتبةالامام الشافعی ۱۴۰۸ه
- نورى طبرسى، ميرزا حسين: كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار، چاپ اول، بيروت، منشورات موسسه النور للمطبوعات، ۱۴۰۸قمري.
- الهامى، داود، امامان اهل بيت در گفتار اهلسنت، چاپ اول، قم، انتشارات مكتب اسلام، ۱۳۷۷
- هيتمى، ابن حجر حمد بن محمد، الصواعق المحرقه، چاپ اول، مؤسسة الرساله، بيروت ۱۴۱۷ ه. ق.
پیوند
برگرفته از گونه شناسی اندیشه منجی موعود در مذاهب اهل سنت نوشته مهدی فرمانیان و بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت مهدی اکبر نژاد.