استعجال
استعجال، از دانشنامه مجازی ویکی مهدویت
از آنجا كه «باورداشت منجي» از محورهاي مشترك همه اديان است؛ اسلام ناب محمدي در سايهسار بحث امامت، اعتقاد به آمدن عدالت گستر جهاني را مطرح ميكند. اين مهم با چالشهاي گوناگوني مواجه است كه از مهمترين آنها، آسيب «استعجال» میباشد. يكي از چالشهايي كه در قرآن و روايات بدان تصريح شده؛ است، مقوله «استعجال» است كه گاهي به عنوان «آسيب» از آن ياد شدهاست.[۱] این چالش، از جمله چالشهاي اعتقادي است كه در عرصه اجتماعي و فرهنگي بازتاب وسيعي دارد. استعجال، به معناي «شتاب در خواستن چيزي است، قبل از رسيدن وقت آن و پیش از تامین زمينههاي لازم براي تحقق آن.» برخي منتظران عجول، به دلیل جهل و نداشتن صبر، بيمعرفتي نسبت به امام و ساير دلايل غيبت امام زمان(ع)؛ بدون در نظر گرفتن شرايط و سنتهاي الاهي، خواهان ظهور آن حضرت(عج) هستند؛ درحالي كه علاوه بر آماده نبودن شرايط تحقق ظهور، خود اين افراد آمادگي ظهور حضرت را ندارند.[۲] لذا حضرات معصوم(ع) «استعجال» را موجب هلاكت ميدانند؛ چنانكه امام صادق(ع) فرمودند: «كذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَك الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ»[۳]
استعجال در لغت
«استعجال» از ريشه «ع، ج، ل» است. برخي «عجله» را به معناي طلب كردن چيزي پيش از وقت آن دانسته [۴]و برخي «سرعت» را مرادف آن شمردهاند.[۵] مصطفوي نيز عجله را سبقت گرفتن و سرعت بخشيدن در كاري بدون صبر كردن براي رسيدن زمانش معنا ميكند؛ اعم از اينكه آن كار ممدوح باشد يا مكروه؛ يا نيت وانگیزه انجام دهنده كار، خير باشد، يا شر.[۶]
بنابراين، «عجله» به معناي شتاب كردن در امري است كه كامل شدن و تحقق آن امر، مستلزم صبر و شكيبايي است.
بر اساس كتابهاي لغت، ميتوان گفت «استعجال» در لغت، به معناي طلب و درخواست شتاب كردن در امري است كه آن امر براي تحقق، مستلزم صبر است و هنوز زمان تحقق آن نرسيده است.
دوگانگی سفارش تعجیل با نهی از استعجال
در نگاه اوليه به نظر میرسد، آياتي نظيرGوَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكمْF[۹] و Gفاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِF[۱۰] و ادعيه طلب تعجيل فرج حضرت مهدي(عج) [۱۱] با رواياتي نظير «هلك المستعجلون»[۱۲]؛ ناسازگار است. لذا پرسش اينجا است كه دوگانگي مذكور در آيات و روايات، مربوط به امر و چگونه قابل حل است؟
سرعت و عجله ميتوانند ممدوح يا مذموم باشند. عجله در خير مانند آنچه درباره وعده الاهي مطرح است: Gوعَدَكمُ اللهُ مَغانِمَ كثيرَةً تَأخُذونَها فَعَجَّلَ لَكم هذِه [۱۵]F؛ خدا غنیمت های فراوانی را در آینده به شما وعده داده است که به دست می آورید، و این یک غنیمت را [که فتح خیبر است] برای شما پیش انداخت.؛ جله حضرت موسي كه قبل از قوم خود به طرف ميقات خدا حركتكرد: Gو ما أعجَلَك عَن قَومِكF[۱۶] يا موسي؛ ای موسی! چه چیز تو را شتابان کردکه قبل از قوم خود [در آمدن به کوه طور] پیشی گرفتی؟» و عجله آن حضرت براي جلب رضايت الاهي: G و عَجِلتُ إلَيك رَبِّ لِتَرضي[۱۷]F؛ گفت: پروردگارا! من به سوی تو شتافتم تا خوشنود شوی.؛ متقابلا عجله در شر؛ مانند آنچه درباره وعيد خدا براي چشيدن عذاب طرحميشود: G و يَستَعجِلونَك بِالعَذابِ و لَن يُخلِفَ اللهُ وَعدَه [۱۸]Fاز تو به شتاب عذاب مىطلبند و خدا هرگز وعده خود را خلاف نمىكند[۱۹]
تعجيل در امر فرج، نظير عجله حضرت موسي(ع) برای جلب رضایت خداوند ممدوح است؛ اما «استعجال» در نظام آيات قرآن كريم و نيز روايات مهدوي از گونه «طلب عجله ناشايست» است.
كاربرد روايي استعجال
«استعجال» در بيشتر روايات رویکرد مذموم دارد. دو محور اصلي روايات عبارتند از:
الف) رواياتي كه از استعجال در اجابت دعا نهيكرده اند؛ [۲۰]
ب) رواياتي كه استعجال در امر حاكميت حق و ظهور منجي را ناپسند دانسته است.[۲۱]
براساس دادههاي روايي در حوزه مهدويت، استعجال در امر حاكميت حق و ظهور منجي نيز امري مذموم است و معصومان(ع) هشدار دادهاند فرجام كساني كه استعجال كنند، هلاكت خواهد بود. در روايتي چنین آمده است: ابراهیم بن مهزم عن ابیه عن ابی عبدالله(ع) قال: «ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ فَقَالَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا»؛ ابراهيمبن مهزم ميگويد: راوي ميگويد: در محضر امام صادق(ع) از پادشاهان فلان خاندان (بني عباس؛ خن به ميان آورديم؛ حضرت فرموند: مردم به واسطه شتابزدگيشان در اين امر هلاك شدند. به راستيكه خداوند براي شتاب بندگان شتاب نميكند؛ هر آينه براي اين امر پاياني است كه بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن رسيدند، نه ميتوانند آن را يك ساعت جلو بياورند و نه به تأخير بيندازند».[۲۲]
در اين روايت، مراد از «لِهَذَا الْأَمْرِ»، «غلبه حق يا بر انداختن دولت باطل»[۲۳] است.
با توجه به سياق روايت و ديدگاه شارحان و روايات ديگر كه «صاحب الأمر» را امام مهدي(عج) معرفي ميكنند؛ [۲۴] مراد از «لهذا الأمر»، تحقق ظهور و تشكيل حكومت حق، توسط حضرت ولي عصر(عج) است.
در روايتي ديگر آمده است:صقر بن ابى دلف مىگويد:«سمعت ابا جعفر (ع) یقول: «الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُون؛ ز امام جواد چنین شنيدم كه: «امام و پيشواى پس از من، پسرم، على است. فرمان او فرمان من ... و تعيين كنندگان وقت در غيبت، دروغ ميگويند. مستعجلان در آن به هلاكت مىرسند و تسليم شدگان در آن نجات مىيابند».[۲۷]
چرايي ناپسند بودن استعجال درباره ظهور امام زمان(عج)
از منظر قرآن و روایت، ناپسند بودن استعجال دو دليل عمده دارد:
۱. جهل
«جهل» ريشه اصلي استعجال است. جهل به معناي «ناآگاهي» در مقابل علم [۲۸]و «ناداني» در مقابل عقل است.[۲۹] در فرهنگ قرآني و روايي، كساني كه عقل خويش را به كار نميگيرند، جاهل و جزء جنود جهلند. مراد از جهل مستعجلان، ميتواند هر دو قسم از اقسام جهل باشد؛ اما براساس آيات و روايات، محور اصلي در استعجال، جهل به معناي عدم كاربست عقل است؛ چرا كه بر اثر چنين جهلي است كه «بيبصيرتي» محقق و حقگريزي و حقستيزي پديدار ميشود. از اين رو، علامه طباطبايي ذيل آيه ۴۸ سوره يونس، علت استعجال را جهل و ناداني مشركان ميداند. [۳۰]همچنين در آيه ۳۹ سوره انبياء، «جهالت»، علت استعجال كافران عنوان شده است .[۳۱]
۲. آسيبزا بودن استعجال
رويكرد استعجال در تمامي امتها و زمانهاي مختلف وجود داشته است؛ اما اين رويكرد در آخرالزمان به علت غيبت امام عصر(عج) بيشتر مورد ابتلا است، و نمود بيشتري دارد؛ آسيبهاي آن نيز بيشتر به چشم ميآيد. بيشترين آسيبها در دو حوزه اعتقادي و اجتماعي- فرهنگي ملاحظه ميشوند:
الف) آسيبهاي اعتقادي
ازجمله آسيبهاي اعتقادي استعجال عبارتند از:
۱. پديد آمدن روحيه يأس و نااميدي در مستعجِل
انسان مستعجل به علت شتابزدگي كه براي تحقق ظهور دارد، با برآورده نشدن انتظار خويش، از ظهور حضرت نااميد و حتي از رحمت خدا رويگردان ميشود!
در روايات، استعجال در اجابت دعا نهي شده است؛ [۳۲] زيرا مستعجل دچار نااميدي و ترك دعا ميشود كه اين، در واقع ترك ارتباط با خداست. سرآمد دعاها، دعاي فرج و گشايش در امر جهان با ظهور منجي انسانها است. در آخرالزمان فرد مستعجل، به علت طولانيشدن غيبت امام عصر(عج)، تحمل خود را از دست می دهد و دچار نااميدي ميشود. براساس فرمايش اميرمؤمنان(ع) «نااميدي از روح الله» نااميدي از ظهور حجت خداست؛ [۳۳]كه خداي سبحان و در آيه ۸۷ سوره يوسف از آن نهی فرمودهاست: Gوَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَF[۳۴]و از رحمت خدا مأيوس مشويد، زيرا تنها كافران از رحمت خدا مأيوس مىشوند.
بر اين اساس، استعجال موجب نااميدي است كه به فرموده قرآن مجيد، در جهل ريشه دارد [۳۵] نااميدي و يأس، سرد كنندهترين و سرايت پذيرترين آفت های انتظار است؛ زيرا يأسِ فردي، از طريق گفتار و رفتار، به آحاد جامعه منتقل ميشود و موتور محرك جامعه از حركت و تلاش ميايستد و چنين جامعهاي نميتواند جامعهاي منتظر باشد.
۲. خروج از تعادل در مواجهه با رهبر الاهي
در آخرالزمان و هنگام ظهور حضرت حجت (عج)، اهل استعجال نميتوانند مسير صحيح را تشخيصدهند و لذا از اولين مخالفان آن حضرت خواهند بود و در این وضعیت يا دچار عقبگرد خواهند شد، يا به انكار حضرت روي ميآورند. در خطبه ۱۵۰نهجالبلاغه به اين آسيب اشاره شده است .[۳۶]
اين خطبه، در مجموع از حوادث آينده، پيشگويى مىكند و قرائن و تعبيرات موجود در خطبه، به خوبى نشانمىدهند كه سخنان امام علی(ع) در اين خطبه به حوادثِ پيش از قيام مهدی(عج) و سپس قيام مبارك او اشاره می کند. امام علی(ع) با ذكر دليل براى ترك شتاب به اين مهم اشاره ميكنند كه براى پيروزيهاي وعده داده شده بعد از فتنهها عجله نکنید به خصوص در ظهور مهدی(عج) كه در عصر خود پيامبر(ص) درباره اقامه عدل و داد در سراسر جهان به وسيله او وعدههاي صريح داده شده است، زیرا عجله هر چيز زمانى دارد و شرايطى، و تا شرايط آن حاصل نشود، آن پديده همچون ميوه خامى است كه آن را از درخت بچينند كه در این صورت بي ترديد موجب پشيمانى و ندامت خواهد شد.[۳۷]
طبق فرمايش امير مؤمنان(ع)، افراد براي برون رفت از هلاكت و گمراهي، بايد از راه ميانه و مستقيمي كه كتاب و سنت است؛ حركت كنند و استعجال باعث دورشدن از اين راه مستقيم است.[۳۸] بنابراين، فرد مستعجل، حتي اگر ظهور را درك كند، از خواسته خود پشيمان ميشود و آرزو ميكند كه اي كاش حضرت مهدی (عج) ظهور نميكرد! زیرا وی براي حضور و اجراي دستورهاي حضرت آمادگي ندارد و از راه مستقيم فاصله گرفته است.
نمونه بارز چنين مستعجلاني قوم يهود است كه پيش از ظهور حضرت رسول(ص) به حجاز هجرت و با ظهور پیامبر فرمان شكنيهاي خود را آغاز كردند.[۳۹]
۳. اعتراض به مصلحت الاهي
يكي از آسيبهاي اعتقادي اهل استعجال، «اعتراض به مصلحت الاهي» در تأخير ظهور است. از اينرو، علامه مجلسي ذيل روايت «فَعِنْدَ ذلِك يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ، وَ يَضْمَحِلُّ الْمُحِلُّونَ، وَ قَلِيلٌ مَا يَكونُونَ، هَلَكتِ الْمَحَاضِيرُ، وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ»؛ [۴۰]علت ذم استعجال را «اعتراض» دانسته است و مينويسد: شايد مراد از مذموم بودن، استعجال در طلب فرج حضرت حجت(عج) و اعتراض بر تأخير فرج باشد كه باعث هلاكت مستعجلان است.[۴۱]
به عنوان نمونه، اعتراض سهل بن خراساني به امام صادق (ع) نسبت به عدم قيام حضرت، عليه حكام جور، در استعجال او ريشه داشت.[۴۲]
ب) آسيبهاي فرهنگي- اجتماعي
مستعجلان، علاوه بر آسيبهاي اعتقادي، به جامعه و فرهنگ آن آسيب وارد ميكنند. مهمترين آسيبهاي حوزه فرهنگي – اجتماعي كه در بستر استعجال شكل ميگيرند، به شرح ذيل هستند:
۱. فراگيري نااميدي و رويآوري به مدعيان دروغين مهدويت
«يأس و نااميدي» از آفت های انتظار است و فرد نااميد و افسرده، نااميدي را با گفتار و رفتارش به جامعه انتقال ميدهد و جامعه را از جامعه ای پويا و منتظر به جامعهاي بيتفاوت تبديل ميكند؛ چرا كه مستعجلان جزء نخستين كساني هستند كه «وقت گذاران» را تأييد ميكنند؛ به مغرضان باج ميدهند و مدعيان دروغين را حمايت و در نهايت، با رويآوري به آنان دين و دنياي خود را تباه ميكنند و جامعه را به سمت هلاكت سوق ميدهند. چنين پيامدهايي در نااميدي و يأس مستعجلان از ظهور امام زمان (عج) ریشه دارد.
فرد مستعجل چه بسا تحت تأثير وقاتون و مدعيان دروغين، از دين الاهي خارج و پيرو ولايت طاغوت میشود؛ همانگونه كه تعداد بسیاری از پيروان حضرت موسي (ع) به دليل استعجال در ماجراي غيبت ايشان، به «سامري» كه مدعي دروغيني بيش نبود؛ لبيك گفتند و گوسالهپرست شدند[۴۵]. بر اساس اين آيات، سامري از استعجال قوم بني اسرائيل كه به نااميدي آنان از بازگشت رهبر الاهيشان منجر شد؛ سوء استفاده و ايشان را گمراه كرد.
۲. هدر رفت نيروي جامعه
از آسيبهاي مهم استعجال كه در عرصه اجتماعي بروز بيشتري دارد؛ «هدررفت نيروي جامعه» است كه در كوتهبيني برخي پيروان نسبت به هندسه نظاممند رهبري ريشه دارد و با سرپيچي از امام جامعه پديدار ميشود. امام هادی(ع) در زيارت جامعه، مواجهه با معصوم را به زيبايي رفتارشناسي و پيروان را به سه دسته تقسيم فرموده اند: «پيشيگيرنده»، «عقبمانده» و «همراهيكننده». سپس در زمينه پيامد هر يك از اين رفتارها چنین فرمودهاند:
«فَالرَّاغِبُ عَنْكمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكمْ زَاهِق»؛ رويگردان از شما، از دين خارج شدهاست و همراه با شما پيوستهاست و كوتاهي كننده در حق شما، هلاك است».[۴۶]
در شرح عبارت مذكور آمده است:
«راغب»، از اولياي معصوم رویگردان است و «مُعرِض» از جرگه آنها كه حقمدار و عدلمحورند سربرتافته است و «مارق»، خارج از حق و داخل در باطل خواهد بود؛ چنانكه تقصير در حقپذيري، زمينه «زهوق» را كه حكم قطعي آن بطلان است، همراه خواهد داشت .[۴۷]بر اين اساس، معيار همراهي، حقمداري و عدلمحوري و پذيرش از معصوم (ع) است.
«مارق» افراد رويگردان، و افراد پيشيگيرنده و مستعجل را شامل میشود است كه در برابر معصوم از تعادل برخوردار نيستند و باعث هدر رفت نيروي جامعه ميگردند. تاريخ ادوار ائمه(ع) گوياي اين حقيقت است كه اهل استعجال در لباس «دادخواهي» به تصميم معصوم معترض شدند و در مقابل ايشان ايستادند. آنان پيرواني هستند با پيشانيهاي پينه بسته از تهجد، آنان بدون تعمق مدار حق را نشناختند و با استعجال خويش، هلاكت را عاقبت خود قراردادند.[۴۸] اينگونه افراد به ظاهر مسلمان با استعجال خود باعث دور شدن بسياري از عوام جامعه از دور رهبر الاهي شدند و با افروختن آتشِ جنگ، بين مسلمانان، باعث هدر رفت سرمايههاي جامعه اسلامي شدند، و خسارات زيانباري به وجود آوردند.
۳. پديداري تزلزل در باورداشت جامعه و انحراف از مسير سعادت جامعه
يكي از آسيبهاي فرهنگي-اجتماعي مستعجلان، به دليل اعتراض به مصلحت الاهي، «تزلزل در باورداشت جامعه» و در نهايت انحراف از مسير سعادت جامعه است. از اين رو، امام صادق(ع، ر معناي واژه «يمارون» در آيه ۱۷شوري، ميفرمايد:
«يقولون متى ولد؟ و من رأه؟ و أين يكون؟ و متى يظهر؟ و كل ذلك استعجالا لأمر اللّه و شكا في قضائه و دخولا في قدرته، أولئك الذين خسروا الدنيا؛ ميگويند: [موعود] چه زماني متولد شده؟ و چه كسي او را ديده و در كجاست؟ و كِي ظاهر ميشود؟ تمام اينها از روي استعجال در امر الاهي و شك در قضاي اوست. آنان در دنيا و آخرت خود زيان كردهاند و پايان بد از آنِ كافران است» .[۴۹]
بر اساس بيان امام صادق(ع)، اهل استعجال در دوران غيبت، در باور داشت خود و ديگران تزلزل ايجاد ميكنند، و با طرح شبهاتي مختلف؛ از جمله شبهه درباره طول عمر حضرت حجت(عج)، باعث انحراف مردم و روي آوري به «وقّاتون» ميگردند.
از منظر آيات قرآن نيز مستعجلان همواره با و شك در قضاي الاهي و تمسخر آنان باعث تزلزل در بينش افراد ميشوند و مسير هلاكت را پيش ميگيرند. علامه طباطبایی ذيل آيه ۱۸ شوري مينويسد:
مراد از استعجال كفار به آمدن قيامت، استعجال از باب تمسخر است، نه استعجال واقعى؛ به طوری كه به راستى خواسته باشند قيامت زودتر تحقق يابد. در قرآن كريم اين نوع استهزا به قيامت مكرر از كفار حكايت شده، از آن جمله اين است كه مىگفتند: Gمَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كنْتُمْ صادِقِينَF.[۵۰] اگر راست مىگوييد، پس اين وعده چه وقت خواهد بود.
راهكارهاي مواجهه با استعجال
بر اساس دادههاي قرآني و روايي، دو راهكار اصلي در دو حيطه «نگرش» و«رفتار» در زمينه رويارويي با استعجال عنوان شده است:
۱. راهكار نگرشي: يقين به آمدنيبودن مهدي موعود(عج)؛
از دادههاي روايي، كساني از هلاكت آخرالزمان نجات مييابند كه آمدني بودن بهار مردمان و خرّمي روزگاران را باور داشته باشند. بنابراين، براي مواجهه جامعه اسلامي با استعجال و نجات از هلاكتي كه مستعجلان دچار آنند؛ مؤمنان بايد «مقرّب» باشند. در روايتي از امام صادق(ع) آمده است:
«محاضير هلاك گشتند». گفتم: محاضير كيانند؟ فرمودند: مستعجلان؛ مقربان نجات يافتند، و قلعه بر پايههايش استوار است؛ مانند فرشهاي خانهتان باشيد. غبار [فتنه] بيشتر به كسي ميرسد كه آن را برانگيخته است» .[۵۱]
از واژه «مقرّبون» (با دو خوانش اسم فاعلي و اسم مفعولياش) دانسته ميشود براي نجات از هلاكت، بايد به تحقق ظهور منجي يقين داشت و در برابر تقديرات الاهي مطيع بود.
انسان مقرِّب، در مقام پيروي از حضرت حق، آنچه را وقوعش يقيني است، نزديك ميشمارد. از اينرو، در قرآن آمده است:Gإِنّهم يَرَوْنَهُ بَعِيدا و نراه قريباًF[۵۲].منكران معاد، به دليل عدم باورداشت، آن را دور ميپندارند؛ در حالي كه خداي سبحان و حزب الله، نزديكش ميدانند. سرّ اين نوع نگاه، آگاهي و يقيني است كه به وقوع رستاخيز وجود دارد. به تعبيري: «كل ما هو آت قريب؛ هر آنچه آمدني است، نزديك است»[۵۳] پس، باورمندان به ظهور مهدي موعود(عج) آن را نزديك ميشمارند و بر اساس روايات «مقرِّب»اند. از آنچه گفته شد، سِرّ پيماني كه مؤمنان در دعاي عهد با امام زمان(عج) ميبندند و در پيشگاه ربوبي عرضه ميكنند: «عَجِّلِ لنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيبا»[۵۴]آشكار ميگردد.
اهل نجات بودن «مقرَّب» از اين روست كه تحقق چنين تقريبي، به اراده و عمل و تحت ولايت خدا مشروط است؛ چنانكه خداوند فرمود: G لنْ يَسْتَنْكفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِكةُ الْمُقَرَّبونَF[۵۵]؛ عبوديت تكميل نمىشود، مگر وقتى كه بند، ابع محض خداوند باشد و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند؛ هيچ چيزى نخواهد، و هيچ عملى نكند، مگر وفق اراده مولايش، و اين همان داخلشدن تحت ولايت خدا است. چنين كسانى اولياءاللَّه نيز هستند، و اولياءاللَّه تنها همين طايفهاند.[۵۶] از اين رو، روايات، مصداق بارز مقرَّبون را «اهلبيت» معرفي كردهاند و با تمسك به ويژگيهاي مقرَّبانِ حقيقي است كه ميتوان از هلاكت آخرالزمان نجات يافت.
۲. راهكار رفتاري: تسليم محض بودن
دومين محور نجات از هلاكت استعجال، «تسليم» است. عبدالرحمن بن كثير ميگويد:
خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم كه مهزم وارد شد و عرض كرد: جانم به قربانت! به من خبر دهيد امري كه در انتظارش هستيم چه زماني واقع ميشود؟ فرمود: «اي مهزم! تعيين كنندگان وقت [ظهور] دروغ گفتند؛ مستعجلان هلاك شدند و تسليم شوندگان نجات يافتند».[۵۷]
از اينگونه روايات، [۵۸] دانسته ميشود كساني كه به امر الاهي و به تعبير حضرت(ع)، «مُسلِّمون» یعنی تسلیم هستند، از گرداب هلاكتي كه مستعجلون گرفتار آنند؛ نجات مييابند. «تسليم» رویکرد مقابل خصومت و دشمني و به معناي موافقت شديد ظاهري و باطني است؛ به گونهاي كه هيچ اختلافي در بين نباشد. از لوازم «تسليم»، انقياد، صلح و رضايت است.[۵۹]
از امام جواد(ع) چنين روايت شده است:
«الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي ... وَ يَكذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِك فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمون».[۶۰]
بنابراين، «تسليم»، به معناي موافقت ظاهري و قلبي در اجراي دستورهاي خداي سبحان است. تنها غايت انسان مُسَلِّم، تسليم محض در برابر اوامر و نواهي خداست. او به وظايف خود عمل ميكند و هماره داراي اطمينان قلب و تأني و آرامش است و با چنين ويژگيها يي در كار خير شتاب ميورزد.
براساس روايتي، امام صادق(ع) (با استناد به آيه ۶۵ سوره نساء) نماز گزاران و روزه داراني را كه در برابر حكم خدا و رسول(ص) تسليم نشدهاند، مشرك دانسته و ضرورت تسليم را عنوان كردهاند.[۶۱] با تلفيق اين روايات ميتوان دانست تنها با تسليم ظاهري و باطني در مقابل پيامبر(ص) و ولي خدا است كه انسان از ورطه استعجال نجات مييابد.
نتيجهگيري
چالش «استعجال» به عصر غيبت اختصاص ندارد. بنابر اين، در هر دورهاي به فراخور نياز، رهبران الاهي با هدف ارتقاي سطح بينش جامعه اسلامي، به ويژه درباره ظهور منجي، پيروان خويش را از فرو افتادن در باتلاق استعجال برحذر داشته و سرانجام اهل استعجال را نابودي برشمردهاند. بر اساس دادههاي قرآني و روايي، دعا براي تعجيل در امر فرج، پسنديده و سفارش شده است و اين مهم با استعجال كه امري مذموم است، داراي تفاوت معنايي و مبنايي است. ناپسند بودن استعجال درباره ظهور امام زمان(عج) دو دليل اصلي دارد: يكم، اينكه مبناي استعجال جهالت است و دوم، اينكه استعجال آسيبزاست. آسيبهاي استعجال در دو بعد اعتقادي و فرهنگي- اجتماعي عبارتند از: پديد آمدن روحيه يأس و نااميدي در مستعجل، خروج از تعادل در مواجهه با رهبر الاهي، رويآوري به وقاتون و مغرضان و مدعيان دروغين مهدويت، هدر رفت نيروهاي جامعه، پيدا شدن تزلزل در باورداشت جامعه و انحراف از مسير سعادت جامعه. معصومان(ع) براي نجات از ورطه استعجال، دو راهكار اصلي «نگرشي» (تقريب) و «رفتاري» (تسليم) را ارائه كردهاند كه با متصف شدن به ويژگيهاي مقربان و اهل تسليم، ميتوان آن راهكارها را اجرايي كرد. مهمترين ويژگيهاي رفتاري مقرّبان و اهل تسليم، انقياد، ثبات امر، صبر و شرح صدر است. كسي كه در هر دو ساحت نظري و عملي از معصومان(ع) پيروي كند و به حكم ایشان اعتراض نكند و به همه دستورهای رهبران الاهي گردن نهد؛ مقرِّبي است كه در عصر غيبت از استعجال در امان خواهد بود و نجات خواهد یافت.
پانویس
- ↑علی رضايي، جهان در انتظار ظهور، ص۲۲.
- ↑محمد بن حسين شريفرضي، نهج البلاغه، ص۲۰۸
- ↑محمد بن یعقوب كليني، اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑حسین بن محمد راغباصفهاني، المفردات، ص۵۴۸.
- ↑محمدبن مكرم ابنمنظور، لسان العرب ج۱۱، ص۴۲۶ و فخرالدين طريحي، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۱۹.
- ↑حسن مصطفوي، تفسیر روشن، ج۸، ص۴۱.
- ↑استعجلته: طلبت عجلته؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۱۹.
- ↑«الاستعجال: والاعجال والتّعجّل واحد؛ بمعنی الاستحثاث و طلب العجل» (محمدبن مكرم بنمنظور، لسان العرب ج۱۱، ص۴۲۶).
- ↑آلعمران، آیه ۱۲۷
- ↑بقره، آیه ۱۵۳
- ↑محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۷ و محمد بن الحسن طوسي، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۵۸.
- ↑محمد بن یعقوب کليني، اصول کافی، ج۱، ص ۳۶۸.
- ↑فضل بن حسن طبرسي، مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۴؛ حسن بن عبدالله عسكري، الفروق فی اللغة، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین طيب، اطیب البیان ج۳، ص۳۲۱.
- ↑محمد حسین طباطبايي، المیزان، ج۶، ص۳؛ بدالله جواديآملي، تفسیر تسنیم، ج۱۶، ص۳۸۰.
- ↑فتح، آیه: ۲۰
- ↑طه، آیه ۸۴
- ↑همان
- ↑حج، آیه ۴۷.
- ↑عبدالله جواديآملي، ج۱۶، ص۳۸۰.
- ↑محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۹۰؛ طبرسي، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۷؛ حمد بن حسن عاملي، وسایل الشیعة، ج۷، ص۵۵.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑همان، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۷۹.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی ج۱، ص۳۳۶.
- ↑ملا صالح مازندراني، شرح الکاف، ۱۲، ص۳۶۹
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑محمدبن مكرم بنمنظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۲؛ راغب اصفهاني، المفردات، ص۲۰۹.
- ↑[۲۹] علی اکبرقرشی، قاموس قرآن، ج۲، ص۸۰.
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۷۲.
- ↑فضل بن حسن طبرس، جمع البیان، ج۷، ص۷۷ و ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۰۹.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۴۹۰؛ طبرسي، مشکاة الانوارفی غررالاخبار، ص۷۵.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۱۶.
- ↑يوسف، آیه ۸۷.
- ↑حجر، آیه ۵۶.
- ↑محمد بن حسن رضی، نهج البلاغة، ص۲۰۸.
- ↑ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷۲۳.
- ↑عبدالحمید بن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۱۲۸.
- ↑ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۸۴.
- ↑محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲.
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۹۲.
- ↑محمد بن علی بن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه: ج۴، ص۲۳۷؛ نعمت الله جزائري، ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، ج۲، ص۱۷۵؛ سید هاشم بحراني، مدینة معاجز الائم، ۶، ص۱۱۵.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۸، ص۲۷۴
- ↑محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۸۱.
- ↑بقره، آیات ۵۱، ۵۴، ۹۲، ۹۳؛ نساء، آیه ۱۵۳؛ اعراف، آیه ۱۴۸_ ۱۵۰ و طه، ۸۳-۹۸
- ↑محمد بن علی بن صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۱۲.
- ↑ر.ك: عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑محمد بن حسن رضی، نهج البلاغة، ص۲۹۸.
- ↑حسن بن سلیمان حلي، مختصربصائر، ص۴۳۴؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳،
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۹.
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص۱۹۷.
- ↑معارج، آیه ۶-۷
- ↑محمد بن حسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۸.
- ↑ابراهیم بن علی كفعمي، المصباح، ص ۵۵۲.
- ↑نساء، آیه ۱۷۲
- ↑محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۹، ص۱۲۱.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑محمد بن الحسن طوسي، الغیبة، ص۴۲۶
- ↑حسن مصطفوي، تفسير روشن، ج۵، ص۱۸۸.
- ↑محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ج۲، ص۳۷۸؛ علي بن محمد خزاز رازی، كفاية الاثر، ص۲۸۳.
- ↑محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۹؛ حمد بن مسعود عياشي، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۲۵۵.
منابع
- قرآن كريم
- ابن أبيالحديد، عبد الحميدبن هبةالله شرح النهج البلاغه، چاپ اول، قم، مكتبة آيتالله المرعشي النجفي. (۱۴۰۴ق).
- ابن بابويه، محمد بن عل، لخصال، چاپ اول، قم، نشر جامعه مدرسين. ۱۳۶۲ش.
- ______________، كمال الدين و تمام النعمه، چاپ دوم، تهران، اسلاميه. ۱۳۹۵ق.
- ______________، من لا يحضره الفقيه، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين. ۱۴۱۳ق.
- ابن شهر آشوب مازندراني، محمد بن علي متشابة القرآن و مختلفه، چاپ اول، قم، دار بيدار للنشر، ۱۳۶۹ق.
- جزائري، نعمت الله، رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، چاپ اول، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي. ۱۴۲۷ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسير تسنيم، چاپ دوم، تحقيق: عبدالكريم عابديني، قم، نشر اسراء.۱۳۸۸.
- ابن منظور، محمدبن مكرم لسان العرب، چاپ سوم، بيروت، نشر دار صادر، ۱۴۱۴ق.
- بحراني، سيد هاشم بن سليمان مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر و دلائل الحجج علي البشر، چاپ اول، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية. ۱۴۱۳ق.
- حرعاملي، محمدبن حس، سائل الشيعة، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البيت، ۱۴۰۹ق.
- حلي، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر بصائر، چاپ اول، قم، مؤسسه النشر الاسلامي. ۱۴۲۱ق.
- خزاز رازي، علي بن محمد، كفاية الاثر في النص الائمۀ الإثنيعشر، قم، بيدار، ۱۴۰۱ق.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد المفردات في غريب القرآن، چاپ اول، بيروت، نشر دار العلم الدار الشاميه، ۱۴۱۲ق.
- رضايي، علي، جهان در انتظار ظهور، چاپ اول، قم، نشر پيام حجت. ۱۳۹۱.
- سمهودي، نورالدين علي بن محم، فاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية. ۲۰۰۶م.
- شريف رضي، محمد بن حسين نهج البلاغه، (صبحي صالح)، چاپ اول، قم، نشر هجرت. ۱۴۱۴ق.
- طباطبايي، محمدحسين الميزان في تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه. ۱۴۱۷ق.
- طبرسي، علي بن حسن مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، چاپ دوم، نجف، المكتبة الحيدرية. ۱۳۸۵ق.
- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصرخسرو. ۱۳۷۲.
- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، چاپ سوم، تهران، كتابخانه مرتضوي. ۱۳۷۵.
- طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلاميۀ. ۱۴۰۷ق.
- _____________، الغيب، صحيح: عبادالله تهراني، علي احمد ناصح، قم، دارالمعارف الإسلامية. ۱۴۱۱ق.
- طيب، سيدعبدالحسين أطيب البيان في تفسير القرآن، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام. ۱۳۷۸ش.
- عاملي، ابراهيم بن علي المصباح للكفعمي، چاپ دوم، قم، دارالرضي(زاهدي). ۱۴۰۵ق.
- عسكري، حسن بن عبدالله الفروق في اللغة، چاپ اول، بيروت، دار الآفاق الجديدة. ۱۴۰۰ق.
- عياشي، محمدبن مسعود تفسيرالعياشي، چاپ اول، تهران، المطبعة العلمية. ۱۳۸۰ق
- قرشي، سيدعلياكبر قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالكتب الإسلامية. ۱۳۷۱.
- كفعمي، ابراهيم بن علي العاملي المصباح، چاپ دوم، قم، دار الرضي. ۱۴۰۵ق.
- كليني، محمدبن يعقوب الكافي، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلامية. ۱۴۰۵ق.
- مازندراني، محمدبن صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة، چاپ اول، تهران، مكتبة الاسلامية. ۱۳۸۲ق
- مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي. ۱۴۰۳ق.
- مصطفوي، حس، فسير روشن، چاپ اول، تهران، مركز نشر كتاب. ۱۳۸۰.
- _________________، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب. ۱۳۶۰.
- مكارم شيرازي و همكاران، ناصر تفسير نمونه، چاپ اول، تهران، دارالكتب الإسلامية. ۱۳۷۴ش.
- نعماني، محمد بن ابراهيم الغيبه، چاپ اول، تهران، نشر صدوق. ۱۳۹۷ق.
برگرفته از:
مقاله استعجال درباره ظهور امام زمان در سنجه آیات و روایات؛ محمد هادی منصوری- آمنه قریب دوست، فصلنامه علمی پژوهشی انتظار موعود، سال نوزدهم، بهار۱۳۹۸، شماره ۶۴. با تصرف و تلخیص.