خراسانی
خراسانی، از دانشنامه مجازی ویکی مهدویت
یکی از نشانه هایی که برای ظهورحضرت مهدی(عج) بیان می شود، قیام فردی به نام یا عنوان «خراسانی» است. این نام در منابع معتبر چندان یافت نمی شود و آن چه هست سخن از خراسان و پرچم های سیاهی است که از آن منطقه برافراشته می شود. بنابراین، اگر مراد از خراسانی که در منابع متاخر شهرت یافته است، شخصی با همین نام باشد؛ دو روایت بیشتر درباره او نرسیده و آن دو هم قابل اعتماد نیست و اگر مقصود، صاحب پرچم های سیاه یا کسی باشد که همراه اهل خراسان؛ می آید او هم کسی جز«ابومسلم خراسانی» نیست که پرچم های سیاه بنی عباس را از خراسان به کوفه آورد و مقدمات تشکیل دولت عباسیان را فراهم کرد. باید در نظر داشت که آن چه درباره شخص خراسانی گفته می شود، شهرتی کاذب است و هر کتابی که از او به عنوان نشانه ظهور نام می برد، تنها به همان دو روایت استدلال کرده و یا به استناد کتابی غیر معتبر، مطالبی درباره خراسانی ساخته و پرداخته و بدون دلیل درباره آن قلم فرسایی کرده است. از مجموع کتاب های متاخر و معاصری که از خراسانی یاد کرده اند، استفاده می شود که مولفان آن ها، این عنوان را از برخی روایات مربوط به خراسان یا غیر آن برداشت کرده و آن را رواج داده اند؛ وگرنه در روایات علائم، چنین شهرتی وجود ندارد.
احادیث مربوط به خراسانی
حديث نخست
به امام صادق(ع) منسوب است: إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَاتٍ أُولَاهُنَّ النِّدَاءُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ خُرُوجُ الْخُرَاسَانِيِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاء «اى ابا محمّد همانا پيشاپيش اين امر پنج نشانه است: نخستين آنها آوازى است در ماه رمضان، و خروج سفيانىّ و خروج خراسانى، و كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتن زمين در دشت».[۱]
در سند اين روايت، محمّد رازى و ابو سمينه[۲] وجود دارند كه تضعيف شدهاند. به علاوه، قطعى نيست كه مراد از «اين امر»، ظهور امام زمان باشد، بلكه ممكن است مراد ايشان، گشايش شيعيان و فرج عمومى باشد نه خصوص فرج امام عصر؛ كما اين كه در بيان آن بزرگواران، «فَرَج»، به معناى«گشايش در امرشيعه»آمده است.
از لحاظ متن، وجود خراسانی در روایت قابل تامل است؛ چون این نام تنها در دو روایت آمده است و روایت دیگر نیز از لحاظ سند صحیح نیست و این احتمال قوی به نظر می رسد که مراد از خراسانی، «ابومسلم»، داعی عباسیان باشد یا به سبب وجود روات واقفی مذهب در آن، به نظر می رسد مقصود شورش هایی است که در مناطق شرقی و خراسان روی داد و سالها پس از شهادت امام کاظم(ع) خلفا را به خود مشغول کرد. از این رو، واقفیه برای امید دادن به منتظران هم عقیده خود، جریان خراسانی را به عنوان نشانه برگشت امام هفتم که وی را مهدی قائم میدانستند؛ بیان کرده اند.[۳]
حديث دوم
از امام باقر(ع) است:«لَا بُدَّ أَنْ يَمْلِكَ بَنُو الْعَبَّاسِ فَإِذَا مَلَكُوا وَ اخْتَلَفُوا وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ خَرَجَ عَلَيْهِمُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ يَسْتَبِقَانِ إِلَى الْكُوفَةِ كَفَرَسَيْ رِهَانٍ هَذَا مِنْ هَاهُنَا وَ هَذَا مِنْ هَاهُنَا حَتَّى يَكُونَ هَلَاكُهُمْ عَلَى أَيْدِيهِمَا أَمَا إِنَّهُمَا لَا يُبْقُونَ مِنْهُمْ أَحَداً أَبَداً[۴] بنى عبّاس حتماً به حكومت خواهند رسيد و آن گاه كه حاكم شوند، اختلاف پيدا میكنند و پراكندگى ميان آنان ايجاد میشود و خراسانى و سفيانى، خروج خواهند كرد. يكى از شرق و ديگرى از غرب. آن دو به سرعت به سوى كوفه مىآيند و بنى عبّاس را نابود مىكنند و كسى از آنان را باقى نمىگذارند».
نعمانی این روایت را در جای دیگر، ضمن خبری طولانی به سند حسن بن علی بن حمزه بطائنی از ابو بصیر از امام باقر(ع) آورده است؛ ولی در آن جا به جای «بنی عباس»، «بنی فلان» ذکر شده و در ادامه این جمله را اضافه دارد: «خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ[پانویس شماره="۵"؛ یام سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز خواهد بود».
در سند این روایت، افراد مجهولى قرار دارند که عبارتند از: احمد بن يوسف و يوسف بن كليب و لذا نمىتوان به آن روایت اعتماد كرد.
در بررسی محتوایی روایت بایدگفت :
- در بخش اوّل حديث، بر حكومت بنى عبّاس تصريح شده و بنى عبّاس، قرنها پيش از صفحه روزگار محو شدهاند.
- سخن از بنى عبّاس و بنى اميّه و پرچمهاى سياه و نداى ابليس به قتل مظلومانه كه احتمالًا شعار بنى اميّه در باره عثمان است و كشتار فراوان از بنى اميّه كه در آغاز حكومت عبّاسيان اتفاق افتاد؛ همه و همه به عصر حضور ائمّه و به خصوص دوران امام صادق(ع) است كه انتساب مطالبى به ائمّه: رواج داشته است.
- اين كه خراسانى و يمانى و سفيانى در يك روز قيام كنند، با ديگر احاديث تناقض دارد و اين كه سه حادثه مهم در يك روز اتفاق بيفتند؛ جاى تأمّل دارد و در هيچ حديثى، از اين سه نفر (سفيانى، يمانى و خراسانى) در كنار هم ياد نشده اند؛ به خصوص كه خراسانى در دو روايت بيشتر نيامده است و لذا به نظر مىرسد كه راوى يا راويان، در نام او به اشتباه افتاده باشند.
- با توجّه به راويان واقفى اين گزارش (على بن ابى حمزه و وهيب بن حفص) احتمال جعل و سوء استفاده آنان از اين متن( با توجّه به حوادث پديد آمده در دوران آنها) بسيار جدّى است.
- با توجه به حضور راویان واقفی در این روایت( علی بن حمزه و پدرش ابو حمزه بطائنی و وهیب بن حفص) بعید نیست مقصود آنان از اختلاف بنی عباس نزاع امین و مامون؛ و مراد از سفیانی، علی بن عبدالله سفیانی و مراد از خراسانی نیز رافع بن لیث باشد که هر سه حادثه، همزمان پس از شهادت امام کاظم(ع) رخ داده و واقفیه خواسته اند این موارد را نشانه برگشت آن حضرت و تایید عقاید خود بدانند.
چرایی شهرت خراسانی؟
از مجموع آثار متأخّر و معاصرى كه از خراسانى ياد كردهاند، استفاده مىشود كه مؤلّفان آنها چنين عنوان و نشانهاى را از برخى احاديث مربوط به خراسان يا غير آن برداشت كرده و آن را رواج دادهاند؛ وگرنه در احاديث علائم، چنين شهرتى وجود ندارد و يكى، دو روايت نقل شده نیز براى استناد كافى نيستند. به نظر مىرسد خراسانى، عنوانى است كه از احاديث مربوط به خراسان و مشرقزمين و مردى كه همراه اهل خراسان قيام مىكند، انتزاع شده و در واقع، متأخّران با استفاده از مضمون احاديث، چنين عنوانى را پديد آوردهاند. شاهد آن كه در معجم احاديث المهدى؛ كه منبعى براى كتاب های معاصر به شمار مىرود؛ مكرّر از خراسانى نام برده شده است؛ امّا به احاديثى ارجاع شده كه نامى از خراسانى و حتى مردى از خراسان در آنها نيست. مثلًا در فهرست مذکور كتاب مىخوانيم: «روايتى كه مىگويد آمدن خراسانى و شعيب ۷۲ ماه پيش از ظهور مهدى است ...».[۶] آن گاه به خبرى از «الفتن» ابن حماد استناد مىدهد كه مىگويد: «پرچم سياهى از بنى عبّاس آشكار مىشود. سپس پرچم سياه ديگرى از خراسان بيرون مىآيد كه صاحبان آن پرچمها كلاه سياه و لباس سفيد بر تن دارند و جلودارشان مردى از بنى تميم به نام شعيب بن صالح است .قيام او تا واگذارى حكومت به مهدى ۷۲ ماه طول مىكشد».[۷] مورد دیگری که در معجم از او به خراسانی تعبیر شده، [۸]مردى از ماوراء النهر است: «يخرج رجل من وراء النهر يقال له الحارث».[۹] در مجموع از اين كتاب و كتاب عصر الظهور( كه در آن هم نام خراسانى زياد آمده است) استفاده مىشود كه نويسندگان این دو کتاب، صاحب پرچمهاى سياه خراسان را همان خراسانى دانستهاند؛ حال آن كه احاديثى كه به آنها استدلال شده است، اوّلًا، به صراحت نامى از خراسان نبرده و ثانياً آن احادیث قابل قبول نیستند؛ زيرا منبع آن ها الفتن نعيم بن حمّاد است و بسيارى از اين احاديث از معصوم صادر نشده اند.[۱۰]
از مجموع روایات مربوط استفاده می شود که مردی از بنی هاشم، حتی اگر همان خراسانی باشد، نمی تواند جزو نشانه های واقعی ظهور به حساب آید و اگر نام مهدی نیز در کنار آن آمده است، جز تحریف یا جعل نیست. البته این که مراد از این شخص خراسانی کیست؛ نمی توان به صورت قطعی اظهارنظر کرد. شاید مقصود ابومسلم خراسانی اس؛ یرا هم به خراسانی شهرت دارد (چون به عنوان دعوت کننده برای بنی عباس از سوی آنان به خراسان رفت و از آن جا همراه لشکری به کوفه آمد و مقدمات تشکیل حکومت عباسی و سقوط امویان را فراهم کرد) و نیزادعای انتساب به بنی هاشم را داشته است. همچنین احتمال دارد وی حارث بن سریج باشد که پیش از ابومسلم علیه بنی امیه در خراسان قیام کرد و گفته اند ادعا داشت صاحب پرچم های سیاه است و کمیت اسدی در شعری خطاب به او می گوید: «پرچم های سیاه را علیه گمراه برافرازید؛ ه خصوص که در کتاب های ملاحم نیز روایتی درباره حارث ذکر شده است که از ماوراء النهر قیام می کند.[۱۱]
به هر حال خراسان، ر که باشد، بدان لحاظ که در روایات ضعیف و گاه مردود و در منابعی غیر معتبر مانند الفتن ابن حماد همراه پرچم های سیاه و لشکر سیاه از او یاد شده است قابل اعتماد نیست و به همین دلیل، نمی توان به کسی این عنوان را تطبیق کرد و مصداق خراسانی را بر آن شخص منطبق دانست؛ همان آفتی که متاسفانه دامنگیرمباحث مهدویت شده و عده ای خواسته یا ناخواسته گرفتار این اشتباه شده و برخی اتفاقات و حوادث و اشخاص را بر حوادث و اتفاقات و اشخاص زمان ظهور منطبق دانسته اند.
پانویس
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۹۰
- ↑نجاشی درباره محمد بن حسان رازی که همان ابوسمینه است و در موارد متعددی -که در طرق غیبت نعمانی واقع شده است؛ می گوید: «ضعیف جدا، فاسد الاعتقاد، لایعتمد فی شیء.» آن گاه می گوید:«در کوفه به کذب مشهور بوده و وقتی به قم آمد به غلو شهرت یافت». ( احمد ین علی نجاشی، رجال، ج۲، ص۲۱۶).
- ↑مصطفی صادقی، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، ص۱۴۴.
- ↑محمد بن ابراهیم نعمانی، الغيبة، ص ۲۵۹ ح۸.
- همان، ص۲۶۴، باب۱۴، بخشی از ح۱۳.
- ↑علی کورانی و همکاران، معجم أحاديث المهدى، ج ۲، ص ۵۰۳.
- ↑نعیم بن حماد، الفتن ج ۱ ص ۱۸۸؛ علی کورانی و همکاران، معجم أحاديث المهدى، ج ۱ ص ۳۹۷).
- ↑علی کورانی و همکاران، معجم احادیث المهدی، ج۲، ص۵۰۳: قد یکون الحارث المذکور فی بعض الروایات هو نفس الخراسانی
- ↑احمد بن جعفر ابن منادی، الملاحم، ص۱۸۵، به نقل از آن معجم احادیث المهدی، ج۱، ص۳۹۶.
- ↑«در باره اين احاديث: ر. ك: معجم أحاديث المهدى: ج ۲ ص ۵۰۳ و ۵۰۴. مقايسه كنيد با ج ۱ ص ۳۷۴ و ۴۰۵. نيز، ر. ك: همان: ج ۱ ص ۴۰۳ و ج ۳ ص ۱۶ و ۲۸ و ۲۷۰ و ۴۷۷؛ علی کورانی، عصر الظهور، ص ۲۳۸ و ۲۴۵ (در همه اين موارد، عنوان خراسانى از احاديث انتزاع شده و به عبارتى، برداشت مؤلف است
- ↑ابن منادی، الملاحم، ص۱۸۵ و معجم احادیث المهدی، ج۱، ص۳۹۴.
منابع
- . ابن حماد، نعیم، الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۲ه.
- ابن منادی، احمد بن جعفر، الملاحم، تحقیق العقیلیريال قم، دارالسیره، ۱۴۱۸
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: فارس حسّون کریم، قم، ۱۴۲۲.
- صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹.
- کورانی، علی، عصر ظهور، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۸ق.۶
- _________، عجم احادیث المهدی، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، مسجد مقدس جمکران، ۱۴۲۸ق.
- محمدی ری شهری، محمد، و همکاران، دانشنامه امام مهدی(ع)، قم، دارالحدیث، ۱۳۹۳.
- نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق محمد جواد نائینی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۸.
برگرفته
- دانشنامه امام مهدی(عج)
- تحلیل تاریخی نشانه های ظهور