قائم
قائم، از دانشنامه جامع مجازی ویکی مهدویت
امام دوازدهم شیعیان دارای القاب و اوصاف متعددی است. یکی از مشهورترین القاب ایشان لقب قائم بوده که در روایات متعددی با این لقب شناخته شده است. اگرچه همه امامان قائم به امر امامت و هدايت بودهاند، امّا آنكه در آخر الزمان قيام خواهد كرد و جهان را پر از عدلوداد مىكند، تنها مهدى موعود، حجة بن الحسن العسكرى(ع) است.
قائم در لغت
این واژه از ریشه «ق- و- م» دارای معانی مختلف که یکی از آن معانی قصد و عزم است. قائم اسم فاعل قام از همین معنای قصد و عزم گرفته شده که به معنای طالب، قیام کننده، به پاخواسته معنا شده است. [۱]
مصداق قائم در روایات
قائم در روایات در سه گونه کاربرد داشته است :
۱- قائمیت عام
گاهی به ندرت برای هر قیام کننده ای از واژه قائم استفاده شده است. مانند روایتی که امام می گوید:«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ وَ غَلَبَ عَلَى أَرْضِ كُوفَانَ وَ مُلْتَانَ. ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ وَ الْإِمَامُ الْمَجْهُولُ لَهُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْن»زمانی که قائم در خراسان قيام كرد و بر کوفه و ملتان[۲] مسلّط شد. سپس قائمى كه در آرزويش هستند قيام كند كه امام ناشناخته است، داراى شرف و فضيلت است و او از فرزندان تو است اى حسين»[۳]
در این روایت دو قائم ذکر شده است. اولین آن قائم خراسان است که در روایت تنها معنای لغوی آن یعنی قیام کننده اراده شده است. او به شهر ها حمله ور شده و برخی شهرها را اشغال می کند. از این قائم نمی توان اراده قائمیت امام مهدی نمودچرا که ادامه روایت از قائم دوم با اوصافی مانند آنکه از نسل امام حسین است سخن به میان آمده و او امام مهدی است.
۲- قائمیت تمام اهل بیت
در برخی از روایات برای تمامی اهل بیت این واژه به کار رفته است مانند آنجایی که حضرت فرمود : كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ[۴] در این گونه روایات گرچه از وصف قائم استفاده شده اما در معنای قائم موعود با کارکرد عدالت گستری به کار نرفته است. بلکه مراد از قائم، قیام کننده به امر امامت، سرپرستی امور شیعیان بر دنیا و آخرت و حافظ شریعت نبوی از تحریف دشمنان است. [۵]
در برخی روایات به چند تن از اهل بیت قائم گفته شده است. در روایتی درباره امام علی آمده است: وَ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ فِي بَرِيَّتِك او قیام کننده به قسط است در بین خلائق و جنبندگانت. [۶] یادر کلامی از امام صادق(ع) درباره امام موسی بن جعفر آمده است : مِنَ الْمَحْتُومِ أَنَّ ابْنِي هَذَا قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ از محتومات اين است كه اين پسرم قائم اين امّت و صاحب شمشير است[۷]
درباره امام علی(ع) باید گفت: بدیهی است که اگر امامی زمام حکومت را به دست گیرد یکی از اهدافش اقامه قسط در جامعه است. در دوران حکومت امام علی(ع) این مسئله قابل صدق است و می توان امام را به پا دارنده عدالت نامید. اما اقامه عدالت در دوران ایشان در محدوده حکرامی امام صورت پذیرفت و شکل جهانی نداشت.
اما روایت قائمیت امام موسی بن جعفر و شبیه آن توسط شیخ طوسی در کتاب الغیبه نقل شده است. ایشان که برخی از روایات واقفیه را از کتاب «في نصرة الواقفة» نقل کرده است[۸] در نقد مستندات واقفیه بر خبر واحد بودن این روایات تاکید دارد. مراد وی از اخبار واحد نقل آن تنها در کتب واقفیه است و در آثار امامیه از این اخبار اثری وجود ندارد.
علاوه بر آن شائبه جعل و تحریف در این روایات وجود دارد. چرا که معرفی امام کاظم(ع) به عنوان مهدی موعود و قائم آل محمد از اساسی ترین مولفه فرقه واقفه به شمار می رود. با القای این اندیشه در میان شیعیان اعتقاد به بازگشت امام کاظم(ع) و قیام او تثبیت می شد و وکلای امام به عنوان نمایندگان مشروع قائم که اکنون در غیبت است همچنان در مقام خود باقی می ماندند. برای ایجاد پذیرش این عقیده در میان شیعیان نیاز به نصوصی بود که موجب وجاهت شرعی آنان گردد. از اینرو رهبران واقفه روایاتی را بیان می کردند که به نقل از امامان پیشین بر قائم بودن امام کاظم(ع) تاکید می کرد. بنابراین بخشی از روایاتی که بر قائمیت امام کاظم(ع) تاکید دارد برساخته واقفیه است. شاهد این مطلب وجود راویان واقفیه مانند«جعفربن سماعه»[۹]در روایت مذکور است. علاوه بر آن مجموعه ای از روایات وجود دارد که به طور ویژه قائمیت امام کاظم(ع) را نفی کرده است . این روایات را شیخ طوسی در ابتدای کتاب الغیبه خود گزارش داده است. [۱۰]
۳- قائمیت امام مهدی
در روایات فراوان به قائمیت امام مهدی اشاره شده است و این واژه در روایات مهدوی انحصار در امام دوازدهم دارد. درنگارش های روایی ، اولین منابع معتبر ومکتوب که واژه قائم با کاربست مهدوی در آن به کار رفته قرب الاسناد حمیری [۱۱] تفسیر قمی[۱۲] النوادراشعری[۱۳]، محاسن برقی[۱۴] بصائر الدرجات صفار[۱۵]، تفسیر عیاشی[۱۶]، الکافی کلینی[۱۷] می باشد. همچنین در سه کتاب اختصاصی مهدوی الغیبه نعمانی[۱۸]، کمال الدین و تمام النعمه [۱۹]و الغیبه طوسی[۲۰] فراوان نقل شده است.
جهت اثبات انحصار قائم درامام مهدی دو دسته روایت وجود دارد.
روایاتی که مثبت قائمیت امام می باشند و روایاتی که نفی کننده قائمیت اهل بیت است:
۱- روایات مثبت قائمیت امام مهدی
مراد از روایات مثبت، آن دسته از گزارشهایی است که درآن واژه قائم به طور مطلق به کار رفته و در کنار آن قرائنی به کار رفته که اختصاص به امام مهدی(عج) دارد و اطلاق آن به غیر ایشان نیاز به دلیل دارد. به عنوان نمونه در روایاتی که به تعداد اهل بیت اشاره دارد آمده است:
يَكُونُ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ بعد از حسين بن على(ع) نه امام ميباشد که نهمین آنان قائم آنهاست [۲۱]
نمونههایدیگری مانند:القائم. الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي[۲۲]القائم. هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى[۲۳]؛ قَائِمِنَا…السَّابِعُ مِنْ بَعْدِي [۲۴]در روایات ذکر شده است. از دیگر مواردی که واژه قائم بر امام مهدی انحصار دارد روایات خفای ولادت[۲۵] و غیبت امام[۲۶] است که وجود قرائن درون متنی در این دسته از روایات انحصار در امام مهدی را می رساند.
۲- روایات نفی قائمیت اهل بیت از خود
در دوران امام باقر(ع) با توجه به تغییرات حاکمان این سوال به ذهن برخی از اطرافیان امام از جمله عبدالله بن عطا وجود داشت که خروج قائم چه زمانی است و مصداق آن چه فردی است. بر همین اساس وی به امام گفت:
أَخْبِرْنِي عَنِ الْقَائِمِ فَقَال وَ اللَّهِ مَا هُوَ أَنَا وَ لَا الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْنَاقَكُمْ وَ لَا يُعْرَفُ وِلَادَتُهُ قُلْتُ بِمَا يَسِيرُ قَالَ بِمَا سَارَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص هَدَرَ مَا قَبْلَهُ وَ اسْتَقْبَلَ. از امام قائم مرا خبر بده حضرت فرمود به خدا قسم او نه منم و نه آن كس كه شما گردنها به سوى او ميكشيد، زادگاه او شناخته نشود. عرض كردم: رفتارش چگونه خواهد بود؟ فرمود: همان رفتار كه رسول خدا داشت. [۲۷]
در این روایت سوال سائل از یک قائم خاص است وحضرت به او میگوید آن قائمی که منتظر خروج او هستید فرد دیگری است و برای آن مشخصاتی مانند عدم شناخت ولادت او ذکر شده است.
درباره نفی قائمیت امام موسی بن جعفرو امام جواد(ع) روایاتی در این باره نقل شده است [۲۸]
از مجموع آنچه ذکر شد قائم در روایت دارای سه کاربرد عام ( همان معنای لغوی)، خاص( اهل بیت پیامبر) اخص( انحصاردر امام مهدی) است امروزه به سبب کاربست فراوان قائم درباره امام مهدی(عج)، این واژه در روایات به ایشان انصراف دارد؛ مگر آنکه قرینه ای برخلاف آن وجود داشته باشد.
علت نام گذاری امام دورازدهم به قائم
در وجه تسمیه امام مهدی(عج) به قائم در روایات سه تعبیر وجود دارد.
- محمد بن عجلان از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمودوَ سُمِّيَ بِالْقَائِمِ لِقِيَامِهِ بِالْحَق اينكه او را قائم نامند براى آنست كه بحق قيام فرمايد. [۲۹]این معنا مطابق با واژه لغوی است و امام مهدی به عنوان قیام کننده به حق با اهداف گسترش عدالت و احیای ارزش ها قیام می کند
- صدوق در کمال الدین از امام جواد(ع) نقل کرده است:
لِمَ سُمِّيَ الْقَائِم قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِه[۳۰]. چرا او را قائم مىگويند؟ فرمود: زيرا او پس از آنكه يادش از بين برود قيام مىكند
علت این تسمیه این است که قبل از ظهور و قیام ایشان مردم نام او را نبرده و از او یادی نمی کنند. موید این تحلیل می تواند القاب دیگری مانند «طرید»، «شرید» ، «وحید» که به معنای رانده شده، گریخته، یکه و تنها، قرار گیرد[۳۱].
- در روایت دیگری از ابى حمزه ثابت بن دينار ثمالى، مىگويد: از حضرت ابو جعفر محمّد بن على الباقر عليهما السّلام سؤال نموده و عرض كردم:
َلِمَ سُمِّيَ الْقَائِمُ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ع ضَجَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا أَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَكَ وَ ابْنَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ قَرُّوا مَلَائِكَتِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ ثُمَّ كَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع لِلْمَلَائِكَةِ فَسُرَّتِ الْمَلَائِكَةُ بِذَلِكَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ يُصَلِّي فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْقَائِمُ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ. چرا خصوص حضرت قائم(عج) را به اين نام خواندهاند؟فرمودند: هنگامى كه جدم امام حسين(ع) كشته شد فرشتگان گريستند و ضجه زده و به درگاه الهى ناليده و گفتند: اى خدا و اى سرور ما آيا از كسى كه برگزيده و فرزند برگزيده و بهترين خلق تو را كشته غافل هستى؟خداى عز و جل به ايشان وحى نمود: اى ملائكه من آرام باشيد قسم به عزت و جلال خودم از قاتلين او انتقام خواهم گرفت اگر چه در زمان بعد باشد، سپس ائمهاى كه از فرزندان امام حسين(ع) هستند را به ايشان نشان داد، آنها مسرور و خوشحال شدند در بين فرزندان حضرت يكى از آنها ايستاده و نماز مىخواند، حق تعالى فرمود: با اين قائم از قاتلين انتقام خواهم گرفت. [۳۲]
در این روایت لقب قائم در معنای قیام در نماز و قیام برای انتقام امام حسین(ع) گفته شده است. در احادیث دیگر نیز امام مهدی(عج) به عنوان منتقم امام حسین(ع) معرفی شده است[۳۳].
پانویس
- ↑اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، ج۶، ص: ۵۹ فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص ۵۲۰ راغب اصفهانی، مفردات، ص ۶۹۰ .
- ↑ملتان از شهرهاى هند نزديك غزنه بوده و امروز جزو كشور پاكستان است.
- ↑نعمانی، الغیبه، ص ۲۷۴.
- ↑کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۵و ۵۳۶.
- ↑مجلسی، مراه العقول، ج۶، ص ۲۴۰.
- ↑مشهدی، المزار الکبیر، ص۲۸۷.
- ↑طوسی، الغیبه ص ۴۸.
- ↑این کتاب تالیف یکی از واقفیان به نام ابو محمد على بن احمد علوى موسوی است.
- ↑طوسی، الرجال، ص۳۳۴
- ↑طوسی، الغیبه، ص ۴۱.
- ↑حمیری، قرب الاسناد، صص ۲۵، ۸۰، ۳۱۷، ۳۳۰، ۳۷۱، ۳۷۴.
- ↑علی بن ابراهیم، التفسیر، ج ۲، ۸۵، ۱۲۹.
- ↑منسوب به اشعری، النوادر، ص ۱۷۳
- ↑برقی، محاسن، ج۱، صص ۶۱، ۸۷، ۸۸، ۱۵۶، ۱۷۳؛ ج۲، صص ۳۲۰، ۳۲۹. )
- ↑صفار، بصائر الدرجات، صص۲۱، ۲۸، ۷۸، ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۶۲، ۱۵۳، ۱۶۲، ۱۷۵، ۱۷۶، ۳۵۶، و.
- ↑عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۳۲)
- ↑کلینی، الکافی، ج۱ ، صص ۲۵، ۳۰۷، ۳۳۳، ۳۳۸، ۳۴۰، ۳۴۲، ۳۶۸، ۳۷۰، ۳۷۲، ۳۹۷، ۴۰۷، ۴۰۸، و.
- ↑نعمانی، الغیبه، صص ۲۵، ۵۹، ۶۷، ۸۶، ۹۴، ۱۱۴، ۱۱۵، ۱۳۶، ۱۴۶، ۱۵۰، ۱۵۴
- ↑صدوق، کمال الدین، ج۱، ص ۵۱، ۵۵، ۷۷، ۱۳۹، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۵۲، ۲۴۰، ۲۵۳
- ↑طوسی، الغیبه، صص۴۲۰، ۴۲۲، ۴۲۳، ۴۳۵، ۴۳۶، ۴۳۷، ۴۳۸، ۴۴۴، ۴۴۵، ۴۴۷، ۴۴۹، ۴۵۲،
- ↑کلینی، الکافی، ج۱، ص ۵۳۳.
- ↑صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۲.
- ↑صدوق، کمال الدین و تمام النعمه ج ۲، ص ۳۴۵
- ↑نعمانی، الغیبه، ص ۸۶.
- ↑کلینی، الکافی، ج۱، ص ۳۳۷ و ۳۴۲و صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص ۳۰۳.
- ↑کلینی، الکافی، ج۱، صص۳۳۹- ۳۴۱. شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۰۹-۱۶۳- نعمانی، الغیبه، ۱۴۶-۱۷۰-۱۷۱- ۱۷۳-۱۷۵-۱۷۶-۱۷۷-۱۹۱. صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۵۱-۳۲۳-۳۲۶.
- ↑نعمانی، الغیبه، ص ۱۶۹
- ↑حمیری، قرب الاسناد، ص ۳۷۴ وشیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، صص ۳۷۷، ۳۶۱.
- ↑مفید، الارشاد، ج۲، ص ۳۸۳.
- ↑شیخ صدوق ؛ کمال الدین؛ ج۲، ص ۳۷۸.
- ↑همان؛ ج۱، ص ۳۰۳.
- ↑(شیخ صدوق؛ علل الشرایع؛ ج۱، ص ۱۶۰).
- ↑ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل اب طالب ، ج۴، ص ۸۵.
منابع
- ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغیبه؛ محقق غفارى، على اكبر، تهران، نشر صدوق. (۱۳۹۷ )
- صدوق، محمد بن على ، كمال الدين و تمام النعمة، محقق: غفارى، على اكبر، تهران ، اسلاميه(۱۳۹۵)،
- صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، کتابفروشی داوری، قم، ۱۳۸۵.
- طوسی؛ محمد بن الحسن؛ رجال؛ نجف: انتشارات حيدريه، ( ۱۳۸۱ق).
- طوسی، الغيبة، محقق: تهرانى، عباد الله و ناصح، چ اول؛ على احمد قم، دار المعارف الإسلامية. (۱۴۱۱ ق).
- ابن مشهدى، محمد بن جعفر المزار الكبير، مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، دفتر انتشارات اسلامى ، قم، (۱۴۱۹)
- اشعرى قمى، احمد بن محمد بن عيسىالنوادر، قم، مدرسة الإمام المهدي. (۱۴۰۸ ق)،
- فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجرة. (۱۴۱۴ ق)
- عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، محقق رسولى محلاتى، سيد هاشم، تهران، المطبعة العلمية. (۱۳۸۰)
- اسماعیل بن عباد، صاحب المحیط فی اللغه، إسماعيل بن عباد، مصحح: آل ياسين، محمد حسن، عالم الكتاب، بيروت. (۱۴۱۱)
- راغب اصفهانى، حسين بن محمد مفردات ألفاظ القرآن، محقق: داوودى، صفوان عدنان، بیروت، دار القلم. (۱۴۱۲)
- حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد محقق : مؤسسة آل البيت ، قم، موسسه آل البیت. (۱۴۱۳)
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات؛ محقق كوچه باغى، محسن بن عباسعلى، قم، مکتبه ایت الله مرعشی؛ (۱۴۰۴ق).
- كلينى، محمد بن يعقوب؛ الكافي؛ محقق : غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷
- مجلسی، محمد باقر؛ مراه العقول؛ محقق رسولى محلاتى، سيد هاشم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۳ق.
- مفید، محمد، الارشاد، محقق موسسه آل البیت، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.